PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مقاله اثبات مغالطه ناقص بودن عقل زن در نهج البلاغه



Majid_GC
13th November 2013, 05:06 PM
(بررسی محتوای روایت و اثبات مغالطه در آن و جعلی بودنش)


به جمله ی منسوب به حضرت علی(ع) در نهج البلاغه اشاره شد که در مورد خانم ها مثلا فرموده اند : النساء نواقص العقول.



بعد عده ای در جهت توجیه روایت برآمده و سه پاسخ داده اند:



1.عده ای گفته اند منظور از عقل در این خطبه ، عقل نظری است و نه عقل عملی.


2.عده ای گفته اند منظور زنان شرکت کننده در جنگ جمل خصوصا عایشه و اطرافیان اوست و کلیت به تمام زنان جهان ندارد.


3. عده ای هم با تمسک به بعضی آیات و کتب لغت ، نقص در این خطبه را به تفاوت معنی کرده اند و گفته اند نواقص العقول در اینجا به معنی متفاوت العقول است.


اما به یاری خدا در اینجا با دو شیوه ی علمی بررسی محتوایی و نقد سندی ثابت خواهیم کرد که این عبارت در نهج البلاغه ، از مولانا علی بن ابی طالب نیست و عبارتی جعلی و منسوب به حضرت است. در این پست محتوای خطبه را بررسی کرده و مغالطه ای آشکار و مخالف با کلام شیعی را از آن هویدا خواهیم کرد که امکان ندارد امام معصوم در کلامش دچار چنین مغالطه و خطایی شود.
و در پست بعد سند روایت را بررسی می کنیم.ان شا الله


*************************



قبل از طرح اشکال یک مقدمه ی کوتاه را عرض می کنم :


آیا غیر از این است که در اندیشه ی شیعه ملاک ایمان ، اطاعت از خداست.یعنی خود اعمالی که ما انجام می دهیم موضوعیت ندارند و هدف نیستند و تعیین کننده ی ایمان و ارزش هم نیستند.آنچه که به اعمال ما ارزش خوب و بد می دهد و موجب تاثیر در ایمان ما می شود اطاعت از امر خداوند است نه خود کار ما.



فلذا جایی که خدا امر به روزه گرفتن کند ، بر ما واجب است روزه بگیریم و اینجا ایمان در روزه گرفتن است.و جایی که خداوند امر به روزه نگرفتن کند در آنجا روزه گرفتن حرام است و ایمان ما در روزه نگرفتن است.
مثلا روزه گرفتن در ماه رمضان موجب ایمان است و از آن طرف روزه نگرفتن در عید قربان موجب ایمان است.پس ملاک ایمان اطاعت امری خداست.مقیّد بودن به شرع و دستورات اسلام است.
یا مثلا امر خداست که اگر روزه گرفتن در ماه رمضان برای بیمار ضرر دارد نباید بگیرد.اینجا چون امر برای این فرد روزه نگرفتن است ، نگرفتن روزه برای او عین ایمان است و اتفاقا خلاف شرع و امر خدا اگر روزه بگیرد موجب تزلزل در ایمان است.



فکر می کنم کاملا روشن باشد مطلب فوق که دلیلش چیست.چون به طور کلی دین و دستورات خداوند آمده و سیستم خلقت ایجاد شده برای رشد و تعالی ما.حال چه شده که خلقت و امر دین در خانم ها موجب نقص ایمان شده؟



حالا با این مقدمه عبارت را ببنید؛



معاشر الناس ان النساء نواقص الايمان، نواقص العقول، نواقص الحفوظ، فأما نقصانُ ايما نهِنَّ فَقُعُود هن عن الصلوة و الصيام فى ايام حيضهن، و اما نقصان عُقُولهن فَشَهادةُ امرأتين منهُنَّ كشهادة الرجل الواحد، و اما نقصان حُظُوظهن فمواريثهن على الانصاف من مواريثِ الرجال
فاتقوا شرار النساء و كونوا من خيارهن على حذر و لا تطيعوهن فى المعروف حتى لا يطمعن فى المنكر»




در عبارت موارد نقص زنان را اشاره کرده و بعد دلیلش را ذکر کرده. ببینید دلیل نقص ایمان خانم ها را چه گفته :



معاشر الناس ان النساء نواقص الايمان، نواقص العقول، نواقص الحفوظ، فأما نقصانُ ايما نهِنَّ فَقُعُود هن عن الصلوة و الصيام فى ايام حيضهن،



گفته چون به خاطر ایام حیض ، نماز و روزه شان ناقص می شود پس ایمانشان ناقص است.



