طلیعه طلا
6th November 2013, 10:03 PM
بايد بدانيم كه يك واجب بزرگي بر دوش همه هست. معلّمين و مدّاحان بايد بفهمانند كه از محبّت اينها نبايد دست برداشت. همه چيز در محبّت است.ما اگر خدا را دوست بداريم، آيا ممكن است دوستانش را دوست نداشته باشيم؟آيا ممكن است اعمالي را كه او دوست دارد، دوست نداشته باشيم؟
آيا ميشود كسي دوست خدا باشد ولي دوستِ دوستان خدا نباشد؟ و اعمالي را كه خدا، دوست نداشته باشد، و اعمالي را كه خدا دشمن دارد دوست داشته باشد؟ آيا چنين چيزي ميشود؟قهراً كسي كه گفته است «حَسْبُنا كِتابُ اللّه و هيچ چيز ديگري لازم نيست» دروغ واضح و آشكار است، مثل اينكه در روز بگويد حالا شب است و در شب بگويد: حالا روز است.
كتابالله كه پر است از «كُونُوا مَعَ الصّادِقين» كتابالله كه صف متّقين و فاسقين را جدا نموده ببينيد فاسقين چه كساني هستند و متّقين چه كساني هستند. حالا آيا ميشود تفكيك و تبعيض كرد؟ اين مثل آن است كه كسي بگويد: ما نصف قرآن را قبول داريم و نصف ديگر را قبول نداريم، كما اينكه يهود و نصاري سيصد سال قبل گفتند: لعن يهود و نصاري بايد از قرآن حذف شود. حتي غير از خداپرستي چيز ديگر در قرآن نبايد باشد. آيا واقعاً اگر قرآن را تنصيف كنيم، قرآن است؟ سپس بگوييم خداپرستي هم لازم نيست. بتپرستان هم بگويند خوب ما هم گناهي داريم هم صفايي داريم، هم زنايي داريم، هم مال مردمخوري داريم، البته يك مطالبي هم ديگر قائلند كه ميگويند لازم نيست خدا يكي باشد، بلكه اينها «شُفَعائُنا عِنْدَاللّهُ» هستند.
پس اگر بنا بر تبعيض باشد، اكثر مردم اصلا خداپرست نيستند، بلكه بتپرستند. در صورتيكه دين خدا تبعيضي نيست، يا بايد همهاش را بگيري يا اينكه هيچچيز را نگيري.
يك مرد ناجوري هنگام مرگ به بچّههاي خودش وصيت كرد: اي بچهها! اينهايي كه شما را به خداپرستي و دينداري دعوت ميكنند تا ميتوانيد وجود خدا را انكار كنيد، وگرنه اگر مغلوب شويد و قبول كنيد كه خدايي هست ديگر از شر اينها راحت نميشويد و بايد تابع اينها باشيد، اگر گفتند زن بايد از روي دست وضو بگيرد و مرد از پشت دست وضو بگيرد، نميتواني مخالفت كني.
در هر صورت بايد ببينيد مدّاحي چيست و مصيبتخواني چيست، گرياندن و گريستن چيست؟ برخي آن قدر احمق هستند كه نميفهمند اين اشكtطريقه تمام انبياء عليهمالسّلام بوده براي شوق لقاءالله و براي تحصيل رضوانالله. در مسأله دوستان خدا نيز از همين باب است و محبّت اينها هم ـ اگر در مصائب اينها اشك ميآورد و در شادي آنان شادمان، و در حزن آنها محزون ميسازد ـ همينطور است.دليل بسيار است.
اوّل اينكه: همه انبياء عليهمالسّلام از خوف خدا بُكاء داشتند، آيا از شوق لقاي خدا بكاء نداشتند؟ انبياء عليهمالسّلام كارشان همين بوده است. اگر كسي انبياء را قبول دارد، بايد بكاء و گريه را قبول داشته باشد.
