PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : کارل ماکس



فایول
3rd August 2013, 07:07 PM
ارل مارکس

هستي شناسي: ماركس درجواني با آشنايي كامل با نظرات هگل وايده آليسم آلماني ووحدت وجود اسپينوزايي نسبت به انسان وتاريخ با ديدي شاعرانه وانسان گرايانه مي نگريست.ازاين روماركس جوان نه يك ايده آليست بود ونه يك ماترياليست. وي محيط پيرامون خود را در حال كشمكش وتضاد بين نيروهاي متضاد ميديد معتقد بود كه دگرگوني ها ازطريق نبرد وستيزحاصل مي شود نه به صورت آرام يعني برخلاف كنت ودوركيم ووبر مي انديشد كه اينها معتقد به نظم در محيط پيرامون وخواستارحفظ ومنع موجود بودند .درانديشه ي ماركس بيشترازهرچيزرگه هايي ازانسان گرايي مشهود است ازمتفكراني تاثير گذار برماركس را مي توان به باخ اوفن .مورگان واسپينوزا اشاره كرد .ماركس انسان راازنظر روانشناختي موجودي دوبعدي ميداند كه تحت تاثير دوگونه كشش است :يكي كششهاي ثابت كه متاثر ازوجود جسماني وروحاني اوست وعلي رغم تفاوت در نژاد وفرهنگ درطول تاريخ پايدار بوده ودرنوع بشريكسان است .مثل ميل به خوردن ونوشيدن .عشق ورزيدن واحترام وديگري كششهاي ناپايدار است كه بنابر موفقيت ووجه توليدي جامع تغيير مي كند مثل گرايش انسان به افزون كردن سرمايه در جوامع سرمايه داري يا گرايش به مصرف بيشتر .وهمچنين ماركس وجود غريزه را درانسان نفي ميكند زيرا معتقد است كه انسان برخلاف سايرموجودات داراي خود آگاهي است

معرفت شناسي: ماركس مطالعه ي تاريخ را بارجوع مستقيم به هر جامعه ومشاهده ي قوانين خاص آن مي شناسد تا بتوان از اين ره آورد قوانين خاص را ازقوانين عام تاريخ بازشناخت.يعني ماركس با رجوع به فرايند عيني ورود انسان در كار انگيزه هاي واقعي روزمره ي آنان وبراساس اين انگيزه ها چارچوب مطالعاتي را شكل مي دهد.

روش شناسي :روش ماركس ماترياليسم تاريخي بود .ماركس با استفاده از منطق ديالكتيكي هگل در رويا رويي با پديده ها آنها را ازطريق ديالكتيك چند اسلوبي كه در نقطه مقابل ووارونه طرح سه وجهي ت وآنتي تز وسنتز نظام فلسفي هگل قرار دارد بررسي مي كند يعني با رجوع به زندگي مادي وجهان عيني پايه هاي جامع شناسي عين گرا را بنا مي نهد.

پارادايم:تضاد گرايي

موضوع مورد مطالعه :انسان دركار يعني اولين مفهوم مورد بررسي ماركس انسان دركار است كه به صورت آگاهانه دست به توليد مي زند نه به صورت غريزي .

روش شناسي:1- درمطالعه تاريخ وساخت اجتماعي جوامع بايد به فرايند عيني ورود انسان در كار وانگيزه هاي واقعي وروزمره ي آنان پرداخت وبراساس اين انگيزه ها جارچوب مطالعاتي را شكل مي دهد.2- جهان واقع براساس دو نيروي بالذاته اي متضاد يعني نيروهاي توليد وروابط توليدي در كنش وواكنشند .يعني بدون توجه به اين دو نيروي متضاد نمي توان به شناخت درستي ازجامع دست زد .3- فرايند ورود انسان در كارتنها زماني قابل مشاهده است كه كونه اي از تضاد شدن نيروها وروابط توليدي نشان مي دهد كه بررسي آن تنها با استفاده از روش ديالكتيكي ممكن است.

الگو وسرمشق:دستنوشته هاي اقتصادي وفلسفي 1844 – سرمايه – رساله ي دكترايش تحت عنوان تفاوت هاي فلسفه طبيعي ودموكرتيوس با اپيكور- فقر فلسفه – دستنوشته ايدئولوژي آلماني – خانواده ي مقدس – مانيفست كونيت – مبارزات طبقاتي در فرانسه 1805 – هيجدهم برونر لويي بناپارت 1852 – نقد برنامه ي گوتا.

سطح نظريه:نظريه وي در سطح كلان مي باشد چون ساختارهاي پهن دامنه را معيار كارقرار مي دهد.

نظريه ها:تضاد گرايي_تكامل گرايي_نظريه كشمكش_ ساختارگرايي_نظريه مبادله

كاربرد نظريه:از خودبيگانگي_اقتداروقدرت_فاص له طبقاتي_اگاهي طبقاتي_قشربندي

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد