PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : لطفاً همه تفسیر کنید :



"VICTOR"
11th September 2013, 06:39 PM
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام به همه

امروز این جمله رو شنیدم ، خوشم اومد ، می خوام تفسیر همه ی شما رو از این جمله بدونم .

لطفاً همیاری کنید .

لحظه ای در خود فنا شو تا بقا پیدا کنی .

1=1+1
11th September 2013, 07:00 PM
غرور کاذبتو بشکن . تا به اوج برسی!

Capitan Totti
11th September 2013, 08:31 PM
لحظه ای در خود فنا شو تا بقا پیدا کنی .
خودت رو فدای میهن کن

AaZaAdeh
11th September 2013, 08:53 PM
همیشه دوست میداشتم که واوم ، الف شود!!!!
به دنبال کیمیاگره وجود گشتم...
از او دستوری خواستم که حکمت این راز بر من گشاید...
اما...آب در کوزه و من گرد جهان میگشتم...
حکیم را ه حل را گفت...
از خود که بگذری به خدا میرسی!!!!

MILAD KHAN
11th September 2013, 09:05 PM
این جمله میگه یه لحظه هم برو تو خودت برو بمیر بشکن تو خودت ببین کی هستی یه لحظه هم که شده فقط برا یه لحظه که شده عظمت خودتو درک کن و اونوقت بمیر این مردن یعنی زنده بودن و جاودانه بودن داره میگه غرق شو تو احساساتت تو وجودت داره میگه عشق بورز به خودت.

zoh_reh
11th September 2013, 10:22 PM
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام به همه

امروز این جمله رو شنیدم ، خوشم اومد ، می خوام تفسیر همه ی شما رو از این جمله بدونم .

لطفاً همیاری کنید .

لحظه ای در خود فنا شو تا بقا پیدا کنی .


قطره چون واصل به در یا می شود دریا شود ،
قطره وقتی به دریا می رسد،
«قطره بودن» خود را از دست می دهد، اما در عین حال «آب بودن» خود را از دست نمی دهد...

shiny7
11th September 2013, 11:35 PM
میگه از خودت شروع کن...
به خودت نگاه کن...
خودتو کشف کن....
تا زندگی رو درک کنی!
اگه خودتو دریابی برنده ای!!
واسه همینه که یکی از نشانه ای قدرت و عظمت خدا اینه که در خودمون بنگریم و به خودمون فکر کنیم...
به درون خودمون توجه کنیم و خود واقعیمونو پیدا کنیم تا کیمیای سعادت رو بدست بیاریم.

ghalbeyakhi
12th September 2013, 12:03 AM
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام به همه

امروز این جمله رو شنیدم ، خوشم اومد ، می خوام تفسیر همه ی شما رو از این جمله بدونم .

لطفاً همیاری کنید .

لحظه ای در خود فنا شو تا بقا پیدا کنی .

لحظه اى در خود فنا شو تا بقا پيدا كنى از منيّت ها جدا شو تا منا پيدا كنى حاصلى ما و تو را از ارتباط خلق نيست سعى كن تا ارتباطى با خدا پيدا كنى تا توانى در رفاقت با خدا يكرنگ باش صاف شو در زندگانى تا صفا پيدا كنی

sr hesabi
13th September 2013, 02:15 AM
شاید جمله زیاد درست نباشه

میگه اول خودتو از خودت پر کن تا بتونی جایگاهتو تو جهان پرکنی

(این جمله خودش تفسیر میخواد[nishkhand])

چکامه91
13th September 2013, 11:19 AM
آن يكی آمد در ياری بزد
گفت يارش كيستی ای معتمد

گفت من گفتش بروهنگام نيست
برچونين خانی مقام خام نيست

خام را جز آتش حجر و فراق
كه پزد كه وارهاند از نفاق

چون تويی توهنوز ازتو نرفت
سوختن بايد تورا در نار و تفت

رفت آن مسكين و سالی درسفر
در فراق يار سوزيد از شرر

پخته گشت آن سوخته پس بازگشت
باز گرد خانه ی انباز گشت

حلقه زد بردربه صد ترس وادب
تا بنجهد بی ادب لفظی ز لب

بانک زديارش كه بردركيست آن
گفت بردرهم تويی ای دل ستان

گفت اكنون چون منی ای من درا
نيست گنجايش دومن دريک سرا

دوستی كان ز تويی و منی ست
نسبت اين دوستی از دوشمنی ست


​موافقین؟

mamadshumakher
13th September 2013, 11:35 AM
لحظه ای در خود فنا شو تا بقا پیدا کنی .
سخته [nishkhand]

به حساب خودت برس قبل از اینکه به حسابت برسن [nishkhand]

mahmoodmah
13th September 2013, 11:37 AM
سلام
-
-
اعمال و کردار نیک انجام بده تا نام نیکی از تو باقی بماند

(امیدوارم همه ما روزی از خودمون بگذریم و دست از خودخواهی برداریم)

سیدپویا
18th September 2013, 04:08 PM
میگه خودت را رها کن و خودرا به دست سرنوش بسپار چون خدا میداند در اینده چه اتفاقی برایت خواهد افتاد[golrooz][golrooz][golrooz]

"VICTOR"
27th September 2013, 05:48 PM
خب جمله ی قبلی رو کم تفسیر کردید ولی بازم از همګی متشکرم .

