hyper neo
11th November 2013, 03:07 PM
جهان موازی آبرامزی و جهان متوالی اشراقی
مقوله ی جهان موازی و پرداختن به آن سابقه دیرینهای در تاریخ بشر دارد ویکی از مهمترین مسائل در فلسفه ذهن مسئله جهان موازی و روشن کردن ابعاد و زوایایآن است اما در سال 1957 هیو اورت دانشمند و فیزیکدان آمریکایی این موضوع را در علم فیزیک به شکل متفاوتی مطرح کرد و دغدغه خاصی را در این مورد در تنه قرن بیستم به وجود آورد.اما نظر اورت بیشتر در رابطه با "تئوری احتمالات" بود و بیان میداشت که هر اتفاقی که در این دنیا نمی افتد ولی احتمال وقوع آن وجود دارد در یک جهان موازی خواهد افتاد پس چون ما بینهایت احتمال ممکن داریم در نتیجه بینهایت جهان موازی هم داریم در فیزیک از این روش برای توجیح بعضی خواص کوانتمی استفاده میشود. اما پر واضح است که منظور اصلی او در واقع درجهان موازی فرضی بوده نه در جهانی که واقعا به موازات جهان فعلی وجود دارد.
این مسئله نه تنها در فلسفه و سپس علم ظهور پیدا کرد بلکه در هنر و به ویژه سینما نیزتاثیرات خاص خود را گذاشته است به خصوص در چند سال اخیر با ارائه آثاری مانندآواتار جیمز کامرون و تلقین(Inception) کریستفر نولان و همچنین اثر معروف جی.جی آبرامز یعنی فرینج (Fringe) ، این مسئله زوایای جدیدتری نیز یافته است.
فرینج به معنی علوم حاشیه ای و علومی است که بین علوم پزیتیویستی و شناخته شده و علومماورایی قرار دارند که به وسیله آن میتوان از جهان موجود یا جهان نخست به جهان یاجهان های موازی رفت و آمد کرد و میتوان از آن به عنوان علوم غریبه نیز یاد کرد.
سریال فرینج سریالی نسبتا خوش ساخت است که بازیگران نسبتا خوبی در آن به ایفای نقش پرداختند.این سریال که در سایت IMDB نمره خوب 8.5 را داراست تا کنون 12بار موفق به کسب جوایز مختلفشده و 50 بار نیز نامزد دریافت جایزه بوده است.خالق این سریال یعنی جی.جی آبرامزاز سریال سازان و کارگردانان سرشناس آمریکاست که سریالهای مهمی مانند نام مستعار(Alias) و گمشده (Lost) و همچنین فیلم هایسینمایی پیشتازان فضا ، ماموریت غیر ممکن ، سوپر8 و... را در کارنامه خود دارد.امابا نگاهی به کارهای او میتوان دریافت که در بعضی کارهای او المان های ثابتی وجود
دارد که شکل دهنده پیکره اصلی داستان هستند مثلا سریال فرینج شباهت های خاصی باسریال "نام مستعار" دارد از جمله اینکه شخصیت اصلی در هر دو سریال یک مامور امنیتی زن است،همچنین وجود یک دانشمند نخبه که ایدههای بزرگی در سر دارد که این شخصیت در سریال نام مستعار رمبالدی(که به عنوان پیامبر نیز از او یاد می شود)نام دارد که مرده و درسریال فرینج نیز والتر بیشاپ چنین شخصیتی دارد.در سریال فرینج نیز مانند سریال نام مستعار تروریست ها درپی دستیابی به قدرت با استفاده ازابداعات آن دانشمند هستند.در فرینج نیز مانند نام مستعار کمپانی بزرگی وجود داردکه در اداره دنیا دخالت داشته و بسیاری از اتفاقات سریال به آن ختم می شود و...
http://bahseazad.ir/wp-content/uploads/6df046dcbee4318e37285d88dc376e11.jpg
جی.جی آبرامز خالق سریال فرینج
امانکته دیگری که در چند کار اخیر آبرامز قابل ارزیابی است اطلاعات عمیق او از فلسفه و نگاه او به دورههای مختلف زمانی است به طوریکه در ساخت سریال نام مستعار نگاه به گذشته داشت ، در سریال "گمشده" که یک سریال فلسفی بود نگاه بینابینی، بین جهان حال و آینده داشت و با بن مایههای جهان موازی سعی در معرفی اتوپیا یاآرمانشهر داشت و با استفاده از نام دانشمندان بزرگی مانند جان لاک(فیلسوف شهیرانگلیسی و پدر لیبرالیسم) ، دیوید هیوم (فیلسوف اسکاتلندی تجربی گرا) و... برایشخصیت های داستان و همچنین با استفاده از افکار و جملات این داشمندان درفیلمنامهسعی در معرفی آرمانشهر لیبرالیستی به عنوان راه نجات بشر داشت.اما در سریال فرینجنگاه آبرامز به آینده است.آینده ای که دیگر فلاسفه نقشی در آن ندارند و بازیگراناصلی آن دانشمندان هستند همانطور که "یورگنهابرماس" وارثمکتب فرانکفورت چند سال پیش اعلام کرد که فلسفه به عنوان نردبانی بود که بشر از آنبالا رفت و آن را به دور انداخت در واقع در این سریال آبرامز ضمن تاکید بر ایننکته بر ایده ی"پایان تاریخ" فوکویاما صحه گذاشته و همانطور که فوکویامادر کتابی دیگر علوم زیستی را موضوع اصلی بشر می داند او نیز همین ایده را دنبالمیکند و دیگر مانند فیلم گمشده حرفی از فلاسفه نمی زند در حقیقت والتر بیشاپتاثیرگذارترین شخصیت سریال او در آینده بشریت است که در نهایت به عنوان منجی ظاهرشده و با سفر به آینده، تاریخ را تغییر داده و از نابودی نسل بشر به دست"تماشاگرها" جلوگیری می کند. آبرامز توانایی خاصی در استفاده از ظرفیتعلوم مختلف در کارهایش دارد که این امر در فرینج نیز به چشم می خورد به عنوان مثالعلاوه بر علوم دانشگاهی مانند ریاضی،فیزیک و ... از علوم سنتی و ورزشهای شرق مانندورزش " تایچی " استفاده کرده و اشارات متعددی به نیروی "چی"که در اندیشه چینی ها نیروی خاصی است که در فرد وجود دارد و با اعمال فشار بر نقطهدرست فعال می شود ، دارد.آبرامز همچنین علاقه خاصی به ادیان و عرفان های شرقی بهخصوص بوداییسم دارد در سریال لاست هم اشارات خاصی به آن داشت که در فرینج نیز رگههایی از آن به چشم می خورد.
