MR_Jentelman
9th July 2009, 01:10 PM
کودک درون
زیبایی اصیل- سخنان اصیل مربوط به معرفت و ادب را فقط با نیم کره سمت راست مغز انسان می توان دریافت و ادراک کرد و به جهت سستی بلوغ این نیمه مهم انسانی می باشد که بعد از گذشت هشت صد سال حرف های مولانا همچنان در تاقچه ها خفته اند...
قطعات ادبی یا عرفانی یا فلسفی- نوشته های فنی و تکنیکی نبوده و لذا غیر ممکن می دانم که انسان بتواند با سمت نیمه چپ مغزـ موفق به دریافت و ادراک آن بشود.
نیمه چپ مغز انسان که مربوط به محاسبه می باشد چه دخالت در عشق و فهم و ادراک آن!
ای برادر از علاقه تو به ادراک حقیقت خشنودم اما عادت در استفاده تو تنها از نیمه چپ باعث شده است- امروز همکاری و ارتباط این دو نیمه با یکدیگر ضعیف و گاهی اوقات غیر ممکن شود. رشد ندادن نیمه راست مغز شما موجب پرداختن پیوسته شما به توجیه- توهم- ملامت و انکار گردیده است.
شما تحمل شنیدن سخنانی که مربوط به نیمه راست می باشد را ندارید و این تحقیقا به خاطر عدم درک این نیمه مهم است. و اگر شما از توانایی های نیمه راست نتوانید استفاده بکنید- فکر نکنید فقط نیمی از عمر شما به سراب و بیهوده گی گذشته است-شاید هم تمام عمر شما به سراب رفته است.
تو میل به محاسبه داری و محاسبه را درکی در حقیقت نیست. ادراک حقیقت با ادراک پیچ و مهره و ریاضیات فرق بین زمین تا آسمان است و به همین جهت من باز مجبور در تکرارم. من می نویسم و مسئول چگونه خواندن آن نیستم. گویند آب به آبادانی راه پیدا می کند قلم نیز راهش را پیدا می کند...
به قول "چوانگ تزو" که می گوید: تور ماهی گیری یک وسیله است. هدف ـ ماهی است تله برای گرفتن خرگوش است و حرف های من هم تور و تله است. اگر ماهی و خرگوشی گرفتید خوشا به حالتان و اگر نگرفتید صیاد نیستید. باید بروی و صیادی یاد بگیرید. فراموش نکنیم که آدم عاقل از ابزارش مواظبت می کند.
معرفت و عشق و ادب را به جز قلب هیچ چیزی نمی تواند درک بکند. تو پیوسته فعالیت می کنی و کلمات و حرف های ادبی و معرفتی را با معیارهای کوچه بازاری اندازه می گیری. واژه ها از دستت می افتند وقتی نمی توانی به یکـدیگر وصل کنی یا نیمه کاره رها می کنی و یا به تنهایی به قاضی می روی.
سمت چپ مغز تو رشد کرده است و رشد بیش از اندازه نیمه چپ و کوچک ماندن نیمه راست یعنی فاصله و جدایی تو از خویشتن خویش- یعنی بی تعادلی- بی عدالتی- نابرابری.تولید غریبگی- غریبه ای وجود ندارد- غریبه همان نیمه راست تو می باشد.
واژه ها و حرف های یک نویسنده ادبی و فرهنگی یا عرفانی شفاف هستند در صورتی که شما آن را با نیم کره سمت راست مغزتان بخوانید و چون این نیمه انسانی از بدو تولد دچار سستی بلوغ شده است نه تنها حرف های نیچه - سعدی و عطار را نمی فهمد بلکه خنده و محبت یک غریبه را هم نمی فهمد.و چون نمی فهمد توجیه و انکار و توهم می کند و این توهم در او باعث ایجاد نفرت می کند. و اغلب دچار بیماری خودشیفتگی ـ ( نارسیسم ) می شود.
و خیلی ها در تاریخ بشر به همین علت علاقه به عرفان و ادب و نویسنده نشان نداده است و این همه نور و نعمت این عزیزان را نادیده و به باد مسخره گرفته و کم لطفی و قدرناشناسی کرده اند تا به کی انسان مهر و محبت این عزیزان را باید با کم لطفی جواب بدهد؟
قدری معرفت و انصاف و تامل را برای رشد کودک درون خودم تمنا دارم.
در عکس زیر می بینید که مغز از سه قسمت تشکیل شده است:
- مغز بالایی که همان نیمه راست و چپ می باشد.
- مغز پایینی که مغز غریزی- ابتدائی و مغز زیرین هم نامیده می شود و مسولیت تمامی اعمال غیر ارادی انسان را بر عهده دارد.