حالا این جمله : بګید لطفاً تفنګ نماد چه چیزایی می تونه باشه !

تفنګ پر یک نفر رو می ترسونه ولی تفنګ خالی دو نفر رو .

zoh_reh
27th September 2013, 05:53 PM
فکر می کنم یه جورایی اعتماد بنفسه.

"VICTOR"
29th September 2013, 08:17 AM
...[sootzadan]

mamadshumakher
29th September 2013, 08:48 AM
تفنگ پر مثل قدرت و برتری هست تفنگ خالی مثل ادعایی تو خالی که شاید مجبور باشه اثباتش کنه[tafakor][sootzadan]

M@hdi42
29th September 2013, 09:18 AM
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام به همه

امروز این جمله رو شنیدم ، خوشم اومد ، می خوام تفسیر همه ی شما رو از این جمله بدونم .

لطفاً همیاری کنید .

لحظه ای در خود فنا شو تا بقا پیدا کنی .

سلام

به قول پدرم کوچکی کن تا بزرگی ببینی. باید تمام غرور های خودتو بشکنی و خود کاذبتو فنا کنی که بتونی به زندگی واقعیت ادامه بدی. تا اون خود واقعیت رو نتونی پیدا کنی نمیتونی زندگی واقعی داشته باشی . صد البته زندگی فیزیکی با زندگی واقعی فرق دارد در این مورد.

موفق باشید

"VICTOR"
29th September 2013, 09:56 AM
سلام

به قول پدرم کوچکی کن تا بزرگی ببینی. باید تمام غرور های خودتو بشکنی و خود کاذبتو فنا کنی که بتونی به زندگی واقعیت ادامه بدی. تا اون خود واقعیت رو نتونی پیدا کنی نمیتونی زندگی واقعی داشته باشی . صد البته زندگی فیزیکی با زندگی واقعی فرق دارد در این مورد.

موفق باشید

سلام

متشکرم .

اګه میشه نظرتون رو راجع به این موضوع هم بیان کنید که تفنګ نماد چه چیز هایی می تونه باشه ؟

تفنګ پر یک نفر رو می ترسونه ولی تفنګ خالی دو نفر رو .

در پناه الله .

M@hdi42
29th September 2013, 10:10 AM
سلام

متشکرم .

اګه میشه نظرتون رو راجع به این موضوع هم بیان کنید که تفنګ نماد چه چیز هایی می تونه باشه ؟

تفنګ پر یک نفر رو می ترسونه ولی تفنګ خالی دو نفر رو .

در پناه الله .


سلام مجدد

تفنگ نماد قدرت درونی(حالا هر چیزی میتونه ناشی باشه. شاید از داشتن پول. داشتن اطلاعات.داشتن زور وقدرت و...) هست. و میگه تهدید و مایه گذاشتن از قدرت درونی اگر از پشتوانه عملی برخوردار نباشه بیش از اون که امنیت روانی بیاره باعث ترس ثانویه خواهد شد. خوبه که همیشه حرفامون پشتوانه داشته باشه.

mahdiyeh kaka
29th September 2013, 10:39 AM
یعنی واسه خودت وقت بزار[tafakor]

"VICTOR"
29th September 2013, 10:42 AM
[nishkhand]
یکی حذف کنه پستو [sootzadan]

zina_a
29th September 2013, 11:23 AM
من فکر کنم این دو بیت شعر، گویای یه مصرع شما باشه



تا نگذری از جمع به فردی نرسی
تا نگذری از خویش به مردی نرسی
تا در ره دوست بی سر و پا نشوی
بی درد بمانی و به دردی نرسی

elhamjoon
28th December 2013, 02:47 PM
من واقعا نمیتونم درکمو بیان کنم
افرین به صاحب این گفته که تونست کلمه هارو به بازی بگیره و اون مفهوم رو برسونه
[tashvigh][tashvigh][tashvigh]

"VICTOR"
9th February 2014, 09:03 PM
تفاسیر خودتون و آنچه در ذهن شما از این جملات شکل میګیره رو عنوان کنید لطفاً :



هر چه نور بیشتر باشد ، سایه عمیق تر است . گوته



جهان هیولای انرژیست که آغاز و پایان ندارد وتنها خود را دگرگون می سازد . فردریش نیچه


اگر قرار باشد بایستی و به طرف هر سگی که پارس می‌کند سنگ پرتاب کنی، هرگز به مقصد نمی‌رسی. لارنس استرن



مهر و سخنی که در یک شاخه گل است ، در سبد سبد شکوفه نیست . حکیم ارد بزرگ



نقیض یک قضیه صادق یک قضیه کاذب است، اما نقیض یک حقیقت ژرف گاهی حقیقت ژرف دیگری است. نیلس بور

"VICTOR"
9th February 2014, 09:37 PM
؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟[tafakor]


اصولا زمانی پوچی برای چیزی معنا پیدا میکند که بیایم برای آن ، هدفی تعریف کنیم .و اگر بدانیم هدفی در کار نیست، به پوچی هم نخواهیم رسید . فریدریش نیچه