http://www.hdwallpapersinn.com/wp-content/uploads/2013/09/fringe_wallpaper_hd_2-wide.jpg
داستان سریال:
قصه اصلی سریال فرینج در مورد بخش فرینج و ماموریت های محوله به آن است و گروه ذبده ای که با روی دادن هر واقعه خارق عادتی دست به کار شده تا از رموز آن سردر آورده ومشکل به وجود آمده را حل کنند در نهایت نیز این گروه با استفاده از طرح دکتر بیشاپو سپتامبر موفق به نجات دنیا از دست آیندگان (در سریال به عنوان تماشاگر یاد می
شود) می شوند.
شخصیت های اصلی:
دکتروالتر بیشاپ(John Noble): یک زیست شناس ، پزشک ، ریاضی دان، فیزیکدان ، شیمیدان و کلا همه چیز دان ! او یکدانشمند دیوانه است که مدت زیادی در آسایشگاه روانی بستری بوده و به کمک الویا وپیتر از آنجا رهایی مییابد و به گروه فرینج در حل کردن معماها کمک میکند.او برایبینندگان ایرانی به جهت بازی در فیلم "ارباب حلقه ها" شخصیت شناخته شدهای است که در این سریال هم به خوبی از پس ایفای نقش والتر برآمده است.نوبل همچنیننقش والترنت(همزاد خود در دنیای موازی) را نیز بازی میکند.
الویا دانم (Anna Torv): مامور ذبده پلیس فدرال آمریکا (F.B.I) و کسی که به خاطر یافتن قاتل نامزدش(جان اسکات) والتر را به کمکپیتر از آسایشگاه روانی بیرون میآورد و با کمک والتر و عمل تلپورتیشن وارد ذهنجان شده و قاتلین او را شناسایی میکند.در ادامه سریال نیز مشخص میشود که او داریقدرتهای خاصی است که به خاطر آزمایشهایی است کهوالتر و ویلیام بل در کودکی بر رویاو انجام دادهاند ، او به وسیله وجود کورتکسیفان(که به نظر می رسد بر لایه یکورتکس مغز او اثر گذاشته) توانایی سفر بین دنیاها را به دست آورده است.همچنین ایفاگر نقش همزاد خود در دنیای موازی نیز است.
پیتربیشاپ (Joshua Jackson):پسروالتر که مدرک خود را از دانشگاه MIT جعل کرده و به کار کلاهبرداری مشغول است که الیویا او را در عراقپیدا میکند.در ادامه نیز به تیم فرینج میپیوندد و با الیویا ازدواج میکند.دراواسط سریال نیز مشخص میشود که او در واقع پسر والتر بیشاپ نیست و والتر پس ازمردن پسر خودش با عبور از مرز بین دنیاها او را از دنیای موازی میآورد و این کار والترمنجر به آسیب جدی به دنیاها به ویژه دنیای موازی میشود.
سریال فرینج در زمینه خدا شناسی و جهان شناسی حرف های متعددی را میزند .در زمینه خداشناسی در فصل دوم ادعا میشود که خدا دانش (Science) است و در فصل سوم توسط والتر ادعا میشود که خدا ذهن (Mind) است و در فصل چهارم نیز ویلیام بل با گفتن جمله " من اولین خدایی نیستم که در راه مخلوقاتم قربانی(شهید) می شوم " ادعای خدایی می کند ، درنهایت نیز میتوان گفت به نوعی ادعا می شود که خدا همان انسان است چرا که معلوم میشودتمام وقایع فیلم از وقایع تروریستی گرفته تا دستگاه مربوط به انسان های نخستین و....همگی زیر سر والتر بوده و در نهایت اوست که با نابودی "تماشاگرها" ،دنیاها ، مردم آنها و کائنات را نجات میدهد و این در واقع والتر است که در این سریال خدایی میکند؛ در تاریخ عقب و جلو می رود؛ قصد نابودی دنیاها را دارد(والترنت)و در نهایت منجی آنها میشود.
درجهان شناسی که در این سریال وجود دارد در واقع دنیا به دو قسمت جهان نخست(جهانی کهما در آن قرار داریم) و جهان یا جهان های موازی تقسیم میشود و جهان ما به تنهاییتشکیل دهنده این دنیا نیست علوم فرینج نیز به منزله یک پل ارتباطی بین جهانها عملکرده و ارتباط را بین جهانها برقرار می سازند.به عبارت دیگر دنیایی که ما میشناسیماز یک جهان آبژکتیو و عینی که در آن زندگی میکنیم و یک دنیای سوبژکتیو و ذهنیتشکیل شده است و علوم غریبه واسط بین آنها هستند.بشر امروز در غرب با عبور ازمباحث دولت سازی ، ملت سازی و نظام سازی به مبحث دنیاسازی رسیده است که به وسیلهجهان نخست و جهان موازی میسر میگردد. اما در این سریال با 2 نوع جهان موازی مواجههستیم.گونه اول ، جهان موازی ذهنی است که به وسیله تلپورتیشن و با استفاده ازانواع L.S.D ها و داروهای روانگردان و با استفاده از دستگاه ها و امواجالکترومغناطیس به آن دست یافته میشود، مشابه همان کاری که الیویا در قسمتهای اولسریال برای استخراج اطلاعات از ذهن همکارش جان اسکات انجام داد و در سریال به کراتنشان داده شد ولی در ادامه آبرامز و همکارانش پا را از این نیز فراتر گذاشته و نوعدیگری از دنیای موازی را نشان میدهند که کاملا عینی بوده و قابلیت سفر به آن وجوددارد!
http://s2.uplod.ir/cgi-bin/dl.cgi/kkspjlnds7jb47fhsxuy36l57rnfgtz3kj34fqpn6e/02.jpg
جهان موازی و جهان نخست به عنوان عوامل دنیا ساز و علوم فرینج به منزله پل ارتباطی آنها
درمورد دیدگاه اول به جهان موازی که مشابه آن را قبلا در فیلم هایی مانند تلقین(Inception) و آواتار مشاهده کردهایمو هر دو فیلم بر جهان موازی ذهنی تاکید داشتند این نکته حائز اهمیت است که لازمهاستخراج اطلاعات و احساسات از ذهن یک فرد خاص بعد از مرگ و یا در حالت کما و خواباین است که این احساسات ، عواطف ، خاطرات و تصاویر را مادی فرض کرده و به مثابه یکمعدن طلا فرض کنیم که میتوان به آن وارد شده و اطلاعات شخص را از آن استخراج کردلذا کاملا مشخص است که چنین دیدگاهی مردود بوده و پایه علمی و دینی ندارد حتی بااینکه تا کنون بشر به خصوص در غرب تلاش های زیادی در زمینه کنترل ذهن و استخراجاطلاعات ذهنی انجام داده است که با جستجوی عبارت Mind Control یا کنترل ذهن به سادگی میتوانید اطلاعات زیادیدر مورد آن پیدا کنید، هنوز به چنین فناوری ای دست پیدا نکرده است و دلیل اصلی آنغیرممکن بودن این کار است چراکه همانگونه که ذکر شد اینگونه اطلاعات مادی نبوده و بیشتر جنبه روحی دارند اگر چه برای استخراج اطلاعات وگرفتن اعتراف از داروهایی مانند "تیوپنتال" که از شخص سلب اختیارمی کنند،استفادهمیشود اما این ادعا که از طریق تلپورتیشن می توان چنین اطلاعاتی را از ذهن مخاطبدزدید و استخراجکرد و سریال فرینج نیز بر آن صحه میگذارد، کاملا ادعای رد شدهایاست.در مورد وجود جهان موازی دوم که جنبه عینی دارد نیز صرفا جنبه تخیلی داشته ووجود چنین جهانی موضوعیت ندارد و این جهان در سریال به شکل ناقصی که در تضاد بابعضی فرضیات مطرح شده در سریال بوده، نشان داده شده است.
اما همانطور که در ابتدای سخن به آن اشاره گردید"جهان موازی" به هیچ وجه موضوع جدیدی نیست و بیش از 2000 سالدر تاریخ اندیشه بشر سابقه دارد و از کنفسیوس و لائوتسه در شرق آسیا و چین و هندکه اوج آن را در تفکر تبتی ها میبینیم گرفته تا فلاسفه مشهور غربی و حتی فیلسوفانمسلمان و ایرانی در مورد آن اظهار نظر کردهاند. مانند شیخ شهاب الدین سهروردی کهتحت عنوان "جابلسا" و "جابلقا" از آن نام برده و در جاییتعداد جهانها(عوالم) را 4 مورد می داند. یعنی عالم عقول و ملائکه و مقربان، عالم نفوس، عالم برزخیان و عالم مثال و خیال که به اصطلاح او، عالم صور معلقة ظلمانیه ومستنیره است . ملاصدرا نیز مجموع عوالم را سه عدد میداند: عالم عقل، عالم خیال، و
عالم حس . اما به عبارت دیگر در اندیشهفلاسفه مسلمان جهانهای متوالی موضوعیت دارد که انسان با عبور از هر کدام وارد عالمدیگری میشود و جهانهای موازی به گونهای که در فرینج مطرح شدهاند موضوعیت ندارد.میتوان گفت یکی از وجوه تمایز اصلی بین اندیشه جهان موازی آبرامزی و جهان متوالیدر اندیشه اندیشمندان مسلمان و شیخ اشراق را ایندانست که این توالی یکبار در طولیکدیگر و یکبار به موازات یکدیگرند به عبارت بهتر برای نیل به عالم متوالی که در
طول این دنیاست باید از این دنیا عبور کرد و به آن وارد شد(برزخ ، عقبی و ..) وبرای ورود به عالم متوالی که به موازات این دنیاست نیازی به عبور فیزیکی از ایندنیا نیست و میتوان در همین دنیا به آن عوالم موازی وارد شد همچنین تفاوت بعدیاین دو اندیشه نیل از کسرت به وحدت در جهان های متوالی و نیل از وحدت به کسرت درجهان های موازی است همانگونه که والتر بیشاپ نیز در فصل دوم میگوید "ما بینهایت جهان موازی داریم".
درواقع نیل به جهان موازی مورد نظر سریال فرینج همانگونه که در سریال به آن اشاره میشودبا استفاده از دارو، تلپورتیشن(در خواب) و علوم فرینج (Drag.Dream.Fringe) صورت می گیرد.
یکی ازنکاتی که در مورد این سریال قابل توجه است تاکید زیاد آن در برپایی آخرالزمان استبه طوریکه 3 مرتبه یعنی در فصل های 3و4و5 سریال به 3 شکل متفاوت آپوکالیپسم یاآخرالزمان در حال برپایی است.در فصل 3 والترنت در دنیای موازی قصد نابودی دنیاینخست را دارد تا دنیای موازی را نجات دهد البته با دستگاهی که والتر با برگشتن بهمیلیونها سال پیش مخفی کرده است! که شاید بتوان گفت یکی از مشکلات در فیلمنامهاین سریال باشد و از ابتدا نویسندگان سریال قصد دادن چنین نقشی را به والترنداشتند... اما در نهایت والتر با کمک پیتر نه تنها دنیای ما بلکه دنیای موازی را
هم نجات میدهد چراکه نابودی هر کدام از دنیاها منجر به نابودی هر دو دنیا میشود.در فصل 4 ویلیام بل قصد نابود کردن هر دو دنیای نخست و موازی را دارد و میخواهددنیای جدیدی را برپا کند به همین جهت نیز مانند نوح(ع) سوار بر کشتی شده و از هرنوع حیوانی یک جفت را با خود میبرد که در نهایت این والتر است که سد راه او میشود.در فصل 5 نیز "تماشاگرها" قصد نابودی نسل بشر و تسلط بر کره زمین رادارند که این بار نیز والتر منجی بشریت شده و آنها را ناکام میگذارد.البته آبرامزدر پرونده کاری خود باز هم از این دست فیلم و سریالها دارد مانند فیلم آرماگدون.
نکتهدیگری که در مورد این سریال قابل اشاره است سعی در مظلوم نمایی یهودیان و تاکید برواقعه هولوکاست است به طوریکه در قسمت 13 فصل 2 به وضوح به آن اشاره شده و یک دانشمندنازی که معلوم نیست چگونه توانسته تا سال 2009 زنده و جوان بماند(!) با یک سلاح بیولوژیککه فقط روی یهودیان تاثیرگذار است به مراسم عروسی یهودیان که متعلق به نوه یکی اززندانیان اردوگاه آشویتس است حمله کرده و همه افراد یهودی آن جمع را از بین میبرد.در پایان نیز قصد انجام یک عملیات تروریستی گسترده را دارد که تیم فرینج آن راخنثی میکنند.همچنین در قسمت 3 فصل 4 نیز که عنوان آن " تنها در دنیا"است پسری به نام "هارون"(که یک اسم یهودی است) را نشان می دهد که با یک
گیاه خاص ارتباط بیولوژیک برقرار کرده و به دلیل آزار و اذیتهایی که توسط سایرافراد در حق آن کودک شده گیاه قصد انتقامگیری را دارد در نهایت باز هم گروه فرینجبا تدبیر دکتر بیشاپ از وقوع یک فاجعه جلوگیری میکنند و القاء درماندگی آن کودک ولزوم درک او و کمک به او را صورت میدهند..نکته جالب در مورد "هارون"این است که او علاقه خاصی به نقاشی ستاره 6 پر که از نمادهای اصلی یهودیان میباشد،دارد و در فیلم این نقاشی به وضوح نمایش داده می شود. البته دلیل پرداختن به اینموضوع را میتوان یهودی بودن برخی از عوامل اصلی سریال مانند جی.جی آبرامز و آلکسکورتزمن دانست.
http://www.nerdlikeyou.com/wp-content/uploads/2013/01/Fringe-Glyph-Wallpaper-by-puttsy.jpg
امانکته حائز اهمیت دیگر رموز تصویری این سریال است که از مجموع تصاویری که در هرقسمت پخش میشوند و هر کدام نماینده یکی از حروف الفبای انگلیسی هستند ساخته میشوند.نکته قابل توجه در اینجاست که هر کدام از این تصاویر نیز خود به تنهایی بیانگرمفهوم خاصی هستند مثلا دست 6 انگشتی معمولا بیانگر مجهول بودن واقعه و صحنه ای که
قبل از آن نمایش داده شده است ، غورباقه با حرف یونانی (فی) درپشت آن علامت جلب اعتماد ، برگی که مثلث در روی آن است با نقطه ی نوری در سمت راستبیانگر کشته شدن عده ای(هلوکاست) و سیب هم معمولا نماد جهان موازی است.
خط تعلیق:
داستانی که باعث جذابیت فیلم شده وموجب می شود که بیننده تا پایان سریال را تماشا کند و خط سیر اصلی داستان به شمار می آید:
در هرفصل خط تعلیق اصلی جداگانه ای دارد که مهمترین آنها آگاه شدن از توطئه مردم جهانموازی علیه مردم جهان نخست،نحوه نجات بشریت توسط عوامل گروه فرینج،تبیین ظرفیتعلوم فرینج و... است. همچنین در طول سریال چندین خط تعلیق فرعی نیز داریم مانندمناسبات و روابط بین افراد گروه فرینج نظیر رابطه پیتر با الیویا و سپس الیویایجهان موازی،وقایع فرینجی که در هر قسمت روی میدهد و گروه فرینج آنها را خنثی میکنندو...
مولفه های سریال:
1- القاء منتالیسم ( ذهن گرایی)
2- القاء پارالل یونیورسیسم ( به عنوان یک گزارهسبک زندگی آمریکایی)
3- القاء ساینتیسیسم ( دانش گرایی)
4- القاء کاسموپولیتیسم ( جهان وطنی انسان آمریکاییو جهانی که متعلق به آمریکاست)
5- القاء گلوبالیسم (انسان امریکایی است که برای کلدنیا تصمیم میگیرد و در این سریال اثری از کشورهای دیگر و حتی سازمانهای بینالمللی نظیر سازمان ملل متحد نیست و آمریکا به تنهایی برای آینده بشریت تصمیم گیریمی کند)
6- القاء آرماگدونیسم
7- القاء آپوکالیپسیسم (آخرالزمان گرایی)
8- القاء پایان فلسفه و معرفی علم به عنوان تنهاراه نجات بشریت
9- القاء موعود گرایی به سبک و سیاق آمریکایی
10-القاء امانیسم (انسان گرایی) و معرفی انسان عالمبه عنوان خدای دنیای جدید
http://cdn.fringebloggers.com/wp-content/uploads/2010/07/fringe-timeline-fb1.jpg
سخن آخر:
سریال فرینج به عنوان یک سریال علمی ، تخیلی سعی در ارائه یک تصویر از علوم آینده وتاثیر آن در آینده بشریت است و به همین دلیل است که در تیتراژ ابتدایی هر فصل ناماین رشته های علمی آورده میشود اما با پرداخت نه چندان خوب در فصول آخر پا را ازحدود عقل و تخیل فراتر گذاشته و با ضعف در فیلمنامه این تصویر را به نحوی مخدوش میکندبه طوریکه آمار بینندگان آن از حدود10 میلیون نفر در فصل اول به حدود 3 میلیون نفردر فصل پنجم رسید و بسیار خوش اقبال بود که در اواسط راه ساخت آن متوقف نگردید امابه این نکته نیز باید توجه داشت که یکی از اقتضاعات تکنولوژیکی جهان امروز پدیده جهان موازی است و از موضوعاتی است که درآینده دانشمندان زیادی درعلوم مختلف از فلسفه تا روانشناسی و فیزیک در گیر آنخواهند شد البته نه به شکل فرینجی آن
مقوله ی جهان موازی و پرداختن به آن سابقه دیرینهای در تاریخ بشر دارد ویکی از مهمترین مسائل در فلسفه ذهن مسئله جهان موازی و روشن کردن ابعاد و زوایایآن است اما در سال 1957 هیو اورت دانشمند و فیزیکدان آمریکایی این موضوع را در علم فیزیک به شکل متفاوتی مطرح کرد و دغدغه خاصی را در این مورد در تنه قرن بیستم به وجود آورد.اما نظر اورت بیشتر در رابطه با "تئوری احتمالات" بود و بیان میداشت که هر اتفاقی که در این دنیا نمی افتد ولی احتمال وقوع آن وجود دارد در یک جهان موازی خواهد افتاد پس چون ما بینهایت احتمال ممکن داریم در نتیجه بینهایت جهان موازی هم داریم در فیزیک از این روش برای توجیح بعضی خواص کوانتمی استفاده میشود. اما پر واضح است که منظور اصلی او در واقع درجهان موازی فرضی بوده نه در جهانی که واقعا به موازات جهان فعلی وجود دارد.
این مسئله نه تنها در فلسفه و سپس علم ظهور پیدا کرد بلکه در هنر و به ویژه سینما نیزتاثیرات خاص خود را گذاشته است به خصوص در چند سال اخیر با ارائه آثاری مانندآواتار جیمز کامرون و تلقین(Inception) کریستفر نولان و همچنین اثر معروف جی.جی آبرامز یعنی فرینج (Fringe) ، این مسئله زوایای جدیدتری نیز یافته است.
فرینج به معنی علوم حاشیه ای و علومی است که بین علوم پزیتیویستی و شناخته شده و علومماورایی قرار دارند که به وسیله آن میتوان از جهان موجود یا جهان نخست به جهان یاجهان های موازی رفت و آمد کرد و میتوان از آن به عنوان علوم غریبه نیز یاد کرد.
سریال فرینج سریالی نسبتا خوش ساخت است که بازیگران نسبتا خوبی در آن به ایفای نقش پرداختند.این سریال که در سایت IMDB نمره خوب 8.5 را داراست تا کنون 12بار موفق به کسب جوایز مختلفشده و 50 بار نیز نامزد دریافت جایزه بوده است.خالق این سریال یعنی جی.جی آبرامزاز سریال سازان و کارگردانان سرشناس آمریکاست که سریالهای مهمی مانند نام مستعار(Alias) و گمشده (Lost) و همچنین فیلم هایسینمایی پیشتازان فضا ، ماموریت غیر ممکن ، سوپر8 و... را در کارنامه خود دارد.امابا نگاهی به کارهای او میتوان دریافت که در بعضی کارهای او المان های ثابتی وجود
دارد که شکل دهنده پیکره اصلی داستان هستند مثلا سریال فرینج شباهت های خاصی باسریال "نام مستعار" دارد از جمله اینکه شخصیت اصلی در هر دو سریال یک مامور امنیتی زن است،همچنین وجود یک دانشمند نخبه که ایدههای بزرگی در سر دارد که این شخصیت در سریال نام مستعار رمبالدی(که به عنوان پیامبر نیز از او یاد می شود)نام دارد که مرده و درسریال فرینج نیز والتر بیشاپ چنین شخصیتی دارد.در سریال فرینج نیز مانند سریال نام مستعار تروریست ها درپی دستیابی به قدرت با استفاده ازابداعات آن دانشمند هستند.در فرینج نیز مانند نام مستعار کمپانی بزرگی وجود داردکه در اداره دنیا دخالت داشته و بسیاری از اتفاقات سریال به آن ختم می شود و...
http://bahseazad.ir/wp-content/uploads/6df046dcbee4318e37285d88dc376e11.jpg
جی.جی آبرامز خالق سریال فرینج
امانکته دیگری که در چند کار اخیر آبرامز قابل ارزیابی است اطلاعات عمیق او از فلسفه و نگاه او به دورههای مختلف زمانی است به طوریکه در ساخت سریال نام مستعار نگاه به گذشته داشت ، در سریال "گمشده" که یک سریال فلسفی بود نگاه بینابینی، بین جهان حال و آینده داشت و با بن مایههای جهان موازی سعی در معرفی اتوپیا یاآرمانشهر داشت و با استفاده از نام دانشمندان بزرگی مانند جان لاک(فیلسوف شهیرانگلیسی و پدر لیبرالیسم) ، دیوید هیوم (فیلسوف اسکاتلندی تجربی گرا) و... برایشخصیت های داستان و همچنین با استفاده از افکار و جملات این داشمندان درفیلمنامهسعی در معرفی آرمانشهر لیبرالیستی به عنوان راه نجات بشر داشت.اما در سریال فرینجنگاه آبرامز به آینده است.آینده ای که دیگر فلاسفه نقشی در آن ندارند و بازیگراناصلی آن دانشمندان هستند همانطور که "یورگنهابرماس" وارثمکتب فرانکفورت چند سال پیش اعلام کرد که فلسفه به عنوان نردبانی بود که بشر از آنبالا رفت و آن را به دور انداخت در واقع در این سریال آبرامز ضمن تاکید بر ایننکته بر ایده ی"پایان تاریخ" فوکویاما صحه گذاشته و همانطور که فوکویامادر کتابی دیگر علوم زیستی را موضوع اصلی بشر می داند او نیز همین ایده را دنبالمیکند و دیگر مانند فیلم گمشده حرفی از فلاسفه نمی زند در حقیقت والتر بیشاپتاثیرگذارترین شخصیت سریال او در آینده بشریت است که در نهایت به عنوان منجی ظاهرشده و با سفر به آینده، تاریخ را تغییر داده و از نابودی نسل بشر به دست"تماشاگرها" جلوگیری می کند. آبرامز توانایی خاصی در استفاده از ظرفیتعلوم مختلف در کارهایش دارد که این امر در فرینج نیز به چشم می خورد به عنوان مثالعلاوه بر علوم دانشگاهی مانند ریاضی،فیزیک و ... از علوم سنتی و ورزشهای شرق مانندورزش " تایچی " استفاده کرده و اشارات متعددی به نیروی "چی"که در اندیشه چینی ها نیروی خاصی است که در فرد وجود دارد و با اعمال فشار بر نقطهدرست فعال می شود ، دارد.آبرامز همچنین علاقه خاصی به ادیان و عرفان های شرقی بهخصوص بوداییسم دارد در سریال لاست هم اشارات خاصی به آن داشت که در فرینج نیز رگههایی از آن به چشم می خورد.
http://www.hdwallpapersinn.com/wp-content/uploads/2013/09/fringe_wallpaper_hd_2-wide.jpg
داستان سریال:
قصه اصلی سریال فرینج در مورد بخش فرینج و ماموریت های محوله به آن است و گروه ذبده ای که با روی دادن هر واقعه خارق عادتی دست به کار شده تا از رموز آن سردر آورده ومشکل به وجود آمده را حل کنند در نهایت نیز این گروه با استفاده از طرح دکتر بیشاپو سپتامبر موفق به نجات دنیا از دست آیندگان (در سریال به عنوان تماشاگر یاد می
شود) می شوند.
شخصیت های اصلی:
دکتروالتر بیشاپ(John Noble): یک زیست شناس ، پزشک ، ریاضی دان، فیزیکدان ، شیمیدان و کلا همه چیز دان ! او یکدانشمند دیوانه است که مدت زیادی در آسایشگاه روانی بستری بوده و به کمک الویا وپیتر از آنجا رهایی مییابد و به گروه فرینج در حل کردن معماها کمک میکند.او برایبینندگان ایرانی به جهت بازی در فیلم "ارباب حلقه ها" شخصیت شناخته شدهای است که در این سریال هم به خوبی از پس ایفای نقش والتر برآمده است.نوبل همچنیننقش والترنت(همزاد خود در دنیای موازی) را نیز بازی میکند.
الویا دانم (Anna Torv): مامور ذبده پلیس فدرال آمریکا (F.B.I) و کسی که به خاطر یافتن قاتل نامزدش(جان اسکات) والتر را به کمکپیتر از آسایشگاه روانی بیرون میآورد و با کمک والتر و عمل تلپورتیشن وارد ذهنجان شده و قاتلین او را شناسایی میکند.در ادامه سریال نیز مشخص میشود که او داریقدرتهای خاصی است که به خاطر آزمایشهایی است کهوالتر و ویلیام بل در کودکی بر رویاو انجام دادهاند ، او به وسیله وجود کورتکسیفان(که به نظر می رسد بر لایه یکورتکس مغز او اثر گذاشته) توانایی سفر بین دنیاها را به دست آورده است.همچنین ایفاگر نقش همزاد خود در دنیای موازی نیز است.
پیتربیشاپ (Joshua Jackson):پسروالتر که مدرک خود را از دانشگاه MIT جعل کرده و به کار کلاهبرداری مشغول است که الیویا او را در عراقپیدا میکند.در ادامه نیز به تیم فرینج میپیوندد و با الیویا ازدواج میکند.دراواسط سریال نیز مشخص میشود که او در واقع پسر والتر بیشاپ نیست و والتر پس ازمردن پسر خودش با عبور از مرز بین دنیاها او را از دنیای موازی میآورد و این کار والترمنجر به آسیب جدی به دنیاها به ویژه دنیای موازی میشود.
سریال فرینج در زمینه خدا شناسی و جهان شناسی حرف های متعددی را میزند .در زمینه خداشناسی در فصل دوم ادعا میشود که خدا دانش (Science) است و در فصل سوم توسط والتر ادعا میشود که خدا ذهن (Mind) است و در فصل چهارم نیز ویلیام بل با گفتن جمله " من اولین خدایی نیستم که در راه مخلوقاتم قربانی(شهید) می شوم " ادعای خدایی می کند ، درنهایت نیز میتوان گفت به نوعی ادعا می شود که خدا همان انسان است چرا که معلوم میشودتمام وقایع فیلم از وقایع تروریستی گرفته تا دستگاه مربوط به انسان های نخستین و....همگی زیر سر والتر بوده و در نهایت اوست که با نابودی "تماشاگرها" ،دنیاها ، مردم آنها و کائنات را نجات میدهد و این در واقع والتر است که در این سریال خدایی میکند؛ در تاریخ عقب و جلو می رود؛ قصد نابودی دنیاها را دارد(والترنت)و در نهایت منجی آنها میشود.
درجهان شناسی که در این سریال وجود دارد در واقع دنیا به دو قسمت جهان نخست(جهانی کهما در آن قرار داریم) و جهان یا جهان های موازی تقسیم میشود و جهان ما به تنهاییتشکیل دهنده این دنیا نیست علوم فرینج نیز به منزله یک پل ارتباطی بین جهانها عملکرده و ارتباط را بین جهانها برقرار می سازند.به عبارت دیگر دنیایی که ما میشناسیماز یک جهان آبژکتیو و عینی که در آن زندگی میکنیم و یک دنیای سوبژکتیو و ذهنیتشکیل شده است و علوم غریبه واسط بین آنها هستند.بشر امروز در غرب با عبور ازمباحث دولت سازی ، ملت سازی و نظام سازی به مبحث دنیاسازی رسیده است که به وسیلهجهان نخست و جهان موازی میسر میگردد. اما در این سریال با 2 نوع جهان موازی مواجههستیم.گونه اول ، جهان موازی ذهنی است که به وسیله تلپورتیشن و با استفاده ازانواع L.S.D ها و داروهای روانگردان و با استفاده از دستگاه ها و امواجالکترومغناطیس به آن دست یافته میشود، مشابه همان کاری که الیویا در قسمتهای اولسریال برای استخراج اطلاعات از ذهن همکارش جان اسکات انجام داد و در سریال به کراتنشان داده شد ولی در ادامه آبرامز و همکارانش پا را از این نیز فراتر گذاشته و نوعدیگری از دنیای موازی را نشان میدهند که کاملا عینی بوده و قابلیت سفر به آن وجوددارد!
http://s2.uplod.ir/cgi-bin/dl.cgi/kkspjlnds7jb47fhsxuy36l57rnfgtz3kj34fqpn6e/02.jpg
جهان موازی و جهان نخست به عنوان عوامل دنیا ساز و علوم فرینج به منزله پل ارتباطی آنها
درمورد دیدگاه اول به جهان موازی که مشابه آن را قبلا در فیلم هایی مانند تلقین(Inception) و آواتار مشاهده کردهایمو هر دو فیلم بر جهان موازی ذهنی تاکید داشتند این نکته حائز اهمیت است که لازمهاستخراج اطلاعات و احساسات از ذهن یک فرد خاص بعد از مرگ و یا در حالت کما و خواباین است که این احساسات ، عواطف ، خاطرات و تصاویر را مادی فرض کرده و به مثابه یکمعدن طلا فرض کنیم که میتوان به آن وارد شده و اطلاعات شخص را از آن استخراج کردلذا کاملا مشخص است که چنین دیدگاهی مردود بوده و پایه علمی و دینی ندارد حتی بااینکه تا کنون بشر به خصوص در غرب تلاش های زیادی در زمینه کنترل ذهن و استخراجاطلاعات ذهنی انجام داده است که با جستجوی عبارت Mind Control یا کنترل ذهن به سادگی میتوانید اطلاعات زیادیدر مورد آن پیدا کنید، هنوز به چنین فناوری ای دست پیدا نکرده است و دلیل اصلی آنغیرممکن بودن این کار است چراکه همانگونه که ذکر شد اینگونه اطلاعات مادی نبوده و بیشتر جنبه روحی دارند اگر چه برای استخراج اطلاعات وگرفتن اعتراف از داروهایی مانند "تیوپنتال" که از شخص سلب اختیارمی کنند،استفادهمیشود اما این ادعا که از طریق تلپورتیشن می توان چنین اطلاعاتی را از ذهن مخاطبدزدید و استخراجکرد و سریال فرینج نیز بر آن صحه میگذارد، کاملا ادعای رد شدهایاست.در مورد وجود جهان موازی دوم که جنبه عینی دارد نیز صرفا جنبه تخیلی داشته ووجود چنین جهانی موضوعیت ندارد و این جهان در سریال به شکل ناقصی که در تضاد بابعضی فرضیات مطرح شده در سریال بوده، نشان داده شده است.
اما همانطور که در ابتدای سخن به آن اشاره گردید"جهان موازی" به هیچ وجه موضوع جدیدی نیست و بیش از 2000 سالدر تاریخ اندیشه بشر سابقه دارد و از کنفسیوس و لائوتسه در شرق آسیا و چین و هندکه اوج آن را در تفکر تبتی ها میبینیم گرفته تا فلاسفه مشهور غربی و حتی فیلسوفانمسلمان و ایرانی در مورد آن اظهار نظر کردهاند. مانند شیخ شهاب الدین سهروردی کهتحت عنوان "جابلسا" و "جابلقا" از آن نام برده و در جاییتعداد جهانها(عوالم) را 4 مورد می داند. یعنی عالم عقول و ملائکه و مقربان، عالم نفوس، عالم برزخیان و عالم مثال و خیال که به اصطلاح او، عالم صور معلقة ظلمانیه ومستنیره است . ملاصدرا نیز مجموع عوالم را سه عدد میداند: عالم عقل، عالم خیال، و
عالم حس . اما به عبارت دیگر در اندیشهفلاسفه مسلمان جهانهای متوالی موضوعیت دارد که انسان با عبور از هر کدام وارد عالمدیگری میشود و جهانهای موازی به گونهای که در فرینج مطرح شدهاند موضوعیت ندارد.میتوان گفت یکی از وجوه تمایز اصلی بین اندیشه جهان موازی آبرامزی و جهان متوالیدر اندیشه اندیشمندان مسلمان و شیخ اشراق را ایندانست که این توالی یکبار در طولیکدیگر و یکبار به موازات یکدیگرند به عبارت بهتر برای نیل به عالم متوالی که در
طول این دنیاست باید از این دنیا عبور کرد و به آن وارد شد(برزخ ، عقبی و ..) وبرای ورود به عالم متوالی که به موازات این دنیاست نیازی به عبور فیزیکی از ایندنیا نیست و میتوان در همین دنیا به آن عوالم موازی وارد شد همچنین تفاوت بعدیاین دو اندیشه نیل از کسرت به وحدت در جهان های متوالی و نیل از وحدت به کسرت درجهان های موازی است همانگونه که والتر بیشاپ نیز در فصل دوم میگوید "ما بینهایت جهان موازی داریم".
درواقع نیل به جهان موازی مورد نظر سریال فرینج همانگونه که در سریال به آن اشاره میشودبا استفاده از دارو، تلپورتیشن(در خواب) و علوم فرینج (Drag.Dream.Fringe) صورت می گیرد.
یکی ازنکاتی که در مورد این سریال قابل توجه است تاکید زیاد آن در برپایی آخرالزمان استبه طوریکه 3 مرتبه یعنی در فصل های 3و4و5 سریال به 3 شکل متفاوت آپوکالیپسم یاآخرالزمان در حال برپایی است.در فصل 3 والترنت در دنیای موازی قصد نابودی دنیاینخست را دارد تا دنیای موازی را نجات دهد البته با دستگاهی که والتر با برگشتن بهمیلیونها سال پیش مخفی کرده است! که شاید بتوان گفت یکی از مشکلات در فیلمنامهاین سریال باشد و از ابتدا نویسندگان سریال قصد دادن چنین نقشی را به والترنداشتند... اما در نهایت والتر با کمک پیتر نه تنها دنیای ما بلکه دنیای موازی را
هم نجات میدهد چراکه نابودی هر کدام از دنیاها منجر به نابودی هر دو دنیا میشود.در فصل 4 ویلیام بل قصد نابود کردن هر دو دنیای نخست و موازی را دارد و میخواهددنیای جدیدی را برپا کند به همین جهت نیز مانند نوح(ع) سوار بر کشتی شده و از هرنوع حیوانی یک جفت را با خود میبرد که در نهایت این والتر است که سد راه او میشود.در فصل 5 نیز "تماشاگرها" قصد نابودی نسل بشر و تسلط بر کره زمین رادارند که این بار نیز والتر منجی بشریت شده و آنها را ناکام میگذارد.البته آبرامزدر پرونده کاری خود باز هم از این دست فیلم و سریالها دارد مانند فیلم آرماگدون.
نکتهدیگری که در مورد این سریال قابل اشاره است سعی در مظلوم نمایی یهودیان و تاکید برواقعه هولوکاست است به طوریکه در قسمت 13 فصل 2 به وضوح به آن اشاره شده و یک دانشمندنازی که معلوم نیست چگونه توانسته تا سال 2009 زنده و جوان بماند(!) با یک سلاح بیولوژیککه فقط روی یهودیان تاثیرگذار است به مراسم عروسی یهودیان که متعلق به نوه یکی اززندانیان اردوگاه آشویتس است حمله کرده و همه افراد یهودی آن جمع را از بین میبرد.در پایان نیز قصد انجام یک عملیات تروریستی گسترده را دارد که تیم فرینج آن راخنثی میکنند.همچنین در قسمت 3 فصل 4 نیز که عنوان آن " تنها در دنیا"است پسری به نام "هارون"(که یک اسم یهودی است) را نشان می دهد که با یک
گیاه خاص ارتباط بیولوژیک برقرار کرده و به دلیل آزار و اذیتهایی که توسط سایرافراد در حق آن کودک شده گیاه قصد انتقامگیری را دارد در نهایت باز هم گروه فرینجبا تدبیر دکتر بیشاپ از وقوع یک فاجعه جلوگیری میکنند و القاء درماندگی آن کودک ولزوم درک او و کمک به او را صورت میدهند..نکته جالب در مورد "هارون"این است که او علاقه خاصی به نقاشی ستاره 6 پر که از نمادهای اصلی یهودیان میباشد،دارد و در فیلم این نقاشی به وضوح نمایش داده می شود. البته دلیل پرداختن به اینموضوع را میتوان یهودی بودن برخی از عوامل اصلی سریال مانند جی.جی آبرامز و آلکسکورتزمن دانست.
http://www.nerdlikeyou.com/wp-content/uploads/2013/01/Fringe-Glyph-Wallpaper-by-puttsy.jpg
امانکته حائز اهمیت دیگر رموز تصویری این سریال است که از مجموع تصاویری که در هرقسمت پخش میشوند و هر کدام نماینده یکی از حروف الفبای انگلیسی هستند ساخته میشوند.نکته قابل توجه در اینجاست که هر کدام از این تصاویر نیز خود به تنهایی بیانگرمفهوم خاصی هستند مثلا دست 6 انگشتی معمولا بیانگر مجهول بودن واقعه و صحنه ای که
قبل از آن نمایش داده شده است ، غورباقه با حرف یونانی (فی) درپشت آن علامت جلب اعتماد ، برگی که مثلث در روی آن است با نقطه ی نوری در سمت راستبیانگر کشته شدن عده ای(هلوکاست) و سیب هم معمولا نماد جهان موازی است.
خط تعلیق:
داستانی که باعث جذابیت فیلم شده وموجب می شود که بیننده تا پایان سریال را تماشا کند و خط سیر اصلی داستان به شمار می آید:
در هرفصل خط تعلیق اصلی جداگانه ای دارد که مهمترین آنها آگاه شدن از توطئه مردم جهانموازی علیه مردم جهان نخست،نحوه نجات بشریت توسط عوامل گروه فرینج،تبیین ظرفیتعلوم فرینج و... است. همچنین در طول سریال چندین خط تعلیق فرعی نیز داریم مانندمناسبات و روابط بین افراد گروه فرینج نظیر رابطه پیتر با الیویا و سپس الیویایجهان موازی،وقایع فرینجی که در هر قسمت روی میدهد و گروه فرینج آنها را خنثی میکنندو...
مولفه های سریال:
1- القاء منتالیسم ( ذهن گرایی)
2- القاء پارالل یونیورسیسم ( به عنوان یک گزارهسبک زندگی آمریکایی)
3- القاء ساینتیسیسم ( دانش گرایی)
4- القاء کاسموپولیتیسم ( جهان وطنی انسان آمریکاییو جهانی که متعلق به آمریکاست)
5- القاء گلوبالیسم (انسان امریکایی است که برای کلدنیا تصمیم میگیرد و در این سریال اثری از کشورهای دیگر و حتی سازمانهای بینالمللی نظیر سازمان ملل متحد نیست و آمریکا به تنهایی برای آینده بشریت تصمیم گیریمی کند)
6- القاء آرماگدونیسم
7- القاء آپوکالیپسیسم (آخرالزمان گرایی)
8- القاء پایان فلسفه و معرفی علم به عنوان تنهاراه نجات بشریت
9- القاء موعود گرایی به سبک و سیاق آمریکایی
10-القاء امانیسم (انسان گرایی) و معرفی انسان عالمبه عنوان خدای دنیای جدید
http://cdn.fringebloggers.com/wp-content/uploads/2010/07/fringe-timeline-fb1.jpg
سخن آخر:
سریال فرینج به عنوان یک سریال علمی ، تخیلی سعی در ارائه یک تصویر از علوم آینده وتاثیر آن در آینده بشریت است و به همین دلیل است که در تیتراژ ابتدایی هر فصل ناماین رشته های علمی آورده میشود اما با پرداخت نه چندان خوب در فصول آخر پا را ازحدود عقل و تخیل فراتر گذاشته و با ضعف در فیلمنامه این تصویر را به نحوی مخدوش میکندبه طوریکه آمار بینندگان آن از حدود10 میلیون نفر در فصل اول به حدود 3 میلیون نفردر فصل پنجم رسید و بسیار خوش اقبال بود که در اواسط راه ساخت آن متوقف نگردید امابه این نکته نیز باید توجه داشت که یکی از اقتضاعات تکنولوژیکی جهان امروز پدیده جهان موازی است و از موضوعاتی است که درآینده دانشمندان زیادی درعلوم مختلف از فلسفه تا روانشناسی و فیزیک در گیر آنخواهند شد البته نه به شکل فرینجی آن