حال با مقدمه ی فوق سوال اینجاست ، این نماز نخواندن و روزه نگرفتن در آن ایام که به امر خداست و به تبعیت از شرع دین انجام می شود این خود مایه ی ایمان است یا نقص ایمان؟؟؟



ملاک و هدف خود نماز و روزه است یا اطاعت امر خدا؟؟؟مگر خود نماز و روزه موضوعیت دارد که کم و کاست آن که طبق دستور دین انجام شود موجب نقص در ایمان گردد؟



مثل همان بیماری که روزه گرفتن برایش ضرر دارد و به امر خدا نباید در ماه رمضان روزه بگیرد و همین روزه نگرفتن او موجب ایمان اوست.



اینجا هم چون خانم ها بنا به امر خدا و دین در آن ایام روزه نمی گیرند و نماز نمی خوانند این خود ناشی از ایمان به خدا و امر خداست و اتفاقا موجب قوت ایمان است.




پس عبارت اساسا با تفکر شیعی و اسلامی مشکل دارد و حاوی مغالطه است.
و چون حکمت و بیان فاخر معصوم بری از این مغالطات و خطا هاست می توان فهمید که این عبارت جعلی است.این هم دلیلی دیگر علاوه بر ضعف سند و مشکل عبارت.و چون بخشی از یک عبارت یک تکه و به هم پیوسته حاوی مغالطه و اشکال عقلی باشد کل آن زیر سوال می رود.



فکر نمی کنم دیگر دلیلی مانده باشد برای دفاع از این عبارت.



(بررسی سند این روایت منصوب به حضرت علی)



اما طبق سیری که در بالا عرض کردیم ، اینک می رسیم به بررسی دوم و مساله ی دوم که همان بررسی سند این روایت است.پس سوال اساسی این پست این است که :



روایت منصوب به حضرت علی در نهج البلاغه ، از حیث سند چگونه است؟




برای توضیح این مساله از آنجا که ممکن است دوستانی که به تاپیک تشریف می آورند ، با علمدرایه الحدیث و علم رجال و بررسی سند روایت آشنایی نداشته باشند یک توضیح خیلی کوتاه عرض می کنم به قدری که کفاف تفهیم ادامه ی مطلب ما را بکند.
به طور کلی هر حدیث و روایت منقول از حضرات معصومین(ع) را در چهار دسته طبقه بندی می کنند.که البته خود این چهار دسته هم به طبقاتی تقسیم می شود.این چهار دسته اینگونه است ؛




1.صحیح : سند متصل + همه راوی ها امامیه ی ثقه
2.حسن: سند متصل + راویان امامیه باشندولی حد اقل یک نفر یا چند نفر از راویان ثقه نباشد
3.موثّق : سند متّصل + حد اقل یک یا چند نفر از راویان غیر امامیه ی ثقه باشند.
4.ضعیف : به این دسته که عمده اش را مرسل می گند ، هر نوع افتادگی در سند یا تضعیف راوی از حیث وثاقت.




توضیح : سند متصل یعنی تک تک افراد از کسی که ما از او می خوانیم تا امام معصوم ، مشخص باشد.فرد مجهول الهویه ای بین سلسله ی راویان نباشد و یا اینکه در خود سند جای نام یک یاچند نفر از راویان خالی نباشد.
منظور از امامیه هم شیعه ی 12 امامی است.و منظور از ثقه بودن معمولا عدالت و مورد اطمینان بودن و صادق بودن است.فلذا افرادی مثل زراره یا محمد بن مسلم ، امامیه ی ثقه هستند.و برای غیر امامیه ی ثقه هم مثلا می شه الفکونی را مثال زد و ... .که اینها در کتب رجالی بحث می شه.



به توضیحات فوق این را هم اضافه کنیم که ما یک سری سند قدیمی و اصلی داریم که تقریبا اکثر کتب روایی جدید از اینها نقل کرده اند.بعضیشون هم از دفترچه های حدیث راویانی بوده بنام اصول که احادیث و روایات 400 تاش مانده که معروف هستند به اصول اربعه معه.مثل اصول محمد بن یعقوب کلینی که اول غیبت کبری فوت کرده یا مثلا صدوق اول.
و از جمله این کتب اصلی همان کتب اربعه ی شیعه هست.




***********************



حالا با جستجو در منابع اصلی در مورد روایت مدّ نظر که در نهج البلاغه منصوب به حضرت علی نقل شده به اسناد ذیل بر می خوریم؛(منابع زیر تازه بعضیشون عین روایت منقول در نهج البلاغه نیست و فقط بخشیش شبیه اون روایت است.)



1.وسائل الشیعه/ج2/ص344-باب تحریم صلاه و صیام و نحوهما علی الحائض.بنده که سند متصلی در این نقل ندیدم.بنظر مرسل است.اگر سند متصلی در این نقل هست بفرمایید اشخاصش را بررسی کنیم.



2.بحار/ج30/ص7/تتمه ی کتاب فتن و محن که این خودش از کشف المحجه لثمره المهجه ی سیدبن طاووس نقل کرده و سید بن طاووس هم از محمد بن ابراهیم نقل کرده و محمد بن ابراهیم هم از رسائل علی بن ابراهیم.علی بن ابراهیم اگر اشتباه نکنیم یکی از اساتید کلینی بوده.فلذا خودش که به حضرت نمی رسیده.علاوه بر اون ما چیزی بنام رسائل علی بن ابراهیم نمی شناسیم.و مرسل است.



3.ارشاد القلوب/ج1/ص192 که این خودش از حذیفه بن الیمان عن رسول الله نقل کرده.ولی در خود کتاب نوشته که این حدیث مرفوع است و حذیفه همچین چیزی در مورد فرموده ی رسول خدا شنیده ولی سند و اشخاص مشخصی نداره که برسه به خود رسول خدا که از خود حضرت شنیده باشه.



4.خصائص الائمه/ص97 که این از نوفل البکالی نقل کرده تا حضرت علی که این خود از سید رضی نقل شده.مرسل.



5.غرر الحکم/باب نساء/4 که خودش گویا از نهج البلاغه نقل کرده.مرسل.



6.اختصاص/ص 176-بنده سند متصل ندیدم.به علاوه اشخاصش هم باید دقیق بررسی شود.



7.خصال ج 2/ص 378 - بنده سند متصل ندیدم.به علاوه اشخاصش هم باید دقیق بررسی شود.



8.کافی/ج5/ص 322 که این مشخصا (عن من ذکره ) داره یعنی افتادگی در سند.سند متصل نیست و قطعا مرسل است.



9.نهج ص 373-14 که این هم به بیان ماضی ضعیف است.


این اسنادی که برای این روایت منصوب به حضرت در نهج البلاغه مطرح است و هیچ کدام سند صحیحی ندارند.


برای رجوع به کتبی که در ضعف سند این روایت بررسی هایی انجام داده اند هم می توانید رجوع کنید به :




1.زن از دیدگاه اسلام / مهدی نصیری/کتاب صبح
2.آثار استاد علی اکبر غفاری صفت







پاسخگوی دینی (http://www.askdin.com/thread9586.html#post73941)

Majid_GC
13th November 2013, 05:08 PM
بخش هایی از کتاب زن در آینه ی جلال و جمال آیت الله جوادی آملی که به تکمیل گزاره های این بحث کمک می کند ؛

« با تحليل كوتاه و گذرايي كه درباره قضاي زن به عمل آمد، تحليل مرجعيّت وي آسان‏تر است؛ زيرا براي محذورهاي جنبي، علاجهاي جانبي نيز وجود دارد. البته اگر محذور شرعي بدون چاره در مرجعيت زن باشد، مرجعيت مزبور ممنوع است.
به ياد دارم يكي از مراجع گذشته شفاهاً چنين گفت: مرجعيت زن، مايه هتك اين مقام منيع است، ليكن گفتار مزبور ناشي از نشناختن هويّت انساني زن و نيز معرّفي ظالمانه نظام طغيان و تعدّي از او به عنوان كالاي غريزه و اقتصاد و همچنين محروم نگه‏داشتن اين قشر عظيم بزرگوار از ورود در معارف والا و منيع عقلي و نقلي و نيز ناباوري خود، براي خودِ زنان و نيز برخي از علل و عوامل مستور و مشهور ديگر بوده و هست. »

و می فرمایند ؛

« جنبه عاطفي بودن زن، ذاتاً مانع تعديل قواي عقلي و فكري او نيست و تمام بحث در صورتي است كه زن چون مرد از اعتدال عقل نظري برخوردار باشد و جنبه خردورزي و فرزانگي معتبر در قضا و مرجعيت، مقهور عاطفه و احساس نگردد؛ زيرا گاهي خردورزي برخي از مردان، مقهور بعضي از شئون نفساني آنان مي‏شود و جنبه فرزانگي آنها تحت پوشش ديگر جنبه‏هاي نفساني قرار مي‏گيرد؛ كه در اين حال، چنين مرداني نيز واجد شرايط قضا يا مرجعيت نيستند.
ممكن است لزوم ارتياض و تمرين زنان براي تعديل عواطف، بيشتر از مردان باشد، ليكن اگر در پرتو تمرين، شرايط مساوي پديد آيد، دليلي بر محروميت زنان از سمتهاي ياد شده وجود ندارد. به ويژه كه مرجعيت سمت اجرايي است، اما پشتوانه مرجعيت و ريشه و بهاي آن به فقاهت و اجتهاد و عدالت است و در اين امور، ذكورت و انوثت شرط نيست. شايد زني در اوج فقاهت و عدالت قرار گيرد و همچون مرحوم صاحب جواهر و شيخ انصاري تحول عظيم فقهي ايجاد نموده، بتواند شاگرداني تربيت كند كه آنها مرجع تقليد شوند و اين هيچ محذوري ندارد، اما خودش به سبب محذور حشر و نشر با نامحرم مقام مرجعيت نداشته، كار اجرايي نپذيرد؛ گرچه در اين مورد نيز اگر محذور جانبي وجود نداشته باشد، اصالتاً منعي نيست. »
ص 304 و 305

و

« اگر زن به مقام شامخ اجتهاد برسد و داراي ملكه عدالت باشد و واجد شرايط ديگري گردد كه در قضا و اوصاف قاضي معتبر است و تصدّي قضاي زنان را عهده‏دار شود با نصب از طرف فقيه جامع الشرايط كه ولايت امر مسلمانان و رهبري جامعه اسلامي را به عهده دارد، از نظر بزرگاني چون مقدس اردبيلي مانعي ندارد. »

- - - به روز رسانی شده - - -




با او




عقل جنبه ای و کارکردی از نفس مجرد انسان است از این جهت گویند : النفس فی وحدتها کلّ القوا و این عقل گاهی به مسائل کلی و انتزاعی می پردازد که به آن عل نظری گویند و گاهی به مسائل محسوس تر و اجتماعی و .... می پردازد که به آن می گویند عقل عملی.
این عقل چه از بُعد نظری و چه از بُعد عملی میان زن و مرد مشترک است و هیچ تفاوتی ندارد. نفس انسان از جهت مجرد بودنش و بسیط بودنش نسبت به ماده ، میان زن و مرد مشترک است و اساس تفاوت از مرکب بودن و دارای اجزاء بودن ناشی می شود ، لذا نفس و روحی که مجرد و بسیط است ، چطور میان دو انسان متفاوت خواهد بود.
لذا تفاوت نفس میان انسان ها ، تفاوت ماهوی نیست ، بلکه تفاوت در شدت و ضعف است که این تفاوت هم ربطی به جنسیت و زن و مردی ندارد ، بلکه میان هر دو انسانی تفاوت نفس از جهت کمّی و شدت و ضعف هست.



*************



ابتدا نکته ای از بیانات آیت الله جوادی آملی را نقل می کنیم ؛



« شئون نظري و عملي انسان »


انسانيت انسان، دو جناح و دو شأنِ جدا از هم دارد و كمال انسان در پرتو كامل‏شدن جناح نظر، و جناح عمل است؛ بلكه عمل دل و قلب، هدف است و كار عقل نظر كه انديشه و تفكر است، ابزار است.
توضيح؛ روح چون مجرد است، هر يك از شئون عالي آن نيز مجردند؛ اما بين اينها حجابهاي نوري است و احياناً حجابهاي غيرنوري هم تنيده مي‏شود. آن قدر ميان شئون روح، حجاب است و به اندازه‏اي اين حجابها دقيق و رقيق‏اند كه پي بردن به اصل حجاب و دقت و رقّت آن، كار آساني نيست. در اينجا مَثَلي حسي بيان مي‏شود تا از آن به ممثّل عقلي برسيم؛ آنگاه با آيات قرآني، آن ممثّل را تبيين مي‏كنيم تا روشن گردد كه ميان شئون نفس، حجابهاي دقيق و رقيقي هست.



مردي حضور امام صادق‏صلوات الله عليه مشرّف شد و دليل توحيد عالم را پرسيد و آن حضرت به استعداد ظرفيت آن مرد از برهان نظم مدد گرفت؛ بدين صورت كه در دست كودكي تخم‏مرغ بود و امام صادق(عليه‌السلام) او را احضار و تخم‏مرغ را به سائل عطا كرد و فرمود: اين يك محفظه‏اي است كه دو دريا در اوست: درياي طلاي گداخته و درياي نقره گداخته و آب شده، اما چنان منظّم تعبيه شده است كه هيچ يك از اين دو دريا با ديگري ممزوج نمي‏شود؛ با آنكه هر دو مايع و روان هستند؛ نه جامد و آرام و نيز در محدوده‏اي تنگ به سر مي‏برند؛ اما بين آنها حجابي بسيار ظريف و رقيق است. اين حجاب ظاهراً نازك‏تر و رقيق‏تر و كم‏حجم‏تر و ضعيف‏تر از اين دو مايع است، اما ذات اقدس الهي چنان اين دو درياي بسته را منظم نگهداشته است كه هيچ‏يك به ديگري سرايت نمي‏كنند و آن پوشش نازك، مانع امتزاج آنها گرديده است(1).


اما ممثّل عقلي، آن است كه انسان شأني به نام «عقل نظر» دارد كه با آن مي‏انديشد و شأن ديگري به نام «عقل عمل» دارد كه با آن شأن مي‏پذيرد. آيات قرآني و روايات هم دو طايفه‏اند؛ زيرا آيات و روايات، مفسّر انسان‏اند و انسان هم داراي اين شئون است؛ ازاين‏رو آيات بايد اين شئون را به انسان تفهيم كنند.
بخش نظر، عهده‏دار بينش و انديشه و تفكر است و بخش عمل هم عهده‏دار پذيرش، كوشش، گرايش، جذبه و... است. هر كاري به عمل باز مي‏گردد و هر فكري به نظر رجوع مي‏كند و ميان اين دو شأن، حجابي بسيار دقيق است كه نمي‏گذارد بلافاصله نظر به عمل انجامد. درنورديدگان حجابهاي مادي و حجابهاي نوري كه در مناجات شعبانيه مي‏خوانند: «حتي تخرق أبصار القلوب حجب النور فتصل إلي معدن العظمة»(2)، نظر و عمل را به يك سطح رسانده‏اند و در نتيجه، عمل آنان عين قدرت و قدرت آنها عين علم است؛ در عين حال كه دو مفهوم‏اند، يك حقيقت دارند.


انسانهاي اوحدي، هم عليم و هم قديرند و علمشان با قدرت و قدرتشان با علم همراه است و كسي كه به اين مقام مي‏رسد، ديگر جداري ميان انديشه و كوشش او نيست؛ خواه زن باشد چون فاطمه زهراسلام الله عليها يا مرد باشد مانند علي بن ابي‏طالب(عليه‌السلام) و هر كسي به آن مقام والا راه نيافت، همواره ميان نظر و عمل او حجابي رقيق است و هرچه پايين‏تر آيد، اين فاصله بيشتر مي‏شود.



منبع : زن در آینه جلال و جمال / آیت الله جوادی آملی

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد