PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : طنز مخ زنی به شیوه کاملا شرعی!!!!!!



M@hdi42
2nd August 2013, 11:26 PM
http://www.uc-njavan.ir/images/u48fgag36osa0ol48d.jpg (http://www.uc-njavan.ir/)


سلام. در بخش طنز تالار ادبیات گفتیم یه چند خط بنویسیم تا همه از این همه مخ!! که رو زمین مونده بهره ببرن[bamazegi]. خب مدیونین فکر کنین که دارم از خودم تعریف میکنمااا[sootzadan][khanderiz]

خب در این تاپیک مراحل مختلف یک خواستگاری رو میگیم.انشالله اقا پسر ها از ما یاد بگیرن که اینقدر در همه چیز سر در میاریم!! [sargije][nishkhand]

در این تاپیک ما با یک پسر معمولی سر وکار داریم ویک دختر خانم مذهبی و با حجب وحیا که دختر خانم یک مرد ریش سفید محل و مذهبیه.

حالا چطور باید به سر منزل مقصود رسید دیگه اهاااا این جاشه که مهمه[nishkhand] اصل کار همینه [nishkhand] در ادامه تاپیک تک تک مراحل رو بررسی میکنیم. امیدوارم به ما بپیوندین

چون اینگونه تاپیک ها فقط برای اینجا نوشته میشه وخالقش خود خود خودمونیم و کپی پیست از یک سایت دیگه نیست. در این بین به بعضی مشکلات اجتماعی هم اشاره میکنیم.[entezar2]

در ضمن امتیاز هم بدین چون اگه من بدونم در این تاپیک امتیازی , چیزی بهم نمیرسه داستانو میپیچونم[nishkhand][bamazegi][sootzadan]

با عرض تشکر

این داستان دامه دارد....[nishkhand]

M@hdi42
3rd August 2013, 01:08 AM
سلام. دوستان یک نکته .اولا از بحث مذهبی پرهیز کنین چون نمیخوام به اون قشر بی احترامی هم بشه ها.فقط در حد شوخی های خودمونی ولفظی. اینو گفتم تا در اینده مشکلی پیش نیاد.ممنون از مدیر تالار ادبیات. پست ها هم چت نشه . میخوام قدرت طنز نویسی تون رو ارزیابی کنم.

هرکدوم یه متن راجب این چیزایی که میگم بنویسین:

صحنه تقابل پسر وحاج اقا.

تقابل پسره ودختره

مجلس خواستگاری

بیرون رفتن های دزدکی دو نفری وترس از حاجی

M@hdi42
3rd August 2013, 01:22 AM
منتظر متن هاتون هستم. ببینم کی بهتر توصیف میکنه.

مدیر تالار ادبیات
3rd August 2013, 01:27 AM
همون طور که کاربر عزیز mahdi42 گفتند متن هاتون رو حول 4 محور اعلام شده تنظیم و بذارید

از گذاشتن پست های بسیار کوتاه یا شکلک ها بپرهیزید

برای تعریف نقش جدید با آقای mahdi42 و خارج از این پست هماهنگ کنید

M@hdi42
3rd August 2013, 01:42 AM
ممنون از اقای مدیر عزیز.

هر کسی در نقشی که انتخاب کرده. متن رو از همون دیدگاه بنویسه .

حسین متقی
3rd August 2013, 02:50 AM
ببخشید ولی موضوع بهتری پیدا نکردید؟
این فرهنگ سازیه ها!
گفته باشم مسئولیتش سخته واسه نویسنده ها
یه میل اینور اونور و فکری که در خواننده ایجاد میشه
مطمئنم همه یا تجربه داشتن یا تجربه میکنن این وضعیتهارو
و هرچه هم کمتر بهش فکر کنن بهتره
حالا هرطور خود دانید
ولی موضوعات دیگه هم هستن!

M@hdi42
3rd August 2013, 02:58 AM
ببخشید ولی موضوع بهتری پیدا نکردید؟
این فرهنگ سازیه ها!
گفته باشم مسئولیتش سخته واسه نویسنده ها
یه میل اینور اونور و فکری که در خواننده ایجاد میشه
مطمئنم همه یا تجربه داشتن یا تجربه میکنن این وضعیتهارو
و هرچه هم کمتر بهش فکر کنن بهتره
حالا هرطور خود دانید
ولی موضوعات دیگه هم هستن!


سلام. دوستان یک نکته .اولا از بحث مذهبی پرهیز کنین چون نمیخوام به اون قشر بی احترامی هم بشه ها.فقط در حد شوخی های خودمونی ولفظی. اینو گفتم تا در اینده مشکلی پیش نیاد.ممنون از مدیر تالار ادبیات. پست ها هم چت نشه . میخوام قدرت طنز نویسی تون رو ارزیابی کنم.

حسین متقی
3rd August 2013, 03:04 AM
فرقی نکرد - جواب شما - جواب حرف من نبود
من اصلا جوابی نخواستم
فقط توصیه کردم
در ضمن منظورم مذهب و این حرفا نیست
بیخیال
من رقبتی به بحث تو این مورد ندارم

Capitan Totti
3rd August 2013, 03:34 AM
گفتگوی پدر دختر و داماد!!

