Capitan Totti
10th August 2013, 06:08 PM
ای جوانــــــی ،
رفتی ز دستـــم ، در خون نشستــم
جوانــــــی، کجایــــی
چرا رفتـــی که من بر تو عهدی نبستم
غم پیری ، نبود دیری ، که در هم شکستــم
چه امید به کف داده ام را یگانی
کنون حسرت برم روز و شب بر جوانی
نه هوشیار و نه مستم
ندانم که چه هستم
جوانی چو رفتی تو ز دستم
ندیدم سود از جوانی در زندگانــــــــی
چه حاصل از زندگانی دور از جوانی
جفا کن که بودم دردا که دیدم از مهربانان ، نامهربانی
غمت را نهفتم در سینه اما با کس نگفتم راز نهانی
ندیدم سود از جوانی در زندگانــــــــی
چه حاصل از زندگانی دور از جوانی
چو این دل به نشا دادم
که چون جویم از رهابم
امیدم کجایــــی ، کجایـــــی
اگر در برم نیایــــی ، بخوانم با سوز هجر و داغ جدایـــــی
بخوانم با سوز هجر و داغ جدایــــی