mozhgan.s
23rd December 2013, 12:05 PM
حرص، واژهای مظلوم
نظر شما درباره حرص چیست؟ قاعدهاش بر این است که تا کلمه حرص را میشنویم، کلمه آز هم کنارش خودنمایی میکند و وقتی که حرص و آز کنار هم قرار میگیرد، آن وقت است که قبل از هر چیزی، بار روانی منفیاش آدم را اذیت میکند. قاعده عامیانهاش بر این است که تا اسم کلمه حرص را میشنویم، به قول پل ژاگو، نویسنده و پژوهشگر کتابهای روانشناسی کاربردی و کتابهایی چون قدرت اراده و تسلط بر خود و مانیتیسم شخصی، یاد جمع کردن پول و مال و منال و چیزهایی از این قبیل میافتیم. اما آیا همه معنای حرص، همین است؟
به نظر میرسد که در حق کلمه حرص، کمی اجحاف شده است. چرا؟ چون که حرص معناهای دیگری هم میتواند داشته باشد؛ از جمله معناهای مثبت. اساسا انرژیهای روانی و جسمانیای که در ما وجود دارند، به خودی خود، نه خوباند و نه بد. خنثی هستند و این، جهتدهی ما به این انرژیهاست که خوب و بدشان را مشخص میکند. مثال؟ معمولا بدترین انرژیهایی که در انسان مورد نکوهش و بدبینی قرار میگیرد، انرژیهای خشم و جنسی هستند. اما آیا این دو انرژی، به خودی خود بد و نکوهیده هستند؟ پس تکلیف کسانی که از انرژی خشم، برای محافظت از کشور و شهر و خانوادهشان در برابر دشمنان استفاده میکنند، چیست؟ یا حکم کسی که وقتی میبیند حیوانی درنده به یکی از اعضای خانواده یا یک انسان دیگری حمله کرده و با خشم فراوان، این حیوان را میکشد، چیست؟ در مورد انرژیهای جنسی، حکم کسانی که از این انرژی، برای تشکیل خانواده استفاده میکنند چیست؟ مهم، جهت و نیت استفاده شده در مورد این انرژیهاست. اینکه جهتی درست داشته باشند، اینکه نیتی درست هم در پس آنها پنهان شده باشد. پس تا اینجا، به این نتیجه رسیدهایم که: انرژیها، خنثی هستند و جهت و نیتی که به آنها میدهیم، خوب و بدشان میکند.
*
نتیجه غیرعادی نتیجه تلاش عادی نیست
پیش از این، بیش از این درباره تلاش و حرکت و اینکه حرکت کردن، روح زندگی است، سخن گفتهایم و نوشتهایم. یادتان که هست؟ اما سوال اصلی اینجاست که: منبع نگهدارنده تلاشهای ما چیست؟ چرا برخی از انسانها، حتی بیست و چهار ساعت زمان هم برایشان کم است، اما برخی دیگر، حتی در سبکترین کارها و در حالی که مثلا هشت ساعت باید کار کنند، از آن نیم ساعتش را صبحانه میخورند و چهار ساعتش را گپ میزنند و یک ساعتش را هم صرف ناهار میکنند، نیز کم آورده و خسته میشوند؟ چه منبعی در آدمهای دسته اول وجود دارد که در آدمهای دسته دوم وجود ندارد؟
روایتها و پاسخها در این مورد زیاد است. در لغتنامههای فارسی، حرص را «آز، آزوری، آزمندی، آزمند شدن، آزور شدن، ولع، وُلوع، هوا، زیادتجویی، طمع، حریصی و...» تعریف کرده و تعبیر گرفتهاند. پل ژاگو، معتقد است که منبع نگهدارنده تلاش در آدمی، همین حرص است. و حرص؟ یعنی ولع داشتن، یعنی حرص زدن، یعنی زیادتخواهی، یعنی فراتر از تلاش عادی رفتن و به مرزهای خستگی خودمان رسیدن و از این مرزها درگذشتن. کسی که حرص پول دارد، یعنی ولع بیپایانی برای پول دارد. و این، البته میتواند خیلی نکوهیده باشد؛ چرا که پول، آنقدری ارزش ندارد که نقش هدف را بازی کند؛ در نهایت اینکه نقش ابزار و مسیر را بازی خواهد کرد. اما کسی که حرص دانش دارد، تکلیفش چیست؟ کسی که حرص خدمت به دیگران را دارد چه؟ کارآفرینی که حرص تاسیس کارخانههای بیشتر برای مشغول شدن نفرات بیشتر و برای به جریان انداختن قوای معطل مانده در جامعه دارد، چه؟ اینها بد هستند؟
شخصا، با نظر پل ژاگو بسیار موافقم. حرص، منبع تلاشهای آدمی است. حقیقت این است که با تلاشهای عادی، نمیتوان به نتایج غیرعادی دست یافت. نتیجه غیرعادی، حاصل تلاشی غیرعادی و فراعادی باید باشد و حرص، به خوبی میتواند چنین تلاشی را در ما ایجاد کند. دانشجویی که حرص درس دارد، حاضر است بیشتر از حد تلاشهای عادی، کار و فعالیت کند.
*
حرص مثبت؛ حرص کارگشا
با توجه به این هجمه روانیای که علیه واژه حرص وجود دارد، با توجه به اینکه مرز حرص مثبت و منفی بسیار باریک است، پس از کجا باید فهمید که کدام حرص، مفید بوده و کدام یک، منفی است؟
پل ژاگو، از دو واژه هدف و شدت برای توجیه حرصهای مثبت استفاده میکند. یعنی چه؟ یک ورزشکار، مثلا درگیر ورزش بسکتبال است. مثلا مایکل جردن را در نظر بگیرید؛ که برای خودش در عالم ورزش و بسکتبال، اسطورهای است. او برای بهتر بازی کردن، حرص دارد و حرص میزند. این حرص او هم، شدت و هدفی دارد. چرا دیگران جردن نشدهاند؟ چون شدت حرصشان، به شدت حرص و ولع جردن نبوده است. اما آیا این به تنهایی کافی است؟ پله بعدی، هدف است. البته ما که با جناب مایکل جردن همسفره و همسفر و همکلام نبودهایم، که بفهمیم و بدانیم هدفش چه بوده. اما فرض میگیریم که هدفش، مثلا در کردن اسم و رسم و فخرفروشی بوده است. به نظر شما، چنین حرصی میتواند مثبت بوده باشد؟ مسلم است که خیر. حالا فرض بگیرید که هدف او، لذت محض از بازی بسکتبال بوده است. درست مثل بچهها؛ همین که بازی میکند، لذت میبرد. حالا تکلیف چطور است؟ به نظر میرسد که در حالتی مابین مثبت و منفی گیر کرده باشد؛ و البته با میل بیشتر به سمت مثبت. چرا؟ چون در قالب ماجرا، اتفاقات مثبتی در حال افتادن است. او همین که به سمت مشروب و مواد مخدر و... نرفته، یعنی یک اتفاق مثبت. حالا فرض بگیرید که هدفش، این بوده باشد که الگویی باشد برای جوانان سیاهپوست که به طرف جرم و جنایت نروند و بدانند که در جامعهای مثل امریکا هم، میتوانند به اوج برسند. یعنی هدفش، تحریک جوانان همرنگ خودش، به فعالیت بیشتر بوده باشد. حالا نظرتان چیست؟ شک نکنید که این حرص، مثبت است.
*
کاملا ساده، کاملا کاربردی
این معیار، یک معیار درونی است. یعنی شما نمیتوانید از بیرون تشخیص بدهید که حرص یک نیکوکار، که مدام در حال ساختن بیمارستان و مدرسه با ثروت شخصیاش است، مثبت بوده یا منفی است. چرا؟ قسمت منفی آدمی، البته هوش فراوانی دارد؛ چرا که بالاخره بخشی از ماست. به راحتی میتواند ما را فریب بدهد که بله، ببین که چه آدم خوبی هستم که دارم این همه مدرسه و بیمارستان میسازم و چه کسی اندازه من خوب است و... یا اصلا شاید یک رباخوار، قصد داشته باشد بیمارستان و مدرسه بسازد و اسم خودش را روی آنها بگذارد تا به نوعی، فخرفروشی کند. فخرفروشی که شاخ و دم ندارد، دارد؟ همین چیزهاست دیگر. به همین ظرافت آدمی را مغلوب میکند.
کارگری که صبح تا شب حرص میزند تا یک لقمه نان دربیاورد و تحویل خانوادهاش بدهد، تا گرسنه نمانند، تا چشم به دست این و آن نمانند، حتی نیاز به نیت کردن هم ندارد. او عملا، در حال عملی کردن یک نیت کاملا مثبت است. کسی که در حال درس خواندن است تا از مواهب این دانش، هم خودش، هم خانوادهاش، همه شهر و محله و فامیل و کشورش، استفاده کنند، عملا در حال قدم گذاشتن در جاده نیتی عملی است. واقعا اتفاق عجیب و غریبی نیست. اخلاق، تکلیف همه این بحثها را روشن کرده است. کافی است از خودتان بپرسید که این کارها و این حرصها، برای چه دارد اتفاق میافتد؟ واقعا چه اشکالی دارد که هم خودمان و هم دیگران، از مواهب حرصهای عملیمان، بهرهمند شویم، نیت مثبت مگر چیزی غیر از این است؟ واقعا تشخیص منفی بودن اینکه یک نفر حرص مال و منال را میزند، ولی فقط خودش دارد از آن استفاده میکند، سخت است؟ یا تشخیص اینکه یک نفر، اینقدر سادهدل است که دوست دارد داشتههای مادی و معنویاش را تا جایی که برایش مقدور است، با دیگران قسمت کند، دارد کار و حرص مثبتی را به ثمر مینشاند، سخت است؟
*
حرصهایمان را دریابیم
وقت آن رسیده است که از واژه حرص، اعاده حیثیت شود. منفی است؟ خب، ورزش کردن هم میتواند حالت منفی به خودش بگیرد. این همه ورزشکار خلافکار مگر دلیلی بر اینکه ورزش هم میتواند منفی باشد، نیست؟ یا زورگیرانی که اتفاقا ورزش کرده و طریقه خلع سلاح کردن طرف مقابلشان را میدانند، دلیلی بر این امر نمیتوانند باشند؟
چشمها را باید شست. زیاد موضوعات را نباید پیچیده کرد. به روایت پل ژاگو، هیچ کار بزرگی، بدون حرص انجام نمیپذیرد. اصلا حرص انسان به بهتر زیستن بوده است که باعث این همه پیشرفت شده. غیر از این است؟ خودتان را زیاد درگیر فضاهای مبهم و دردسرساز نکنید. حرص بد است؛ برای آنها که فقط در جغرافیای خودخواهیهای خودشان دارند قدم میزنند.
حتی کسانی که حرصهایشان، نتیجه کاملا مثبتی هم ندارد، کاملا مثبتاند. کسی که حرص عملکرد بهتر دارد، تنها و تنها به این علت که از اینکه تقدیر شود لذت میبرد و نزد خودش احساس عزت میکند، سرانجام کارش، موجب خیر و برکت خواهد بود.
باید حلقه را گشود و زیاد ذهن خود را درگیر منفیها نکرد. قرار نیست چپ برویم و راست برویم، احساس گناه داشته بکنیم؛ که چرا حرص بیخودی داریم میزنیم. حرصهای مثبت و حتی خنثی، منبع تلاشاند و تلاش، منبع زندگی است. پس چرا باید زندگی را از چنین منبع درخشانی تهی کرد، تنها با این استدلالهای کاملا مسخره که حرص و آز، بد جا افتاده است؟ سرشار باید زندگی کرد؛ سرشار باید حرص ورزید؛ سرشار باید... و تا میتوان، از نظر منطقی و استدلالی و ذهنی، باید حلقه مانور منفیها را کوچک و کوچکتر کرد. اگر احساس کنیم که هر حرص و تلاش ما، نتیجهای مثبت داشته و به زندگی پرشورتری منجر خواهد شد، اتفاقات جالبی خواهد افتاد. حرصهایتان را دریابید، لطفا.
نظر شما درباره حرص چیست؟ قاعدهاش بر این است که تا کلمه حرص را میشنویم، کلمه آز هم کنارش خودنمایی میکند و وقتی که حرص و آز کنار هم قرار میگیرد، آن وقت است که قبل از هر چیزی، بار روانی منفیاش آدم را اذیت میکند. قاعده عامیانهاش بر این است که تا اسم کلمه حرص را میشنویم، به قول پل ژاگو، نویسنده و پژوهشگر کتابهای روانشناسی کاربردی و کتابهایی چون قدرت اراده و تسلط بر خود و مانیتیسم شخصی، یاد جمع کردن پول و مال و منال و چیزهایی از این قبیل میافتیم. اما آیا همه معنای حرص، همین است؟
به نظر میرسد که در حق کلمه حرص، کمی اجحاف شده است. چرا؟ چون که حرص معناهای دیگری هم میتواند داشته باشد؛ از جمله معناهای مثبت. اساسا انرژیهای روانی و جسمانیای که در ما وجود دارند، به خودی خود، نه خوباند و نه بد. خنثی هستند و این، جهتدهی ما به این انرژیهاست که خوب و بدشان را مشخص میکند. مثال؟ معمولا بدترین انرژیهایی که در انسان مورد نکوهش و بدبینی قرار میگیرد، انرژیهای خشم و جنسی هستند. اما آیا این دو انرژی، به خودی خود بد و نکوهیده هستند؟ پس تکلیف کسانی که از انرژی خشم، برای محافظت از کشور و شهر و خانوادهشان در برابر دشمنان استفاده میکنند، چیست؟ یا حکم کسی که وقتی میبیند حیوانی درنده به یکی از اعضای خانواده یا یک انسان دیگری حمله کرده و با خشم فراوان، این حیوان را میکشد، چیست؟ در مورد انرژیهای جنسی، حکم کسانی که از این انرژی، برای تشکیل خانواده استفاده میکنند چیست؟ مهم، جهت و نیت استفاده شده در مورد این انرژیهاست. اینکه جهتی درست داشته باشند، اینکه نیتی درست هم در پس آنها پنهان شده باشد. پس تا اینجا، به این نتیجه رسیدهایم که: انرژیها، خنثی هستند و جهت و نیتی که به آنها میدهیم، خوب و بدشان میکند.
*
نتیجه غیرعادی نتیجه تلاش عادی نیست
پیش از این، بیش از این درباره تلاش و حرکت و اینکه حرکت کردن، روح زندگی است، سخن گفتهایم و نوشتهایم. یادتان که هست؟ اما سوال اصلی اینجاست که: منبع نگهدارنده تلاشهای ما چیست؟ چرا برخی از انسانها، حتی بیست و چهار ساعت زمان هم برایشان کم است، اما برخی دیگر، حتی در سبکترین کارها و در حالی که مثلا هشت ساعت باید کار کنند، از آن نیم ساعتش را صبحانه میخورند و چهار ساعتش را گپ میزنند و یک ساعتش را هم صرف ناهار میکنند، نیز کم آورده و خسته میشوند؟ چه منبعی در آدمهای دسته اول وجود دارد که در آدمهای دسته دوم وجود ندارد؟
روایتها و پاسخها در این مورد زیاد است. در لغتنامههای فارسی، حرص را «آز، آزوری، آزمندی، آزمند شدن، آزور شدن، ولع، وُلوع، هوا، زیادتجویی، طمع، حریصی و...» تعریف کرده و تعبیر گرفتهاند. پل ژاگو، معتقد است که منبع نگهدارنده تلاش در آدمی، همین حرص است. و حرص؟ یعنی ولع داشتن، یعنی حرص زدن، یعنی زیادتخواهی، یعنی فراتر از تلاش عادی رفتن و به مرزهای خستگی خودمان رسیدن و از این مرزها درگذشتن. کسی که حرص پول دارد، یعنی ولع بیپایانی برای پول دارد. و این، البته میتواند خیلی نکوهیده باشد؛ چرا که پول، آنقدری ارزش ندارد که نقش هدف را بازی کند؛ در نهایت اینکه نقش ابزار و مسیر را بازی خواهد کرد. اما کسی که حرص دانش دارد، تکلیفش چیست؟ کسی که حرص خدمت به دیگران را دارد چه؟ کارآفرینی که حرص تاسیس کارخانههای بیشتر برای مشغول شدن نفرات بیشتر و برای به جریان انداختن قوای معطل مانده در جامعه دارد، چه؟ اینها بد هستند؟
شخصا، با نظر پل ژاگو بسیار موافقم. حرص، منبع تلاشهای آدمی است. حقیقت این است که با تلاشهای عادی، نمیتوان به نتایج غیرعادی دست یافت. نتیجه غیرعادی، حاصل تلاشی غیرعادی و فراعادی باید باشد و حرص، به خوبی میتواند چنین تلاشی را در ما ایجاد کند. دانشجویی که حرص درس دارد، حاضر است بیشتر از حد تلاشهای عادی، کار و فعالیت کند.
*
حرص مثبت؛ حرص کارگشا
با توجه به این هجمه روانیای که علیه واژه حرص وجود دارد، با توجه به اینکه مرز حرص مثبت و منفی بسیار باریک است، پس از کجا باید فهمید که کدام حرص، مفید بوده و کدام یک، منفی است؟
پل ژاگو، از دو واژه هدف و شدت برای توجیه حرصهای مثبت استفاده میکند. یعنی چه؟ یک ورزشکار، مثلا درگیر ورزش بسکتبال است. مثلا مایکل جردن را در نظر بگیرید؛ که برای خودش در عالم ورزش و بسکتبال، اسطورهای است. او برای بهتر بازی کردن، حرص دارد و حرص میزند. این حرص او هم، شدت و هدفی دارد. چرا دیگران جردن نشدهاند؟ چون شدت حرصشان، به شدت حرص و ولع جردن نبوده است. اما آیا این به تنهایی کافی است؟ پله بعدی، هدف است. البته ما که با جناب مایکل جردن همسفره و همسفر و همکلام نبودهایم، که بفهمیم و بدانیم هدفش چه بوده. اما فرض میگیریم که هدفش، مثلا در کردن اسم و رسم و فخرفروشی بوده است. به نظر شما، چنین حرصی میتواند مثبت بوده باشد؟ مسلم است که خیر. حالا فرض بگیرید که هدف او، لذت محض از بازی بسکتبال بوده است. درست مثل بچهها؛ همین که بازی میکند، لذت میبرد. حالا تکلیف چطور است؟ به نظر میرسد که در حالتی مابین مثبت و منفی گیر کرده باشد؛ و البته با میل بیشتر به سمت مثبت. چرا؟ چون در قالب ماجرا، اتفاقات مثبتی در حال افتادن است. او همین که به سمت مشروب و مواد مخدر و... نرفته، یعنی یک اتفاق مثبت. حالا فرض بگیرید که هدفش، این بوده باشد که الگویی باشد برای جوانان سیاهپوست که به طرف جرم و جنایت نروند و بدانند که در جامعهای مثل امریکا هم، میتوانند به اوج برسند. یعنی هدفش، تحریک جوانان همرنگ خودش، به فعالیت بیشتر بوده باشد. حالا نظرتان چیست؟ شک نکنید که این حرص، مثبت است.
*
کاملا ساده، کاملا کاربردی
این معیار، یک معیار درونی است. یعنی شما نمیتوانید از بیرون تشخیص بدهید که حرص یک نیکوکار، که مدام در حال ساختن بیمارستان و مدرسه با ثروت شخصیاش است، مثبت بوده یا منفی است. چرا؟ قسمت منفی آدمی، البته هوش فراوانی دارد؛ چرا که بالاخره بخشی از ماست. به راحتی میتواند ما را فریب بدهد که بله، ببین که چه آدم خوبی هستم که دارم این همه مدرسه و بیمارستان میسازم و چه کسی اندازه من خوب است و... یا اصلا شاید یک رباخوار، قصد داشته باشد بیمارستان و مدرسه بسازد و اسم خودش را روی آنها بگذارد تا به نوعی، فخرفروشی کند. فخرفروشی که شاخ و دم ندارد، دارد؟ همین چیزهاست دیگر. به همین ظرافت آدمی را مغلوب میکند.
کارگری که صبح تا شب حرص میزند تا یک لقمه نان دربیاورد و تحویل خانوادهاش بدهد، تا گرسنه نمانند، تا چشم به دست این و آن نمانند، حتی نیاز به نیت کردن هم ندارد. او عملا، در حال عملی کردن یک نیت کاملا مثبت است. کسی که در حال درس خواندن است تا از مواهب این دانش، هم خودش، هم خانوادهاش، همه شهر و محله و فامیل و کشورش، استفاده کنند، عملا در حال قدم گذاشتن در جاده نیتی عملی است. واقعا اتفاق عجیب و غریبی نیست. اخلاق، تکلیف همه این بحثها را روشن کرده است. کافی است از خودتان بپرسید که این کارها و این حرصها، برای چه دارد اتفاق میافتد؟ واقعا چه اشکالی دارد که هم خودمان و هم دیگران، از مواهب حرصهای عملیمان، بهرهمند شویم، نیت مثبت مگر چیزی غیر از این است؟ واقعا تشخیص منفی بودن اینکه یک نفر حرص مال و منال را میزند، ولی فقط خودش دارد از آن استفاده میکند، سخت است؟ یا تشخیص اینکه یک نفر، اینقدر سادهدل است که دوست دارد داشتههای مادی و معنویاش را تا جایی که برایش مقدور است، با دیگران قسمت کند، دارد کار و حرص مثبتی را به ثمر مینشاند، سخت است؟
*
حرصهایمان را دریابیم
وقت آن رسیده است که از واژه حرص، اعاده حیثیت شود. منفی است؟ خب، ورزش کردن هم میتواند حالت منفی به خودش بگیرد. این همه ورزشکار خلافکار مگر دلیلی بر اینکه ورزش هم میتواند منفی باشد، نیست؟ یا زورگیرانی که اتفاقا ورزش کرده و طریقه خلع سلاح کردن طرف مقابلشان را میدانند، دلیلی بر این امر نمیتوانند باشند؟
چشمها را باید شست. زیاد موضوعات را نباید پیچیده کرد. به روایت پل ژاگو، هیچ کار بزرگی، بدون حرص انجام نمیپذیرد. اصلا حرص انسان به بهتر زیستن بوده است که باعث این همه پیشرفت شده. غیر از این است؟ خودتان را زیاد درگیر فضاهای مبهم و دردسرساز نکنید. حرص بد است؛ برای آنها که فقط در جغرافیای خودخواهیهای خودشان دارند قدم میزنند.
حتی کسانی که حرصهایشان، نتیجه کاملا مثبتی هم ندارد، کاملا مثبتاند. کسی که حرص عملکرد بهتر دارد، تنها و تنها به این علت که از اینکه تقدیر شود لذت میبرد و نزد خودش احساس عزت میکند، سرانجام کارش، موجب خیر و برکت خواهد بود.
باید حلقه را گشود و زیاد ذهن خود را درگیر منفیها نکرد. قرار نیست چپ برویم و راست برویم، احساس گناه داشته بکنیم؛ که چرا حرص بیخودی داریم میزنیم. حرصهای مثبت و حتی خنثی، منبع تلاشاند و تلاش، منبع زندگی است. پس چرا باید زندگی را از چنین منبع درخشانی تهی کرد، تنها با این استدلالهای کاملا مسخره که حرص و آز، بد جا افتاده است؟ سرشار باید زندگی کرد؛ سرشار باید حرص ورزید؛ سرشار باید... و تا میتوان، از نظر منطقی و استدلالی و ذهنی، باید حلقه مانور منفیها را کوچک و کوچکتر کرد. اگر احساس کنیم که هر حرص و تلاش ما، نتیجهای مثبت داشته و به زندگی پرشورتری منجر خواهد شد، اتفاقات جالبی خواهد افتاد. حرصهایتان را دریابید، لطفا.