و همچنين اين مسأله كه وارد شده است و نزد ما ثابت است و اين مطلب در اذن دخول سيدالشهداء عليهالسّلام منصوص است كه «اأَدْخُلُ يا اللّهُ؟ اأَدْخُلُ يا رَسُولُ اللّهِ؟» اي خدا، آيا وارد شوم؟ اي پيامبر خدا! آيا داخل شوم؟
از اينها بايد استيذان بشود. اما كيست كه اين مطلب را بفهمد و عاقل باشد: «فَإِنْ دَمَعَتْ عَيْنُكَ، فَتِلْكَ عَلامَةُ الاِذْنِ»پس اگر چشمت اشكآلود شد، اين نشانه اذن و اجازه [از سوي خدا و رسول خدا] ميباشد.اگر اشكي از چشم آمد، علامت اين است كه به تو اذن دادهاند. اين اشك چشم من به اعليعلييّن مربوط است، اما احمقها ميگويند: نه اشك چشم ـ نعوذ بالله ـ خرافات است. در حالي كه اين اشك چشم به بالا مربوط است.عمل اُمُّداوود آنقدر مفصّل است كه بعضيها از ظهر تا غروب نميتوانند تمام كنند. دستور است كه در آن سجده آخري سعي بكن از چشمت اشكي بيايد، اگر اشك آمد علامت اين است كه دعاي تو مستجاب شد.حالا يك عدّهاي ميگويند اين اشك هيچ كاره است، در حاليكه اين اشك مربوط است به اعلي علييّن، از آنجا استيذان ميكند و از آنجا استجابت دعا ميكند.
لذا كساني كه حاجت مهمّي دارند بايد بدانند نمازها و عبادتهايي را كه براي حاجت ذكر شده انجام دهند، براي اينكه چون تثبيت بكنند يا تأييد بكنند و به حاجت خودشان برسند، بايد ملتفت باشند كه بعد از طلب حاجت و دعا و نماز به سجده بروند و سعي كنند به اندازه بال مگسي، تر بشود. اشك چشم علامت اين است كه مطلب تمام شد.
بله، چيزي كه هست عينك ما درست صاف نيست، ما نميفهميم. چون فرض كنيد ما از خدا خانه ميخواهيم و خدا خانهاي كه ما ميخواهيم براي ما مصلحت نميداند، حالا خدا چه كار ميكند، آيا دعاي او را باطل ميكند؟ نه بلكه بالاتر از خانه به او ميدهد، به مَلَك ميفرمايد: «چند سال عمر اين فرد را افزايش بده»، در حالي كه اين بيچاره خيال ميكند در برابر اين همه زحمت كه كشيد، اثري از خانه و از دعاي خودش نديد و دعايش مستجاب نشد. چون نميداند كه بالاتر از استجابت اين دعا به او داده است، اين را نميفهمد. بايد به خدا حسن ظّن داشته باشيم و عينك بايد واسع و صاف باشد و كدورت نداشته باشد.
فردا نیوز
آيا ميشود كسي دوست خدا باشد ولي دوستِ دوستان خدا نباشد؟ و اعمالي را كه خدا، دوست نداشته باشد، و اعمالي را كه خدا دشمن دارد دوست داشته باشد؟ آيا چنين چيزي ميشود؟قهراً كسي كه گفته است «حَسْبُنا كِتابُ اللّه و هيچ چيز ديگري لازم نيست» دروغ واضح و آشكار است، مثل اينكه در روز بگويد حالا شب است و در شب بگويد: حالا روز است.
كتابالله كه پر است از «كُونُوا مَعَ الصّادِقين» كتابالله كه صف متّقين و فاسقين را جدا نموده ببينيد فاسقين چه كساني هستند و متّقين چه كساني هستند. حالا آيا ميشود تفكيك و تبعيض كرد؟ اين مثل آن است كه كسي بگويد: ما نصف قرآن را قبول داريم و نصف ديگر را قبول نداريم، كما اينكه يهود و نصاري سيصد سال قبل گفتند: لعن يهود و نصاري بايد از قرآن حذف شود. حتي غير از خداپرستي چيز ديگر در قرآن نبايد باشد. آيا واقعاً اگر قرآن را تنصيف كنيم، قرآن است؟ سپس بگوييم خداپرستي هم لازم نيست. بتپرستان هم بگويند خوب ما هم گناهي داريم هم صفايي داريم، هم زنايي داريم، هم مال مردمخوري داريم، البته يك مطالبي هم ديگر قائلند كه ميگويند لازم نيست خدا يكي باشد، بلكه اينها «شُفَعائُنا عِنْدَاللّهُ» هستند.
پس اگر بنا بر تبعيض باشد، اكثر مردم اصلا خداپرست نيستند، بلكه بتپرستند. در صورتيكه دين خدا تبعيضي نيست، يا بايد همهاش را بگيري يا اينكه هيچچيز را نگيري.
يك مرد ناجوري هنگام مرگ به بچّههاي خودش وصيت كرد: اي بچهها! اينهايي كه شما را به خداپرستي و دينداري دعوت ميكنند تا ميتوانيد وجود خدا را انكار كنيد، وگرنه اگر مغلوب شويد و قبول كنيد كه خدايي هست ديگر از شر اينها راحت نميشويد و بايد تابع اينها باشيد، اگر گفتند زن بايد از روي دست وضو بگيرد و مرد از پشت دست وضو بگيرد، نميتواني مخالفت كني.
در هر صورت بايد ببينيد مدّاحي چيست و مصيبتخواني چيست، گرياندن و گريستن چيست؟ برخي آن قدر احمق هستند كه نميفهمند اين اشكtطريقه تمام انبياء عليهمالسّلام بوده براي شوق لقاءالله و براي تحصيل رضوانالله. در مسأله دوستان خدا نيز از همين باب است و محبّت اينها هم ـ اگر در مصائب اينها اشك ميآورد و در شادي آنان شادمان، و در حزن آنها محزون ميسازد ـ همينطور است.دليل بسيار است.
اوّل اينكه: همه انبياء عليهمالسّلام از خوف خدا بُكاء داشتند، آيا از شوق لقاي خدا بكاء نداشتند؟ انبياء عليهمالسّلام كارشان همين بوده است. اگر كسي انبياء را قبول دارد، بايد بكاء و گريه را قبول داشته باشد.
و همچنين اين مسأله كه وارد شده است و نزد ما ثابت است و اين مطلب در اذن دخول سيدالشهداء عليهالسّلام منصوص است كه «اأَدْخُلُ يا اللّهُ؟ اأَدْخُلُ يا رَسُولُ اللّهِ؟» اي خدا، آيا وارد شوم؟ اي پيامبر خدا! آيا داخل شوم؟
از اينها بايد استيذان بشود. اما كيست كه اين مطلب را بفهمد و عاقل باشد: «فَإِنْ دَمَعَتْ عَيْنُكَ، فَتِلْكَ عَلامَةُ الاِذْنِ»پس اگر چشمت اشكآلود شد، اين نشانه اذن و اجازه [از سوي خدا و رسول خدا] ميباشد.اگر اشكي از چشم آمد، علامت اين است كه به تو اذن دادهاند. اين اشك چشم من به اعليعلييّن مربوط است، اما احمقها ميگويند: نه اشك چشم ـ نعوذ بالله ـ خرافات است. در حالي كه اين اشك چشم به بالا مربوط است.عمل اُمُّداوود آنقدر مفصّل است كه بعضيها از ظهر تا غروب نميتوانند تمام كنند. دستور است كه در آن سجده آخري سعي بكن از چشمت اشكي بيايد، اگر اشك آمد علامت اين است كه دعاي تو مستجاب شد.حالا يك عدّهاي ميگويند اين اشك هيچ كاره است، در حاليكه اين اشك مربوط است به اعلي علييّن، از آنجا استيذان ميكند و از آنجا استجابت دعا ميكند.
لذا كساني كه حاجت مهمّي دارند بايد بدانند نمازها و عبادتهايي را كه براي حاجت ذكر شده انجام دهند، براي اينكه چون تثبيت بكنند يا تأييد بكنند و به حاجت خودشان برسند، بايد ملتفت باشند كه بعد از طلب حاجت و دعا و نماز به سجده بروند و سعي كنند به اندازه بال مگسي، تر بشود. اشك چشم علامت اين است كه مطلب تمام شد.
بله، چيزي كه هست عينك ما درست صاف نيست، ما نميفهميم. چون فرض كنيد ما از خدا خانه ميخواهيم و خدا خانهاي كه ما ميخواهيم براي ما مصلحت نميداند، حالا خدا چه كار ميكند، آيا دعاي او را باطل ميكند؟ نه بلكه بالاتر از خانه به او ميدهد، به مَلَك ميفرمايد: «چند سال عمر اين فرد را افزايش بده»، در حالي كه اين بيچاره خيال ميكند در برابر اين همه زحمت كه كشيد، اثري از خانه و از دعاي خودش نديد و دعايش مستجاب نشد. چون نميداند كه بالاتر از استجابت اين دعا به او داده است، اين را نميفهمد. بايد به خدا حسن ظّن داشته باشيم و عينك بايد واسع و صاف باشد و كدورت نداشته باشد.
فردا نیوز