solinaz
15th August 2013, 04:23 PM
تا دیشب فرصت نکرده بودم که فیلم گتسبی بزرگ (http://www.imdb.com/title/tt1343092/)را ببینم. با یک توفیق ناخواسته، به جهت دسترسی مشکل ما در یک بازه زمانی به فیلمها، من بعضی از اقتباسهای سینمایی از آثار کلاسیک را بعد از خواندن کتابهای آنها دیدهام، از بربادرفته و پدرخوانده گرفته وداع با اسلحه و آناکارنینا و جنگ و صلح.
باید بگویم، در بسیاری موارد شخصی که ابتدا کتاب را خوانده باشد، از دیدن فیلم ناامید میشود، هر چه باشد با چند ساعت فیلم نمیتوان به صورت دقیق یک تاب حجیم را بازسازی کرد، البته در مواردی هم مشکل زمان کوتاه فیلمها نیست، بلکه درک نادرست یا ناتوانی کارگردان یا بازیگران، دخیل هستند.
اما این بار، من فیلم گتسبی بزرگ را قبل از خواندن کتابش که نوشته اسکات فیتس جرالداست، دیدم. خوانندگان کتابخوان شاید تعجب کنند که چرا من وقتی کتاب، مترجم نامداری مثل کریم امامی دارد، تا حالا کتابی را که اتفاقا حجیم نیست، نخواندهام، باید بگویم دستکم دوبار خواندن کتاب را شروع کردم و هر دو بار به خاطر مشغله و هم به خاطر اندکی روان نبودن یا قدیمی بودن ترجمه، از خواندن کتاب بازماندم، البته الان انگیزه زیادی برای خواندن کتاب دارم.
انتشارات نیلوفر و امیرکبیر این کتاب را منتشر کردهاند، کتاب را میتوانید به صورت آنلاین از اینجا (http://www.shahreketabonline.com/products/1/44415/)بخرید.
http://1pezeshk.com/wp-content/pics/2013/07/GREAT-GATSBY0002.jpg
اما خود فیلم، بسیار دیدنی است و قطعا دیدن آن را در این روزها که فیلمهای تابستانی پاپکورنی روی پردهها هستند، توصیه میکنم.
باز لورمان، کارگردانی فیلم گتسبی بزرگ را برعهده داشت، فیلم مقداری پر زرق و برق ساخته شده است، نظر شخصی من این است که شاید بهتر بود با کاستن از مقداری از این زرق و برق، کارگردان روی روابط بین آدمها تأکید میکرد، مثلا من آن نماهای مصنوعی دور از بناها و جادهها و اماکن را برای این فیلم کلاسیک که نیویورک دهههای ۱۹۲۰ را نشان میدهد، ضروری نمیدانم.
http://1pezeshk.com/wp-content/pics/2013/07/07-15-2013-09-12-55-AM.jpg
یکی از مشکلات عمده هالیوود در سالهای اخیر این بوده است که عشق و عاشقی ناب را کمتر میتواند، با دقت به تصویر بکشد، به عبارتی عشقهایی بین کاراکترهای فیلم درست میکند، بسیار آبکیاند. در گتسبی بزرگ هم به نظرم، اقتباس سینمایی نتوانسته حق عاشقی بین دیزی و گتسبی، سابقه و اشتعال آن را نمایش دهد. هرچند به مراتب فیلم لورمان از فیلمهای دیگر بهتر بوده است.
موسیقی فیلم بسیار جالب توجه میکند و آدم را تشویق میکند که کل ساندترک فیلم را دانلود کند.
دیکاپریو در نقش گتسبی بازی بسیار خوبی دارد و میمیکها صورتاش عالی هستند و به خوبی عشق، شیدایی، انتظار و اضطراب را برمیآید، اما در مقابل توبی مگوایر که وظیفه خطیر، راوی بودن را بر دوش میکشد، هنوز در فیلم زیر سایه مرد عنکبوتی است و ذهن بیننده هر چقدر سعی میکند، نمیتواند از سابقه قبلی او به درآید، به گمانم، این نقش بهتر بود بر عهده بازیگر دیگری گذاشته میشد.
