PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سیستم های هوشمند



ریپورتر
1st June 2009, 07:32 PM
سیستم های هوشمند

نياز يك سيستم هوشمند به كنترلر

براي روشن‌تر شدن مطلب، اين بحث را با مثالي شروع مي‌كنيم. دكتر فايفر در كنفرانس علوم شناختي سال گذشته دو نوع طراحي ربات را با هم مقايسه كردند؛ يكي ربات آسيموي هوندا كه علاوه بر مغز داراي يك معماري ذهني نيز هست و بنابراين تا حدودي از آگاهي و شعور برخوردار است. و ديگري يك ربات كاملاً مكانيكي كه صرفاً در ساخت آن مكانيسم‌هاي عضلاني موجودات زنده مورد مطالعه قرارگرفته بود. حتي هيچگونه حسگري در آن به كار نرفته بود و تنها پس خورهاي آن ، مكانيكي بودند.

http://www.itna.ir/archives/images/ppl/karoloox.jpg
هنگام حركت روي يك سطح شيبدار ربات دوم بسيار نرم‌تر و طبيعي‌تر از آسيمو حركت مي‌كرد. اين مثال نشان مي‌دهد كه تجسم (embodiment) و قرار گرفتن در محيط خاص (situatedness) قسمت مهمي از تفكر است. به اين ترتيب نمي‌توان هوشمندي و تفكر را از تجسم و قرارگيري در محيطي خاص كاملاً جدا پنداشت يك سيستم هوشمند در تجاربي كه ازمحيط بيرون به دست مي‌آورد اين هوشمندي را كسب مي‌كند. بنابراين لزوماً هر سيستم هوشمندي به يك كنترلر دروني نياز ندارد.

موانع پيشرفت هوش مصنوعي در گذشته
تاثير نقدهاي پديدار شناسي مكاتب مختلف فلسفه در پيشرفت هوش مصنوعي غيرقابل انكار است. آنچنان كه سال‌ها پيشرفت هوش مصنوعي به دليل تفوق ديدگاه نمادگرايي با كندي مواجه بوده است. تصور علوم كامپيوتر بر اين بود كه هوشمندي بايد از بيرون به سيستم تزريق شود. با اين ديدگاه يك برنامه‌نويس هوشمند مي‌توانست يك سيستم را هوشمند كند. پيش از آن تجربه پيوندگرايي از سال‌هاي آخر دهه هشتاد تا كنون نشان داد كه پديده فيزيكي و محيطي كه هوشمندي در آن بروز پيدا مي‌كند تا چه اندازه مهم است! هم اكنون ما هوشمندي را امري بديل مي‌دانيم به اين معنا كه لزوماً نيازي نيست كه هوشمندي را يك طراح بسيار باهوش‌تر از سيستم در آن تزريق كند. هوشمندي حتي مي‌تواند مستقل از اراده طراح در يك سيستم ظهور كند. به عنوان مثال وقتي ما يك مسئله را به كمك يك شبكه عصبي مصنوعي حل مي‌كنيم، ممكن است طراح آن شبكه خود راه حل مسئله را نداند.

پديده تظاهر (خود به خودی شدن) دردنياي آينده منجر به هوشمندي می شود
چنين به نظر مي‌رسد که آ ينده مهندسي كنترل كمتر به سويي برنامه‌ريزي شده و از پيش تعيين شده پيش مي‌رود. به جاي آن تظاهر و خود به خودي شدن بيشتر در سيستم‌ها به وجود مي‌آيد. پس از پديده‌اي كه آن را انقلاب صنعتي مي‌ناميم، اشكال مختلف انرژي را در اختيار خود در آوردند و به تدريج علم كنترل براي به كنترل در آوردن انرژي‌ها و نيز توليدات مادي ظهور كرد.
پديده ديگري كه در اين ميان رخ داد سازماندهي نيروي كار فني وتبديل كارگاه‌ها به كارخانه‌هاست. به تدريج وارد اقتصادي مي‌شويم كه در آن ذرات مادي جاي خود را به ذرات معنوي (بيت‌هاي اطلاعات) مي‌دهند. طبيعي است كه كارآيي اين بيت‌ها بسيار بيشتر است چون بر خلاف ذرات مادي قابل تغيير و تصحيح هستند. اين اقتصاد به سمت توليد اختصاصي (توليد بر مبناي سفارش) پيش مي‌رود. مشكلي كه در برابر توليد بر مبناي سفارش وجود دارد اين است كه هزينه طراحي اين توليد بسيار بالا مي‌شود. در صورتي كه درتوليد انبوه اين هزينه ميان محصولات خرد مي‌شود. راهكار تامين اين هزينه استفاده مجدد از يك طرح است. به اين شكل كه با استفاده از طرحهاي مرتبط گذشته طرح جديدي ارائه شود.
به اين ترتيب پديده تظاهر (خود به خودي) بروز مي‌يابد چو بسياري از اتفاقات بدون قصه قبلي اتفاق مي‌افتند و شبكه‌اي ازموجوديت‌هاي پيشين، موجب رخ دادن آن اتفاق مي‌شود. به اين ترتيب نوعي پيوند گرايي در سطحي بسيار وسيع ايجاد مي‌شود و همين پديده هوشمندي را به وجود مي‌آورد.

