zoh_reh
30th December 2013, 09:47 PM
چرا تمام مراسم دينى به حزن و اشك آميخته است؟
در حالى كه خنده بر هر درد بى درمان دوا است، چرا حالت هيجانى غالب بر آيين دينى و مراسم اجتماعى دين، سراسر غم و گريه مى باشد و مراسم دينى ما مسلمانان، هميشه آميخته با مصيبت و مرثيه خوانى حزن آفرين و غم افزا است؟ آيا اسلام مراسم شادى و جشن ندارد كه تمام مراسم دينى به حزن و اشك آميخته است ؟
اين سؤال نشانگر ابهام فكرى عميق در بين بيشتر مسلمانان است. عمق و بسط اين مسأله مى طلبد تا در خور يك جامعه جوياى حقيقت و پوينده ره حقيقت، ابهام زدايى نمود و شكل صحيح و اسلامى اين نوع احساسات و عواطف را بيان كرد.
به منظور پاسخ به اين سؤال، چهار مرحله به شرح زير مطرح و تبيين مى گردد:
1. شناسايى منشأ و خاستگاه اين ابهام فكرى و انحراف رفتارى و علت يا علل بروز آن،
2. جايگاه غم و شادى در معارف اسلامى،
3. جايگاه غم و شادى در روانشناسى، با تكيه بر منابع دينى و علمى،
4. تعيين شكل صحيح و مطلوب غم و شادى (گريه و خنده).
يك. منشأ و خاستگاه
بى ترديد آنچه امروز در برخى مراسمهاى دينى و بعضى اجتماعات رسمى اجرا مى گردد، مستند شما قرار گرفته است تا اين گونه در مورد شادى و غم قضاوت كنيد و يا دچار ابهام شويد؛ در حالى كه اين قضاوت و اظهار نظر، هرگز با تعاريف و احكام دين حنيف اسلام مطابقت و هماهنگى ندارد.
شكل عملكرد برخى گردانندگان و برگزاركنندگان مراسم دينى، به گونهاى است كه حتى در اعياد دينى و جشن تولد ائمه(ع)، مصيبتخوانى و گرياندن را عنصر ضرورى و ترديدناپذير اين محافل مى دانند!
اين افراد اين گونه مى پندارند كه هيچ مسؤوليتى جز گرياندن و اشك گرفتن از چشمان مردم كارى ندارند! اين پندار غلط از يك انديشه و تفكر بى بنيان تغذيه مى شود كه مى گويد: گريه كردن عملى پسنديده است و انسان در حالت غم و گريه، به خدا مى رسد و با مركز ثقل هستى مرتبط مى شود.
لذا اين افراد به هر وسيله و بهانهاى، در صدد گرياندن مردم هستند واين كار را هنر خود مى دانند و به اصطلاح آنگاه محفل گرم مى شود كه گونه حضّار با اشك چشمان آنها خيس گردد!! رفتار اين گروه افراد به عنوان مرثيه خوان و مصيبت سرا و مداح - كه مى پندارند رسالت و وظيفه دينى و شغلشان گرياندن مردم است - موجب بروز چنين پندار غلطى شده است! البته اين پندار خود محصول برداشت يك سويه و افراطى از برخى روايات و معارف دين است. در برابر اين دسته از مسلمانان افراط گر، گروه ديگرى از مسلمانان تفريط گرا قرار مى گيرند كه به استناد دسته ديگرى از روايات و برخى يافتههاى علمى - مبنى برآسيبزا بودن غم و ماتم و مذموم بودن غمگسارى و ماتمزده بودن و گرفتگى - تمام همت و تلاش خود را صرف شاد بودن و شاد نمودن ديگران مى كنند!
از اين رو به هر وسيلهاى براى ايجاد شادى و خوشى تمسّك مى جويند و به هزاران حيله و زور و فشار، در صدد هستند تا خوش باشند و خوشى و شادى بيافرينند؛ هر چند بىخودى خوش باشند!
گروه اول در حالى كه از سرآگاهى تمام عناصر شادى آفرين و فرح افزا را از زندگى خود حذف مى كنند و يا آنها را كم رنگ جلوه مى دهند و حتى لباسهاى شاد و جذّاب را از تن خود دور مى سازند؛ اين گروه از عربده خوش گذارانه خود و سرور دردآور خويش، گوش فلك را كر مى سازند و به وجد ومسرّت بىهدف و حتى مصيبتزا دل خوش مى كنند!
اين شكل رفتار و برداشت، موجب شده است كه عدهاى اسلام را دين گريه ببينند و گروهى، آن را دين خنده و خوشى و خوشبودن بپندارند؛ گويا اين حالت با هم قابل جمع نيست!
اين دو گرايش افراطى و تفريطى، آن گونه در تمام سطوح جامعه نفوذ كرده است كه بيشتر مسلمانان در برخوردارى از اين دو حالت، راه اعتدال را كاملاً گم كردهاند و يا در تيم افراطيان عضو مى شوند و يا در محفل تفريط كنندگان خود را مى يابند؛ گويا راه سوم نمى تواند وجود داشته باشد و و جود ندارد و مجبورند دريكى از دو تيم عضو باشند. غافل از آنكه هر دو گرايش، محكوم به شكست و در مسيرى غلط و انحرافى است و راه حق و اسلام حقيقى، نه اين است و نه آن؛ بلكه خود واقعيتى ديگراست.
دو. جايگاه غم و شادى در اسلام
از ديدگاه اسلام، خنده و گريه، شادى و غم و سرور و ماتم، هيچكدام مطلوبيت ذاتى، استحباب نفسى و ارزش ماهوى ندارند تاچه رسد به آنكه يكى بر ديگرى رجحان و برترى داشته باشد.
اسلام كسى را به گريه كردن - به عنوان گريه - ترغيب نكرده است، همانگونه كه به شاد بودن - به عنوان شادى - امتياز نداده است؛ مگر به واسطه مقدمات و پيامدهاى آن. خنده و گريه بر اساس آن پيامد و يا مقدمه، مى توانند در مورد قضاوت و ارزش گذارى واقع شوند.
غم و شادى از جمله حالات نفسانى و صفات روحى و هيجانات حاكم بر ابعاد وجود آدمى هستند كه در قالب خنده، گريه و ... نمودار مى شوند و هر انسانى به عنوان انسان، از اين گروه هيجانهاى اوّليه برخوردار است. مهم آن است كه اين حالات، بر تعامل اجتماعى مطلوب و بندگى خداوند تأثير منفى نداشته باشد؛ بلكه تأثير مثبت بر آنها بگذارد.
غم و گريهاى كه به آدمى آسيب رساند و يا مانع خدمت به بندگان خداوند و بندگى شود و انسان را از رسيدن به هدفش باز دارد، مذموم است؛ همانگونه كه شادى آسيب زا و مانع عبادت و انجام وظايف دينى و انسانى نيز سخت مذمت شده است. آنچه مجال قضاوت درباره گريه و خنده و شادى و غم را فراهم مى آورد، حداقل دو عنصر و انگاره است: يكى انگيزه و عامل بروز اين هيجانها و ديگرى مشكل بروز اين هيجانها. بر اساس همين دو انگاره، هيجانهاى يادشده مورد ارزيابى و قضاوت قرار مى گيرد : خنده جاهلانه - كه در روايات از آن به «خنده من غير عجب» تعبير شده - مذموم است. در برابر اين خنده، خنده متفكّرانه و معنادار پسنديده و ممدوح تلقى مى گردد. امام حسن عسكرى(ع) در حديثى مى فرمايد: «از علايم جهل، خنده بدون تعجب است».بحار الانوار، ج 72، ص 59: «من الجهل الضحك من غير عجب».
و امام كاظم(ع) در حديث ديگرى مى فرمايد: «خداوند از كسى كه بدون تعجب بخندد نفرت دارد».همان، ج 78، ص 309: «ان اللّه عزّ و جّل يبغض الضحّاك من غير عجب».
پس هر نوع خندهاى مذموم نيست، همانگونه كه هر نوع خندهاى پسنديده نيست. هر گريهاى نيز مذموم و يا پسنديده نيست؛ بلكه گريه از خوف خداوند سبحان در اسلام گريه ارزشى تلقى مى گردد. امام باقر(ع) مى فرمايد: «هيچ قطرهاى نزد خداوند عزّو جّل محبوبتر از قطره اشكى نيست كه در ظلمت شب از خوف خداوند ريخته شود و غير از آن منظورى نباشد».اصول كافى، ج 2، كتاب الدعاء باب البكاء.
امام على(ع) مى فرمايد: «گريه از خشيت خداوند كليد رحمت الهى است»ميزان الحكمه، ج 1، ص 453، حديث 1836: «البكاء من خشية الّله مفتاح رحمةاللّه».
و در حديث ديگرى «اين گريه را موجب نورانيّت قلب و مصون ماندن از بازگشت به گناه معرفى مى كند».همان: «البكاء من خشية اللّه ينير القلب و يعصم من معاودة الذنب»، ص 354.
آن «خنده» چون محصول درك و نكته سنجى تعجّببرانگيز ملايم طبع است، ارزشمند مى باشد واين «گريه» چون محصول تعالى شناخت و رشد معنوى و روحانى آدمى است، محبوب مى باشد و نتيجه اين دو هيجان، همانا رسيدن به حق و جلب رضايت حضرت دوست، در پرتو تأمين سلامت و بيمه شدن صاحب گريه و خنده است.
ديدگاه اسلام
1. گريه ماتم افزا و افسردگىآفرين، هرگز پسنديده نيست؛ بلكه مذموم و مورد نكوهش است. در سيره رسول خدا(ص) اينگونه نقل مى كنند كه هر گاه يكى از اصحاب آن حضرت اندوهگين بود، رسول خدا با شوخى كردن او را شادمان مى نمود.سنن البنى، ص 60. ائمه هدى(ع) راه شادمان زيستن را به اصحاب خود نمايانده و مى فرمودند: «به رضاى خدا خشنود باش تا شاد و راحت زندگى كنى».
2. گريه ارزشى در اسلام، گريه از خوف حضرت حق است كه خود يكى از راههاى خودسازى و رشد است؛ نه سبب خمودى و خموشى. گريه برخاسته از محبت به بندگان خدا و يا نفرت از دشمنان خدا نيز در همين مقوله قرار مى گيرد. 3. «خنده» هرگز زشت و منفى نيست؛ بلكه هيجانى مانند شاد بودن بسيار مورد اهتمام شارع مقدس است. يكى از جلوههاى شادى، «خنده» است و جلوههاى ديگر مانند شوخى، مزاح و بذلهگويى كردن نيز با رعايت شرايط خاص خود، مطلوب است. تنها برخى از انواع و اشكال خنده، مورد مذمّت قرار گرفته است.
4. اسلام خنده را در برابر گريه (هر چند گريه ارزشى مانند گريه از خوف خداوند) و يا گريه را در برابر خنده (هر چند خنده حكيمانه و متفكّرانه) قرار نمى دهد. و هر يك را با ديگرى مقايسه نمى كند تا يكى را بر ديگرى ترجيح و برترى دهد؛ بلكه هر يك را به عنوان واقعيت زندگى انسانى مى پذيرد و براى آنها، شرايط و ويژگىهايى را برمى شمارد.
5. در حالت عادى روحيه حاكم بر زندگى انسان - بدون در نظر گرفتن موقعيت خاص - بايد شادى و نشاط باشد، نه غم و اندوهو گريه. لذا بايد آن را از راههاى متداول و مشروع تحصيل كرد كه يكى از آنها تبسم و خنده است و راههاى ديگر آن شوخى، ورزش، كار، پرهيز از گناه، مسافرت، استفاده از عطر و بوى خوش و پوشيدن لباسهاى شادىآفرين است. در مكتب اسلام شخص «مؤمن» شوخ طبع و خوش مشرب است؛ و «منافق» گرفته و اخمو است.بحار الانوار، ج 77، ص 155.
رسول گرامى اسلام - كه اسوه حسنه تمام مردمان معرفى شده است - مى فرمايد: «من هم مانند شما بشرى هستم كه قهراً شوخى و مزاح مى كنم».كنزالعمال، ج 3، ص 648.
و يا مى فرمايد: «من شوخى مى كنم، ولى در گفتارم جز حق و راست نمى گويم».بحارانوار، ج 16، ص 295.
6. خنده ارزشى در اسلام، خنده متفكرانه و حكمى است؛ يعنى، خندهاى كه در پرتو آن حكمتى اخلاقى، اجتماعى، اعتقادى، فقهى و ... مبادله مى شود. نمونههاى متعددى از اين نوع شوخى و خنده در زندگى حضرت رسول نقل شده است كه در يكى از آنها، آن حضرت با پيران شوخى كرد، و فرمود: «اهل بهشت به صورت جوان زيبا وارد بهشت مى شوند».ميزان الحكمة، ج 1، ص 484. پس از نگرانى پيران به آنها فرمود: «شما اول جوان مى شويد، سپس به بهشت مى رويد».