http://1pezeshk.com/wp-content/pics/2013/07/07-15-2013-09-10-19-AM.jpg
جوئل ادرگرتوندر فیلم گتسبی بزرگ، شاید همپای دیکاپریو خوب بازی کرده باشد و حتی در بعضی از قسمتها بهتر از او، اما به جای کری مولگیانهر بازیگر زن بلوند دیگری با مهارت متوسط در نقش دیزی میگذاشتیم، باز هم همین نتیجه را میگرفتیم. البته خردهای هم به بازی او نمیشود گرفت.
http://1pezeshk.com/wp-content/pics/2013/07/07-15-2013-09-10-30-AM.jpg
کارگردان در بازسازی محیط و روح نیویورک شلوغ و رو به رشد دهه ۱۹۲۰، موفق بوده است. بعضی از سکانسها هم بسیار خوب از آب درآمدهاند.
در پایان فیلم، تقریبا عین عبارات پایان رمان تکرار میشود، این عبارات و آن نمای روی اسکله از دی کاپریو در حالی که دستانش را به سمت چراغ سبز دراز کرده است، بسیار مسحورکننده هستند، البته زیبایی این عبارات را فقط وقتی میتوانید درک کنید که کتاب یا فیلم گتسبی بزرگ را خوانده یا دیده باشید:
http://1pezeshk.com/wp-content/pics/2013/07/07-15-2013-09-08-56-AM.jpg
و در آن حال که آنجا نشسته بودم و بر دنیای ناشناس کهن اندیشه میکردم، به فکر اعجاب گتسبی در لحظهای افتادم که برای اولین بار چراغ سبز انتهای لنگرگاه دیزی را یافته بود. از راه دور و درازی به چمن آبی رنگش آمده بود و رؤیایش لابد آنقدر به نظرش نزدیک آمده بود که دست نیافتن بر آن تقریبا برایش محال مینمود. اما نمیدانست که رؤیای او همان وقت دیگر پشت سرش، جایی در سیاهی عظیم پشت شهر، آنجا که کشتزارهای تاریک جمهوری زیر آسمان شب دامن گستردهاند، عقب مانده است.
گتسبی به چراغ سبز ایمان داشت، به آینده لذتناکی که سال به سال از جلوی ما عقبتر میرود. اگر این بار از چنگ ما گریخت، چه باک، فردا تندتر خواهیم دوید و دستهایمان را درازتر خواهیم کرد و سرانجام یک بامداد خوش …
و بدینسان در قایق نشسته پارو برخلاف جریان آب میکوبیم و بیامان به طرف گذشته روان میشویم.
باید بگویم، در بسیاری موارد شخصی که ابتدا کتاب را خوانده باشد، از دیدن فیلم ناامید میشود، هر چه باشد با چند ساعت فیلم نمیتوان به صورت دقیق یک تاب حجیم را بازسازی کرد، البته در مواردی هم مشکل زمان کوتاه فیلمها نیست، بلکه درک نادرست یا ناتوانی کارگردان یا بازیگران، دخیل هستند.
اما این بار، من فیلم گتسبی بزرگ را قبل از خواندن کتابش که نوشته اسکات فیتس جرالداست، دیدم. خوانندگان کتابخوان شاید تعجب کنند که چرا من وقتی کتاب، مترجم نامداری مثل کریم امامی دارد، تا حالا کتابی را که اتفاقا حجیم نیست، نخواندهام، باید بگویم دستکم دوبار خواندن کتاب را شروع کردم و هر دو بار به خاطر مشغله و هم به خاطر اندکی روان نبودن یا قدیمی بودن ترجمه، از خواندن کتاب بازماندم، البته الان انگیزه زیادی برای خواندن کتاب دارم.
انتشارات نیلوفر و امیرکبیر این کتاب را منتشر کردهاند، کتاب را میتوانید به صورت آنلاین از اینجا (http://www.shahreketabonline.com/products/1/44415/)بخرید.
http://1pezeshk.com/wp-content/pics/2013/07/GREAT-GATSBY0002.jpg
اما خود فیلم، بسیار دیدنی است و قطعا دیدن آن را در این روزها که فیلمهای تابستانی پاپکورنی روی پردهها هستند، توصیه میکنم.
باز لورمان، کارگردانی فیلم گتسبی بزرگ را برعهده داشت، فیلم مقداری پر زرق و برق ساخته شده است، نظر شخصی من این است که شاید بهتر بود با کاستن از مقداری از این زرق و برق، کارگردان روی روابط بین آدمها تأکید میکرد، مثلا من آن نماهای مصنوعی دور از بناها و جادهها و اماکن را برای این فیلم کلاسیک که نیویورک دهههای ۱۹۲۰ را نشان میدهد، ضروری نمیدانم.
http://1pezeshk.com/wp-content/pics/2013/07/07-15-2013-09-12-55-AM.jpg
یکی از مشکلات عمده هالیوود در سالهای اخیر این بوده است که عشق و عاشقی ناب را کمتر میتواند، با دقت به تصویر بکشد، به عبارتی عشقهایی بین کاراکترهای فیلم درست میکند، بسیار آبکیاند. در گتسبی بزرگ هم به نظرم، اقتباس سینمایی نتوانسته حق عاشقی بین دیزی و گتسبی، سابقه و اشتعال آن را نمایش دهد. هرچند به مراتب فیلم لورمان از فیلمهای دیگر بهتر بوده است.
موسیقی فیلم بسیار جالب توجه میکند و آدم را تشویق میکند که کل ساندترک فیلم را دانلود کند.
دیکاپریو در نقش گتسبی بازی بسیار خوبی دارد و میمیکها صورتاش عالی هستند و به خوبی عشق، شیدایی، انتظار و اضطراب را برمیآید، اما در مقابل توبی مگوایر که وظیفه خطیر، راوی بودن را بر دوش میکشد، هنوز در فیلم زیر سایه مرد عنکبوتی است و ذهن بیننده هر چقدر سعی میکند، نمیتواند از سابقه قبلی او به درآید، به گمانم، این نقش بهتر بود بر عهده بازیگر دیگری گذاشته میشد.
http://1pezeshk.com/wp-content/pics/2013/07/07-15-2013-09-10-19-AM.jpg
جوئل ادرگرتوندر فیلم گتسبی بزرگ، شاید همپای دیکاپریو خوب بازی کرده باشد و حتی در بعضی از قسمتها بهتر از او، اما به جای کری مولگیانهر بازیگر زن بلوند دیگری با مهارت متوسط در نقش دیزی میگذاشتیم، باز هم همین نتیجه را میگرفتیم. البته خردهای هم به بازی او نمیشود گرفت.
http://1pezeshk.com/wp-content/pics/2013/07/07-15-2013-09-10-30-AM.jpg
کارگردان در بازسازی محیط و روح نیویورک شلوغ و رو به رشد دهه ۱۹۲۰، موفق بوده است. بعضی از سکانسها هم بسیار خوب از آب درآمدهاند.
در پایان فیلم، تقریبا عین عبارات پایان رمان تکرار میشود، این عبارات و آن نمای روی اسکله از دی کاپریو در حالی که دستانش را به سمت چراغ سبز دراز کرده است، بسیار مسحورکننده هستند، البته زیبایی این عبارات را فقط وقتی میتوانید درک کنید که کتاب یا فیلم گتسبی بزرگ را خوانده یا دیده باشید:
http://1pezeshk.com/wp-content/pics/2013/07/07-15-2013-09-08-56-AM.jpg
و در آن حال که آنجا نشسته بودم و بر دنیای ناشناس کهن اندیشه میکردم، به فکر اعجاب گتسبی در لحظهای افتادم که برای اولین بار چراغ سبز انتهای لنگرگاه دیزی را یافته بود. از راه دور و درازی به چمن آبی رنگش آمده بود و رؤیایش لابد آنقدر به نظرش نزدیک آمده بود که دست نیافتن بر آن تقریبا برایش محال مینمود. اما نمیدانست که رؤیای او همان وقت دیگر پشت سرش، جایی در سیاهی عظیم پشت شهر، آنجا که کشتزارهای تاریک جمهوری زیر آسمان شب دامن گستردهاند، عقب مانده است.
گتسبی به چراغ سبز ایمان داشت، به آینده لذتناکی که سال به سال از جلوی ما عقبتر میرود. اگر این بار از چنگ ما گریخت، چه باک، فردا تندتر خواهیم دوید و دستهایمان را درازتر خواهیم کرد و سرانجام یک بامداد خوش …
و بدینسان در قایق نشسته پارو برخلاف جریان آب میکوبیم و بیامان به طرف گذشته روان میشویم.