نارون1
6th October 2013, 10:47 PM
قشر مغز، لایه سطحی چین خورده مغز است که اعمال مغزی سطح بالا را انجام میدهد، مطالعاتی که تا حالا روی دوقلوهای همسان و ناهمسان انجام شدهاند، نشان دادهاند که ژن روی نحوه تکامل قشر مغز تأثیر میگذارد، اما ما تا به حال اطلاع نداشتیم که تجارب ما در سالهای اول زندگی تا چه میزان روی نحوه رشد قشر مغز تأثیر میگذارند.
http://images2.persianblog.ir/15514_sLGZThS9.jpg
بک دانشمند علوم اعصاب به نام مارتا فرح از دانشگاه پنسیلوانیا همراه همکارانش، تحقیقی در این مورد ترتیب داد. او ۶۴ کودک از خانوادههای کمدرآمد را انتخاب کرد و آنها را زمان تولد تا بلوغ مورد بررسی قرار داد. در این مدت آنها از خانههای این کودکان بازدید میکردند تا شرایط محیطی مؤثر بر اطفال را مورد ارزیابی قرار دهند. آنها به چیزهایی مثل تعداد کتابها و وسایل آموزشی در خانهها و همچنین میزان حمایت و دلگرمی مثبتی که کودکان از والدینشان دریافت میکردند، توجه کردند
۱۰ سال بعد از آخرین بازدید، آنها با دستگاه MRI مغز کودکان را بررسی کردند و متوجه شدند که میزان تحریکات ذهنی که کودکان در خانه در ۴ سالگی دریافت میکنند، میتواند پیشبینیکننده ضخامت قشر مغز در دو ناحیه مغز، در سن بلوغ باشد. هر چقدر میزان تحریکات بیشتر باشد، ضخامت قشر مغز هم «کمتر» میشود.
یکی از ناحیهای که ضخامت آن کمتر میشد، شیار گیجگاهی تحتانی بود که کارهای دیداری پیشرفتهای مثل تشخیص کلمات را انجام میدهد.بر اساس همین تحقیق مشخص شد که شرایط محیطی در ۸ سالگی به مراتب تأثیر کمتری روی رشد مغز میگذارند
.در حین تکامل مغز، سیناپسهای یا ارتباطات نورونی ایجاد میشود، در فرایندی که اصطلاحا به آن هرس سیناپسی گفته میشود، این فرایند سیناپسزایی محدود میشود و قشر مغزی کمضخامتتر، اما کاراتر از نظر قدرت پردازش ایجاد میشود. هر چه میزان تحریکات ذهنی در کوکی بیشتر باشد، این هرس بهتر انجام میشود.
به این ترتیب، از این تحقیق میتوان نتیجه گرفت که باید توجه زیادی روی نحوه آموزش کودکان سالهای اول زندگی و به خصوص در سن و سال حول و حوش ۴ سالگی داشت.
منبع:
وبلاگ دکتر حسن شفیعی
http://images2.persianblog.ir/15514_sLGZThS9.jpg
بک دانشمند علوم اعصاب به نام مارتا فرح از دانشگاه پنسیلوانیا همراه همکارانش، تحقیقی در این مورد ترتیب داد. او ۶۴ کودک از خانوادههای کمدرآمد را انتخاب کرد و آنها را زمان تولد تا بلوغ مورد بررسی قرار داد. در این مدت آنها از خانههای این کودکان بازدید میکردند تا شرایط محیطی مؤثر بر اطفال را مورد ارزیابی قرار دهند. آنها به چیزهایی مثل تعداد کتابها و وسایل آموزشی در خانهها و همچنین میزان حمایت و دلگرمی مثبتی که کودکان از والدینشان دریافت میکردند، توجه کردند
۱۰ سال بعد از آخرین بازدید، آنها با دستگاه MRI مغز کودکان را بررسی کردند و متوجه شدند که میزان تحریکات ذهنی که کودکان در خانه در ۴ سالگی دریافت میکنند، میتواند پیشبینیکننده ضخامت قشر مغز در دو ناحیه مغز، در سن بلوغ باشد. هر چقدر میزان تحریکات بیشتر باشد، ضخامت قشر مغز هم «کمتر» میشود.
یکی از ناحیهای که ضخامت آن کمتر میشد، شیار گیجگاهی تحتانی بود که کارهای دیداری پیشرفتهای مثل تشخیص کلمات را انجام میدهد.بر اساس همین تحقیق مشخص شد که شرایط محیطی در ۸ سالگی به مراتب تأثیر کمتری روی رشد مغز میگذارند
.در حین تکامل مغز، سیناپسهای یا ارتباطات نورونی ایجاد میشود، در فرایندی که اصطلاحا به آن هرس سیناپسی گفته میشود، این فرایند سیناپسزایی محدود میشود و قشر مغزی کمضخامتتر، اما کاراتر از نظر قدرت پردازش ایجاد میشود. هر چه میزان تحریکات ذهنی در کوکی بیشتر باشد، این هرس بهتر انجام میشود.
به این ترتیب، از این تحقیق میتوان نتیجه گرفت که باید توجه زیادی روی نحوه آموزش کودکان سالهای اول زندگی و به خصوص در سن و سال حول و حوش ۴ سالگی داشت.
منبع:
وبلاگ دکتر حسن شفیعی