PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شعر از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود



نارون1
12th December 2013, 03:37 PM
روزها فکر من این است و همه شب سخنم

که چرا غافل از احوال دل خویشتنم




از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود

به کجا می روم ؟ آخر ننمایی وطنم




مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا

یا چه بود است مراد وی از این ساختنم





جان که از عالم عِلوی است یقین می دانم

رخت خود باز بر آنم که همان جا فکنم




مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک

دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم




ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست

به هوای سر کویش پر و بالی بزنم




کیست در گوش که او می شنود آوازم

یا کدام است سخن می نهد اندر دهنم





کیست در دیده که از دیده برون می نگرد

یا چه جان است نگویی که منش پیرهنم




تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی

یکدم آرام نگیرم نفسی دم نزنم



می وصلم بچشان تا در زندان ابد

از سر عربده مستانه به هم درشکنم




من به خود نامدم این جا که به خود باز روم

آن که آورد مرا باز برد در وطنم



تو مپندار که من شعر به خود می گویم

تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم



شمس تبریز اگر روی به من بنمایی

والله این قالب مردار به هم در شکنم




مولانا

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد