دفتر املا نخبگان جوان

[Sa.n]

سلام به تمامی دوستان عزیز
برای همه ما پیش اومده که گاهی بخوایم یک کلمه ای رو بنویسیم و به شک بیوفتیم که کلمه ای که داریم می نویسیم با کدوم حرفه
و چون ما انواع ز ، ظ ، ض و ث،س، و ئ رو داریم
گاهی ممکنه که به اشتباه بیوفتیم که اون کلمه رو چجوری می نویسن و این یک اشتباه خنده دار و زشت می تونه باشه برای هر فرد
من خودم اشخاصی رو دیدم که با نهایت تحصیلات باز هم غلط املایی دارن
به همین خاطر قراره در این دفتر برای کلماتی که اکثرا آدم رو به شک می اندازه رو یاد داشت کنیم
شما هم می تونید کلماتی رو که به ذهنتون میرسه که گاهی املاش اشتباهه رو اینجا بنویسید

[Sa.n]

مصدع اوقات ( باعث زحمت شدن )
انتظار
قستنطنیه
قورباغه
حبس ( زندانی کردن )
حتماً
حتمی
ضامن ( ضمانت کننده )
نسبت
ظهور
معضل ( گرفتاری )
مشغله
آحاد (اشخاص )
آزرم ( حیا )
آغشته ( خیساندن)
تلفظ (بیان کردن)
ابحر (جمع دریا ها )

[Sa.n]

اتاق ( قسمتی از خانه )
اتصال
اثبات
احتراق ( آتش سوزی )
اجتذاب ( جذب کردن )
اجتناب (خودداری )
اجاق (آتشدان )
اجتهاد ( جهد کردن )
اجحاف ( ظلم کردن )
احتراز ( پرهیز کردن )
احتمال
احد (یکتا)
احراز ( به دست آوردن )
احضار ( فراخوان )
احضار نامه
اختبار
اختتامیه (به پایان رساندن )

[Sa.n]

آتو ( برگ برنده )
آزوقه ( توشه )
ابتذال
بقا
ابلاغ
اتخاذ ( اخذ کردن )
اخذ
احتیاج
احزاب
اختلاس
اختصار
اختصاصی
اختیار

[Sa.n]

اخطار
ارادتمند
اراضی ( ارض )
ارتجال ( خطبه )
ارتفاع
ارتباط
ارتجاع
ارث ( میراث )
ارزیابی
ارواح
ارغوانی
ازهار ( شکوفه ها )
اسباب ( وسایل )
استثناء
استبدال( عوض کردن )
استحضار (طلب )
خاطر ( خواطر ننویسیم !)
خواهش ( خاهش ننویسیم )
خواب ( خاب ننویسیم )

[Sa.n]

قطعاً
استخدام
استحمام
استخلاص (رهایی )
استراحت ( آرمیدن )
استعفاء
استعمال ( به کار بردن )
استفسار (بیان کردن )
مطمئن
استقبال
استقرار ( قرار یافتن )
استلزام
استکبار
استقامت
استقراء ( جستوجو کردن)
استنباط
استنجاد ( یاری خواستن)
استوانه
استهلاک
استهلال
استیضاح (باز خواست )
سر ( راز )
اسراف ( هدر دادن )
اسقاط
اسلحه
اشتها
اشغال

[Sa.n]

اصحاب
اصطکاک
اصالت
اصل
اصول
اطمعه
اعتدال
اعتراض
اعتراف
اعتزال
اعلامیه
اعلم
اعم ( از جمله )
اعماق
اعمال
اغتشاش ( آشفتن )
اعیان (بزرگان )
اغفال
اغماء ( بی هوشی )
افسون
افروزنده
افشرده
افطار
افق
اقتباس
اقدام
اقتصاد
اقدس (پاک)
اقلیم
اکتتاب (نوشتن )
اکثراً
اقامت
الاغ
البته
القاب
امارت
امت
امتداد
انبساط
انبوه
انتقال
انتصاب
انس (خو)
انقباض
انفعال
انعطاف

[Sa.n]

ازدحام
اقلاً
مُعتـَنی
مسـئول
وهله
مبدّل
مراغه
ایفاء
ایل
اعتبار
انضباط
بصیر
ابداء
بغض
محسوب
قفس
فطیر
عاج
استعاره
ایهام
ابهام
حضار
خضر (سبز)

[Sa.n]

منصوب
ادغام
عزل
استشمام
عارض
ظائر
مکاتبه
مخاطب
اختلال
طومار
طویل
طهارت
طلاب
صرف
سمع

[Sa.n]

توجیح
واضح
دریغ
منقرض
ارتعاشات

[Sa.n]

هرز نامه
علاف ( بیکار )
خان ( لقب شاهان)
صواب ( صحیح )
ثواب ( پاداش )
خرد ( کوچک )
خورد ( صرف کرد )
عزر ( علفزار )
عذر (معذرت خواهی )
جذر ( ریشه )
جزر (فرو آمدن اب دریا)
نصب
طناب
معمور ( آباد )
مامور ( مسئول )
عابد

[Sa.n]

ترویج
متواضع
اصولاً
نهضت
مطهر
اخلاص
معاصر
جرئت
موظف
صالح

[parnian 80]

با اجازه ساغر من هم اینا رو بنویسم چون نمونه اشتباهشون رو زیاد دیدم.
سانحه
حادثه
حضانت
امارت(فرمانروایی)
عمارت(ساختمان)
استنشاق
ظهور
زاهد

لایحه
جور
ضمانت