سيستم‌هاي هوشمند و كنترل عاطفي
هم اكنون علاقه من در مهندسي كنترل منحصر به كنترل هوشمند شده است. در زمينه هوش مصنوعي به معناي س‌ن‌تي آن تقريباً كاري نكرده‌ام و بيشتر به ديدگاه‌هاي جديد سيستم‌هاي هوشمند كه پيوندگراتر، تعامل ‌ گراتر و موقعيت‌گراتر هستند رو آورده‌ام. در اين ميان هم بيشتر به موضوعات بين رفتار و شناخت علاقه پيدا كرده‌ام و در سال‌هاي اخير بيشتر كارهايم در اين زمينه بوده است. يكي از جنبه‌هاي مهم مرز ميان رفتار و شناخت تواني است كه ما نام آن را عواطف گذاشته‌ايم. عواطف در توجيه عامه و حتي دركتب علمي مورد تخدعه[تخطئه] واقع مي‌شوند. بخصوص در مسائل اتخاذ تصميم كه مهم‌ترين قسمت مهندسي كنترل است اظهار مي‌شود كه نبايد از عواطف استفاده كرد.
حال آنكه صرف وجود عواطف در موجودات زنده نشان مي‌دهد كه حضورشان ضروري بوده . نقش مهم عواطف در اين است كه به جاي تصميم‌گيري بر مبناي مدل ذهني مجرد براثر تجربه‌اي كه در اثر هر تصميم تكرار مي‌شود تصميم مي‌گيرند. عاطفه عبارتست از ارزيابي وضعيت موجود از نظر اهداف، انگيزه‌ها و ساير سيگنال‌هايي كه از بخش‌هاي بالاتر سيستم شناختي منتقل مي‌شوند.

وقتي اطلاعاتي از محيط اطراف به سيستم فرستاده مي‌شود، سيستم ارزيابي مي‌كند كه وضعيت موجود، نسبت به جهت‌گيري‌هاي ذهني خودش در چه جايگاهي قرار گرفته است. هيجان، ترس، رضايت، شادي، و... همه ازجنس اين ارزيابي هستند. تصميم‌هايي كه براساس يك ارزيابي سرانگشتي از تجربياتي كه با تصميم‌گيري‌هاي گذشته به وجود آمده، اتخاذ مي‌شوند، قوام بيشتري نسبت به تصميماتي كه از روي يك مدل ذهني محض گرفته مي‌شوند، دارند. به همين دليل ما خيلي بيشتر از تصميم‌هاي عقلاني، تصميم‌هاي عاطفي اتخاذ مي‌كنيم. علاوه بر اين ضعف سيستم‌هاي كنترل امروزي غيرتعيين بودن و بار محاسباتي بالاست. بنابراين اغلب انعكاسات عواطف، كاربردي‌تر از تصميم‌هاي عقلاني كلان هستند.

ارتباط كنترل با ساير علوم
موضوع علوم سياسي و مديريت ومهندسي كنترل همگي تصميم‌گيري است. از اين رو هدف اين رشته‌ها در يكديگر گره خورده است. مهندسي كنترل در ارتباط خود با علوم زيستي و فلسفه كمابيش مانند علوم ديگر است. يعني همانطور كه هر رشته ديگري با فلسفه ياعلوم زيستي مرتبط است مهندسي كنترل نيز با آنها ويژه‌اي تعامل دارد.

