مجید موحد
7th October 2013, 11:00 AM
پنج پشیمانی عمده در لحظه مرگ (http://hekayatmodiriyati.persianblog.ir/page/146)
http://t0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcRv3jv5F5auppdfV-XmgThN_sVi4LT_DQxQr49irAbZY7w9mEct
پرستاری در یکی از شفاخانههای استرالیا که ویژۀ نگهداری از بیماران در شُرُف مرگ بوده، بر اساس گفتههای بیماران در آخرین لحظات عمر، عمدهترین مواردِ پشیمانی و حسرتِ آنان را جمعآوری و دستهبندی کرده است.
این پرستار به نام «برونی ویر Bronnie Ware» آخرین گفتهها، آرزوهای بربادرفته، و حسرتهای این افراد را نخست در وبلاگ خود منتشر کرد. مطالب این وبلاگ چنان مورد توجه قرار گرفت که وی براساس آن کتابی نوشته است به نام «پنج پشیمانی عمده در لحظه مرگ».
«برونی ویر» در کتاب خود اشاره میکند که بیشترِ افراد در لحظاتی که در انتظار مرگ هستند، دیدِ بسیار دقیق و روشنی راجع به زندگی خود و زندگی به طور کلی پیدا میکنند، و کسانی که هنوز عمری برای آنها باقی مانده با توجه به این مطالب شاید بتوانند از تجارب دیگران بیاموزند.
وی میگوید وقتی از این افراد در مورد اشتباهات، آرزوهای برباد رفته، و یا موارد پشیمانی سوال میشد اکثر آنها به موارد مشابهی اشاره میکردند.
روزنامه گاردین چاپ لندن، برمبنای گفتگو با نویسنده این کتاب، فهرست پنج مورد عمده از پشیمانی در لحظۀ مرگ را به طور خلاصه منتشر کرده است:
۱- ای کاش من شهامت آن را داشتم که زندگی خود را به شکلی سپری میکردم که حقیقتاً تمایل من بود و نه به شیوهای که دیگران از من انتظار داشتند.
این موضوع یکی از عمدهترین موارد پشیمانی در میان اکثر افراد بوده است. وقتی که لحظات پایانی زندگی فرا میرسد، بسیاری از افراد به خوبی درمییابند که بخش عمدهای از آمال و آرزوهای خود را عملی نکردهاند. آنها درمییابند که دلیل مرگ آنها تا حد زیادی به تصمیمهایی که در طول زندگی گرفتهاند بستگی داشته است. صحت شاید بزرگترین منبع آزادی و آزادی انتخاب است و معمولاً افراد تا زمانیکه زندگی آنها به خطر نیافتاده قدر این نعمت را نمیدانند.
۲- ای کاش من اینقدر سخت و طولانی کار نکرده بودم.
معمولاً بیماران مرد از این نکته شکایت داشتند. آنها دوران کودکی فرزندان و همدمی با همسر خود را به خاطر ساعات کار طولانی از دست داده بودند. ولی در مورد نسل قدیم که درصد کمتری از زنان شاغل بوده اند این موضوع کمتر در میان بیماران زن رایج بود. تمام مردانی که در بستر مرگ با آنها صحبت شده از سپری کردن ساعات و روزهای طولانی در محیط کار پشیمان بودند.
۳- ای کاش من شهامت بیان احساسات خود را داشتم.
بسیاری از افراد در مقاطع مختلفِ زندگی و یا در شرایط گوناگون برای حفظ مناسبات مسالمت آمیز با دیگران از بیان صریح احساسات خود طفره میروند. به همین خاطر زندگی آنها از آن چیزی که واقعا باید باشد فاصله میگیرد و یا آنها هیچگاه آن کسی نخواهند شد که آرزو و یا توانایی آنرا داشته اند. بسیاری از افراد تحت تاثیر تلخکامی و یا ناکامیهای ناشی از مماشات با دیگران و محیط به بیماریهای جدی مبتلا میشوند.
۴- ای کاش تماس با دوستان را حفظ کرده بودم.
خیلی از افراد تا لحظات پایانی عمر قدر دوستان خوب و یا حفظ تماس با دوستان قدیمی را نمیدانند و معمولاً در فرصت کوتاهِ قبل از مرگ امکان جستجو و پیدا کردن این دوستان قدیمی فراهم نیست. بسیاری از افراد چنان در زندگی خود غرق میشوند که به سادگی تماس با دوستان را فراموش کرده و یا کلاً حذف میکنند. بسیاری در لحظات پایان عمر خود از اینکه برای دوستی و روابط خود ارزش کافی قایل نبوده اند دچار پشیمانی میشوند.
۵- ای کاش به خودم اجازه میدادم که شادتر باشم.
این مورد از پشیمانی در کمال تعجب بسیار عمومیت دارد. بسیاری از افراد تا لحظات پایانی عمر خود متوجه نشده بودند که شاد بودن در حقیقت یک انتخاب است. بسیاری سالیان عمر خود را با تکرار عادات و الگوهای همیشگی زندگی خود طی کرده بودند. بسیاری به اصطلاح « آرامش» ناشی از تکرار الگو و عادات همیشگی را بر تغییر ترجیح داده بودند. و این هراس از تغییر هم جنبههای جسمی و هم جنبههای احساسی و عاطفی زندگی را شامل میشود.
http://t0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcRv3jv5F5auppdfV-XmgThN_sVi4LT_DQxQr49irAbZY7w9mEct
پرستاری در یکی از شفاخانههای استرالیا که ویژۀ نگهداری از بیماران در شُرُف مرگ بوده، بر اساس گفتههای بیماران در آخرین لحظات عمر، عمدهترین مواردِ پشیمانی و حسرتِ آنان را جمعآوری و دستهبندی کرده است.
این پرستار به نام «برونی ویر Bronnie Ware» آخرین گفتهها، آرزوهای بربادرفته، و حسرتهای این افراد را نخست در وبلاگ خود منتشر کرد. مطالب این وبلاگ چنان مورد توجه قرار گرفت که وی براساس آن کتابی نوشته است به نام «پنج پشیمانی عمده در لحظه مرگ».
«برونی ویر» در کتاب خود اشاره میکند که بیشترِ افراد در لحظاتی که در انتظار مرگ هستند، دیدِ بسیار دقیق و روشنی راجع به زندگی خود و زندگی به طور کلی پیدا میکنند، و کسانی که هنوز عمری برای آنها باقی مانده با توجه به این مطالب شاید بتوانند از تجارب دیگران بیاموزند.
وی میگوید وقتی از این افراد در مورد اشتباهات، آرزوهای برباد رفته، و یا موارد پشیمانی سوال میشد اکثر آنها به موارد مشابهی اشاره میکردند.
روزنامه گاردین چاپ لندن، برمبنای گفتگو با نویسنده این کتاب، فهرست پنج مورد عمده از پشیمانی در لحظۀ مرگ را به طور خلاصه منتشر کرده است:
۱- ای کاش من شهامت آن را داشتم که زندگی خود را به شکلی سپری میکردم که حقیقتاً تمایل من بود و نه به شیوهای که دیگران از من انتظار داشتند.
این موضوع یکی از عمدهترین موارد پشیمانی در میان اکثر افراد بوده است. وقتی که لحظات پایانی زندگی فرا میرسد، بسیاری از افراد به خوبی درمییابند که بخش عمدهای از آمال و آرزوهای خود را عملی نکردهاند. آنها درمییابند که دلیل مرگ آنها تا حد زیادی به تصمیمهایی که در طول زندگی گرفتهاند بستگی داشته است. صحت شاید بزرگترین منبع آزادی و آزادی انتخاب است و معمولاً افراد تا زمانیکه زندگی آنها به خطر نیافتاده قدر این نعمت را نمیدانند.
۲- ای کاش من اینقدر سخت و طولانی کار نکرده بودم.
معمولاً بیماران مرد از این نکته شکایت داشتند. آنها دوران کودکی فرزندان و همدمی با همسر خود را به خاطر ساعات کار طولانی از دست داده بودند. ولی در مورد نسل قدیم که درصد کمتری از زنان شاغل بوده اند این موضوع کمتر در میان بیماران زن رایج بود. تمام مردانی که در بستر مرگ با آنها صحبت شده از سپری کردن ساعات و روزهای طولانی در محیط کار پشیمان بودند.
۳- ای کاش من شهامت بیان احساسات خود را داشتم.
بسیاری از افراد در مقاطع مختلفِ زندگی و یا در شرایط گوناگون برای حفظ مناسبات مسالمت آمیز با دیگران از بیان صریح احساسات خود طفره میروند. به همین خاطر زندگی آنها از آن چیزی که واقعا باید باشد فاصله میگیرد و یا آنها هیچگاه آن کسی نخواهند شد که آرزو و یا توانایی آنرا داشته اند. بسیاری از افراد تحت تاثیر تلخکامی و یا ناکامیهای ناشی از مماشات با دیگران و محیط به بیماریهای جدی مبتلا میشوند.
۴- ای کاش تماس با دوستان را حفظ کرده بودم.
خیلی از افراد تا لحظات پایانی عمر قدر دوستان خوب و یا حفظ تماس با دوستان قدیمی را نمیدانند و معمولاً در فرصت کوتاهِ قبل از مرگ امکان جستجو و پیدا کردن این دوستان قدیمی فراهم نیست. بسیاری از افراد چنان در زندگی خود غرق میشوند که به سادگی تماس با دوستان را فراموش کرده و یا کلاً حذف میکنند. بسیاری در لحظات پایان عمر خود از اینکه برای دوستی و روابط خود ارزش کافی قایل نبوده اند دچار پشیمانی میشوند.
۵- ای کاش به خودم اجازه میدادم که شادتر باشم.
این مورد از پشیمانی در کمال تعجب بسیار عمومیت دارد. بسیاری از افراد تا لحظات پایانی عمر خود متوجه نشده بودند که شاد بودن در حقیقت یک انتخاب است. بسیاری سالیان عمر خود را با تکرار عادات و الگوهای همیشگی زندگی خود طی کرده بودند. بسیاری به اصطلاح « آرامش» ناشی از تکرار الگو و عادات همیشگی را بر تغییر ترجیح داده بودند. و این هراس از تغییر هم جنبههای جسمی و هم جنبههای احساسی و عاطفی زندگی را شامل میشود.