*خانم معلم *
6th January 2014, 02:10 PM
در بيان اهميت درسهاي نگارشي همين بس كه بيش از 35 درصد حجم درسهاي كتابهاي زبانفارسي، به مطالب نگارشي اختصاص يافته است. با آموزش اين مطالب، از دانشآموزان انتظار ميرود كه مهارتهاي لازم براي شناخت و نيز به كارگيري مواد و ابزار و قواعد نگارشي را به خوبي فراگيرند و در زندگي خود و نيز در روابط اجتماعي، از آنها بهرهمند شوند اما متأسفانه دانشآموزان و حتي فارغالتحصيلان ما، به رغم به خاطرسپردن مطالب نگارشي و كسب نمرة رضايتبخش، نميتوانند معنا و مفهوم موردنظر خود را به درستي بپرورانند و نكات فني نگارشي را در نوشتههاي خود به كار گيرند. «نسل امروز، نوشتن نميتواند و نميداند. فارغالتحصيل دبيرستاني و حتي دانشگاهي ما از نوشتن عاجز است. براي نوشتن تقاضاي ساده، چندبار خط ميزند و پاره ميكند، يا انتهاي خودكار را ميجود و سرانجام چندخطي كه مينويسد، نه سامان املايي دارد و نه سلامت دستوري. آيا چارهاي براي اين معضل و مشكل نبايد انديشيد؟ بحث بر سر مشكلي ملي به نام «نوشتن» است يا درستتر بگوييم ناتواني نوشتن و اين ناتواني، بدون شك بيراه و چاره نيست.
به نظر ميرسد كه حفظكردن و به خاطرسپردن مواد و ابزار و قواعد نگارشي بدون توجه به تمرين و فعاليتهاي عملي، باعث بروز چنين مشكلي شده است. چنان كه گفتهاند: «براي مهارت يافتن در «نوشتن» سه شرط لازم است: استعداد، شناخت مواد و ابزار و قواعد كاربرد آنها، و كارورزي. استعداد هرچند فطري است، به پرورش نياز دارد. پيدا است اگر درس و مشق در كار باشد، موهبت خدادادي هم زودتر به فعل ميرسد، هم مستقيمتر.»
بنابراين، بايد بكوشيم و در تدريس از شيوهاي استفاده كنيم كه دانشآموز از راه تجربه و فعاليت ياد بگيرد، نه از راه حفظكردن و به خاطرسپردن.
علل ضعف و ناتواني دانشآموزان در مهارتهاي عملي
1ـ يكنواختي تدريس (آن هم به ويژه در شيوة سنتي) و فعالنبودن دانشآموزان در كلاس.
2ـ تكية دانشآموزان به معلم و كتاب درسي به عنوان تنها منابع يادگيري.
3ـ استفاده نكردن معلم از ساير منابع يادگيري. شايسته است با توسعة منابع يادگيري به تكميل و تقويت محتواي برنامههاي درسي بپردازيم.
4ـ تكيه و تأكيد دانشآموزان بر حفظ مطالب نگارشي بدون كارورزي و تمرين و پژوهش.
5 ـ تعييننكردن تكاليف مكمل و مرتبط با درسهاي نگارشي.
6 ـ توجه كافينداشتن به تكاليف دانشآموزان و نقد و بررسي دقيق و مستمرنكردن و نيز پيگيري هدفمند تكاليف و نوشتههاي آنان.
7ـ آشنانبودن دانشآموزان با اهداف كلي و جزئي هر درس نگارشي. دانشآموزان نميدانند هدف از خواندن اين درس چيست؟ با يادگرفتن اين درس به چه مهارتهايي دست مييابند و اين مهارتها چه تأثيري بر زندگي آنان دارد؟ در حالي كه آگاهي از اين اهداف در دانشآموزان ايجاد انگيزه ميكند.
8 ـ دانشآموزان در «نوشتن» ضعيفاند چون اهل مطالعة غيردرسي نيستند. تا آنها به مطالعه عادت نكنند و با شيوههاي درست مطالعه آشنا نشوند و محتواي فكري خود را براي نگارش درست و مفيد پرورش ندهند، نميتوانند خوب بنويسند. حتي اگر روشهاي درستنويسي را بدانند.
9ـ كلاس درس نگارش با كتابخانه ارتباط و پيوند منطقي ندارد. «مشكل اصلي اين است كه در نظام آموزشي ما كتابخانة مدرسه، جايگاه تعريفشدهاي ندارد؛ يعني بود و نبود آن صدمهاي به روش آموزش و نظام آموزشي ما نميزند. كتابخانة مدرسه در حكم آزمايشگاه زبان فارسي است. پس هر چه مجهزتر و فعالتر باشد، نگارش و توليدات ادبي كه در حكم آزمايشهاي آن آزمايشگاه هستند، بهتر و دقيقتر آفريده خواهند شد.
10 ـ در ارزشيابيهاي درس زبانفارسي، خلاقيت و آفرينش انواع نوشتهها و به طور كلي مهارتهاي عملي، نمرة بسيار اندكي دارد.
براين اساس، گاهي دانشآموز از پرداختن به آن صرفنظر ميكند و به حفظ ساير درسها ميپردازد.
11ـ عدم نظارت و دقيق والدين بر برنامهريزي، كيفيت عملكرد و نحوة يادگيري دانشآموزان. بيشتر اوليا فقط به گرفتن نمرة بالاتر ميانديشند، نه به يادگيري.
بنابراين، آموزش درسهاي نگارشي اولاً بايد با فعاليتهاي عملي همراه باشد تا دانشآموزان به مهارتهاي لازم دست يابند. دوم اين كه بايد شيوههاي تدريس به صورت كارگاهي بنا نهاده شوند تا دانشآموز در كلاس به همة فعاليتها پاسخ دهد.
تقويت مهارتها با مطالعة غيردرسي
مطالعة غيردرسي، دامنة يادگيري را گستردهتر و جولانگاه ذهن دانشآموزان را براي درك بهتر درسهاي نگارشي پوياتر و پرتحركتر ميكند. بر اين اساس، بايد توجه داشت كه دانشآموزان را فقط به مطالعة درسهاي نگارشي و انجامدادن خودآزماييهاي آنها مقيدكردن، مطلوب نيست. چون «محتواي درسي به خودي خود هدف نيست. بلكه وسيلهاي است كه توسط آن، دانشآموزان ميتوانند دانش خود را گسترش بدهند و آنچه را در اطرافشان وجود دارد، درك كنند. بنابراين لازم است ما، معلمان، اوليا و دانشآموزان به مطالعة غيردرسي نگرش درست و مثبتي داشته باشيم و بدانيم كه:
1ـ مطالعه غيردرسي به معني مطالعة هر كتابي نيست. ما مجاز نيستيم هر كتابي را بخوانيم. عمر انسان كوتاه و فرصتها گذرنده و كتابها بيشمارند. ما بايد چگونه خواندن و چه خواندن را ياد بگيريم تا هنر كتاب خواندن و هنر هر كتابي نخواندن را بياموزيم.
2ـ مطالعة غيردرسي براي تكميل و غنيسازي محتواي درسهاي نگارشي و نيز رفع نواقص و كاستيهاي احتمالي اينگونه درسها است. به عبارت ديگر، مطالعة غيردرسي، براي دانشآموزان، در اصل نوعي مطالعة تكميلي بر اساس درونماية درسها است كه بايد براي تعمق يادگيري و تقويت مهارتهاي نگارشي از آن به خوبي استفاده شود.
