PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : داستان اسب من کو!!



Capitan Totti
14th August 2013, 04:42 PM
روزی روزگاری در روستای مش کچل خان
اسبی داشتم بزرگ
سپید
سر حال و تیز رو!
در خانه بنشسته بودم که دیدم غرش وی و تاختن اوی بر خرها و گاوهای طویله آنان را بسیار ترسانده
تنبلی کردم و به دیدن ادامه ی فوتبال بسنده کردم!
دیدم اسب صدای خر میدهد!!
آری اوست که صدای خر می دهد
شتابان سوی طویله براه افتادم و با خود همی اندیشیدم که ای خدا و ای اله اسبم را بازگردان راه به راه
در راه خرسی تیز رو!! به من هجوم آورد و من با حرکتی تکاوری خود را وارهاندم
جلوتر که رفتم دیدم نه او خرس نبود پاندا بود!
بارش باران بر گونه هایم طراوتی نو افکنده بودفریاد و مهیب و رعد برق مرا ترسانده بود و صدای خر مانند اسبم مرا آزرده حال نموده بود
حال چه کنم
من اسبم را میخواستم و اوی صدای خر داشت...
عزمم را جزم کرده بودم که به طویله برسم
اما شرایط بد جوی و حضور گسترده ی حیوانات وحشی مرا بسیار دلسرد از دیدار با اسب ، خر صدایم کرده بود

ادامه در قسمت بعدی!!!
پیش نهادی!! انتقدی ، توهینی! هرچه هست! با روی باز می پذیرم!!

AaZaAdeh
14th August 2013, 04:46 PM
بارون اومده خیس شدی..خرس یا همون پاندا هم که بهت حمله کرده...بیخیال برو خونه استراحت کن تیمسار...نمیخواد بقیه شو بنویسی[khandeshadid]

BaAaroOoN
14th August 2013, 04:59 PM
پیشنهاد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
جالبه مخصوصا لفظ قلم بودنتونsh_omomi71ولی یه دفه خرس از کجا درومد بیرون؟؟؟؟
بدم نمیاد ببینم ادامه ش چیه....ادامه بدینsh_omomi34

Capitan Totti
14th August 2013, 05:12 PM
بارون اومده خیس شدی..خرس یا همون پاندا هم که بهت حمله کرده...بیخیال برو خونه استراحت کن تیمسار...نمیخواد بقیه شو بنویسی[khandeshadid]

[nadanestan]
نگفتم بعدش سرم خورد به یه درختی؟
الان چیزی یادم نمیاد![nadanestan]

AaZaAdeh
14th August 2013, 05:14 PM
[nadanestan]
نگفتم بعدش سرم خورد به یه درختی؟
الان چیزی یادم نمیاد![nadanestan]

میدونم میدونم... بیچاره درخته[nishkhand]

Capitan Totti
14th August 2013, 05:17 PM
پیشنهاد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
جالبه مخصوصا لفظ قلم بودنتونsh_omomi71ولی یه دفه خرس از کجا درومد بیرون؟؟؟؟
بدم نمیاد ببینم ادامه ش چیه....ادامه بدینsh_omomi34
خدا بیامرز ژنرال فولر به افسران دانشگاه افسری برلین برای آموزش سخنرانی جذاب (برای سربازان) همیشه سخنانی که بیشتر شبیه به دروغ! و صد البته جذاب باشند! که هر جمله ی داستان به جمله ی قبلی بی ربط باشه!! رو توضیه کرده اند!!
من از اصول ادبی پیروی نکردم!!
از نظرم داستان های تکراری را بسیار شنیده ایم و اکنون داستان های نو و تازه باید شنید!!!

BaAaroOoN
14th August 2013, 05:23 PM
از نظرم داستان های تکراری را بسیار شنیده ایم و اکنون داستان های نو و تازه باید شنید!!!
exactly![tashvigh]

Capitan Totti
14th August 2013, 06:10 PM
روزی روزگاری در روستای مش کچل خان
اسبی داشتم بزرگ
سپید
سر حال و تیز رو!
در خانه بنشسته بودم که دیدم غرش وی و تاختن اوی بر خرها و گاوهای طویله آنان را بسیار ترسانده
تنبلی کردم و به دیدن ادامه ی فوتبال بسنده کردم!
دیدم اسب صدای خر میدهد!!
آری اوست که صدای خر می دهد
شتابان سوی طویله براه افتادم و با خود همی اندیشیدم که ای خدا و ای اله اسبم را بازگردان راه به راه
در راه خرسی تیز رو!! به من هجوم آورد و من با حرکتی تکاوری خود را وارهاندم
جلوتر که رفتم دیدم نه او خرس نبود پاندا بود!
بارش باران بر گونه هایم طراوتی نو افکنده بودفریاد و مهیب و رعد برق مرا ترسانده بود و صدای خر مانند اسبم مرا آزرده حال نموده بود
حال چه کنم
من اسبم را میخواستم و اوی صدای خر داشت...
عزمم را جزم کرده بودم که به طویله برسم
اما شرایط بد جوی و حضور گسترده ی حیوانات وحشی مرا بسیار دلسرد از دیدار با اسب ، خر صدایم کرده بود


قسمت دوم!!

به راه خویش ادامه دادم به ناگه غرش ملخی!! مرا بسیار ترساند
ووووو!
صدای ملخ بمانند زوزه ی صدها گرگ بود
او را دیدم و چنان فریاد می کشید که انگار دنیا را بپایان رسیده میدانست
ازو بگذشتم بارش باران سیلابی ایجاد کرده بود!
صدای خرمانند اسبم با صدای غرش ابرها و برخورد دانه های باران با مین و صدای حیوانات مرا گیج و مبهوت نموده بود
گربه سانی بدیدم
روی دلکش ، موی دیجور
روی اندر موی ، مستور!!
مرا حمله نمود و شانس با من برین یار بود که موی روی صورت مانع از آسیب دندان وی به پایم گشت!
گفتم برو ای گربه سان دیجور و خفته چه میخواهی!!
موش دانا بر وی گذر کرد و بدو گفت هرآنچه کردی بر خود باد!!
علت گفته ی موش را از آن دانا جونده پرسیدم
و جوابی یافتم بس جذاب و شیرین!
موش مرا گفت کای تیمسار!!
تا شده ننگ نام نیاکان
جز به خون شستن این نتوان!!
و سپس او به نثری روان مرا نصیحت فرمود که این گربه سان موشی بود که بر ما خیانت نمود و اکنون بشکل گربه ای پشم آلود که نمی تواند از هر موجودی گاز!! بگیرد!
من از موش سپاس گذاردم همی و با وی به مودت و دوستی بدرود گفتم!!
مرا به داخل طویله نزدیک بود که ناگه سگ وفادار مش حسن چغندر پور مرا تازید و تا جان در بدن داشت پاس نمود
آنگاه که تارهای صوتی سگ دیگر نای پاس نداشت
مرا سنگی برداشته و به سوی وی رها نمودم!
سگ سنگ را بر دهان گرفت و به نزد من آورد
گویا سگ را بازی گرفته بود!!
اما هرچه کشم ازین سگ نامرد و دروغ گو می کشم
او بود که مرا به بازی نشانید و وقت را برای فرار اسب خر شده ام مهیا نمود و خرید و اینجاست که سر من بی کلاه ماند!
پس از ضرب و شتم سگ مذبور! به سوی طویله رجعت!! نمودم و دیدم خرهایی و گاوهایی و گوسپندانی و بز هایی در آنجایند
از بز محبوب و شاخ دارم پرسیدم اسب من کو؟؟
بز که بمانند بز ترسیده بود مرا همی گفت که اسب خر صدای تو به سوی مرزهای سامباندورانتا و جنگل ممنوعه!! شتافت
بز را گفتم ای بز کثیف بیای که مرا سوار بر خود نموده و به سوی وصل اسب آوری
بز شاخدار و محبوبم مرا به کولش! پذیرفت و عازم جنگل ممنوعه شدیم!!

بمنظور تامین بودجه ی تاپیک!
پیام های بازرگانی!
هم از پست های بعد پذیرفته میشود!!
لطفا پیام های تبلیغاتی خود را بما اعلام نمایید!

javad@
14th August 2013, 06:46 PM
خیلی جالب نیست!!

Capitan Totti
14th August 2013, 06:59 PM
خیلی جالب نیست!!
درود![golrooz]
نصر من الله و فتح قریب!!
یه داستانه با سبک جدید!! بدون بهره از اصول ادبی و با استفاده از اصول نظامی!!!
با این حال بسیار سپاس!

Helena.M
14th August 2013, 10:04 PM
تیمسار صادقانه بگم خیلی خوب نبود.[shaad] باتمرین بیشتر حتما بهتر میشه[tashvigh][tashvigh][tashvigh]

Capitan Totti
14th August 2013, 10:40 PM
تیمسار صادقانه بگم خیلی خوب نبود.[shaad] باتمرین بیشتر حتما بهتر میشه[tashvigh][tashvigh][tashvigh]
[khande]
رو تخم چشمای حاج منصور!!
اینم یه تجربه است!!
اتفاقا انتقادو عشق است!

بلدرچین
29th August 2013, 01:12 PM
پیشنهاد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
جالبه مخصوصا لفظ قلم بودنتونsh_omomi71ولی یه دفه خرس از کجا درومد بیرون؟؟؟؟
بدم نمیاد ببینم ادامه ش چیه....ادامه بدینsh_omomi34



سلام اجی باروون خوبی؟خوشی؟سلامتی؟ببخش دیر جواب دادم.رفتم توی پروفایلت دیدم نه پ خ فعاله نه پ بازدیدت،این ادرسه ایمیلمه اجی بارووون،من دیگه سایت نیستم دلیلش رو همه میدونن.
belderchin1388@yahoo.com
اجی بهم ایمیل بده باهم یکمی حرف بزنیم،داستانت رو هم برام میل کن.
من دیگه سایت نمیام.
امروزم دلم یهو هوایی شد اومدم،دلم میگیره میام توی بخش ا...
منتظر اییمیلت هستم.
مدیر محترم لطفا پیامم رو حذف نکن.
[golrooz]

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد