PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : داستان صورت حساب مادر وبچه



"golbarg"
31st December 2013, 05:32 PM
داستان صورت حساب مادر وبچه صورتحساب
صورت حساب
پسر بچه ای یك كاغذ به مادرش داد.
مادر در حال آشپزی بود؛دست هایش را با حوله تمیز كرد و نوشته روی كاغذ را با صدای بلند خواند.او نوشته بود:
صورت حساب
كوتاه كردن چمن باغچه:20دلار
مراقبت از برادر كوچكم:2دلار
نمره ریاضی خوبی كه گرفتم:3دلار
بیرون بردن زباله:1دلار
جمع بدهی شما به من:12 دلار
مادر نگاهی به پسرش كرد،چند لحظه خاطراتش را مرور كردو سپس قلم را برداشت و پشت برگه صورتحساب این را نوشت:
بابت 9 ماه بارداری كه در وجودم رشد كردی ،هیچ
بابت تمام شب هایی كه به پایت نشستم و برایت دعا كردم،هیچ
بابت تمام زحمت هایی كه در این چند سال كشیدم تا تو بزرگ شوی،هیچ
بابت غذا،نظافت واسباب بازی هایت ،هیچ
و اگر تو اینها را جمع بزنی خواهی دید كه هزینه عشق واقعی من به تو،هیچ است.
وقتی پسر نوشته مادر را خواند،چشمانش پر از اشك شد و در حالی كه به چشمان مادرش نگاه می كرد،گفت:
مامان دوست دارم.
وقلم را برداشت و زیر صورت حساب نوشت:قبلا به طور كامل پرداخت شده است.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد