محمد نظری گندشمین
8th August 2013, 04:20 PM
میخواهید برنده باشید؟
http://images.seemorgh.com/iContent2/Files/11036.jpg
برنده میداند که گاهیوقتها، پیروزی به بهای بسیار گرانی بهدست میآید.بازنده بسیار مشتاقِ برندهشدن است، در جایی که نه قادر به برندهشدن و نه حفظ آن است.
برنده میداند که گاهیوقتها، پیروزی به بهای بسیار گرانی بهدست میآید.
بازنده بسیار مشتاقِ برندهشدن است، در جایی که نه قادر به برندهشدن و نه حفظ آن است.
برنده ارزیابی درستی از تواناییهای خود داشته و هواشمندانه از ناتوانیهای خود، آگاه است.
بازنده از تواناییها و ناتوانیهایِ واقعی خود، بیخبر است.
برنده مشکلی بزرگ را انتخاب میکند و آنرا به اجزای کوچکتر تفکیک میکند تا حل آن آسان گردد.
بازنده مشکلهای کوچک را آنچنان به هم میآمیزد که دیگر قابل حلشدن نیستند.
برنده میداند که اگر به مردم فرصت داده شود، مهربان خواهند بود.
بازنده احساس میکند که اگر به مردم فرصت داده شود، نامهربان خواهند شد.
برنده تمرکز حواس دارد.
بازنده پریشانحواس است.
برنده از اشتباههای خود درس میگیرد.
بازنده از ترسِ مرتکب شدنِ اشتباه، یاد گرفته که اقدام به هیچ کاری نکند.
برنده میکوشد تا مردم را هرگز نیازارد، مگر در مواقع نادری که این دلآزاری در راستای یک هدف بزرگ باشد.
بازنده نمیخواهد به عمد، دیگران را آزار دهد اما ناخودآگاه، همیشه این کار را میکند.
برنده ثروتاندوزی را وسیلهای برای لذت بردن از زندگی میداند.
بازنده ثروتاندوزی را هدفِ خود قرارمیدهد. بنابراین، گذشته از میزان انباشت ثروت، هیچگاه نمیتواند خود را برنده محسوب کند و هرگز برنده نمیشود.
برنده نسبت به فضای اطراف خود، حساس است.
بازنده فقط نسبت به احساسهای خود، حساس است.
http://images.seemorgh.com/iContent2/Files/11036.jpg
برنده میداند که گاهیوقتها، پیروزی به بهای بسیار گرانی بهدست میآید.بازنده بسیار مشتاقِ برندهشدن است، در جایی که نه قادر به برندهشدن و نه حفظ آن است.
برنده میداند که گاهیوقتها، پیروزی به بهای بسیار گرانی بهدست میآید.
بازنده بسیار مشتاقِ برندهشدن است، در جایی که نه قادر به برندهشدن و نه حفظ آن است.
برنده ارزیابی درستی از تواناییهای خود داشته و هواشمندانه از ناتوانیهای خود، آگاه است.
بازنده از تواناییها و ناتوانیهایِ واقعی خود، بیخبر است.
برنده مشکلی بزرگ را انتخاب میکند و آنرا به اجزای کوچکتر تفکیک میکند تا حل آن آسان گردد.
بازنده مشکلهای کوچک را آنچنان به هم میآمیزد که دیگر قابل حلشدن نیستند.
برنده میداند که اگر به مردم فرصت داده شود، مهربان خواهند بود.
بازنده احساس میکند که اگر به مردم فرصت داده شود، نامهربان خواهند شد.
برنده تمرکز حواس دارد.
بازنده پریشانحواس است.
برنده از اشتباههای خود درس میگیرد.
بازنده از ترسِ مرتکب شدنِ اشتباه، یاد گرفته که اقدام به هیچ کاری نکند.
برنده میکوشد تا مردم را هرگز نیازارد، مگر در مواقع نادری که این دلآزاری در راستای یک هدف بزرگ باشد.
بازنده نمیخواهد به عمد، دیگران را آزار دهد اما ناخودآگاه، همیشه این کار را میکند.
برنده ثروتاندوزی را وسیلهای برای لذت بردن از زندگی میداند.
بازنده ثروتاندوزی را هدفِ خود قرارمیدهد. بنابراین، گذشته از میزان انباشت ثروت، هیچگاه نمیتواند خود را برنده محسوب کند و هرگز برنده نمیشود.
برنده نسبت به فضای اطراف خود، حساس است.
بازنده فقط نسبت به احساسهای خود، حساس است.