"golbarg"
11th February 2014, 06:56 PM
نمیتونم نظری بدم چون درکش نکردم

"VICTOR"
16th February 2014, 09:13 PM
دوست داشتید تفاسیرتون از این تصویر رو هم بنویسید ...

http://uc-njavan.ir/images/jmw6qzq460n9nyly5qs.jpg

"VICTOR"
27th August 2014, 11:33 PM
من اون شیطونم؛ که جلو هیچ آدمی تعظیم نکرده
رونده شد! ولی توی کاری که میکنی هیچوقت, هیچ جا تردید نکرده

سلام آقا مهدی
ببخشید اینجا نوشتم ...
میشه لطف کنید این امضاتون رو تفسیر کنید؟ دقیق !! متوجهش نشدم ...[nadanestan]

میترا پوررحیم
27th August 2014, 11:44 PM
این جمله میگه یه لحظه هم برو تو خودت برو بمیر بشکن تو خودت ببین کی هستی یه لحظه هم که شده فقط برا یه لحظه که شده عظمت خودتو درک کن و اونوقت بمیر این مردن یعنی زنده بودن و جاودانه بودن داره میگه غرق شو تو احساساتت تو وجودت داره میگه عشق بورز به خودت.سلام از متنتون ممنون زیبا بود یه سوال عشق ورزیدن به خودت رو در چی میبینی؟خودت یعنی چی؟شکستن برا چی؟برای کی؟

میترا پوررحیم
27th August 2014, 11:51 PM
شاید جمله زیاد درست نباشه

میگه اول خودتو از خودت پر کن تا بتونی جایگاهتو تو جهان پرکنی

(این جمله خودش تفسیر میخواد[nishkhand])وقتی تو از خودت پر میشی دیگه کامل میشی دیگه قسمت خالی نداری پس همه جهان میبیننت پس پری ولی پر شدن مهمه از چی پر بشیم؟از هوا؟از بودن یا نبودن؟از صدای سکوت یا صدای هیاهو؟از صدای درون؟برام بگو از چی دوست داری پر بشی؟

sr hesabi
28th August 2014, 12:12 AM
وقتی تو از خودت پر میشی دیگه کامل میشی دیگه قسمت خالی نداری پس همه جهان میبیننت پس پری ولی پر شدن مهمه از چی پر بشیم؟از هوا؟از بودن یا نبودن؟از صدای سکوت یا صدای هیاهو؟از صدای درون؟برام بگو از چی دوست داری پر بشی؟

میگم از خودمون از همه چیزهایی که هستیم ،از خوبی و ها و بدی ها از همه چیز باید باشه
دقیقا مثل معجون میمونه ،اگه زیادی عسل توش بریزی دلو میزنه،همه مواد باید باشن
ما هم همینطوریم باید از همه چیز های وجود خودمون از علاقه هامون،ازهوا ،غرور ،از سکوت و فریاد ،از همه چیز باید باشه
یع میوه رو در نظر بگیر اول پوستش هست ،اون پوست هست که رونمایی میکنه ،نشون میده رسیده یا نه و ظاهر اونه مثل ما
ولی وقتی همه به خوشمزگی و خوب بودنش رای میدن که دورنش به مقدار کافی اب باشه،هسته باشه ،شیرین باشه و فاکتور های مناسبش رو داشته باشه
البته این نظر منه
و صد در صد میتونه اشتباه باشه

میترا پوررحیم
28th August 2014, 12:18 AM
تفاسیر خودتون و آنچه در ذهن شما از این جملات شکل میګیره رو عنوان کنید لطفاً :



هر چه نور بیشتر باشد ، سایه عمیق تر است . گوته
.وقتی نور زیاده کجا میری؟میری تو گوشه درسته؟اگه یه گروه باشین تکی میشین تا زیر سایه جاتون بشه من میگم هر چی خدا رو بیشتر بشناسی تو خودت بیشتر فرو میری.


جهان هیولای انرژیست که آغاز و پایان ندارد وتنها خود را دگرگون می سازد . فردریش نیچه.هر کی نتونه انرژیش رو کنترل کنه به مرگ نزدیکتره میدونی چرا جوونا بیشتر میرن سراغ مواد مخدر چون انرژیشون بیشتره نمیتونند کنترل کنند و بدترین راه رو انتخاب میکنند.دعا کنیم اگه به دعا اعتقاد نداری ارزو کن منم دعا میکنم (جفتش یکیه فقط اسمش فرق میکنه) تو دلت بگو خدایا ای مهربونم انسانهایی رو که نااگاهانه سمت مواد مخدر رفتن حفظ کن ویاورشون باش تا برگردن امین


اگر قرار باشد بایستی و به طرف هر سگی که پارس می‌کند سنگ پرتاب کنی، هرگز به مقصد نمی‌رسی. لارنس استرن.بعضیا نمیفهمن چی میگی برو رد شو



مهر و سخنی که در یک شاخه گل است ، در سبد سبد شکوفه نیست . حکیم ارد بزرگ.احتیاجی نیست که خیلی فیلسوف باشی عارف باشی خداشناس باشی خدا همه جوره قبولت داره فقط برو و یه جمله بهش بگو بگو دوسش داری همین کافیه به خدا کافیه خدا بزرگه نه به اندازه ای که انسانها میسازند خدا فراتره خدا عاشقه عاشق هممون یه لحظه اگه قبولش نداری اگه فکر میکنی خدا نیست برو دنبالش به خدا منم 19 سال ازش بی خبر بودم ولی دیدمش احساسش کردم با تمام وجود فقط بخواه اگه کم اودی برو سمتش خدا پیشته همینجاست



نقیض یک قضیه صادق یک قضیه کاذب است، اما نقیض یک حقیقت ژرف گاهی حقیقت ژرف دیگری است. نیلس بور

میترا پوررحیم
28th August 2014, 12:29 AM
میگم از خودمون از همه چیزهایی که هستیم ،از خوبی و ها و بدی ها از همه چیز باید باشه
دقیقا مثل معجون میمونه ،اگه زیادی عسل توش بریزی دلو میزنه،همه مواد باید باشن
ما هم همینطوریم باید از همه چیز های وجود خودمون از علاقه هامون،ازهوا ،غرور ،از سکوت و فریاد ،از همه چیز باید باشه
یع میوه رو در نظر بگیر اول پوستش هست ،اون پوست هست که رونمایی میکنه ،نشون میده رسیده یا نه و ظاهر اونه مثل ما
ولی وقتی همه به خوشمزگی و خوب بودنش رای میدن که دورنش به مقدار کافی اب باشه،هسته باشه ،شیرین باشه و فاکتور های مناسبش رو داشته باشه
البته این نظر منه
و صد در صد میتونه اشتباه باشهعالی بود عالی عالی نوشتی محشر بود اقا یا خانم حسابی عالی نوشتی
بهتر از این نمیشد جواب داد حالا یه چیزی بگم؟

sr hesabi
28th August 2014, 12:45 AM
عالی بود عالی عالی نوشتی محشر بود اقا یا خانم حسابی عالی نوشتی
بهتر از این نمیشد جواب داد حالا یه چیزی بگم؟

ممنون ،

بفرمائید

میترا پوررحیم
28th August 2014, 01:02 AM
ممنون ،

بفرمائیدمیدونید از کجا بفهمیم از هر کدوم چه مقدار داشته باشیم مثلا من بعضی از رفتارها رو که میبینم نمیتونم بگم این حق داشته یا نه مثلا بعضی جاها اعتماد به نفس زیاد داشتن رو بد میدونند ولی در کشورهایی هست که از همون اول اعتماد به نفس رو به بچه ها اموزش میدن معیار شما برای اندازه گیری این خصوصیات چیه؟

sr hesabi
28th August 2014, 01:14 AM
میدونید از کجا بفهمیم از هر کدوم چه مقدار داشته باشیم مثلا من بعضی از رفتارها رو که میبینم نمیتونم بگم این حق داشته یا نه مثلا بعضی جاها اعتماد به نفس زیاد داشتن رو بد میدونند ولی در کشورهایی هست که از همون اول اعتماد به نفس رو به بچه ها اموزش میدن معیار شما برای اندازه گیری این خصوصیات چیه؟

راستی من بالا یادم رفت بگم،گزینه اولتون درست بود اقا

خیلی خوب مثالی زدید در این مورد ،فاکتور ها مقدار مناسبش معلوم
اعتماد به نفس خیلی خوبه ولی زیادش دیگه،خوب نمیشه ،ولی تو همون کشوری که میگید ،اعتماد به نفس خیلی زیاد رو مناسب نمیدونن ،ولی چون این مورد براشون مهم هست از بچگی بهش تاکید میکنند
مقدار اینکه چقدر باشه رو ما میتونیم از یه ایده ال در نظر بگیریم ،همه ما تو ذهنمون میتونیم یه شخصیت ایده ال رو برای خودمون در نظر بگیریم ،و درون خودمون رو پر کنیم ،حالا ممکنه یکسری فاکتور های من از یکسری از فاکتور های شما زیادتر باشه ولی تهش همه در یک بازه مناسب هستیم ،چون اگه غیر از این باشیم ،دیگه ایده ال نیستیم
جتی اون ادمی که الان بر میداره تند و تند ادم میکشه اگه یه مدت از این جو دورش کنی ،به سیاهی خودش میرسه ،میفهمه درونش اشتباهی پر شده
حالا خیلی جالبه ایده ال همه ما یه بازه هست ،پس چرا اینقدر ما تفاوت داریم ،به خاطر اینکه این پر کردنه ،طول میکشه و این زمان موجب میشه ما پیمونه یکسری چیزا از دستمون در بره ،شرایط حواس مارو پرت کنه
اینجاش هست که سخت میشه و هر کسی نمیتونه خوب خودش رو پر کنه و ایده ال بشه

میترا پوررحیم
28th August 2014, 08:39 AM
راستی من بالا یادم رفت بگم،گزینه اولتون درست بود اقا

خیلی خوب مثالی زدید در این مورد ،فاکتور ها مقدار مناسبش معلوم
اعتماد به نفس خیلی خوبه ولی زیادش دیگه،خوب نمیشه ،ولی تو همون کشوری که میگید ،اعتماد به نفس خیلی زیاد رو مناسب نمیدونن ،ولی چون این مورد براشون مهم هست از بچگی بهش تاکید میکنند
مقدار اینکه چقدر باشه رو ما میتونیم از یه ایده ال در نظر بگیریم ،همه ما تو ذهنمون میتونیم یه شخصیت ایده ال رو برای خودمون در نظر بگیریم ،و درون خودمون رو پر کنیم ،حالا ممکنه یکسری فاکتور های من از یکسری از فاکتور های شما زیادتر باشه ولی تهش همه در یک بازه مناسب هستیم ،چون اگه غیر از این باشیم ،دیگه ایده ال نیستیم
جتی اون ادمی که الان بر میداره تند و تند ادم میکشه اگه یه مدت از این جو دورش کنی ،به سیاهی خودش میرسه ،میفهمه درونش اشتباهی پر شده
حالا خیلی جالبه ایده ال همه ما یه بازه هست ،پس چرا اینقدر ما تفاوت داریم ،به خاطر اینکه این پر کردنه ،طول میکشه و این زمان موجب میشه ما پیمونه یکسری چیزا از دستمون در بره ،شرایط حواس مارو پرت کنه
اینجاش هست که سخت میشه و هر کسی نمیتونه خوب خودش رو پر کنه و ایده ال بشهخیلی قشنگ مینویسید معلومه اینا رو حس کردید من یه مقدار تو اعتماد به نفسم مشکل دارم ولی الان به خاطره راهی که انتخاب کردم باید تقویتش کنم تا حالا موقعیتهای زیادی رو از دست دادم این راه رو نمیخوام از دست بدم راستش من تو زندگیم کاری به پسرها نداشتم راههامون جدا بوده حالا باید ارتباطاتم رو قوی کنم دیروز در کلاس همه دختر و پسرها موندن ولی من خجالت کشیدم و همون موقع اومدم بیرون موضوع زنگ انشاتون رو خوندم منم تو همون چیزایی موندم که فکر میکردم بدن ولی من اشتباه میکردم ارتباط درست خوبه من 26 سالمه خیلی وقته معنای ارتباط درست و بد رو میدونم ولی چون به دنیای خودم و دوستای خوبم عادت کردم دلیلی نمیدیدم پام رو فراتر بزارم حالا باید عوض بشم میخوام شنبه برم تو کلاس بگم مشکلم اینه به نظر شما پسرا اینقدر جنبه دارن?قصد توهین ندارم باور کنید دارم کمک میگیرم یه متن از خودم نوشتم بخونم براشون شیرینی میخوام بخرم ولی هنوز دو دلم

"مهدی"
28th August 2014, 12:18 PM
سلام آقا مهدی
ببخشید اینجا نوشتم ...
میشه لطف کنید این امضاتون رو تفسیر کنید؟ دقیق !! متوجهش نشدم ...[nadanestan]

درود؛
این به خوی یاغی گری و بازتاب اجتماع به آن توجه دارد.
موفق باشید

mamadshumakher
28th August 2014, 12:31 PM
روزی بدن شما در زیر سنگ قبری که بر آن نام ، تاریخ تولد و تاریخ وفات شما نوشته خواهد شد میآرامد،ولی خود درونی میداند که شما جاویدان هستید،در شکل درونی محدودیت و شکلی ندارید.
بدون وجود محدودیت،تولد و مرگی وجود نخواهد داشت.هر چه متولد شود میمیرد و انچه هرگز متولد نشده، نمیتواند بمیرد.
خود مقدس شما هرگز بدنیا نیامده و هرگز نخواهد مرد

.
.
.
.
هدف شما در جهان فیزیکی یافت نخواهد شد.وقتی دست از جستجوی سعادت در خارج از خود بردارید، کل وجودتان همراه با جهان مادی بازتاب الهی شما خواهد شد.....
.
.
.


این مطالب بخش های کوتاهی از کتاب خود مقدس شما نوشته دکتر وین دایر هست که خوندن این کتاب رو به تمامی دوستانم در این انجمن پیشنهاد میکنم.
و تمامی تفاسیری که ازین جمله ها گرفتید خلاصش به معنی آزادی بر میگرده و برای یافتن این حس مطالعه این کتاب خیلی کمک کننده هست.[golrooz][golrooz][golrooz][golrooz]

علي پارسا
28th August 2014, 03:08 PM
سلام خدمت همه دوستان،
سرکار خانم evin Allah البته شما چند موضوع را در يک تاپيک جا داده ايد! ولي با توجه به کليت جو تاپيک و بحثهاي دوستان ديدم که گويا يک نکته مشترک است که بحث حول محور آن بيشتر پيش رفته، من با اجازتون يک داستان تعريف مي کنم، نپرسيد به کدام جمله از جمله هايي که گفته ايد ربط دارد، به کليت حال و هواي تاپيک ربط دارد،(البته شايد به اولين جمله نزديکتر باشد)
يک کم شايد طولاني باشد، ولي خواهش مي کنم از دوستان که وقت بگذارند و تمام آن را بخوانند، شايد بتوانم با اين داستان به کسي کمکي کرده باشم:

يک روز پاي صحبت يک پيرمردي نشستم، تعريف کرد گفت که:
من در جواني خيلي فکور بودم و همه چيز را به صورت منطقي بررسي مي کردم و خيلي دقيق تجزيه و تحليل مي کردم، بعد در تفکراتم به يک بن بست رسيدم، راجع به زندگي انسان فکر مي کردم، فکر کردم به فرض من آدم خوبي باشم و به بهشت بروم! بعد تا ابد در بهشت بايد ماند؟ يک سال، دو سال، .... بي نهايت! تا ابد؟ بعد چي؟ بعد چي؟ داشتم ديوانه مي شدم، شبها از ترس خوابم نمي برد!
بعد گفت:
نمي دانم شايد براي بعضي ها اين مسئله اي نباشد، ولي براي من هم نابودي و فنا ترسناک بود و هم بودن و تا ابد زيستن! هيچ راه در رويي از اين افکار نداشتم!
سپس ادامه داد:
اين موضوع مانند حمله هاي عصبي گاه و بيگاه تمام وجودم را فرا مي گرفت! همين طور زندگي پيش مي رفت تا اينکه يک روز عاشق يک دختر جواني در همسايگي مان شدم، خيلي نجيب و با وقار بود، هر روز عشقم نسبت به او بيشتر مي شد، اگر يک روز او را نمي ديدم به هم ريخته مي شدم، و وقتي مي ديدمش قلبم به تپش افتاده و روحم تازه مي شد، تا اينکه تصميم گرفتم موضوع ازدواج با او را مطرح کنم، به مادرم گفتم و مادرم شروع به تحقيق راجع به او کرد و يک روز من را صدا کرد و گفت: بيا بنشين يک کار مهم باهات دارم.
بعد مادرم گفت: دخترک نمي تواند با تو ازدواج کند! گفتم چرا؟ گفت: بيماري سختي دارد و حداکثر يک سال ديگر بيشتر زنده نمي ماند........
انگار آسمان بر سرم خراب شده باشد، آرزو کردم که کاش مي شد من بميرم و او زنده بماند، حاضر بودم تا ابد در جهنم بمانم ولي او خوب بشود،

بعد پير مرد نگاهي به من کرد و گفت:
تو عاشق نشده اي، نمي فهمي من چه مي گويم!
سپس ادامه داد: .... در ميان اين غصه بي پايان ناگهان متوجه مطلبي شدم،
من که تا چندي پيش فکر اينکه تا ابد در بهشت بمانم (يا فاني شوم) ديوانه ام مي کرد حالا حاضر بودم به واسطه "يک عشق پاک" تمام عمرم را نه در بهشت! بلکه در جهنم بمانم!!
گويي خدا پاسخ سوالم را داده بود! اشک در چشمانم حلقه زد!
بلي اشکال کار خود "من" بودم!
من خود را مرکز همه عالم فرض کرده و همه چيز را داشتم با خودم مي سنجيدم!
من فاني شوم! من به بهشت روم! من فلان! من .....
ولي وقتي "من" يا در اصل منيت خود را از ميان برداريد جز يک دنيا زيبايي چيزي باقي نخواهد ماند!
اصل همه مشکلات از اين منيت سرچشمه مي گيرد.

پير مرد ادامه داد:
امروز ديگر در همين حد جسماني هم کمتر کسي عاشق مي شود! چه برسد به اينکه از اين عشق به سر عشق والاتر هم بتواند واقف شود.
عشق يعني از خود گذشتگي به تمام معنا!

بعد گفت:
اينها را براي هرکسي تعريف نکن، کسي که عاشق به تمام معنا نشده باشد درک نمي کند، حالا ممکن است اين عشق نسبت به فرزند آدم باشد، يعني فرزند آدم خداي ناکرده مريض شود و آدم حاضر باشد جانش را بدهد تا فرزندش زنده بماند، ولي بالاخره بايد يک جوري اين عشق در حد بالا برايش جلوه گر شده باشد تا متوجه اين سخنان شود.
اگر داستان مرا براي مردم عادي تعريف کني فقط مانند آدمهاي گنگ بهت نگاه مي کنند و بعد مي روند و پشت سرت هم خواهند گفت: يارو ديوانه بود!

راستش نمي گم آن موقع تمام سخنان پير مرد را فهميدم يک کم برايم سنگين بود، ظاهرش ساده بود ولي.... دقيق نمي دانم کي سر سخنان او را فهميدم.
ولي از وقتي فهميدم بسياري از مشکلاتم حل شد،
تمام ادبيات را دوباره مرور کردم، تمام صحبتهاي راجع به عقل و عشق در ادبيات نصيحتي بود براي ترک اين منيت!
و من احمق فکر مي کردم راجع به همين مسائل دم دستي است!
حالا مي فهميدم معني بيت: عاقلان نقطه پرگار وجودند ولي - عشق داند که در اين دايره سرگردانند يعني چي
عقل در اصل طرز تفکر "منيت" محور اوليه پير مرد بود که به بن بست رسيده بود و عشق طرز تفکر دوم او بعد از از خود بيخود شدن بود!
حالا مي فهميدم معني اين بيت: با مدعي مگوييد اسرار عشق و مستي - تا بي خبر بميرد در رنج خود پرستي يعني چه
ريشه بسياري از تفکرات مزاحم و منفي امروزي نيز همين تقويت طرز تفکر منيت مأبانه در جامعه است که نتيجه اش احساس تنهايي و دوري انسانها از هم در زندگي است.
رواج روز افزون چيزهايي مانند کلاسهاي فرا درماني، يوگا، مديتيشن و ... نيز در اصل واکنشي است که بر اثر هجوم اين تفکرات بروز کرده است.
نمي دانم چرا پير مرد داستانش را براي من تعريف کرد! شايد حس کرده بود در من توانايي درک مطلبي که مي خواست بگويد وجود دارد!
نمي دانم چرا داستان پير مرد را اينجا بيان کردم! شايد........

