Majid_GC
5th September 2013, 09:38 PM
از روزگار افريدون تا گاه اردشير بابكان، مر همه جهان را يك سپاه سالار بودى. و چون اردشير بيامد، جهان را چهار سپاه سالار كرد: يكى خراسان، دو ديگر مغرب، سوم نيمروز، چهارم آذربايجان. »(حبیبی ،عبد الحى: تاريخ گرديزى، ، ص 211) و در جاى ديگر مىنويسد: «و چون وى (اسكندر) بمرد، جهان بى شاه بماند. »(همان ،ص59)
پس از آن ضمن اشاره به حمله اسكندر از ملوك اشكانى و ساسانى به اختصار ياد كرده است.
همين شيوه همچنان ادامه يافته و مؤلف ضمن ذكر مختصرى از وقايع ايام خلفاى راشدى جداولى از خلفاى اموى و عباسى ترسيم نموده و تاريخ ايشان را همراه با قوت و ضعف آن در مقاطع مختلف تا عصر خويش بيان نموده است. در اين فصول اشارات پراكندهاى پيرامون قيامهاى علويان و خوارج و همچنين قيامهاى ابو مسلم و مازيار و بابك خرم دين و... مىتوان يافت.
از قسمت دوم، كتاب تاريخ گرديزى جنبه محلى به خود مىگيرد. و تاريخ سرزمين خراسان، از آغاز به بحث گذاشته ميشود كه البته همان جنبه اختصارى كه سبك و شيوه گرديزى است در اين قسمت نيز مشاهده ميشود.
وى ضمن اشاره به زمان فتح خراسان توسط مسلمين جدولى از امرايى كه توسط خلفا به اين ديار گسيل مىشدند رسم نموده و به شرح آن پرداخته است. در اين قسمت پيرامون قيام ابو مسلم در خراسان و همچنين حكومت مأمون و پس از آن سلسله طاهريان در خراسان مطالبى يافت مىشود.
گرديزى از تاريخ صفاريان به جهت آنكه تاريخ ايشان به نوعى به وقايع خراسان مربوط ميشود سخن رانده است. وى مطالب خويش را پيرامون اين سلسله تاريخى با عنوان «فتنه يعقوب بن الليث» ياد كرده است و ضمن اشاره به حكام ديگر اين سرزمين پيرامون چگونگى پيدايش سلسله سامانيان و تاريخ ايشان در آن سرزمين نسبت به فصول قبلى مبسوطتر بحث كرده است. لذا اطلاعات بسيار اندكى هم از آل زيار آل بويه مىتوان به دست آورد. وى در ادامه مباحث تاريخى خويش پيرامون سرزمين خراسان، به پيدايش حكومت غزنويان و نحوه حكومت و جنگهاى سلطان محمود و سلطان مسعود پرداخته و مطالب تاريخى خود را درباره اين سلسله با ذكر چگونگى قدرت يافتن سلطان مودود بن مسعود در سال 432 ه. به پايان مىرساند. در مطاوى اين فصل مىتوان پيرامون ابتداى كار سلجوقيان نيز مطالبى يافت.
گرديزى بخش ديگر كتاب خويش را به اسباب پيدايش تواريخ رومى، عربى و فارسى و هندى و اختلاف آنها با يكديگر اختصاص داده و در ادامه آن جداولى از اعياد و روزهاى مهم و مذهبى مسلمانان و جهودان و ترسايان و مغان و هندوان رسم نموده و به شرح آنها پرداخته است كه اطلاعات نسبتا خوبى در اين زمينه به محقق تاريخ عرضه ميدارد.
بخش آخر كتاب زين الاخبار پيرامون معارف و انساب اقوام مختلف مىباشد. فصلى از اين بخش به اصل و نسبت تركان و طوائف مختلف و فرهنگ و رسوم هر يك از اين طوائف و همچنين مناطق مسكونى آنها در آسياى شرقى اختصاص يافته است. در فصلهاى جداگانه ديگرى از همين بخش معارف و انساب هندوان و روميان نيز مورد بحث قرار گرفته است.
گرديزى در تأليف تاريخ خويش از منابع كتبى و شفاهى استفاده كرده است چنانكه در صفحه 399 مىنويسند: «و چنين گويند ثقات» و در صفحه بعد آورده است: «و چنين شنيدم از بعضى ثقات» و يا اينكه در صفحات 546 و 545 مىنويسد: «چنين گويد: عبيد اللّه بن خرداد به اندر كتاب اخبار كه او كرده است» و «چنين گويد: ابو عمرو عبد اللّه ابن المقفع اندر كتاب ربيع الدنيا» و در صفحه 612 مىنويسد: «و چنين گويد: ابو عبد اللّه جيهانى اندر كتاب تواريخ كه او كرده است» و جايى ديگر مىنويسد: «كاش تاريخ ولات خراسان ابو على الحسن السلامى را اكنون در دست مىداشتيم».
نثر كتاب زين الاخبار نثرى فارسى و نسبتا ساده و روان است. از آيات و احاديث خيلى به ندرت استفاده شده و از شعر فارسى و عربى بهرهاى گرفته نشده است.
نثرهاى فارسى متعلق به قرن چهارم هجرى تحت تأثير فرهنگ اسلامى و به جهت اعتبارى هجرى تحت تأثير فرهنگ اسلامى و به جهت اعتبارى كه زبان عربى به عنوان زبان علم داشت معمولا از تعابير و مفاهيم علمى و سياسى و دينى زبان عربى استفاده نمودهاند. نثر كتاب زين الاخبار نيز اگر چه متعلق به قرن پنجم هجرى است از همين سبك پيروى نموده به طورى كه حتى نويسنده در انتخاب نام كتاب خويش تحت تأثير زبان عربى است ولى به هر حال گرديزى لغات و اصطلاحاتى به زبان فارسى درى در متن خويش آورده است و مصحح در پاورقىهاى خويش تعابير و اصطلاحات غير متداول را معنى كرده است. البته بعضى از اين لغات در طى زمان به كلى منسوخ گرديدهاند و اكنون مورد استعمال قرار نمىگيرند و مصحح در پايان كتاب فهرستى از آنها را بر حسب حروف الفبا درج كرده است.
پرداختن به رئوس مطالب و وقايع تاريخى و پرهيز از تطويل در كلام يكى از ويژگىهاى نثر گرديزى است.
اين شيوه نگارش گرديزى البته از عدم دقت كافى و فقدان تيزبينى او سرچشمه مىگيرد.
مؤلف زين الاخبار به روايات رسيده (چه كتبى و چه شفاهى) اعتماد كرده و آنها را بدون تحليل و ريشهيابى به اختصار ضبط نموده است و به علت همين عدم توجه به علل پنهانى وقايع است كه بايد او را يك مورخ سادهنگر دانست. وى بسيارى از داستانهاى تاريخى را كه با اندكى تأمل كذب آن آشكار مىگردد باور نموده است. به عنوان مثال در صفحه 319 نسبت سامانيان را به كيومرث اولين پادشاه داستانى ايران مىرساند و يا اينكه درباره چگونگى كشته شدن احمد بن اسماعيل سامانى روايتى مجعول را باور داشته است. گرديزى، تاريخ گرديزى، پيشين، ص 329 و يا اينكه درباره فضل بن سهل چنين مىنويسد: «فضل گفت: اى طاهر ترا لوايى بستم كه تا شصت و پنج سال هيچكس نگشايد و از بيرون آمد طاهر از مرو كه پيش على بن عيسى رفت، تا وقت شدن دولت طاهريان و گرفتن يعقوب بن الليث، محمد بن طاهر را شصت و پنج سال بود».(همان، 298)
جز كتاب زين الاخبار، آگاهى ديگرى درباره او بما نرسيده است. گرديز يا جرديز،چنانكه در كتابهاى تازى ضبط كردهاند،اينك از شهرهاى درجه سوم افغانستان جزو حكومت اعلاى جنوب در جنوب كابل،و در جنوب غربى جلال آباد،و در مشرق غزنين،نزديك مرز وزيرستانست،و تا كابل 122 كيلو متر فاصله دارد.
ابو سعيد عبد الحى بن ضحاك بن محمود گرديزى، كتاب خود را بپادشاهى عبد الرشيد ابن مسعود غزنوى(441-444)بپايان رسانيد وى تنها جائى كه از منابع خود ذكرى كرده،در فصل انساب و معارف تركانست .وی از این کتب نام برده است:
كتاب ربع الدنيا .ازعمرو عبد اللّه بن المقفع
كتاب سالك و ممالك جيهانى .ابو عبد اللّه احمد بن محمد جيهانى(ابو عبد اللّه احمد بن ابو على محمد بن ابو عبد اللّه محمد بن احمد بن نصر)
كتاب اخبار عبيد اللّه بن خرداذبه .وکتاب كتاب ادب سماع و لهو و ملاهى از مولفات ابو القاسم عبيد اللّه بن عبد اللّه بن خرداذبه
ودر ذکر آیین هندوان از مطالب ابو الريحان محمد بن احمد بيرونى استفاده نموده است.
منابع:
۱-گردیزي.ابوسعيد عبدالحي بن ضحاك بن محمود.(۱۳۶۳) زین الأخبار.تهران. دنیای کتاب
۲-كتاب ماه تاريخ و جغرافيا .شماره 17 سال 1377صفحه 14 . نو شته صالح پرگارى
۳-سایت تاریخ اسلام
پس از آن ضمن اشاره به حمله اسكندر از ملوك اشكانى و ساسانى به اختصار ياد كرده است.
همين شيوه همچنان ادامه يافته و مؤلف ضمن ذكر مختصرى از وقايع ايام خلفاى راشدى جداولى از خلفاى اموى و عباسى ترسيم نموده و تاريخ ايشان را همراه با قوت و ضعف آن در مقاطع مختلف تا عصر خويش بيان نموده است. در اين فصول اشارات پراكندهاى پيرامون قيامهاى علويان و خوارج و همچنين قيامهاى ابو مسلم و مازيار و بابك خرم دين و... مىتوان يافت.
از قسمت دوم، كتاب تاريخ گرديزى جنبه محلى به خود مىگيرد. و تاريخ سرزمين خراسان، از آغاز به بحث گذاشته ميشود كه البته همان جنبه اختصارى كه سبك و شيوه گرديزى است در اين قسمت نيز مشاهده ميشود.
وى ضمن اشاره به زمان فتح خراسان توسط مسلمين جدولى از امرايى كه توسط خلفا به اين ديار گسيل مىشدند رسم نموده و به شرح آن پرداخته است. در اين قسمت پيرامون قيام ابو مسلم در خراسان و همچنين حكومت مأمون و پس از آن سلسله طاهريان در خراسان مطالبى يافت مىشود.
گرديزى از تاريخ صفاريان به جهت آنكه تاريخ ايشان به نوعى به وقايع خراسان مربوط ميشود سخن رانده است. وى مطالب خويش را پيرامون اين سلسله تاريخى با عنوان «فتنه يعقوب بن الليث» ياد كرده است و ضمن اشاره به حكام ديگر اين سرزمين پيرامون چگونگى پيدايش سلسله سامانيان و تاريخ ايشان در آن سرزمين نسبت به فصول قبلى مبسوطتر بحث كرده است. لذا اطلاعات بسيار اندكى هم از آل زيار آل بويه مىتوان به دست آورد. وى در ادامه مباحث تاريخى خويش پيرامون سرزمين خراسان، به پيدايش حكومت غزنويان و نحوه حكومت و جنگهاى سلطان محمود و سلطان مسعود پرداخته و مطالب تاريخى خود را درباره اين سلسله با ذكر چگونگى قدرت يافتن سلطان مودود بن مسعود در سال 432 ه. به پايان مىرساند. در مطاوى اين فصل مىتوان پيرامون ابتداى كار سلجوقيان نيز مطالبى يافت.
گرديزى بخش ديگر كتاب خويش را به اسباب پيدايش تواريخ رومى، عربى و فارسى و هندى و اختلاف آنها با يكديگر اختصاص داده و در ادامه آن جداولى از اعياد و روزهاى مهم و مذهبى مسلمانان و جهودان و ترسايان و مغان و هندوان رسم نموده و به شرح آنها پرداخته است كه اطلاعات نسبتا خوبى در اين زمينه به محقق تاريخ عرضه ميدارد.
بخش آخر كتاب زين الاخبار پيرامون معارف و انساب اقوام مختلف مىباشد. فصلى از اين بخش به اصل و نسبت تركان و طوائف مختلف و فرهنگ و رسوم هر يك از اين طوائف و همچنين مناطق مسكونى آنها در آسياى شرقى اختصاص يافته است. در فصلهاى جداگانه ديگرى از همين بخش معارف و انساب هندوان و روميان نيز مورد بحث قرار گرفته است.
گرديزى در تأليف تاريخ خويش از منابع كتبى و شفاهى استفاده كرده است چنانكه در صفحه 399 مىنويسند: «و چنين گويند ثقات» و در صفحه بعد آورده است: «و چنين شنيدم از بعضى ثقات» و يا اينكه در صفحات 546 و 545 مىنويسد: «چنين گويد: عبيد اللّه بن خرداد به اندر كتاب اخبار كه او كرده است» و «چنين گويد: ابو عمرو عبد اللّه ابن المقفع اندر كتاب ربيع الدنيا» و در صفحه 612 مىنويسد: «و چنين گويد: ابو عبد اللّه جيهانى اندر كتاب تواريخ كه او كرده است» و جايى ديگر مىنويسد: «كاش تاريخ ولات خراسان ابو على الحسن السلامى را اكنون در دست مىداشتيم».
نثر كتاب زين الاخبار نثرى فارسى و نسبتا ساده و روان است. از آيات و احاديث خيلى به ندرت استفاده شده و از شعر فارسى و عربى بهرهاى گرفته نشده است.
نثرهاى فارسى متعلق به قرن چهارم هجرى تحت تأثير فرهنگ اسلامى و به جهت اعتبارى هجرى تحت تأثير فرهنگ اسلامى و به جهت اعتبارى كه زبان عربى به عنوان زبان علم داشت معمولا از تعابير و مفاهيم علمى و سياسى و دينى زبان عربى استفاده نمودهاند. نثر كتاب زين الاخبار نيز اگر چه متعلق به قرن پنجم هجرى است از همين سبك پيروى نموده به طورى كه حتى نويسنده در انتخاب نام كتاب خويش تحت تأثير زبان عربى است ولى به هر حال گرديزى لغات و اصطلاحاتى به زبان فارسى درى در متن خويش آورده است و مصحح در پاورقىهاى خويش تعابير و اصطلاحات غير متداول را معنى كرده است. البته بعضى از اين لغات در طى زمان به كلى منسوخ گرديدهاند و اكنون مورد استعمال قرار نمىگيرند و مصحح در پايان كتاب فهرستى از آنها را بر حسب حروف الفبا درج كرده است.
پرداختن به رئوس مطالب و وقايع تاريخى و پرهيز از تطويل در كلام يكى از ويژگىهاى نثر گرديزى است.
اين شيوه نگارش گرديزى البته از عدم دقت كافى و فقدان تيزبينى او سرچشمه مىگيرد.
مؤلف زين الاخبار به روايات رسيده (چه كتبى و چه شفاهى) اعتماد كرده و آنها را بدون تحليل و ريشهيابى به اختصار ضبط نموده است و به علت همين عدم توجه به علل پنهانى وقايع است كه بايد او را يك مورخ سادهنگر دانست. وى بسيارى از داستانهاى تاريخى را كه با اندكى تأمل كذب آن آشكار مىگردد باور نموده است. به عنوان مثال در صفحه 319 نسبت سامانيان را به كيومرث اولين پادشاه داستانى ايران مىرساند و يا اينكه درباره چگونگى كشته شدن احمد بن اسماعيل سامانى روايتى مجعول را باور داشته است. گرديزى، تاريخ گرديزى، پيشين، ص 329 و يا اينكه درباره فضل بن سهل چنين مىنويسد: «فضل گفت: اى طاهر ترا لوايى بستم كه تا شصت و پنج سال هيچكس نگشايد و از بيرون آمد طاهر از مرو كه پيش على بن عيسى رفت، تا وقت شدن دولت طاهريان و گرفتن يعقوب بن الليث، محمد بن طاهر را شصت و پنج سال بود».(همان، 298)
جز كتاب زين الاخبار، آگاهى ديگرى درباره او بما نرسيده است. گرديز يا جرديز،چنانكه در كتابهاى تازى ضبط كردهاند،اينك از شهرهاى درجه سوم افغانستان جزو حكومت اعلاى جنوب در جنوب كابل،و در جنوب غربى جلال آباد،و در مشرق غزنين،نزديك مرز وزيرستانست،و تا كابل 122 كيلو متر فاصله دارد.
ابو سعيد عبد الحى بن ضحاك بن محمود گرديزى، كتاب خود را بپادشاهى عبد الرشيد ابن مسعود غزنوى(441-444)بپايان رسانيد وى تنها جائى كه از منابع خود ذكرى كرده،در فصل انساب و معارف تركانست .وی از این کتب نام برده است:
كتاب ربع الدنيا .ازعمرو عبد اللّه بن المقفع
كتاب سالك و ممالك جيهانى .ابو عبد اللّه احمد بن محمد جيهانى(ابو عبد اللّه احمد بن ابو على محمد بن ابو عبد اللّه محمد بن احمد بن نصر)
كتاب اخبار عبيد اللّه بن خرداذبه .وکتاب كتاب ادب سماع و لهو و ملاهى از مولفات ابو القاسم عبيد اللّه بن عبد اللّه بن خرداذبه
ودر ذکر آیین هندوان از مطالب ابو الريحان محمد بن احمد بيرونى استفاده نموده است.
منابع:
۱-گردیزي.ابوسعيد عبدالحي بن ضحاك بن محمود.(۱۳۶۳) زین الأخبار.تهران. دنیای کتاب
۲-كتاب ماه تاريخ و جغرافيا .شماره 17 سال 1377صفحه 14 . نو شته صالح پرگارى
۳-سایت تاریخ اسلام