بنابراين خنده غيرمتفكرانه و يا خندههايى كه با صداى قهقهه باشد و يا خندههايى كه به گناه (غيبت، تهمت، تمسخر و استهزا، بدگويى و ...) آلوده باشد؛ مورد مذمت و نهى است؛ آنگونه كه خنده زياد نيز پسنديده نيست. ائمه هدى(ع) به اين نوع آفات هيجانى هشدار داده و انواع خندههاى مذموم را گوشزد فرمودهاند. در گفتار آنان خنده به قهقهه، زياد خنده كردن، مجلس خنده و فكاهى برگزارنمودن و همين طور خنده آميخته به دروغ، زشت شمرده شده است.
امام صادق(ع) مى فرمايد: «القهقهة من الشيطان».همان، ص 481.
حضرت رسول(ص) مى فرمايد: «كثرة الضحك يمحو الايمان».همان، ص 482.
حضرت رسول(ص) مى فرمايد: «ويل للذى يحدّث فيكذب ليضحك به القوم، ويل له، ويل له».همان، ص 484..
7. وقتى گريه ارزشى در اسلام، تنها گريه از خوف الهى و يا برخاسته از محبت به بندگان خدا و نفرت از دشمنان آنان باشد؛ آنگاه ديگر گريهها - به هر انگيزهاى كه انجام گيرد - مذموم هستند. گريه فقط دريك صورت ارزشمند است وآن هنگامى است كه بر اساس شناخت و ترقى معنوى از خوف الهى باشد؛ لذا گريه همراه با شيونقال رسول اللّه(ص): «النياحة عمل الجاهليه». (ميزان الحكمة، ج 5، ص 449).، ناله و زارى، داد و فريادقال رسول اللّه(ص): «صوتان ملعونان يبغضهما الله: اعوال عند المصيبة»، (همان، ص 450).، صداى اعتراض، شكوه و ... جملگى زشت و مذموم است.
با اين بيان روشن شد كه ابهام فكرى و انحراف رفتارى، از توجّه به برخى روايات و چشم فرو بستن از برخى ديگر ناشى شده است. كسانى كه تمام عناصر شادى بخش را از زندگى خود حذف مى كنند و شاد بودن را معصيت مى پندارند و وظيفه خود مى دانند كه بگريند و بگريانند؛ فقط روايات مرتبط با شادى و خندههاى مذموم و گريه ممدوح را مشاهده كردهاند و گروهى كه بىخود شاد و خوشاند و مسرّت بىهدف و جاهلانه را پيش گرفتهاند، از مسير درست منحرف گشته و به راه غلط قدم نهادهاند.
حال كه روحيه حاكم بر حيات فردى و اجتماعى انسان شادى و نشاط است و هيجان اصلى و هميشه جارى در كالبد فرد و اجتماع انسانى - كه در پرتو آن فعاليت و انجام وظايف ممكن مى گردد - شور و نشاط است؛ پس شاد بودن سبب نمى خواهد. بايد امكانات آن را فراهم ساخت؛ ولى براى غم و اندوه و گريه كردن، بايد منتظر بود موسم آن فرا برسد و سبب آن ظهور نمايد. لذا در توصيف اهل ايمان مى فرمايند: «شوخ طبع و خوش مشرب است»بحارالانوار، ج 77، ص 155. و يا «شادى مؤمن در چهره او است و اندوهش در قلبش خانه دارد».همان، ج 69، ص 411.
و از جانب ديگر اگر توصيه به گريه از خشيت الهى شده است، ظرف اين توصيه خلوت و پنهانى است؛ نه جلوت و در هنگام همنشينى با برادران دينى و اجتماع انسانى؛ لذا آمده است: «گريه در سجده نزديكترين حالت بنده به خدا استاصول كافى، ج 2، (كتاب الدعاء باب البكاء).
و «قطره اشكى در ظلمت شب از خوف خداوند جارى شود، محبوبترين قطرهها است».همان.
گفتنى است اگر چه از ديدگاه اسلام هيجان حاكم بر روح و روان فرد و جامعه، شادى و نشاط است؛ ولى اين سخن بدان معنا نيست كه اسلام برپايى مجالس خنده به عنوان خنده و خنداندن را مجاز مى شمارد؛ بلكه اين گونه محافل را مجلس اهل باطل و خسارت ديدگان معرفى مى كند.ميزان الحكمة، ج 5، ص 484.
و باز اين سخن بدان معنا نيست كه اسلام حتى گريه برخاسته از خوف خدا و يا گريه در غم فقدان اوليا خدا را توصيه نكند؛ زيرا اين نوع گريه به دل پاكى و صفا مى بخشد و انس و الفت با ديگران ايجاد مى كند و باعث آرامش درون و سرور معنوى مى شود.