البته طبعا" نوشتار فوق خالي از نقص نيست، ولي اميدوارم تا حد کوچکي توانسته باشم مقصود نهايي ام را رسانده باشم.
موفق باشيد.

"من عرفه نفسه، فقد عرفه ربه" - هرکس خود را شناخت خداي خود را شناخته است

عبدالله91
28th August 2014, 03:33 PM
میخوام شنبه برم تو کلاس بگم مشکلم اینه به نظر شما پسرا اینقدر جنبه دارن?قصد توهین ندارم باور کنید دارم کمک میگیرم یه متن از خودم نوشتم بخونم براشون شیرینی میخوام بخرم ولی هنوز دو دلم

سلام

میخوای چیکار کنی؟

چرا از خودت میخوای مطلب بخونی؟

منظورت از ارتباط درست چیه؟

عبدالله91
28th August 2014, 03:50 PM
من فاني شوم! من به بهشت روم! من فلان! من .....
ولي وقتي "من" يا در اصل منيت خود را از ميان برداريد جز يک دنيا زيبايي چيزي باقي نخواهد ماند!

وقتی خدا با موسی حرف زد.
حضرت موسی علیه السلام این ور و اون ور رو نگاه کرد تا ببیند کسی را که با او حرف می زند.

خدا بهش فرمود:«لن ترانی»«هرگز مرا نخواهی دید»

اما اگه منیت را از خودمون برانیم میتونیم با چشم حقیقت بین و دل خدا را ببینیم. برا همینه که میگن:


منیت را اگر از خود برانی

ببینی آن که گوید لن ترانی

عبدالله91
28th August 2014, 04:33 PM
میگم از خودمون از همه چیزهایی که هستیم ،از خوبی و ها و بدی ها از همه چیز باید باشه
دقیقا مثل معجون میمونه ،اگه زیادی عسل توش بریزی دلو میزنه،همه مواد باید باشن
ما هم همینطوریم باید از همه چیز های وجود خودمون از علاقه هامون،ازهوا ،غرور ،از سکوت و فریاد ،از همه چیز باید باشه
یع میوه رو در نظر بگیر اول پوستش هست ،اون پوست هست که رونمایی میکنه ،نشون میده رسیده یا نه و ظاهر اونه مثل ما
ولی وقتی همه به خوشمزگی و خوب بودنش رای میدن که دورنش به مقدار کافی اب باشه،هسته باشه ،شیرین باشه و فاکتور های مناسبش رو داشته باشه
البته این نظر منه
و صد در صد میتونه اشتباه باشه
سلام حسابی جان

عزیز اگه از خوبی و بدی پر بشیم مثه مثالی که زدی اینجوری فرض کن که میوه هستیم پوست یا همون ظاهرمون خوبه اما درونمون (که میوه رو با صفات خوب تعریف کردی) از بدی پر بشه یا حداقل یه قسمتش بدی باشه. اون قسمت مارو از خوشمزگی می اندازه.هیچ فردی میوه ای را که خوش رنگ اما بدبو هست رو نمیخوره.ازش بدمون میاد.برا همینه که خدا بدی های مارو مخفی میکنه تا کسی نبینه. نمیگم ماها کامل هستیم و منظورم اینه که نمیشه خودمونو بگیم با بدی پر کنیم. باید سعی کنیم بهترین هارو در وجودمون بریزیم.

البته هر ظرفی پر می شود جز ظرف دانش. محتوای ظرف دانش و علم و آگاهی ما هرچقد بیشتر و بیشتر شود صفات ما خودبخود خوب می شود.

میبخشین که وارد بحثتون شدم[golrooz]

"VICTOR"
1st September 2014, 04:13 PM
http://uc-njavan.ir/images/1ifnl8nxiv5fg0ynig2q.jpg

تفسیر ؟

وحید 0319
1st September 2014, 07:52 PM
اميد و پشتكار نكته مثبت

مرگ تدريجي نكته منفي

"VICTOR"
1st September 2014, 08:08 PM
اميد و پشتكار نكته مثبت

مرگ تدريجي نكته منفي

سلام
ممنون[golrooz]
تفسیر تصویر آخر بود این؟ میشه یه خورده توضیح بفرمایین؟ من متوجه نشدم چطور شد؟ [soal]

وحید 0319
1st September 2014, 08:17 PM
سلام
ممنون[golrooz]
تفسیر تصویر آخر بود این؟ میشه یه خورده توضیح بفرمایین؟ من متوجه نشدم چطور شد؟ [soal]

سلام ممنون

بله عكس آخر بود

انسان روي ويلچر اگه اميد داشته باشه و پشتكار ب هدفش ميرسه حتي آسونتر از اونايي كه راه ميرن

ولي همين انسان اگه اين دوتافاكتورو نداشته باشه از يه ادم كه در حال خودكشيه وضعش خطرناك تره

[golrooz]

"VICTOR"
1st September 2014, 08:38 PM
سلام ممنون

بله عكس آخر بود

انسان روي ويلچر اگه اميد داشته باشه و پشتكار ب هدفش ميرسه حتي آسونتر از اونايي كه راه ميرن

ولي همين انسان اگه اين دوتافاكتورو نداشته باشه از يه ادم كه در حال خودكشيه وضعش خطرناك تره

[golrooz]

بسیار سپاسګزارم از لطفتون ... کاملاً صحیح هست ...[golrooz]

===
نظر من هم اینه جمله ش به معنی نوعی کنایه هست ، یعنی سایه ای نیست همش امیده و تلاش و نوربخشی [movafaghiyat]
(تصویر مال آسایشګاه فیاض بخش مشهد هست که سختترین معلولین رو داره (ایشون نمونه ای از عادیترین ها هستن) و جالب اینه که من هر وقت آسایشګاه یا شیرخوارګاهی رفتم ، همیشه موج منفی مطلق دریافت کردم ولی تنها جایی که همیشه موج مثبت میفرسته سمت آدم و روحیه بخش محضه! همین مؤسسه و بچه ها هستن ... )

"مهدی"
3rd September 2014, 09:07 PM
سوالی که همواره در ذهن بشر مجهول باقی خواهد ماند این است که آیا خداوند انسان را آفرید یا انسان خداوند را؟ (نیچه)

"VICTOR"
9th September 2014, 11:00 PM
http://up.hammihan.com/img/userupload_2013_13898784741380999016.8546.jpg




http://up.hammihan.com/img/userupload_2013_579168481385008085.3064.jpg

"VICTOR"
9th September 2014, 11:04 PM
یکم امروز زیاد تصویر ګذاشتم چون واقعاً قشنګن و پشت هر کدوم کلی مفهومه که بیان کنید زیباست و مفهومی ...


http://up.hammihan.com/img/userupload_2013_13680676661381075591.6459.jpg

http://up.hammihan.com/img/userupload_2013_21255277481381146857.0335.jpg

http://upload7.ir/images/45311598401380819427.jpg


[nadanestan]

http://up.hammihan.com/img/userupload_2013_11979923061381948686.7127.jpg

[tafakor]

"VICTOR"
12th October 2014, 06:36 AM
لحظه ای در خود فنا شو تا بقا پیدا کنی .

از خاقانی پرسیدند: خدا را کجا دیدی؟

گفت: آنجا که خود را ندیدم...

اگر جای خود را به خدا دهی، خدا هستی خود را به تو خواهد داد...

"VICTOR"
14th August 2015, 11:44 PM
مهر و سخنی که در یک شاخه گل است ، در سبد سبد شکوفه نیست . حکیم ارد بزرگ

احتیاجی نیست که خیلی فیلسوف باشی عارف باشی خداشناس باشی خدا همه جوره قبولت داره فقط برو و یه جمله بهش بگو بگو دوسش داری همین کافیه به خدا کافیه خدا بزرگه نه به اندازه ای که انسانها میسازند خدا فراتره خدا عاشقه عاشق هممون یه لحظه اگه قبولش نداری اگه فکر میکنی خدا نیست برو دنبالش به خدا منم 19 سال ازش بی خبر بودم ولی دیدمش احساسش کردم با تمام وجود فقط بخواه اگه کم اودی برو سمتش خدا پیشته همینجاست

نکته ش تو ګل و شکوفه بودن هست به نګاه من ...

در با تجربه بودن ګل و نو رسیده بودن شکوفه ...

شکوفه ممکنه به میوه تبدیل بشه اما ګل ، ګل باقی می مونه ، این شکوفه ست که باید از تجربیات ګل بهره ببره ، ګل هست که وقتی به کمال زیبایی و شکوفایی میرسه از بین میره (من الآن به ذهنم نمیرسه ګل به چیز خاصی تبدیل بشه مګر ګیاه دارویی [nishkhand]) و این شکوفه هست که درس میګیره و به میوه تبدیل میشه و این میشه نوعی بقا یعنی در حالت شکوفه بودن از بین نمیره (متوجه منظورم شدید؟ [soal])

این یه جور بود ...

مدل دیګه اش شاید بشه ګفت راجع به این که آدم یک شاخه رو دنبال کنه و به اوج و کمال اون شاخه برسه مثل ګل که در نهایت شاخه شکوفا میشه!
از طرفی به دنبال شاخه های مختلف نباشه که از هر چیزی یکم فرا بګیره (مثل من [naomidi]) و به جایی نرسه مثل یه عالمه شکوفه که در نهایت از روی درخت با یه ذره باد به پایین میریزن!!!

دو مثالم به نوعی نقیض هم بودن ، در اولی ګل فدا میشد در دومی به کمال می رسید [nishkhand][sootzadan]

و مدل های دیګه [golrooz]

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد