"خواجهِ تنها"
31st July 2013, 02:48 AM
اگر در لغت نامه دهخدا به دنبال معنی پاچه خواری بگردید با این معانی روبرو می شوید: متملق، ریاکار، چاپلوس، چرب زبان و کسی که گفتارش مخالف پندار و کردار وی است.
اصولا پاچه خواری صفتی است که از دیرباز روی شانه ما جماعت ایرانی بوده و هم چنان نیز مزین تمام محافلی است که بعضا رسمی و حتی غیر رسمی هستند.
تاریخچه دقیقی از زمان ابداع این واژه در دست نیست اما می شود گفت تقریبا در تمام دوره های تاریخی، شاهان و درباریان همواره به افرادی بیشتر بها می دادند که در مدح و ثنای شاه بیش از بقیه بکوشند و یا حتی اشعاری را نثارش کنند. http://vista.ir/include/articles/images/6f4d6dc9be41dccd50804a9b877b4098.jpg
دربار شاهان ایران همواره مملو از افرادی بوده است که با بیانی شیوا و بلیغ و البته همراه با غلوی بی مثال، در نعت و تمجید اربابان خود بر می آمدند و در واقع هرکس می توانست بیشتر پاچه خواری کند دارای قرب و منزلت بیشتری هم می شد.
این واژه آبدار! نه تنها در هیچ دوره ای در فرهنگ ما مورد نکوهش و البته حذف واقع نشده بلکه در زمانهایی حتی یکی از معیارهای داشتن شغل و درآمد بیشتر و بهتر برای امرار معاش هم بوده است و البته هم چنان هم!
نمی شود گفت این صفت ناپسند! نزد ایرانیان است و بس، بلکه رگه هایی از آن را هم می شود در سرزمین های دیگر جستجو کرد اما فرهنگ ایرانی، این صفت را همانند همه صفت های مبالغه آمیز دیگر به بخشی از خود ضمیمه کرده است.
اما ای کاش این امر مذموم! مانند سایر صفات شاهانه ای که دیگر رنگ و بویی در فرهنگ امروزی ما ندارند، به دیاری دیگر می رفت تا از شر آن خلاص می شدیم و ارزش ها به صفت هایی داده می شد که شایستگی ها و داشته های واقعی افراد را عیان می نمود.
اصولا پاچه خوار کسی است که از نردبان پاچه یک رئیس بالا می رود و تا به آن بالا برسد تمام منزلت انسانی خویش را در همان پایین نگه می دارد!
پاچه خوارها معمولا انسانهایی ضعیف و البته بدون داشته و توانایی مشخص اند که راهی به جز تملق بالا دستی ها برایشان باز نیست تا به بدترین نحو و شکل ممکن به دست بیاورند آنچه را که شایسته اش نیستند.
پاچه خواری متاسفانه به عنوان یکی از صفت های مورد اعتنای مدیران و مسئولان در ادارات مختلف هنوز هم ادامه دارد و هرکه در این ورطه توانایی بیشتری داشته باشد قطعا مورد پذیرش تر است و هرکس هم که بخواهد از این امر فاصله بگیرد ضعیف تر و در نتیجه کم مشغله تر!
می شود گفت؛ پاچه ( البته نه از نوع پاچه گوسفندی این پاچه استثنائا انسانی است!) و پاچه خوار لازم و ملزوم یکدیگرند و به قولی تا نباشد پاچه ای مردم نخورند پاچه ها! و همین امر موجب شده تا همچنان افرادی که در محیط کاری خودشان از این رویه وحشتناک برخی از همکارانشان رنج می برند در حسرت پاچه نخواری! بمانند و در مذمت آن این گونه بخوانند:
... پاچه خاری پیش او اسباب رشد و توسعه است/ روی این موضوع خیلی پافشاری می کند
/ هرچه دارد می توان گفت از همین خاراندن است/ هرکه کاری می کند، او نیز کاری می کند/
جد و آبادش ، تمام از پاچه خاران بوده اند/ درحقیقت او فقط ،میراث داری می کند
/ هرکه می خواهد که گیرد جای در قلب مدیر / پیش او یک چند ماهی رهسپاری می کند.
اصولا پاچه خواری صفتی است که از دیرباز روی شانه ما جماعت ایرانی بوده و هم چنان نیز مزین تمام محافلی است که بعضا رسمی و حتی غیر رسمی هستند.
تاریخچه دقیقی از زمان ابداع این واژه در دست نیست اما می شود گفت تقریبا در تمام دوره های تاریخی، شاهان و درباریان همواره به افرادی بیشتر بها می دادند که در مدح و ثنای شاه بیش از بقیه بکوشند و یا حتی اشعاری را نثارش کنند. http://vista.ir/include/articles/images/6f4d6dc9be41dccd50804a9b877b4098.jpg
دربار شاهان ایران همواره مملو از افرادی بوده است که با بیانی شیوا و بلیغ و البته همراه با غلوی بی مثال، در نعت و تمجید اربابان خود بر می آمدند و در واقع هرکس می توانست بیشتر پاچه خواری کند دارای قرب و منزلت بیشتری هم می شد.
این واژه آبدار! نه تنها در هیچ دوره ای در فرهنگ ما مورد نکوهش و البته حذف واقع نشده بلکه در زمانهایی حتی یکی از معیارهای داشتن شغل و درآمد بیشتر و بهتر برای امرار معاش هم بوده است و البته هم چنان هم!
نمی شود گفت این صفت ناپسند! نزد ایرانیان است و بس، بلکه رگه هایی از آن را هم می شود در سرزمین های دیگر جستجو کرد اما فرهنگ ایرانی، این صفت را همانند همه صفت های مبالغه آمیز دیگر به بخشی از خود ضمیمه کرده است.
اما ای کاش این امر مذموم! مانند سایر صفات شاهانه ای که دیگر رنگ و بویی در فرهنگ امروزی ما ندارند، به دیاری دیگر می رفت تا از شر آن خلاص می شدیم و ارزش ها به صفت هایی داده می شد که شایستگی ها و داشته های واقعی افراد را عیان می نمود.
اصولا پاچه خوار کسی است که از نردبان پاچه یک رئیس بالا می رود و تا به آن بالا برسد تمام منزلت انسانی خویش را در همان پایین نگه می دارد!
پاچه خوارها معمولا انسانهایی ضعیف و البته بدون داشته و توانایی مشخص اند که راهی به جز تملق بالا دستی ها برایشان باز نیست تا به بدترین نحو و شکل ممکن به دست بیاورند آنچه را که شایسته اش نیستند.
پاچه خواری متاسفانه به عنوان یکی از صفت های مورد اعتنای مدیران و مسئولان در ادارات مختلف هنوز هم ادامه دارد و هرکه در این ورطه توانایی بیشتری داشته باشد قطعا مورد پذیرش تر است و هرکس هم که بخواهد از این امر فاصله بگیرد ضعیف تر و در نتیجه کم مشغله تر!
می شود گفت؛ پاچه ( البته نه از نوع پاچه گوسفندی این پاچه استثنائا انسانی است!) و پاچه خوار لازم و ملزوم یکدیگرند و به قولی تا نباشد پاچه ای مردم نخورند پاچه ها! و همین امر موجب شده تا همچنان افرادی که در محیط کاری خودشان از این رویه وحشتناک برخی از همکارانشان رنج می برند در حسرت پاچه نخواری! بمانند و در مذمت آن این گونه بخوانند:
... پاچه خاری پیش او اسباب رشد و توسعه است/ روی این موضوع خیلی پافشاری می کند
/ هرچه دارد می توان گفت از همین خاراندن است/ هرکه کاری می کند، او نیز کاری می کند/
جد و آبادش ، تمام از پاچه خاران بوده اند/ درحقیقت او فقط ،میراث داری می کند
/ هرکه می خواهد که گیرد جای در قلب مدیر / پیش او یک چند ماهی رهسپاری می کند.