zoh_reh
12th December 2013, 09:28 PM
چه کنیم تا از خود بیگانه نشویم؟
توجه به خود، روشن نگاه داشتن چراغ وجدان درونی است. شناخت خود و جایگاه خود در عالم هستی اولین سۆال فطرت هر انسانی است. اگر بخواهیم با صرفنظر از متون اسلامی و با اتکای به عقل تحلیل کنیم که چه چیز باعث میشود فطرت پرسشگر انسان زنده بماند، باید گفت توجه به «خود انسانی» انسان است.
http://img1.tebyan.net/big/1392/09/19918415214827132141282219442108495019088.gif
شناخت «خود» اولین گام رسیدن به سلامت روانی است. به سخن دیگر، غفلت و ناهشیاری مانع حرکت و عامل اولیهی آسیب روانی است. «اولین کار برای آغاز حرکت تکاملی انسان این است که او را از غفلت بیرون بیاورند»،[1] «مادامی که انسان پردهى غفلت را کنار نزده باشد نه تنها هیچ اصلاحی رخ نخواهد داد، که اساساً انسان جایگاه خود را در جغرافیای هستی نیز نخواهد یافت»،[2]
برای بیرون آوردن انسان از غفلت نیز اولین مرحله این است که در ذهنش ایجاد سۆال کنند؛ از این رو، آموزههای قرآن درصدد زدودن غفلت بوده و بارها از این شیوه استفاده کرده است. محور دستهای از آیات که این شیوه را به کار برده است «توجه به خود» است. خداوند با طرح سۆالهایی تصمیم دارد وجدانهای خفته را بیدار کند و آنها را از تاریکی غفلت بیرون برد. انسان بیهوده آفریده نشده است، چگونه به وجود میآید، چگونه از گرفتاریها نجات مییابد، چگونه به آسایش و آرامش میرسد اینها همگی موضوع سۆال از انسان قرار گرفتهاند.
آیا پنداشتهاید شما را بیهوده آفریدهایم؟[3] آیا انسان تصور میکند او را رها کردهایم؟[4] ایا وقت آن نرسیده که انسان...؟[5] آیا انسان خیال میکند آزمایشش نمیکنیم؟[6] و آیا...
گام دوم خودشناسی، پس از خروج نسبی از غفلت، تأمل و توجه به خود و آغاز خودشناسی است. امیرمۆمنان علی علیه السلام این نکته را در عبارتی کوتاه چنین بیان فرمود که: «رحمت خدا بر انسانی که بداند از کجاست و در کجاست و به سوی کجا در حرکت است».[7]
درواقع توجه به خود، روشن نگاه داشتن چراغ وجدان درونی است. شناخت خود و جایگاه خود در عالم هستی اولین سۆال فطرت هر انسانی است. اگر بخواهیم با صرفنظر از متون اسلامی و با اتکای به عقل تحلیل کنیم که چه چیز باعث میشود فطرت پرسشگر انسان زنده بماند، باید گفت توجه به «خود انسانی» انسان است.
خود انسانی» چیست؟ «هویت انسانی» چیست؟ قرآن کریم در این زمینه سرنخی به دست داده، میفرماید: «کسانی که خدا را از یاد بردند، خدا خودشان را از یادشان بردهاند»،[8] از این آیه روشن میشود آن «خود انسانی» هرچه هست با خدا ارتباط دارد، لذا گاهی از این خود به «خودِ الهی» یا «هویتِ الهی» یا «هویتِ ملکوتی» نیز تعبیر میشود.[9] گام سوم: خداشناسی است که ثمرهی خودشناسی است. خودشناسی پلی است به سوی خداشناسی.[10] اولین ثمرهی این شناخت که با «از کجاییم و در کجاییم و به سوی کجا میرویم» شروع میشود، همانا توحید و خداشناسی است. لذا پس از خودشناسی، مهمترین مسئله انسان، خداشناسی است. البته میتوان گفت اندیشهی توحید عجین شده با «خود انسانی» بلکه حیاتبخش آن است. انسان چیزی نیست جز ارتباط با مبدأ افاضهکنندهى وجودش، «اگر خدا را نشناسد طبیعتاً "فعل خدا" ، "تعلق به خدا" و "ربط وجودی به خدا" برایش معلوم و مفهوم نخواهد بود. یعنی "خود"ش برای خودش معلوم و مفهوم نخواهد بود و چون "خود"ش چیزی غیر از اینها نیست».[11] بنابراین، بهطور منطقی و طبیعی توجه به خود و توجه به خدا به هم گره خوردهاند و این توجه به معنای دقیق کلمه ضد «غفلت» است.