مغز بالایی دخالتی در مغز پایینی ندارد.http://i26.tinypic.com/2qx6jvd.jpg
منبع:wurqu
زیبایی اصیل- سخنان اصیل مربوط به معرفت و ادب را فقط با نیم کره سمت راست مغز انسان می توان دریافت و ادراک کرد و به جهت سستی بلوغ این نیمه مهم انسانی می باشد که بعد از گذشت هشت صد سال حرف های مولانا همچنان در تاقچه ها خفته اند...
قطعات ادبی یا عرفانی یا فلسفی- نوشته های فنی و تکنیکی نبوده و لذا غیر ممکن می دانم که انسان بتواند با سمت نیمه چپ مغزـ موفق به دریافت و ادراک آن بشود.
نیمه چپ مغز انسان که مربوط به محاسبه می باشد چه دخالت در عشق و فهم و ادراک آن!
ای برادر از علاقه تو به ادراک حقیقت خشنودم اما عادت در استفاده تو تنها از نیمه چپ باعث شده است- امروز همکاری و ارتباط این دو نیمه با یکدیگر ضعیف و گاهی اوقات غیر ممکن شود. رشد ندادن نیمه راست مغز شما موجب پرداختن پیوسته شما به توجیه- توهم- ملامت و انکار گردیده است.
شما تحمل شنیدن سخنانی که مربوط به نیمه راست می باشد را ندارید و این تحقیقا به خاطر عدم درک این نیمه مهم است. و اگر شما از توانایی های نیمه راست نتوانید استفاده بکنید- فکر نکنید فقط نیمی از عمر شما به سراب و بیهوده گی گذشته است-شاید هم تمام عمر شما به سراب رفته است.
تو میل به محاسبه داری و محاسبه را درکی در حقیقت نیست. ادراک حقیقت با ادراک پیچ و مهره و ریاضیات فرق بین زمین تا آسمان است و به همین جهت من باز مجبور در تکرارم. من می نویسم و مسئول چگونه خواندن آن نیستم. گویند آب به آبادانی راه پیدا می کند قلم نیز راهش را پیدا می کند...
به قول "چوانگ تزو" که می گوید: تور ماهی گیری یک وسیله است. هدف ـ ماهی است تله برای گرفتن خرگوش است و حرف های من هم تور و تله است. اگر ماهی و خرگوشی گرفتید خوشا به حالتان و اگر نگرفتید صیاد نیستید. باید بروی و صیادی یاد بگیرید. فراموش نکنیم که آدم عاقل از ابزارش مواظبت می کند.
معرفت و عشق و ادب را به جز قلب هیچ چیزی نمی تواند درک بکند. تو پیوسته فعالیت می کنی و کلمات و حرف های ادبی و معرفتی را با معیارهای کوچه بازاری اندازه می گیری. واژه ها از دستت می افتند وقتی نمی توانی به یکـدیگر وصل کنی یا نیمه کاره رها می کنی و یا به تنهایی به قاضی می روی.
سمت چپ مغز تو رشد کرده است و رشد بیش از اندازه نیمه چپ و کوچک ماندن نیمه راست یعنی فاصله و جدایی تو از خویشتن خویش- یعنی بی تعادلی- بی عدالتی- نابرابری.تولید غریبگی- غریبه ای وجود ندارد- غریبه همان نیمه راست تو می باشد.
واژه ها و حرف های یک نویسنده ادبی و فرهنگی یا عرفانی شفاف هستند در صورتی که شما آن را با نیم کره سمت راست مغزتان بخوانید و چون این نیمه انسانی از بدو تولد دچار سستی بلوغ شده است نه تنها حرف های نیچه - سعدی و عطار را نمی فهمد بلکه خنده و محبت یک غریبه را هم نمی فهمد.و چون نمی فهمد توجیه و انکار و توهم می کند و این توهم در او باعث ایجاد نفرت می کند. و اغلب دچار بیماری خودشیفتگی ـ ( نارسیسم ) می شود.
و خیلی ها در تاریخ بشر به همین علت علاقه به عرفان و ادب و نویسنده نشان نداده است و این همه نور و نعمت این عزیزان را نادیده و به باد مسخره گرفته و کم لطفی و قدرناشناسی کرده اند تا به کی انسان مهر و محبت این عزیزان را باید با کم لطفی جواب بدهد؟
قدری معرفت و انصاف و تامل را برای رشد کودک درون خودم تمنا دارم.
در عکس زیر می بینید که مغز از سه قسمت تشکیل شده است:
- مغز بالایی که همان نیمه راست و چپ می باشد.
- مغز پایینی که مغز غریزی- ابتدائی و مغز زیرین هم نامیده می شود و مسولیت تمامی اعمال غیر ارادی انسان را بر عهده دارد.
مغز بالایی دخالتی در مغز پایینی ندارد.http://i26.tinypic.com/2qx6jvd.jpg
منبع:wurqu