سلام!
سلام :|
خوبی پدر جان
به تو چه :|
ببخشید ببخشید!!
زر نزن! :| چته!
راستش پدر جان میخوام میخوام....
چی میخوای بگی :|
خب پدر جان راستش...
اههههه چه مرگته بنال دیه! :|
[nadidan][nadidan] من میخوام از دخترتون خواستگاری نمایم[nadidan][nadidan]
:|
اهم اهم!
:|
اهم اهم!
بببین پسر چی داری؟ :|
من! لیسانس دانشگاه آزاد!
:| متاسفم برات! :|
چرا چرا!!
:| دیگه چی داری!!
همه چی!
دیگه چی!
یه مادر دارم عین فرشته ها!!
ها!
اهم!
دیگه چی
یه بابا دارم عین فرشته ها!
ها!
اهم!
دیگه چی!
یه عمه دارم! برای شما!
هاااااااااااااااا واااااااااااااااااااااااا اااااااای سپاس داماد عزیزم
مبارکه دامادم
دخترم! گل پری! بدو بدو زن این شو!

Capitan Totti
3rd August 2013, 02:39 PM
شب و تاریک
صدای غرش ابرها و آذرخش های مداوم آنان...
چک چک باران بر ناودون خونه
صدای وزش باد و برخورد آن با پنجره ها!!
مجلس خواستگاری حاج میرزا ناصر پنجاه ریالی از حاجیه خانوم عفت بانو چلغوزیان
طول کشیدن گفتگو ها!!
حاج منصور عسل!! پدر حاجیه عفت! آدم بسیار خشکی است و اجازه نمی دهد عفت چادرش را از سر در آورده و یا حتی از کنار داماد میراز ناصر عبور بنماید!
میرزا ناصر پیامکی حاوی این مطلب به عفت بانو میدهد
بسمی تعالی
بانو حایه عفت بانو فرزند حاج منصور عسل
ای سر و جانم به فدایت
ای همه عالم تن است و عفت بانو دل!
من به بهانه گلاب به رویتان دستشویی میرم تو حیاط تو هم به بهانه ای بیا بیرون

میراز ناصر خود را کماندویی به دست شویی برساندندی!
و عفت بانو نیز با استتار و اختفا خود را به بهانه ی اینکه یکی در میزنه! خود را حیاط رساندندی!

اینان خود را هم رساندند (سانسور سانسور) و به گفتگو ی پنهانی پرداختند
آه عفت ای سر و جان به فدای تو
ای عمه شنگول بانو بفدایت
بیا بریم عقد و عروسی بنماییم!

میراز ناصر من میخوام درس بخونم!

نه نه بعدا با هم درس میخونیییییییییم

میرزا ناصر میشه بری سوار یه اسب سفید بیای؟؟

عفت بانو دردت تو سر عمه ام اسب سفید نه ولی یه بز سفید دارم که نمیشه خب

درین حین صدا و سایه ای بر تلاتم بارش باران و رعد و برق شدید نمایان گشت!
عفت بانو چادر را بر خود پیچید و خود را پنهان نمود و حاج میرزا ناصر با حرکتی کماندویی خود را به دستشویی رساندندی

آری آری
او کسی نبود جز حاجیه شنگول بانو عمه ی میراز ناصر

سوت زد و در حین اینکه دندان های مصنوعی اش به صورت عفت بانو اصابت کرد گفت حاج منصور عسل!! بیا بحرفیم [nishkhand]

maryam kia
3rd August 2013, 04:02 PM
منم کاری به مساعله مذهبی ندارم ولی این موضوع زیاد جالب نیست[tafakor]بازم تشکر

M@hdi42
3rd August 2013, 06:02 PM
پسرو دختر توی پارک رفتن بیرون

(من پسره هستم)(اسم فرضی دختره هم مریم)


من میرم تو پارک منتظر دختره. بعد از دور یه لکه سیاه میبینم تو سایه درختا که داره میاد .کم کم که میاد جلو میبینم دختره صورت نداره فقط یه بینیه که زده بیرون[nishkhand]
منم میرم جلو پیشواز میخوام دست بدم که یه دستمال میاد بیرون که مثلا با اون دست بدم.منم خب دستمالو به نشانه دوستی فشار میدم[bamazegi]. و یه صلوات میفرستم و
میگم به به عجب دستی . تبارک لله خواهر تبارک لله. [nishkhand] بعد ترس رو میشه تو چشاش دید البته حدس میزنم چون چشماشم یه عینک ته استکانی دودی زده نمیشه چشماشم دید.
بگذریم.... با هم به گوشه ای از پارک رفته من میگم مریم خانوم نسکافه میل میکنید یا کافه گلاسه؟[nishkhand] ایشونم میگه نه بی زحمت یک چااای باشه بهتر و شرعی تره[bamazegi][khanderiz]
پرسشو پاسخ رو شروع میکنیم. سئوالاتی که از من میکنه . .......... ادامه دارد..

M@hdi42
4th August 2013, 07:02 PM
سلام و عرض ادب خدمت یاران همراه.[golrooz]

خب متن ها اماده بود وزحمت زیادی هم برده بود اما با توجه به اینکه من بر اصل دموکراسی و نظر جمعی پایبندم وروی این قضیه حساسیت دارم ادامه چنین تاپیکی رو به اینده دور موکول میکنم .
دلیل این تصمیم هم این بود که شاید خدایی ناکرده از طرف دوستانی که شاید با دید دیگری این تاپیک ها رو نگاه میکنند تاپیک به جای هدف اصلی بنده که تقویت قوه طنز نویسی وداستان نویسی بود به مسائل و خطوط قرمز کشیده بشه. با آرزوی سلامتی برای خودتون خونواده محترمتون. [alaghemand]

Majid_GC
4th August 2013, 07:48 PM
درود بر حاج آقای گلم
درود یعنی چه ؟ منظورت همان سلام علیکم خودمان است؟
بله همان است
خب تعریف کن از زندگی ات
حقیقتش مدتی مشکلات زیادی برایم پیش آمده است
م ثالی زن بهر آگاهی ما
طول ساعات روزه گرفتن زیاد شده است ، دیگر نایی برای مان نمی ماند
پسر نکند ملحد شده ای ؟!
حاجی برچسب نزن
ب رچسب رو که روی ماشین میزنن
روی آدم ها هم برچسب میزنن
خب چه جوری می چسبونش؟
با چسب رازی
عجب ! نمی دانستیم
حالا چرا اینقدر مغلطه می کنی چکارم داشتی ؟
حقیقتش زمانی ست چشم می لغزد
بر کجا ؟
بر روی دیوار
چرا آنجا ؟
چون دارد خراب می شود
خب دیگر چه !
دیگر اینکه می خوا ستم بگویم مدتی عاشق شده ام
چی ؟ قاشق شده ای ؟ مگر می شود ؟ پناه بر خدا
عزیزم عاشق ! دوستدار !
من عزیز تو نیستم
خب نباش چیکارت کنم
حالا عاشق که ؟
دختر خانم شما
جوان برو 40 شب نماز شب بخوان و بیا

---------------------------------------------------- 40 روز بعد ------------------------------------------------

حاج اقا بایست کارت دارم
سلام علیکم
درود
خواندم و آمدم
خب بگو چه شد
هیچی خواندم و آرامش یافتم و خدا را یافتم
خب دیگر چه ؟
همین !
تو اگر درست می خواندی باید نتیجه می گرفتی که این عشق های زمینی را رها کنی
خب دیگر نرسیدم به این نتیجه حالا تکلیف چیست ؟
خب بیا خواستگاری
کی بیایم
پنج شنبه شب بیا
چرا اون وقت !
چون اگر در آن مردی یک راست به بهشت می روی
مگر قرار است بمیرم !
نه ! گفتم که حکمت این موضوع را بدانی !
چشم ! شما بزرگواری!
خداحافظ
عجرکم من ا...


ادامه دارد ...

Majid_GC
4th August 2013, 07:51 PM
سلام و عرض ادب خدمت یاران همراه.[golrooz]

خب متن ها اماده بود وزحمت زیادی هم برده بود اما با توجه به اینکه من بر اصل دموکراسی و نظر جمعی پایبندم وروی این قضیه حساسیت دارم ادامه چنین تاپیکی رو به اینده دور موکول میکنم .
دلیل این تصمیم هم این بود که شاید خدایی ناکرده از طرف دوستانی که شاید با دید دیگری این تاپیک ها رو نگاه میکنند تاپیک به جای هدف اصلی بنده که تقویت قوه طنز نویسی وداستان نویسی بود به مسائل و خطوط قرمز کشیده بشه. با آرزوی سلامتی برای خودتون خونواده محترمتون. [alaghemand]

این مطلب علاقه مندان به خود را دارد و باعث پیشرفت داستان نویسی می شود

فقط کسانی که علاقه ای ندارند لطف کنند اسپم نزنند چرا که نظرات این بزرگواران تا به حال کمکی که هیچ ضرر هم رسانده است

انشاا... که یاد بگیریم یک کاربر حرفه ای باشیم

موفق باشید

"golbarg"
4th August 2013, 09:14 PM
وای چقد بیکارید برید یکیو بگیرید که باباش باهاتون راحته انگار دختر کمه والا؟؟؟؟؟

بعدم باید یچیزی بگم این افراد راحت تر از بقیه با ادم کنارمیان جدی میگم باور کنید

فقط به یه مشکل برمیخورید که نمیگم چیه اون مشکل ببخشید

موفق باشید اقا پسرا

TERRORIST
4th August 2013, 10:53 PM
ممنون که موجبات شادی مارا هردم بی درنگ فراهم میکنید[golrooz] یعنی من هربار آن شدم دست خالی و بی سوژه از سایت خارج نشدم[khande]
خدایا این عقول را نگذار به این سان هدر روردیده شوند
باز هم ممنون
[golrooz][golrooz][golrooz]

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد