محمد نظری گندشمین
14th August 2013, 11:13 PM
چگونه میتوانم موفق باشم؟ (قسمت سوم)
گفتم که همه چی به ذهنیتهامون برمیگرده. اینو فهمیدم و درکش کردم از اعماق وجودم. خب. حالا بذار ببینم در راه اهدافم وقتی من می افتم چی میشه که دوباره بلند نمیشم تا ادامه بدم؟؟؟ و چی میشه که شخص موفق ما بلند میشه و ادامه میده؟؟؟ وقتی شکست کوچیکی هم میخورم در راه رسیدن به اهدافم زود به خودم میگم اون جوری که باید قوی نیستم. من ضعیفم. دیدی. همینه دیگه. نمیتونی انجامش بدی. گفتم که بهت. الکی زور زدی. هی گفتن هدفدار باش و تلاش کن تا موفق شی. نمیدونن که من نمیتونم. من ضعیفم. تا حالا یه کار درست و حسابی انجام ندادم. بی خیال شو. ولش کن. بذار به زندگیمون برسیم. هر کسی یه جوری ساخته شده. این نشد یه چیز دیگه. از اولش هم معلوم بود که نمیتونم. هر کسی باید به اندازه دهن خودش لقمه رو برداره.
اینا همه ذهنیتهای من بودن. وقتی که شکست کوچیکی هم میخوردم این ذهنیتها تو ذهنم شکل میگرفتن و تصویرهاش ساخته میشدن. خب. فهمیدم که هر چی تصویر تو ذهنم ساخته میشه تو واقعیت من بر اساس اون عمل میکنم. همینه. در قبال این تصاویری که ساخته میشده تو ذهنم معلومه که زودی ناامید بشم. و دست از ادامه مسیر بکشم. عجب. همین بوده پس. ذهنیتهای من عامل ناامیدیه من بودند وقتی شکست کوچیکی میخوردم یا به یه سختی تو مسیر اهدافم میرسیدم. بذار ببینیم اون شخص موفق چیکار میکرده. یعنی ذهنیتهاش چجوری بوده. جالب باید باشه. اون وقتی شکست میخورده یا به یه سختی تو مسیر هدفهاش میرسیده با خودش میگفته ، حتما یه جای کار اشتباه کردم اونو تصحیح میکنم و با قدرت بیشتری به راهم ادامه میدم. یا به خودش میگفته عجب اتفاق جالبی افتاد حساب اینجاش رو نکرده بودم خوب شد که این اتفاق برام افتاد تا بیشتر به خم و پیچ راه آشنا بشم تا بعدها قویتر و سریعتر این مسیر رو طی کنم. یا با خودش میگفته اشکالی نداره اونقدر به تلاشم ادامه میدم تا به اهدافم برسم. این شکست من نشون میده که راه رو درست نیومدم سعی میکنم از این شکستم خوب درس بگیرم و دوباره اشتباهات قبلی رو تکرار نکنم و ...
چقدر جالبه. ذهنیتهای من همشون ناامیدانه و تاریک و منفی بودند و ذهنیتهای اون شخص موفق همه روشن و پررنگ و پر از امیدواری و مثبت بودند. اینه تفاوت اصلی. ذهنیتهای من. کافیه ذهنیتهام رو تغییر بدم تا تبدیل به موفقترین و شادترین اشخاصی بشم که میشناسم. بله. فوق العادست. تازه. اون شخص موفق شاید این همه چیزایی که من در مورد ذهنیتهام رو فهمیدم ندونه. این یه برگ برنده بزرگیه که در دست من هست. برگ برنده ای برای موفق شدن و رسیدن به شادی و موفقیتی بی نظیر.
گفتم که همه چی به ذهنیتهامون برمیگرده. اینو فهمیدم و درکش کردم از اعماق وجودم. خب. حالا بذار ببینم در راه اهدافم وقتی من می افتم چی میشه که دوباره بلند نمیشم تا ادامه بدم؟؟؟ و چی میشه که شخص موفق ما بلند میشه و ادامه میده؟؟؟ وقتی شکست کوچیکی هم میخورم در راه رسیدن به اهدافم زود به خودم میگم اون جوری که باید قوی نیستم. من ضعیفم. دیدی. همینه دیگه. نمیتونی انجامش بدی. گفتم که بهت. الکی زور زدی. هی گفتن هدفدار باش و تلاش کن تا موفق شی. نمیدونن که من نمیتونم. من ضعیفم. تا حالا یه کار درست و حسابی انجام ندادم. بی خیال شو. ولش کن. بذار به زندگیمون برسیم. هر کسی یه جوری ساخته شده. این نشد یه چیز دیگه. از اولش هم معلوم بود که نمیتونم. هر کسی باید به اندازه دهن خودش لقمه رو برداره.
اینا همه ذهنیتهای من بودن. وقتی که شکست کوچیکی هم میخوردم این ذهنیتها تو ذهنم شکل میگرفتن و تصویرهاش ساخته میشدن. خب. فهمیدم که هر چی تصویر تو ذهنم ساخته میشه تو واقعیت من بر اساس اون عمل میکنم. همینه. در قبال این تصاویری که ساخته میشده تو ذهنم معلومه که زودی ناامید بشم. و دست از ادامه مسیر بکشم. عجب. همین بوده پس. ذهنیتهای من عامل ناامیدیه من بودند وقتی شکست کوچیکی میخوردم یا به یه سختی تو مسیر اهدافم میرسیدم. بذار ببینیم اون شخص موفق چیکار میکرده. یعنی ذهنیتهاش چجوری بوده. جالب باید باشه. اون وقتی شکست میخورده یا به یه سختی تو مسیر هدفهاش میرسیده با خودش میگفته ، حتما یه جای کار اشتباه کردم اونو تصحیح میکنم و با قدرت بیشتری به راهم ادامه میدم. یا به خودش میگفته عجب اتفاق جالبی افتاد حساب اینجاش رو نکرده بودم خوب شد که این اتفاق برام افتاد تا بیشتر به خم و پیچ راه آشنا بشم تا بعدها قویتر و سریعتر این مسیر رو طی کنم. یا با خودش میگفته اشکالی نداره اونقدر به تلاشم ادامه میدم تا به اهدافم برسم. این شکست من نشون میده که راه رو درست نیومدم سعی میکنم از این شکستم خوب درس بگیرم و دوباره اشتباهات قبلی رو تکرار نکنم و ...
چقدر جالبه. ذهنیتهای من همشون ناامیدانه و تاریک و منفی بودند و ذهنیتهای اون شخص موفق همه روشن و پررنگ و پر از امیدواری و مثبت بودند. اینه تفاوت اصلی. ذهنیتهای من. کافیه ذهنیتهام رو تغییر بدم تا تبدیل به موفقترین و شادترین اشخاصی بشم که میشناسم. بله. فوق العادست. تازه. اون شخص موفق شاید این همه چیزایی که من در مورد ذهنیتهام رو فهمیدم ندونه. این یه برگ برنده بزرگیه که در دست من هست. برگ برنده ای برای موفق شدن و رسیدن به شادی و موفقیتی بی نظیر.