یکی انسان را به جادهی سلامت و سعادت رهنمون میکند و دیگری وی را در جادهی تاریکی و شقاوت قرار میدهد. پس میتوان توجه و غفلت را آغازگر سلامت و آسیب روانی و به تعبیر قرآنی آن «احیای نفس» و «خسران نفس» قلمداد کرد. بر همین اساس قرآن کریم خودشناسی را به عنوان یک «اصل» و «ضرورت» مانع اصلی آسیبپذیری به شمار آورده و با تأکید و درخواست ویژه، به خصوص از انسانهای با ایمان میخواهد به این اصل حیاتبخش توجه نمایند. نتیجه توجه به این اصل، امری بسیار مهم، یعنی «هدایت و حرکت به سوی رشد و تعالی است، بین توجه به خود و هدایت و سلامت، رابطهی مستقیم برقرار است».[12]
خلاصهی هر سه گام اینکه: «غفلت از «خودِ انسانی» خویش و غفلت از هویت انسانی و حقیقت انسانیت خود، آغاز همهی مفاسد است، آنگاه که انسان به خود توجه میکند، ارتباط وجودی خویش را با آن کس که دم به دم به او هستی میبخشد میشناسد و مییابد. آنجاست که مییابد، بیخدا هیچ است و خود او و هرچه که دارد، نمیتواند مستقل از ارادهی حضرت حق وجود داشته باشد.
برای آنکه به عارضهی «غفلت» و «خودفراموشی» و «از خودبیگانگی» گرفتار نیاییم، لازم است دقایقی از شبانهروز را برای توجه به خود اختصاص دهیم و لحظاتی با خود خلوت کنیم و از خود بپرسیم که: من کیستم، چیستم و کجایم، به دنبال چه میگردم و چه سرنوشتی در انتظار من است؟ اگر این توجه، تمرین و تکرار شود، آثاری بسیار مثبت و ارزنده به همراه خواهد داشت».[13]
اولین و مهمترین اثر این توجه، به دستآوردن مرتبهای از شناخت خدا و درک مرتبهای از عظمت خداوند متعال است، که این خود سرمایهای بزرگ و مۆثر در آغاز حرکت به منبع آرامش[14] و خانهی سلامت[15] است. این سرمایه باعث میشود انسان از همان گام نخست در جادهی سلامت و تکامل قرار گیرد و راه و ابزار حرکت را درست انتخاب کند و خود را تسلیم منبع وجود و فیضرسان حیات خود کند.
پی نوشت ها:
[1] مصباح یزدی، آیین پرواز، ص 72
[2] همان، ص 62
[3] مۆمنون، 115
[4] قیامت، 36
[5] حدید، 16
[6] عنکبوت، 2
[7] ملاصدرا، اسفار، ج8، ص 355
[8] حشر، 19
[9] «التوحید حیاه النفس» (آمدی، غرر الحکم)
[10] مصباح یزدی، آیین پرواز، ص62
[11] همان، ص 66.
[12] «یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لَا یَضُرُّکُم مَّن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ» (مائده، 105)
[13] مصباح یزدی، آیین پرواز، ص 88
[14] «وَ اللَّهُ یَدْعُواْ إِلَی دَارِ السَّلَم» (یونس، 25)
[15] «هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَمُ الْمُۆْمِنُ» (حشر، 23)
تبیان
توجه به خود، روشن نگاه داشتن چراغ وجدان درونی است. شناخت خود و جایگاه خود در عالم هستی اولین سۆال فطرت هر انسانی است. اگر بخواهیم با صرفنظر از متون اسلامی و با اتکای به عقل تحلیل کنیم که چه چیز باعث میشود فطرت پرسشگر انسان زنده بماند، باید گفت توجه به «خود انسانی» انسان است.
http://img1.tebyan.net/big/1392/09/19918415214827132141282219442108495019088.gif
شناخت «خود» اولین گام رسیدن به سلامت روانی است. به سخن دیگر، غفلت و ناهشیاری مانع حرکت و عامل اولیهی آسیب روانی است. «اولین کار برای آغاز حرکت تکاملی انسان این است که او را از غفلت بیرون بیاورند»،[1] «مادامی که انسان پردهى غفلت را کنار نزده باشد نه تنها هیچ اصلاحی رخ نخواهد داد، که اساساً انسان جایگاه خود را در جغرافیای هستی نیز نخواهد یافت»،[2]
برای بیرون آوردن انسان از غفلت نیز اولین مرحله این است که در ذهنش ایجاد سۆال کنند؛ از این رو، آموزههای قرآن درصدد زدودن غفلت بوده و بارها از این شیوه استفاده کرده است. محور دستهای از آیات که این شیوه را به کار برده است «توجه به خود» است. خداوند با طرح سۆالهایی تصمیم دارد وجدانهای خفته را بیدار کند و آنها را از تاریکی غفلت بیرون برد. انسان بیهوده آفریده نشده است، چگونه به وجود میآید، چگونه از گرفتاریها نجات مییابد، چگونه به آسایش و آرامش میرسد اینها همگی موضوع سۆال از انسان قرار گرفتهاند.
آیا پنداشتهاید شما را بیهوده آفریدهایم؟[3] آیا انسان تصور میکند او را رها کردهایم؟[4] ایا وقت آن نرسیده که انسان...؟[5] آیا انسان خیال میکند آزمایشش نمیکنیم؟[6] و آیا...
گام دوم خودشناسی، پس از خروج نسبی از غفلت، تأمل و توجه به خود و آغاز خودشناسی است. امیرمۆمنان علی علیه السلام این نکته را در عبارتی کوتاه چنین بیان فرمود که: «رحمت خدا بر انسانی که بداند از کجاست و در کجاست و به سوی کجا در حرکت است».[7]
درواقع توجه به خود، روشن نگاه داشتن چراغ وجدان درونی است. شناخت خود و جایگاه خود در عالم هستی اولین سۆال فطرت هر انسانی است. اگر بخواهیم با صرفنظر از متون اسلامی و با اتکای به عقل تحلیل کنیم که چه چیز باعث میشود فطرت پرسشگر انسان زنده بماند، باید گفت توجه به «خود انسانی» انسان است.
خود انسانی» چیست؟ «هویت انسانی» چیست؟ قرآن کریم در این زمینه سرنخی به دست داده، میفرماید: «کسانی که خدا را از یاد بردند، خدا خودشان را از یادشان بردهاند»،[8] از این آیه روشن میشود آن «خود انسانی» هرچه هست با خدا ارتباط دارد، لذا گاهی از این خود به «خودِ الهی» یا «هویتِ الهی» یا «هویتِ ملکوتی» نیز تعبیر میشود.[9] گام سوم: خداشناسی است که ثمرهی خودشناسی است. خودشناسی پلی است به سوی خداشناسی.[10] اولین ثمرهی این شناخت که با «از کجاییم و در کجاییم و به سوی کجا میرویم» شروع میشود، همانا توحید و خداشناسی است. لذا پس از خودشناسی، مهمترین مسئله انسان، خداشناسی است. البته میتوان گفت اندیشهی توحید عجین شده با «خود انسانی» بلکه حیاتبخش آن است. انسان چیزی نیست جز ارتباط با مبدأ افاضهکنندهى وجودش، «اگر خدا را نشناسد طبیعتاً "فعل خدا" ، "تعلق به خدا" و "ربط وجودی به خدا" برایش معلوم و مفهوم نخواهد بود. یعنی "خود"ش برای خودش معلوم و مفهوم نخواهد بود و چون "خود"ش چیزی غیر از اینها نیست».[11] بنابراین، بهطور منطقی و طبیعی توجه به خود و توجه به خدا به هم گره خوردهاند و این توجه به معنای دقیق کلمه ضد «غفلت» است.
یکی انسان را به جادهی سلامت و سعادت رهنمون میکند و دیگری وی را در جادهی تاریکی و شقاوت قرار میدهد. پس میتوان توجه و غفلت را آغازگر سلامت و آسیب روانی و به تعبیر قرآنی آن «احیای نفس» و «خسران نفس» قلمداد کرد. بر همین اساس قرآن کریم خودشناسی را به عنوان یک «اصل» و «ضرورت» مانع اصلی آسیبپذیری به شمار آورده و با تأکید و درخواست ویژه، به خصوص از انسانهای با ایمان میخواهد به این اصل حیاتبخش توجه نمایند. نتیجه توجه به این اصل، امری بسیار مهم، یعنی «هدایت و حرکت به سوی رشد و تعالی است، بین توجه به خود و هدایت و سلامت، رابطهی مستقیم برقرار است».[12]
خلاصهی هر سه گام اینکه: «غفلت از «خودِ انسانی» خویش و غفلت از هویت انسانی و حقیقت انسانیت خود، آغاز همهی مفاسد است، آنگاه که انسان به خود توجه میکند، ارتباط وجودی خویش را با آن کس که دم به دم به او هستی میبخشد میشناسد و مییابد. آنجاست که مییابد، بیخدا هیچ است و خود او و هرچه که دارد، نمیتواند مستقل از ارادهی حضرت حق وجود داشته باشد.
برای آنکه به عارضهی «غفلت» و «خودفراموشی» و «از خودبیگانگی» گرفتار نیاییم، لازم است دقایقی از شبانهروز را برای توجه به خود اختصاص دهیم و لحظاتی با خود خلوت کنیم و از خود بپرسیم که: من کیستم، چیستم و کجایم، به دنبال چه میگردم و چه سرنوشتی در انتظار من است؟ اگر این توجه، تمرین و تکرار شود، آثاری بسیار مثبت و ارزنده به همراه خواهد داشت».[13]
اولین و مهمترین اثر این توجه، به دستآوردن مرتبهای از شناخت خدا و درک مرتبهای از عظمت خداوند متعال است، که این خود سرمایهای بزرگ و مۆثر در آغاز حرکت به منبع آرامش[14] و خانهی سلامت[15] است. این سرمایه باعث میشود انسان از همان گام نخست در جادهی سلامت و تکامل قرار گیرد و راه و ابزار حرکت را درست انتخاب کند و خود را تسلیم منبع وجود و فیضرسان حیات خود کند.
پی نوشت ها:
[1] مصباح یزدی، آیین پرواز، ص 72
[2] همان، ص 62
[3] مۆمنون، 115
[4] قیامت، 36
[5] حدید، 16
[6] عنکبوت، 2
[7] ملاصدرا، اسفار، ج8، ص 355
[8] حشر، 19
[9] «التوحید حیاه النفس» (آمدی، غرر الحکم)
[10] مصباح یزدی، آیین پرواز، ص62
[11] همان، ص 66.
[12] «یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لَا یَضُرُّکُم مَّن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ» (مائده، 105)
[13] مصباح یزدی، آیین پرواز، ص 88
[14] «وَ اللَّهُ یَدْعُواْ إِلَی دَارِ السَّلَم» (یونس، 25)
[15] «هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَمُ الْمُۆْمِنُ» (حشر، 23)
تبیان