در حالى كه خنده بر هر درد بى درمان دوا است، چرا حالت هيجانى غالب بر آيين دينى و مراسم اجتماعى دين، سراسر غم و گريه مى باشد و مراسم دينى ما مسلمانان، هميشه آميخته با مصيبت و مرثيه خوانى حزن آفرين و غم افزا است؟ آيا اسلام مراسم شادى و جشن ندارد كه تمام مراسم دينى به حزن و اشك آميخته است ؟
اين سؤال نشانگر ابهام فكرى عميق در بين بيشتر مسلمانان است. عمق و بسط اين مسأله مى طلبد تا در خور يك جامعه جوياى حقيقت و پوينده ره حقيقت، ابهام زدايى نمود و شكل صحيح و اسلامى اين نوع احساسات و عواطف را بيان كرد.
به منظور پاسخ به اين سؤال، چهار مرحله به شرح زير مطرح و تبيين مى گردد:
1. شناسايى منشأ و خاستگاه اين ابهام فكرى و انحراف رفتارى و علت يا علل بروز آن،
2. جايگاه غم و شادى در معارف اسلامى،
3. جايگاه غم و شادى در روانشناسى، با تكيه بر منابع دينى و علمى،
4. تعيين شكل صحيح و مطلوب غم و شادى (گريه و خنده).
يك. منشأ و خاستگاه
بى ترديد آنچه امروز در برخى مراسمهاى دينى و بعضى اجتماعات رسمى اجرا مى گردد، مستند شما قرار گرفته است تا اين گونه در مورد شادى و غم قضاوت كنيد و يا دچار ابهام شويد؛ در حالى كه اين قضاوت و اظهار نظر، هرگز با تعاريف و احكام دين حنيف اسلام مطابقت و هماهنگى ندارد.
شكل عملكرد برخى گردانندگان و برگزاركنندگان مراسم دينى، به گونهاى است كه حتى در اعياد دينى و جشن تولد ائمه(ع)، مصيبتخوانى و گرياندن را عنصر ضرورى و ترديدناپذير اين محافل مى دانند!
اين افراد اين گونه مى پندارند كه هيچ مسؤوليتى جز گرياندن و اشك گرفتن از چشمان مردم كارى ندارند! اين پندار غلط از يك انديشه و تفكر بى بنيان تغذيه مى شود كه مى گويد: گريه كردن عملى پسنديده است و انسان در حالت غم و گريه، به خدا مى رسد و با مركز ثقل هستى مرتبط مى شود.
لذا اين افراد به هر وسيله و بهانهاى، در صدد گرياندن مردم هستند واين كار را هنر خود مى دانند و به اصطلاح آنگاه محفل گرم مى شود كه گونه حضّار با اشك چشمان آنها خيس گردد!! رفتار اين گروه افراد به عنوان مرثيه خوان و مصيبت سرا و مداح - كه مى پندارند رسالت و وظيفه دينى و شغلشان گرياندن مردم است - موجب بروز چنين پندار غلطى شده است! البته اين پندار خود محصول برداشت يك سويه و افراطى از برخى روايات و معارف دين است. در برابر اين دسته از مسلمانان افراط گر، گروه ديگرى از مسلمانان تفريط گرا قرار مى گيرند كه به استناد دسته ديگرى از روايات و برخى يافتههاى علمى - مبنى برآسيبزا بودن غم و ماتم و مذموم بودن غمگسارى و ماتمزده بودن و گرفتگى - تمام همت و تلاش خود را صرف شاد بودن و شاد نمودن ديگران مى كنند!
از اين رو به هر وسيلهاى براى ايجاد شادى و خوشى تمسّك مى جويند و به هزاران حيله و زور و فشار، در صدد هستند تا خوش باشند و خوشى و شادى بيافرينند؛ هر چند بىخودى خوش باشند!
گروه اول در حالى كه از سرآگاهى تمام عناصر شادى آفرين و فرح افزا را از زندگى خود حذف مى كنند و يا آنها را كم رنگ جلوه مى دهند و حتى لباسهاى شاد و جذّاب را از تن خود دور مى سازند؛ اين گروه از عربده خوش گذارانه خود و سرور دردآور خويش، گوش فلك را كر مى سازند و به وجد ومسرّت بىهدف و حتى مصيبتزا دل خوش مى كنند!
اين شكل رفتار و برداشت، موجب شده است كه عدهاى اسلام را دين گريه ببينند و گروهى، آن را دين خنده و خوشى و خوشبودن بپندارند؛ گويا اين حالت با هم قابل جمع نيست!
اين دو گرايش افراطى و تفريطى، آن گونه در تمام سطوح جامعه نفوذ كرده است كه بيشتر مسلمانان در برخوردارى از اين دو حالت، راه اعتدال را كاملاً گم كردهاند و يا در تيم افراطيان عضو مى شوند و يا در محفل تفريط كنندگان خود را مى يابند؛ گويا راه سوم نمى تواند وجود داشته باشد و و جود ندارد و مجبورند دريكى از دو تيم عضو باشند. غافل از آنكه هر دو گرايش، محكوم به شكست و در مسيرى غلط و انحرافى است و راه حق و اسلام حقيقى، نه اين است و نه آن؛ بلكه خود واقعيتى ديگراست.
دو. جايگاه غم و شادى در اسلام
از ديدگاه اسلام، خنده و گريه، شادى و غم و سرور و ماتم، هيچكدام مطلوبيت ذاتى، استحباب نفسى و ارزش ماهوى ندارند تاچه رسد به آنكه يكى بر ديگرى رجحان و برترى داشته باشد.
اسلام كسى را به گريه كردن - به عنوان گريه - ترغيب نكرده است، همانگونه كه به شاد بودن - به عنوان شادى - امتياز نداده است؛ مگر به واسطه مقدمات و پيامدهاى آن. خنده و گريه بر اساس آن پيامد و يا مقدمه، مى توانند در مورد قضاوت و ارزش گذارى واقع شوند.
غم و شادى از جمله حالات نفسانى و صفات روحى و هيجانات حاكم بر ابعاد وجود آدمى هستند كه در قالب خنده، گريه و ... نمودار مى شوند و هر انسانى به عنوان انسان، از اين گروه هيجانهاى اوّليه برخوردار است. مهم آن است كه اين حالات، بر تعامل اجتماعى مطلوب و بندگى خداوند تأثير منفى نداشته باشد؛ بلكه تأثير مثبت بر آنها بگذارد.
غم و گريهاى كه به آدمى آسيب رساند و يا مانع خدمت به بندگان خداوند و بندگى شود و انسان را از رسيدن به هدفش باز دارد، مذموم است؛ همانگونه كه شادى آسيب زا و مانع عبادت و انجام وظايف دينى و انسانى نيز سخت مذمت شده است. آنچه مجال قضاوت درباره گريه و خنده و شادى و غم را فراهم مى آورد، حداقل دو عنصر و انگاره است: يكى انگيزه و عامل بروز اين هيجانها و ديگرى مشكل بروز اين هيجانها. بر اساس همين دو انگاره، هيجانهاى يادشده مورد ارزيابى و قضاوت قرار مى گيرد : خنده جاهلانه - كه در روايات از آن به «خنده من غير عجب» تعبير شده - مذموم است. در برابر اين خنده، خنده متفكّرانه و معنادار پسنديده و ممدوح تلقى مى گردد. امام حسن عسكرى(ع) در حديثى مى فرمايد: «از علايم جهل، خنده بدون تعجب است».بحار الانوار، ج 72، ص 59: «من الجهل الضحك من غير عجب».
و امام كاظم(ع) در حديث ديگرى مى فرمايد: «خداوند از كسى كه بدون تعجب بخندد نفرت دارد».همان، ج 78، ص 309: «ان اللّه عزّ و جّل يبغض الضحّاك من غير عجب».
پس هر نوع خندهاى مذموم نيست، همانگونه كه هر نوع خندهاى پسنديده نيست. هر گريهاى نيز مذموم و يا پسنديده نيست؛ بلكه گريه از خوف خداوند سبحان در اسلام گريه ارزشى تلقى مى گردد. امام باقر(ع) مى فرمايد: «هيچ قطرهاى نزد خداوند عزّو جّل محبوبتر از قطره اشكى نيست كه در ظلمت شب از خوف خداوند ريخته شود و غير از آن منظورى نباشد».اصول كافى، ج 2، كتاب الدعاء باب البكاء.
امام على(ع) مى فرمايد: «گريه از خشيت خداوند كليد رحمت الهى است»ميزان الحكمه، ج 1، ص 453، حديث 1836: «البكاء من خشية الّله مفتاح رحمةاللّه».
و در حديث ديگرى «اين گريه را موجب نورانيّت قلب و مصون ماندن از بازگشت به گناه معرفى مى كند».همان: «البكاء من خشية اللّه ينير القلب و يعصم من معاودة الذنب»، ص 354.
آن «خنده» چون محصول درك و نكته سنجى تعجّببرانگيز ملايم طبع است، ارزشمند مى باشد واين «گريه» چون محصول تعالى شناخت و رشد معنوى و روحانى آدمى است، محبوب مى باشد و نتيجه اين دو هيجان، همانا رسيدن به حق و جلب رضايت حضرت دوست، در پرتو تأمين سلامت و بيمه شدن صاحب گريه و خنده است.
ديدگاه اسلام
1. گريه ماتم افزا و افسردگىآفرين، هرگز پسنديده نيست؛ بلكه مذموم و مورد نكوهش است. در سيره رسول خدا(ص) اينگونه نقل مى كنند كه هر گاه يكى از اصحاب آن حضرت اندوهگين بود، رسول خدا با شوخى كردن او را شادمان مى نمود.سنن البنى، ص 60. ائمه هدى(ع) راه شادمان زيستن را به اصحاب خود نمايانده و مى فرمودند: «به رضاى خدا خشنود باش تا شاد و راحت زندگى كنى».
2. گريه ارزشى در اسلام، گريه از خوف حضرت حق است كه خود يكى از راههاى خودسازى و رشد است؛ نه سبب خمودى و خموشى. گريه برخاسته از محبت به بندگان خدا و يا نفرت از دشمنان خدا نيز در همين مقوله قرار مى گيرد. 3. «خنده» هرگز زشت و منفى نيست؛ بلكه هيجانى مانند شاد بودن بسيار مورد اهتمام شارع مقدس است. يكى از جلوههاى شادى، «خنده» است و جلوههاى ديگر مانند شوخى، مزاح و بذلهگويى كردن نيز با رعايت شرايط خاص خود، مطلوب است. تنها برخى از انواع و اشكال خنده، مورد مذمّت قرار گرفته است.
4. اسلام خنده را در برابر گريه (هر چند گريه ارزشى مانند گريه از خوف خداوند) و يا گريه را در برابر خنده (هر چند خنده حكيمانه و متفكّرانه) قرار نمى دهد. و هر يك را با ديگرى مقايسه نمى كند تا يكى را بر ديگرى ترجيح و برترى دهد؛ بلكه هر يك را به عنوان واقعيت زندگى انسانى مى پذيرد و براى آنها، شرايط و ويژگىهايى را برمى شمارد.
5. در حالت عادى روحيه حاكم بر زندگى انسان - بدون در نظر گرفتن موقعيت خاص - بايد شادى و نشاط باشد، نه غم و اندوهو گريه. لذا بايد آن را از راههاى متداول و مشروع تحصيل كرد كه يكى از آنها تبسم و خنده است و راههاى ديگر آن شوخى، ورزش، كار، پرهيز از گناه، مسافرت، استفاده از عطر و بوى خوش و پوشيدن لباسهاى شادىآفرين است. در مكتب اسلام شخص «مؤمن» شوخ طبع و خوش مشرب است؛ و «منافق» گرفته و اخمو است.بحار الانوار، ج 77، ص 155.
رسول گرامى اسلام - كه اسوه حسنه تمام مردمان معرفى شده است - مى فرمايد: «من هم مانند شما بشرى هستم كه قهراً شوخى و مزاح مى كنم».كنزالعمال، ج 3، ص 648.
و يا مى فرمايد: «من شوخى مى كنم، ولى در گفتارم جز حق و راست نمى گويم».بحارانوار، ج 16، ص 295.
6. خنده ارزشى در اسلام، خنده متفكرانه و حكمى است؛ يعنى، خندهاى كه در پرتو آن حكمتى اخلاقى، اجتماعى، اعتقادى، فقهى و ... مبادله مى شود. نمونههاى متعددى از اين نوع شوخى و خنده در زندگى حضرت رسول نقل شده است كه در يكى از آنها، آن حضرت با پيران شوخى كرد، و فرمود: «اهل بهشت به صورت جوان زيبا وارد بهشت مى شوند».ميزان الحكمة، ج 1، ص 484. پس از نگرانى پيران به آنها فرمود: «شما اول جوان مى شويد، سپس به بهشت مى رويد».
بنابراين خنده غيرمتفكرانه و يا خندههايى كه با صداى قهقهه باشد و يا خندههايى كه به گناه (غيبت، تهمت، تمسخر و استهزا، بدگويى و ...) آلوده باشد؛ مورد مذمت و نهى است؛ آنگونه كه خنده زياد نيز پسنديده نيست. ائمه هدى(ع) به اين نوع آفات هيجانى هشدار داده و انواع خندههاى مذموم را گوشزد فرمودهاند. در گفتار آنان خنده به قهقهه، زياد خنده كردن، مجلس خنده و فكاهى برگزارنمودن و همين طور خنده آميخته به دروغ، زشت شمرده شده است.
امام صادق(ع) مى فرمايد: «القهقهة من الشيطان».همان، ص 481.
حضرت رسول(ص) مى فرمايد: «كثرة الضحك يمحو الايمان».همان، ص 482.
حضرت رسول(ص) مى فرمايد: «ويل للذى يحدّث فيكذب ليضحك به القوم، ويل له، ويل له».همان، ص 484..
7. وقتى گريه ارزشى در اسلام، تنها گريه از خوف الهى و يا برخاسته از محبت به بندگان خدا و نفرت از دشمنان آنان باشد؛ آنگاه ديگر گريهها - به هر انگيزهاى كه انجام گيرد - مذموم هستند. گريه فقط دريك صورت ارزشمند است وآن هنگامى است كه بر اساس شناخت و ترقى معنوى از خوف الهى باشد؛ لذا گريه همراه با شيونقال رسول اللّه(ص): «النياحة عمل الجاهليه». (ميزان الحكمة، ج 5، ص 449).، ناله و زارى، داد و فريادقال رسول اللّه(ص): «صوتان ملعونان يبغضهما الله: اعوال عند المصيبة»، (همان، ص 450).، صداى اعتراض، شكوه و ... جملگى زشت و مذموم است.
با اين بيان روشن شد كه ابهام فكرى و انحراف رفتارى، از توجّه به برخى روايات و چشم فرو بستن از برخى ديگر ناشى شده است. كسانى كه تمام عناصر شادى بخش را از زندگى خود حذف مى كنند و شاد بودن را معصيت مى پندارند و وظيفه خود مى دانند كه بگريند و بگريانند؛ فقط روايات مرتبط با شادى و خندههاى مذموم و گريه ممدوح را مشاهده كردهاند و گروهى كه بىخود شاد و خوشاند و مسرّت بىهدف و جاهلانه را پيش گرفتهاند، از مسير درست منحرف گشته و به راه غلط قدم نهادهاند.
حال كه روحيه حاكم بر حيات فردى و اجتماعى انسان شادى و نشاط است و هيجان اصلى و هميشه جارى در كالبد فرد و اجتماع انسانى - كه در پرتو آن فعاليت و انجام وظايف ممكن مى گردد - شور و نشاط است؛ پس شاد بودن سبب نمى خواهد. بايد امكانات آن را فراهم ساخت؛ ولى براى غم و اندوه و گريه كردن، بايد منتظر بود موسم آن فرا برسد و سبب آن ظهور نمايد. لذا در توصيف اهل ايمان مى فرمايند: «شوخ طبع و خوش مشرب است»بحارالانوار، ج 77، ص 155. و يا «شادى مؤمن در چهره او است و اندوهش در قلبش خانه دارد».همان، ج 69، ص 411.
و از جانب ديگر اگر توصيه به گريه از خشيت الهى شده است، ظرف اين توصيه خلوت و پنهانى است؛ نه جلوت و در هنگام همنشينى با برادران دينى و اجتماع انسانى؛ لذا آمده است: «گريه در سجده نزديكترين حالت بنده به خدا استاصول كافى، ج 2، (كتاب الدعاء باب البكاء).
و «قطره اشكى در ظلمت شب از خوف خداوند جارى شود، محبوبترين قطرهها است».همان.
گفتنى است اگر چه از ديدگاه اسلام هيجان حاكم بر روح و روان فرد و جامعه، شادى و نشاط است؛ ولى اين سخن بدان معنا نيست كه اسلام برپايى مجالس خنده به عنوان خنده و خنداندن را مجاز مى شمارد؛ بلكه اين گونه محافل را مجلس اهل باطل و خسارت ديدگان معرفى مى كند.ميزان الحكمة، ج 5، ص 484.
و باز اين سخن بدان معنا نيست كه اسلام حتى گريه برخاسته از خوف خدا و يا گريه در غم فقدان اوليا خدا را توصيه نكند؛ زيرا اين نوع گريه به دل پاكى و صفا مى بخشد و انس و الفت با ديگران ايجاد مى كند و باعث آرامش درون و سرور معنوى مى شود.