3ـ كتابخانه يك واحد آموزشي فعال و نيز مركز يادگيري و منابع اطلاعاتي ما در مدرسه است كه نقش بسيار مهمي در تقويت مهارتهاي عملي درسهاي نگارشي دارد. پس شايسته است كه معلم به عنوان محور اساسي آموزش، تفكر سنتي برنامة درسي مبتني بر تمايز مطالعة درسي را از مطالعة غيردرسي كنار بگذارد و بين يادگيري داخل كلاس و خارج از كلاس مرزي قائل نشود. «براي بسياري از معلمان، كتاب درسي در زندگي حرفهايشان حكم همه چيز را دارد و اين جاي تأسف دارد. چون كتاب درسي اگر به طور صحيح مورداستفاده قرار بگيرد، فقط يكي از وسايل آموزشي است.
كتاب درسي ميتواند زمينة مناسبي براي تهيه فعاليتهاي يادگيري جالب و منظم (مثل بحث، پژوهش و فعاليتهاي تحقيقي) كه نياز به تفكر انتقادي بيشتر و فرايندهاي ذهني عاليتري دارند، باشد.»در تدريس درسهاي نگارشي بايد به گونهاي عمل كند كه دانشآموز اطلاعاتي به مطالعة غيردرسي احساس نياز كنند. او بايد با شيوههاي گوناگون و مناسب، مطالعة غيردرسي را مكمل درسهاي نگارشي دانشآموزان خود كند تا روند تدريسش تسهيل شود و دانشآموزانش فعال، جستوجوگر و خلاّق بار بيايند.
در بستر يادگيري مشاركتي و فعال
ما ميخواهيم محيط آموزشي به صورتي باشد كه نه فقط موجب كسب دانش شود، بلك موجب خلق دانش بشود. زماني اين خواسته به حقيقت ميپيوندد كه دانشآموزان خود درگير يادگيري باشند. آنها بايد قادر باشند كه دانشها را پردازش كنند، نه اين كه فقط اطلاعات را پيدا يا حفظ كنند. بنابراين، شايسته است ما در تدريس درسهاي نگارشي از شيوهاي استفاده كنيم كه اعتماد به نفس، خلاقيت، روحية پژوهش و نگــارش را در دانــشآموزان تقويت كند. در اين صورت، دانشآموز ضمن برخورداري از ذهني خلاّق و پويا، توانايي درك و خلق آثار ادبي و نگارشي را خواهد داشت.
شيوهاي كه دانشآموز در بحثها و فعاليتهاي كلاس و پاسخ به خودآزماييها و تكاليف نگارشي درگير و شريك شود، به يادگيري علاقه پيدا كند و به طور خودجوش و دروني بكوشد تا بياموزد.
با اجراي شيوههاي آموزش فعال و مشاركتي به همراه توسعة منابع يادگيري، درسهاي نگارشي غنيتر و پربارتر، دانشآموزان فعالتر و كوشاتر، انگيزهها بيشتر و قويتر، استعدادها شكوفاتر و خلاقتر و فعاليتها بيشتر و جهتدارتر ميشود؛ بهگونهاي كه دانشآموزان درسهاي نگارشي را به طور عملي ياد ميگيرند و خلاق و آفرينشگر بار ميآيند و به نتايج و فوايد فراواني دست مييابند كه عبارتاند از:
* تعميق فرايند ياددهي و يادگيري درسهاي نگارشي. به دانشآموزان كمك ميشود تا در كنار عمل، بياموزند و ياد بگيرند، خود تجربه كنند و از تجربههاي ديگران، بهخصوص همسالان خود، بهره ببرند.
* توسعة منابع يادگيري از كتاب درسي و معلم به ساير منابع و نيز تكميل و تقويت محتواي برنامههاي درسي.
* شاد و بانشاطبودن كلاس درسهاي نگارشي و لذتبخش بودن يادگيري.
* افزايش فعاليت دانشآموزان.
* افزايش رقابت سالم و مثبت در كارها و فعاليتها و نيز بين گروهها.
* ايجاد روحية مسئوليتپذيري و تقويت آن.
* تقويت ارتباط عاطفي با احترام متقابل به يكديگر و ارزش قائلشدن براي نظرهاي ديگران.
* تقويت قدرت بيان، و ايجاد اعتمادبهنفس به خصوص در افراد كمرو و خجالتي و تقويت آن.
* برانگيختن حس تعاون، همكاري، همفكري و دوستي و نيز تقسيم عادلانة كارها و فعاليتها در ميان دانشآموزان از طريق تبادلنظر.
* افزايش آگاهي و تقويت قدرت خلاقيت و ابتكار.
* تقويت و فعالكردن قوة تفكر، انتقاد و فراهم شدن فرصت براي ارزيابي خود.
* تقويت روابط اجتماعي به منظور انتقال افكار و انديشههاي خود به ديگران و همكاري و بــحث بــا ديگران و نيز بيان انتقادها و پيشنهادهاي سازنده و مفيد.
* ايجاد انگيزه و به مشاركت واداشتن دانشآموزان بيتوجه و بيحال.
* تعميق بينش و پايهريزي تفكر دانشآموزان و جلوگيري از سطحينگري و ارزيابينكردن يافتهها و انديشههاي ديگران.
* و سرانجام، از همه مهمتر، كسب و تقويت تواناييها و مهارتهاي لازم به منظور به كارگيري مطلوب آموختههاي ذهني و نظري قواعد و مواد درسهاي نگارشي. با اجراي اين شيوه، ياددهي و يادگيري و مواد درسهاي نگارشي را تا حدود زيادي ميتوان به سرانجامي مطلوب رساند.
منابع
1ـ دادار، نصراله؛ وضعيت كتابخانههاي مدارس، كتاب سروش (كتاب و جامعه)، انتشارات سروش، دورة اول سال 1377.
2ـ سميعي گيلاني، احمد؛ آيين نگارش، چ4، مركز نشر دانشگاهي، 1370.
3ـ سنگري، محمدرضا؛ «يادداشت سردبير»، مجلة رشد زبان و ادب فارسي، دورة پانزدهم، شمارة 56.
4ـ سيف، علياكبر؛ روشهاي يادگيري و مطالعه، چ2، نشر دوران، 1379.
5ـ فرجاد، محمدعلي؛ اصول برنامهريزي آموزشي و درسي، چ1، انتشارات الهام، 1374.
6 ـ فهندژ، محبوبه؛ يادگيري پژوهش محور، چ2، انتشارات سروش هدايت، 1384.
7 ـ كالاهان، جوزفاف، كلارك، لئونارداچ، آموزش در دورة متوسطه، مترجم: جواد طهوريان، چ4، انتشارات آستان قدس رضوي، 1375.
8 ـ هژبر، منيرالسادات؛ «راهبردهاي ارزشيابي از نوشتههاي دانشآموزي». مجلة رشد زبان و ادب فارسي، دورة بيستم، شماره يك.
به نظر ميرسد كه حفظكردن و به خاطرسپردن مواد و ابزار و قواعد نگارشي بدون توجه به تمرين و فعاليتهاي عملي، باعث بروز چنين مشكلي شده است. چنان كه گفتهاند: «براي مهارت يافتن در «نوشتن» سه شرط لازم است: استعداد، شناخت مواد و ابزار و قواعد كاربرد آنها، و كارورزي. استعداد هرچند فطري است، به پرورش نياز دارد. پيدا است اگر درس و مشق در كار باشد، موهبت خدادادي هم زودتر به فعل ميرسد، هم مستقيمتر.»
بنابراين، بايد بكوشيم و در تدريس از شيوهاي استفاده كنيم كه دانشآموز از راه تجربه و فعاليت ياد بگيرد، نه از راه حفظكردن و به خاطرسپردن.
علل ضعف و ناتواني دانشآموزان در مهارتهاي عملي
1ـ يكنواختي تدريس (آن هم به ويژه در شيوة سنتي) و فعالنبودن دانشآموزان در كلاس.
2ـ تكية دانشآموزان به معلم و كتاب درسي به عنوان تنها منابع يادگيري.
3ـ استفاده نكردن معلم از ساير منابع يادگيري. شايسته است با توسعة منابع يادگيري به تكميل و تقويت محتواي برنامههاي درسي بپردازيم.
4ـ تكيه و تأكيد دانشآموزان بر حفظ مطالب نگارشي بدون كارورزي و تمرين و پژوهش.
5 ـ تعييننكردن تكاليف مكمل و مرتبط با درسهاي نگارشي.
6 ـ توجه كافينداشتن به تكاليف دانشآموزان و نقد و بررسي دقيق و مستمرنكردن و نيز پيگيري هدفمند تكاليف و نوشتههاي آنان.
7ـ آشنانبودن دانشآموزان با اهداف كلي و جزئي هر درس نگارشي. دانشآموزان نميدانند هدف از خواندن اين درس چيست؟ با يادگرفتن اين درس به چه مهارتهايي دست مييابند و اين مهارتها چه تأثيري بر زندگي آنان دارد؟ در حالي كه آگاهي از اين اهداف در دانشآموزان ايجاد انگيزه ميكند.
8 ـ دانشآموزان در «نوشتن» ضعيفاند چون اهل مطالعة غيردرسي نيستند. تا آنها به مطالعه عادت نكنند و با شيوههاي درست مطالعه آشنا نشوند و محتواي فكري خود را براي نگارش درست و مفيد پرورش ندهند، نميتوانند خوب بنويسند. حتي اگر روشهاي درستنويسي را بدانند.
9ـ كلاس درس نگارش با كتابخانه ارتباط و پيوند منطقي ندارد. «مشكل اصلي اين است كه در نظام آموزشي ما كتابخانة مدرسه، جايگاه تعريفشدهاي ندارد؛ يعني بود و نبود آن صدمهاي به روش آموزش و نظام آموزشي ما نميزند. كتابخانة مدرسه در حكم آزمايشگاه زبان فارسي است. پس هر چه مجهزتر و فعالتر باشد، نگارش و توليدات ادبي كه در حكم آزمايشهاي آن آزمايشگاه هستند، بهتر و دقيقتر آفريده خواهند شد.
10 ـ در ارزشيابيهاي درس زبانفارسي، خلاقيت و آفرينش انواع نوشتهها و به طور كلي مهارتهاي عملي، نمرة بسيار اندكي دارد.
براين اساس، گاهي دانشآموز از پرداختن به آن صرفنظر ميكند و به حفظ ساير درسها ميپردازد.
11ـ عدم نظارت و دقيق والدين بر برنامهريزي، كيفيت عملكرد و نحوة يادگيري دانشآموزان. بيشتر اوليا فقط به گرفتن نمرة بالاتر ميانديشند، نه به يادگيري.
بنابراين، آموزش درسهاي نگارشي اولاً بايد با فعاليتهاي عملي همراه باشد تا دانشآموزان به مهارتهاي لازم دست يابند. دوم اين كه بايد شيوههاي تدريس به صورت كارگاهي بنا نهاده شوند تا دانشآموز در كلاس به همة فعاليتها پاسخ دهد.
تقويت مهارتها با مطالعة غيردرسي
مطالعة غيردرسي، دامنة يادگيري را گستردهتر و جولانگاه ذهن دانشآموزان را براي درك بهتر درسهاي نگارشي پوياتر و پرتحركتر ميكند. بر اين اساس، بايد توجه داشت كه دانشآموزان را فقط به مطالعة درسهاي نگارشي و انجامدادن خودآزماييهاي آنها مقيدكردن، مطلوب نيست. چون «محتواي درسي به خودي خود هدف نيست. بلكه وسيلهاي است كه توسط آن، دانشآموزان ميتوانند دانش خود را گسترش بدهند و آنچه را در اطرافشان وجود دارد، درك كنند. بنابراين لازم است ما، معلمان، اوليا و دانشآموزان به مطالعة غيردرسي نگرش درست و مثبتي داشته باشيم و بدانيم كه:
1ـ مطالعه غيردرسي به معني مطالعة هر كتابي نيست. ما مجاز نيستيم هر كتابي را بخوانيم. عمر انسان كوتاه و فرصتها گذرنده و كتابها بيشمارند. ما بايد چگونه خواندن و چه خواندن را ياد بگيريم تا هنر كتاب خواندن و هنر هر كتابي نخواندن را بياموزيم.
2ـ مطالعة غيردرسي براي تكميل و غنيسازي محتواي درسهاي نگارشي و نيز رفع نواقص و كاستيهاي احتمالي اينگونه درسها است. به عبارت ديگر، مطالعة غيردرسي، براي دانشآموزان، در اصل نوعي مطالعة تكميلي بر اساس درونماية درسها است كه بايد براي تعمق يادگيري و تقويت مهارتهاي نگارشي از آن به خوبي استفاده شود.
3ـ كتابخانه يك واحد آموزشي فعال و نيز مركز يادگيري و منابع اطلاعاتي ما در مدرسه است كه نقش بسيار مهمي در تقويت مهارتهاي عملي درسهاي نگارشي دارد. پس شايسته است كه معلم به عنوان محور اساسي آموزش، تفكر سنتي برنامة درسي مبتني بر تمايز مطالعة درسي را از مطالعة غيردرسي كنار بگذارد و بين يادگيري داخل كلاس و خارج از كلاس مرزي قائل نشود. «براي بسياري از معلمان، كتاب درسي در زندگي حرفهايشان حكم همه چيز را دارد و اين جاي تأسف دارد. چون كتاب درسي اگر به طور صحيح مورداستفاده قرار بگيرد، فقط يكي از وسايل آموزشي است.
كتاب درسي ميتواند زمينة مناسبي براي تهيه فعاليتهاي يادگيري جالب و منظم (مثل بحث، پژوهش و فعاليتهاي تحقيقي) كه نياز به تفكر انتقادي بيشتر و فرايندهاي ذهني عاليتري دارند، باشد.»در تدريس درسهاي نگارشي بايد به گونهاي عمل كند كه دانشآموز اطلاعاتي به مطالعة غيردرسي احساس نياز كنند. او بايد با شيوههاي گوناگون و مناسب، مطالعة غيردرسي را مكمل درسهاي نگارشي دانشآموزان خود كند تا روند تدريسش تسهيل شود و دانشآموزانش فعال، جستوجوگر و خلاّق بار بيايند.
در بستر يادگيري مشاركتي و فعال
ما ميخواهيم محيط آموزشي به صورتي باشد كه نه فقط موجب كسب دانش شود، بلك موجب خلق دانش بشود. زماني اين خواسته به حقيقت ميپيوندد كه دانشآموزان خود درگير يادگيري باشند. آنها بايد قادر باشند كه دانشها را پردازش كنند، نه اين كه فقط اطلاعات را پيدا يا حفظ كنند. بنابراين، شايسته است ما در تدريس درسهاي نگارشي از شيوهاي استفاده كنيم كه اعتماد به نفس، خلاقيت، روحية پژوهش و نگــارش را در دانــشآموزان تقويت كند. در اين صورت، دانشآموز ضمن برخورداري از ذهني خلاّق و پويا، توانايي درك و خلق آثار ادبي و نگارشي را خواهد داشت.
شيوهاي كه دانشآموز در بحثها و فعاليتهاي كلاس و پاسخ به خودآزماييها و تكاليف نگارشي درگير و شريك شود، به يادگيري علاقه پيدا كند و به طور خودجوش و دروني بكوشد تا بياموزد.
با اجراي شيوههاي آموزش فعال و مشاركتي به همراه توسعة منابع يادگيري، درسهاي نگارشي غنيتر و پربارتر، دانشآموزان فعالتر و كوشاتر، انگيزهها بيشتر و قويتر، استعدادها شكوفاتر و خلاقتر و فعاليتها بيشتر و جهتدارتر ميشود؛ بهگونهاي كه دانشآموزان درسهاي نگارشي را به طور عملي ياد ميگيرند و خلاق و آفرينشگر بار ميآيند و به نتايج و فوايد فراواني دست مييابند كه عبارتاند از:
* تعميق فرايند ياددهي و يادگيري درسهاي نگارشي. به دانشآموزان كمك ميشود تا در كنار عمل، بياموزند و ياد بگيرند، خود تجربه كنند و از تجربههاي ديگران، بهخصوص همسالان خود، بهره ببرند.
* توسعة منابع يادگيري از كتاب درسي و معلم به ساير منابع و نيز تكميل و تقويت محتواي برنامههاي درسي.
* شاد و بانشاطبودن كلاس درسهاي نگارشي و لذتبخش بودن يادگيري.
* افزايش فعاليت دانشآموزان.
* افزايش رقابت سالم و مثبت در كارها و فعاليتها و نيز بين گروهها.
* ايجاد روحية مسئوليتپذيري و تقويت آن.
* تقويت ارتباط عاطفي با احترام متقابل به يكديگر و ارزش قائلشدن براي نظرهاي ديگران.
* تقويت قدرت بيان، و ايجاد اعتمادبهنفس به خصوص در افراد كمرو و خجالتي و تقويت آن.
* برانگيختن حس تعاون، همكاري، همفكري و دوستي و نيز تقسيم عادلانة كارها و فعاليتها در ميان دانشآموزان از طريق تبادلنظر.
* افزايش آگاهي و تقويت قدرت خلاقيت و ابتكار.
* تقويت و فعالكردن قوة تفكر، انتقاد و فراهم شدن فرصت براي ارزيابي خود.
* تقويت روابط اجتماعي به منظور انتقال افكار و انديشههاي خود به ديگران و همكاري و بــحث بــا ديگران و نيز بيان انتقادها و پيشنهادهاي سازنده و مفيد.
* ايجاد انگيزه و به مشاركت واداشتن دانشآموزان بيتوجه و بيحال.
* تعميق بينش و پايهريزي تفكر دانشآموزان و جلوگيري از سطحينگري و ارزيابينكردن يافتهها و انديشههاي ديگران.
* و سرانجام، از همه مهمتر، كسب و تقويت تواناييها و مهارتهاي لازم به منظور به كارگيري مطلوب آموختههاي ذهني و نظري قواعد و مواد درسهاي نگارشي. با اجراي اين شيوه، ياددهي و يادگيري و مواد درسهاي نگارشي را تا حدود زيادي ميتوان به سرانجامي مطلوب رساند.
منابع
1ـ دادار، نصراله؛ وضعيت كتابخانههاي مدارس، كتاب سروش (كتاب و جامعه)، انتشارات سروش، دورة اول سال 1377.
2ـ سميعي گيلاني، احمد؛ آيين نگارش، چ4، مركز نشر دانشگاهي، 1370.
3ـ سنگري، محمدرضا؛ «يادداشت سردبير»، مجلة رشد زبان و ادب فارسي، دورة پانزدهم، شمارة 56.
4ـ سيف، علياكبر؛ روشهاي يادگيري و مطالعه، چ2، نشر دوران، 1379.
5ـ فرجاد، محمدعلي؛ اصول برنامهريزي آموزشي و درسي، چ1، انتشارات الهام، 1374.
6 ـ فهندژ، محبوبه؛ يادگيري پژوهش محور، چ2، انتشارات سروش هدايت، 1384.
7 ـ كالاهان، جوزفاف، كلارك، لئونارداچ، آموزش در دورة متوسطه، مترجم: جواد طهوريان، چ4، انتشارات آستان قدس رضوي، 1375.
8 ـ هژبر، منيرالسادات؛ «راهبردهاي ارزشيابي از نوشتههاي دانشآموزي». مجلة رشد زبان و ادب فارسي، دورة بيستم، شماره يك.