Capitan Totti
16th September 2013, 01:25 PM
سیرم از زندگانی
در بهار جوانی
زان که بی او ندارم
طاقت زندگانی
ای که منعم نمایی، از پریشانی دل
می کنی از ملامت خنده بر زاری دل
تا که عاشق نگردی
حال عاشق ندانی
شب نمی شود که از غمش خون نگریم
دورم از دلارام خود چون نگریم
سوزم از غم عشق موی سیاهی
از سیاهی بخت وارون نگریم
کرده گردون، دور از آن ماه
حاصلم اشک قسمتم آه
چون ز گردش دور گردون ننالم
رهی معیری
*اولین ترانه ای که رهی آهنگ و شعر آن را در سال 1312شمسی ساخته است.
در بهار جوانی
زان که بی او ندارم
طاقت زندگانی
ای که منعم نمایی، از پریشانی دل
می کنی از ملامت خنده بر زاری دل
تا که عاشق نگردی
حال عاشق ندانی
شب نمی شود که از غمش خون نگریم
دورم از دلارام خود چون نگریم
سوزم از غم عشق موی سیاهی
از سیاهی بخت وارون نگریم
کرده گردون، دور از آن ماه
حاصلم اشک قسمتم آه
چون ز گردش دور گردون ننالم
رهی معیری
*اولین ترانه ای که رهی آهنگ و شعر آن را در سال 1312شمسی ساخته است.