سیدپویا
4th December 2013, 12:49 PM
درگمنامی هم مشترکیم ای شهید ! توپلاکت راگم کردی ومن هویتم را! می دانی...
بهانه ای برای برگشتن
شهر تمام شد.اینجا هرقطعه ای یک "منطقه" است و هرمنطقه یک" ایستگاه بهشتی" .
یادمان باشد،فرصتمان کوتاه است. تابازگشتن فاصله چندانی نیست. اگر بخواهیم پیش از آنکه برگردیم،از هر آنچه بوده
ایم،برگردیم،باید خیلی حواسمان را جمع کنیم.
شهدا آدمهای عجیب و غریبی نبودند،فقط حواسشان خیلی جمع بود.
شاید سالهاست که خیلی هایمان دنبال بهانه ای برای خوب شدن هستیم،حالا وقتش رسیده است.
نفسی تازه کنیم،اشکی بر دامن پاک طبیعت بیفشانیم و رذیلتها را دمی به خاک بسپاریم، نیرو بگیریم، تازه ترشویم،بلکه پیش از
بازگشت به میان مردم "شهر"،بوی عطر خوبیهارا به ارمغان بیاوریم و ازاین تجربه زیبا، برای کذر از میان آهنها و سختیهای
"هوس"مدد بگیریم.
سفرهایی از این دست که رنگ و بوی جبهه دارد و در مکانهاییمتعلق به شهیدان برگذار می شود،سفر به دریا "قدس" است بیرون
رفتن از زندگی عادی و مادی است.
"منطقه" محلی است که یادآور شهداست.جایی که آنان با تحمل سختیها و فشارها،نفس سرکش را آرام می نمودند و برای پرواز
به سوی بینهایت مهیا میگشتند.برای همین بود که بی تاب می شدند.شبها گریه می کردند ودیگردوست نداشتند به شهر باز
گردند.
اکنون که بار سنگین حفظ دین و انقلاب بر دوش ماست، حالا که ما،ماندهایم و آنها رفتهاند،چه خوب است که اخلاق و رفتار خود
را نیز مانند آنها کنیم.
بیاییم در طول این سفر کوتاه و مقدس با وضو باشیم.از لغویات و سخنان بیهوده، چه رسد به گناهان،بپرهیزیم.
زمان اقامه نماز،وقت خواندن قرآن و مخصوصا هنگام عزاداری،به حقیقت هستی توجه پیداکنیم و از ائمه اطهار(علیهم السلام) و
شهدا مدد بجوییم.
هرچند دروازه های عظیم شهادت به معبری تنگ و باریک مبدل شده و مارا به آن مراتب راه نمی دهند،اما می توان با خلوص نیت
بر سر این راه نشست و کاروان سالار را صدا زد.
شاید از این کوچه کسی عبور کند!
شاید همین "آرزوی جهاد" بتواند درهای "شهادت" را بگشاید!
شاید همین "مسافرت " بتواند "رفاقت" با شهیدان را به ارمغان آورد.
حجت الاسلام و المسلمین پناهیان
بهانه ای برای برگشتن
شهر تمام شد.اینجا هرقطعه ای یک "منطقه" است و هرمنطقه یک" ایستگاه بهشتی" .
یادمان باشد،فرصتمان کوتاه است. تابازگشتن فاصله چندانی نیست. اگر بخواهیم پیش از آنکه برگردیم،از هر آنچه بوده
ایم،برگردیم،باید خیلی حواسمان را جمع کنیم.
شهدا آدمهای عجیب و غریبی نبودند،فقط حواسشان خیلی جمع بود.
شاید سالهاست که خیلی هایمان دنبال بهانه ای برای خوب شدن هستیم،حالا وقتش رسیده است.
نفسی تازه کنیم،اشکی بر دامن پاک طبیعت بیفشانیم و رذیلتها را دمی به خاک بسپاریم، نیرو بگیریم، تازه ترشویم،بلکه پیش از
بازگشت به میان مردم "شهر"،بوی عطر خوبیهارا به ارمغان بیاوریم و ازاین تجربه زیبا، برای کذر از میان آهنها و سختیهای
"هوس"مدد بگیریم.
سفرهایی از این دست که رنگ و بوی جبهه دارد و در مکانهاییمتعلق به شهیدان برگذار می شود،سفر به دریا "قدس" است بیرون
رفتن از زندگی عادی و مادی است.
"منطقه" محلی است که یادآور شهداست.جایی که آنان با تحمل سختیها و فشارها،نفس سرکش را آرام می نمودند و برای پرواز
به سوی بینهایت مهیا میگشتند.برای همین بود که بی تاب می شدند.شبها گریه می کردند ودیگردوست نداشتند به شهر باز
گردند.
اکنون که بار سنگین حفظ دین و انقلاب بر دوش ماست، حالا که ما،ماندهایم و آنها رفتهاند،چه خوب است که اخلاق و رفتار خود
را نیز مانند آنها کنیم.
بیاییم در طول این سفر کوتاه و مقدس با وضو باشیم.از لغویات و سخنان بیهوده، چه رسد به گناهان،بپرهیزیم.
زمان اقامه نماز،وقت خواندن قرآن و مخصوصا هنگام عزاداری،به حقیقت هستی توجه پیداکنیم و از ائمه اطهار(علیهم السلام) و
شهدا مدد بجوییم.
هرچند دروازه های عظیم شهادت به معبری تنگ و باریک مبدل شده و مارا به آن مراتب راه نمی دهند،اما می توان با خلوص نیت
بر سر این راه نشست و کاروان سالار را صدا زد.
شاید از این کوچه کسی عبور کند!
شاید همین "آرزوی جهاد" بتواند درهای "شهادت" را بگشاید!
شاید همین "مسافرت " بتواند "رفاقت" با شهیدان را به ارمغان آورد.
حجت الاسلام و المسلمین پناهیان