kahrupay
7th November 2013, 09:39 PM
اشک را گفتم چرا می ریزی ای دیوانه گفت / روزن امیدی از این گوشه پیدا کرده ام
پشه از شب زنده داری خون مردم می مکد / زینهار اندیشه کن از مردم شب زنده دار
پیوسته است سلسله موجها به هم / خود را شکست آن که دل ما شکسته است
(هرکی زد و رفت وشکست، یه روز، یه جا، کم میاره....)
همه عیب خلق گفتن نه مروت است و مردی / نگهی به خویشتن کن که تو هم گناه کردی
دانی که چرا راز نهان با تو نگویم / طوطی صفتی طاقت اسرار نداری
گر هنری داری و هفتاد عیب / دوست نبیند مگر آن یک هنر
گویند مردمان غم دیوانگان خورند / دیوانه هم شدیم و غم ما کسی نخورد
http://adlet.ir/iransun/uploads/92/07/Other/tak4.jpg
پشه از شب زنده داری خون مردم می مکد / زینهار اندیشه کن از مردم شب زنده دار
پیوسته است سلسله موجها به هم / خود را شکست آن که دل ما شکسته است
(هرکی زد و رفت وشکست، یه روز، یه جا، کم میاره....)
همه عیب خلق گفتن نه مروت است و مردی / نگهی به خویشتن کن که تو هم گناه کردی
دانی که چرا راز نهان با تو نگویم / طوطی صفتی طاقت اسرار نداری
گر هنری داری و هفتاد عیب / دوست نبیند مگر آن یک هنر
گویند مردمان غم دیوانگان خورند / دیوانه هم شدیم و غم ما کسی نخورد
http://adlet.ir/iransun/uploads/92/07/Other/tak4.jpg