کنترل ومديريت
اين دو رشته در سطوح پايين‌تر نيز به شدت با يكديگر مرتبط هستند. علم مديريت وقتي مي‌خواهد نتايج نظري خود را پياده‌سازي بكند به ناچار بايد از روش‌ها و تكنيك‌هاي مهندسي كنترل استفاده بكند. از اين ديدگاه مديريت، علوم سياسي و ده‌ها رشته ديگر مي‌توانند حوزه‌هاي كاربردي براي مهندسي كنترل باشند.

کنترل و فلسفه
فلسفه خود تعميمي از كليه علوم است و هيچ رشته علمي نمي‌تواند با فلسفه رابطه‌اي نداشته باشد. تنها ويژگي مهندسي كنترل در اين ميان همان بينش سيستمي آن است. بخش ويژه‌اي از فلسفه امروز مديون مهندسي كنترل است. كنترل روش‌هايي پيش‌ پاي فلسفه نهاده كه سرعت رشد آن چندين برابر شده است.

کنترل و علوم زيستي
از آنجا كه دغدغه مهندسي كنترل تصميم‌گيري و مدل سازي است، طبيعت مرجع الهامي بسيار مهم براي مسائل اتخاذ تصميم و مدل‌سازي خواهد بود. در طبيعت ما اين اطمينان را داريم كه هر پديده كارآيي لازم را خواهد داشت چون اين پديده طي قرن‌ها فشار تكاملي كاربرد خود را حفظ كرده است. بنابراين صرف وجود داشتن يك پديده در سيستم‌هاي زنده مي‌تواند توجيهي براي كاربرد آن در سيستم‌هاي كنترل مصنوعي نيز باشد. در سال‌هاي اخير داشتن توجيه زيستي يك معيار مهم براي طراحي سيستم‌ها شده است.

چرا كنترل يكي از زير مجموعه‌هاي مهندسي برق است؟
اصطلاح مهندسي برق به نوبه خود گمراه كننده‌تر ازمهندسي كنترل است. در نگاه اول تصور مي‌شود مهندسي برق تنها به موضوعاتي كه با صنعت برق ارتباط دارند مي‌پردازد. در صورتي كه اين رشته مربوط به علومي مي‌شود كه با پديده حركت الكترون‌ها همراه باشند. الكترون‌ها وقتي حركت مي‌كنند دو چيز با خود حمل مي‌كنند؛ انرژي و اطلاعات. در گذشته انتقال انرژي تنها هدف مهندسي برق بود و بنابراين مهندسي برق بامهندسي قدرت شروع شد. به تدريج اطلاعات نيز در برق اهميت يافت. تا آنجا كه به مهم‌ترين قسمت مهندسي برق تبديل شد.
مهم‌ترين حامل اطلاعات سيگنال‌هاي الكتريكي هستند و از اين رو تمام علوم اطلاعاتي به گونه‌اي با برق مرتبط هستند از جمله مهندسي كنترل.

يكي ازدغدغه‌هاي مهم مهندسي كنترل خودكار كردن سيستم‌هاست و ساده‌ترين انرژي كه مي‌تواند در سيستم‌هاي خودكار مورد استفاده قرار بگيرد ، انرژي الكتريكي است. و اين موضوع يكي ديگر از دلايل وابستگي مهندسي كنترل به مهندسي برق است.

ICT
ICT مجموعه فنوني است كه راجع به دو موضوع اطلاعاتي و مخابرات بدست آمده است. هم اكنون كالاهاي مادي اهميت هويت شناسانه و فرهنگي دارند. در درجه اول ارزش مصرفي نيست كه موجب خريد و فروش كالاها مي‌شود، بلكه ارزش فرهنگي آنهاست.

به عنوان مثال هم اكنون مردم لباسي مي‌پوشند كه نشانه شخصيت و فرهنگ آنها باشد. از طرف ديگر پديده‌هاي فرهنگي نيز به كالاهاي اقتصادي تبديل مي‌شوند و اين دو مقوله با هم گره مي‌خورند. در جنبه اجتماعي اين تحولات، نكته مهمي كه به چشم مي‌خورد كيفيت توليد و مصرف اين اطلاعات است. اگر به فن‌شناسي مخابرات نظري بياندازيم(راديو، تلويزيون ، ماهواره يا ديگر رسانه‌ها) مشاهده مي‌كنيم كه تعداد معدودي توليد كننده اطلاعات هستند و عامه مردم مصرف كننده. وقتي گروه معدودي كه با قشربندي اجتماعي همبستگي دارند انحصار كالاهاي فرهنگي مورد مصرف را در دست مي‌گيرند، به گونه‌اي كه حتي فرصت انعكاس هم باقي نمي‌ماند، پديده‌اي اتفاق مي‌افتد كه در واژه شناسي مدرنيسم از آن به شست‌وشوي مغزها تعبير مي‌شود. در اين ميان تكنولوژي تلفن يك استثنا است به اين معنا كه توليد كنندگان و مصرف كنندگان اطلاعات يك مجموعه منطبق بر هم هستند.
علائم جديد سيستم‌هاي ارتباطي از قبيل اينترنت مبتني بر همان تكنولوژي تلفن هستند و بالقوه علائمي انقلابي در مخابرات هستند.

سرعت بالاي تحولات در پديده‌هاي ICT
سرعت زياد پيشرفت از علايم جديد سيستم‌هاي ارتباطي است. به طوري كه يك محصول پس از طراحي حتي قبل از اينكه وارد بازار كار شود كهنه مي شود و كاربردي ندارد. بنابراين در طراحي سيستم‌ها نه تنها محصول بايد قابل مجدد سازي باشد، بلكه خود طراحي نيز بايد اين قابليت را داشته باشد. بدين منظور غير از مرحله اوليه طراحي كه همان مرحله مفهومي است، بقيه مراحل بايد خودكار شوند. اين كار دو مزيت خواهدداشت؛ اول اينكه وقتي تكنولوژي تغيير كرد، ما مدلي كه در طراحي مفهومي به آن رسيده‌ايم تغيير نمي‌دهيم، بلكه فقط پياده سازي طرح را عوض مي‌كنيم. از طرف ديگر خود محصول نيز با تغ ي ير تكنولوژي مي‌تواند به شكلي خود را پياده‌سازي كند كه در محيط جديد نيز بتواند كاربرد داشته باشد. به اين ترتيب طراحي ما قابل تطبيق با تغييرات تكنولوژي خواهد شد.

چگونگی طراحي سيستم بهينه ICT
هم اكنون مطالعات دامنه‌داري در زمينه آمادگي الكترونيكي در ايران در جريان است. در زمينه مخابرات خوشبختانه ايران در ميان كشورهاي مشابه در جايگاه مناسبي قرار گرفته است. چيزي كه به جز ايالات متحده در مورد ساير كشورها پيش‌بيني مي‌شود، اين است كه قبل از الكترونيك شدن حوزه‌هاي ICT ، اين حوزه‌ها موبايل شوند. يعني تكنولوژي موبايل (تمام وسايل قابل حمل) زودتر از الكترونيك به كمك گسترش حوزه‌هاي مختلف ICT بيايد. در ايران رشد كندي را در اين حوزه‌ها شاهد هستيم. دليل اين امر را نبايد در فن‌شناسي جست‌وجو كرد، بلكه در سياست‌هاي دولت بايد به دنبال آن گشت. دولت با حمايت از صنايع با تكنولوژي عقب مانده جلوي استفاده از تكنولوژي پيشرفته را مي‌گيرد. با اين وضع اولاً انگيزه‌ها از بين مي‌روند ثانياً‌ وضعيت اقتصادي بازار دچار اغتشاش فراواني مي‌شود. يكي از قربانيان اين سياست‌ها تكنولوژي مخابرات است. به نظر من بهترين راه حل، مقابله با اعوجاج هاي اقتصادي است اين كار، بهترين بهينه سازي را در كشور ايجادمي‌كند.

طرح تكفا
در اين برنامه اين كه مقداري بودجه صرف بخش پيشرفته‌تري بشود، قدمي رو به جلو است. و اين كه تعدادي برنامه‌ريز محدود داشته باشيم قدمي است رو به عقب. پيشنهاد من اين است كه دولت اين بودجه را براي مصرف محصولات الكترونيكي هزينه كند (البته بعد از آنكه به همه اجازه فعاليت در زمينه‌هاي صنعتي داده شد) . اميد است در بستر فرصت‌هاي نو به رشد و پويايي بيشتري در زمينه استفاده از ICT در سطح كشور برسيم.

فعاليت‌هاي دكتر در زمينه ICT
در صنايع مرتبط با تكنولوي اطلاعات بخصوص صنعت بانكداري فعاليت كرده‌ام. از جمله بانكداري الكترونيكي، اكتشاف معرفت در اطلاعات و مديريت الكترونيكي ارتباط با مشتريان. در زمينه IT كارم طراحي سيستم‌هاي ارتباط جديد براي برخي موسسات بود. مدتي پيش گمرك پيشنهادي به دانشگاه‌ها داد مبني بر ارائه يك طرح اوليه در جهت استفاده از فناوري اطلاعات در گمرك‌ها. طرحي كه ما ارائه كرديم اگر پياده‌سازي شود، مي‌تواند موضوع بسياري از تحقيقات و پژوهش‌ها را به خود اختصاص دهد. اكنون گمرك با يك بحران روبروست چون نمي‌تواند نيروهاي خودرا براي انجام مبادلات عظيم اقتصادي بسيج كند.

I T
اهميت اين رشته غيرقابل انكار است ولي كمي عجولانه است كه وقتي ما مهندسي اطلاعات يا علوم اطلاعات را نداريم، تكنولوژي اطلاعات همه جا به وجود بيايد. اين نياز شديد و ناگهاني به اطلاعات بايد جواب داده شود، ولي بهتر است كه بيشتر از مدل‌هاي بين‌المللي استفاده بكنيم. بهترين مدل در دانشگاه‌هاي خوب امريكا وجود دارد. اكنون حتي اروپا هم بيشتر از مدل‌هاي دانشگاه‌هاي امريكايي استفاده مي‌كند. ما نيز مي‌توانيم با يك جهت‌گيري منطقي جايگاه خود را در اين عرصه تثبيت نماييم.

نگاهي گذرا به مهندسي كنترل
درابتدا مهندسي كنترل در مجموعه مهندسي سيستم قرار داشت اين دو رشته تقريباً يكسان تلقي مي‌شدند. اما مهندسي كنترل به سرعت پيشرفت كرد. گسترش يافت. مسائل بهينه سازي، مدل‌سازي و از ديد كلي‌تر نگرش به وقايع از ديدگاه سيستمي امري تازه است.
با اين كه عمر برنامه ريزي خطي بسيار طولاني است، عمر برنامه ريزي ديناميكي 40-30 سال بيشتر نيست.

علم طراحي نيز تحت عنوان اين مهندسي قرارمي‌گيرد، چون يكي از جنبه‌هاي مهم تصميم‌گيري، تصميم‌گيري درباره نحوه پياده سازي يك سيستم است و اين موضوع رابطه‌اي مستقيم باعلم طراحي دارد. موضوعي كه كنترل بررسي مي‌كند تصميم گيري (decision_making) است. از اين لحاظ باعلوم ديگري همچون علم مديريت و علوم سياسي مشترك است. با اين وجود مهندسي كنترل برخلاف ديگر علوم بيشتر تمايل به كاربردهاي مهندسي و سيستم‌هاي مصنوعي دارد. اگر بخواهيم مرزهايي براي مهندسي كنترل تعيين كنيم خواهيم ديد كه مرز تثبيت شده‌اي ندارد. در ضمن وسعتي كه ما در دانشگاه تهران براي اين رشته قائليم خيلي بيشتر از ساير دانشگاه‌هاي ايران است. از طرف ديگر با اينكه مدتهاست مهندسي كنترل و مهندسي سيستم از يكديگر جدا شده‌اند باز هم مرز مشخصي ميان آن دو وجود ندارد

وضعيت پايان نامه‌هاي دانشجويان
اصولاً پروژه‌هايي که در کشور در سطح کارشناسي ارشد انجام مي‌شود از وضعيت قابل قبول و حتي خيلي خوبي برخوردار است. اما متأسفانه اين مسئله در سطوح کارشناسي و دکترا به چشم مي‌خورد. به هر حال از نظر توليد محصولات تحقيقاتي وضعيت خوبي نداريم.
دلايل عقب مانده بودن پروژه‌ها هم خيلي واضح است. يک طرف مسئله به استاد راهنما برمي‌گردد که توانايي‌هاي خود او محدود و حتي متأسفانه در برخي موارد کمتر از قابل قبول است. مسئله ديگر به ارتباط صنعت و دانشگاه باز مي‌گردد که از وضعيت اسف‌باري برخوردار است که آن هم به دليل سياست دولت در حمايت از وضعيت موجود صنايع آن هم با سياست اقتصادي نامناسب است که به اين ترتيب صنعت انگيزه‌ي خود را براي بالا بردن سطح خود از دست مي‌دهد و لذا پروژه‌هاي مطروحه کاربردي نيستند و معمولاً موضوعاتي تکراري دارند.

سيستم تعريف و انجام پروژه
در دانشگاه‌هاي ما اين دانشجويان هستند که موضوع پروژه‌ها و اساتيد راهنماي خود را انتخاب مي‌کنند. اين سيستم مزايا و البته مشکلاتي دارد. از مشکلات آن مي‌توان به عدم انطباق زمان علاقه‌مندي دانشجويان به يک موضوع با زمان عمر پروژه‌ها اشاره کرد و پروژه‌هاي صنعتي که پشتيباني صنعتي هم دارند ممکن است مورد علاقه‌ي هيچکس واقع نشوند و به پروژه‌هاي تکراري پرداخته شود. ولي از مزاياي آن اين است که به علاقه دانشجويان خيلي بها داده مي‌شود و معمولاٌ دانشجويان به مسائل خوبي علاقه نشان مي‌دهند. و نيز هر کسي با توجه به تصميمش براي آينده‌اش نوع پروژه‌هايش را انتخاب مي‌کند. مثلاً اگر کسي دغدغه ادامه تحصيل در سطح دانشگاه‌هاي خوب دنيا را دارد پروژه‌هاي در سطح جهاني انتخاب مي‌کند.

مقايسه سيستم آموزشي ما با دانشگاه‌هاي آمريکا بخصوص برکلي
به نظر من اين مقايسه در جهت درست و عادلانه نيست. دانشگاه‌هاي آمريکا حتي با دانشگاه‌هاي اروپا هم تفاوت فراوان دارند. البته آمريکا دانشگاه بد نيز دارد ولي برکلي همواره جزء ده دانشگاه برتر دنيا قرار داشته است. در دانشگاه برکلي در رشته‌ي مورد نظر شما بيش از يک صفحه ليست اعضاي هيئت علمي آن دانشکده است. امکانات کتابخانه‌اي و آزمايشگاهي و پشتيباني همه آنها بيشتر از ما است.

نکته جالب توجهي که در دانشگاه برکلي به چشم مي‌خورد استفاده از کلاس همه درس به جز نقش حاشيه‌اي و متداول آنهاست. چيزي که انسان با مشاهده اين وضعيت درک مي‌کند اين است که هنگامي که انسان پاي صحبت يک استاد واقعي مي‌ نشند مطالبي را فرا مي‌گيرد که در کتاب‌هاي ديگر نيست.

نکته ديگري که در مورد دانشگاه برکلي قابل ذکر است، گذرگاه علم و دانش بودن آن است. اکثر بزرگان علم در حال حاضر، حداقل براي مدت کوتاهي در برکلي زندگي کرده‌اند. مزيت اين شرايط آن است که دانشجويان از ساير علوم نيز بهره‌مند مي‌شوند.

نقش استاد در بهره‌ور کردن نظام آموزشي دانشگاه‌ها
اولين نکته‌اي که اساتيد و دانشجويان ما به طور کل بايد مدنظر داشته باشند آن است که نبايد خود را با سطح علمي و تحقيقاتي کشور وفق داد بلکه بايد سعي کرد تا خود را با معيارهاي جهاني تطبيق داد. اساتيد ما بايد سعي کنند براي دنيا نيروي تحقق تربيت کنند ولي متأسفانه سطح تحقيقات در ايران بسيار پائين است. بالاخص از جهت کاربردي. براي انجام تحقيقات مفيد بين‌المللي نياز به يک تغيير بزرگ در سيستم دانشگاهي کشور است. متأسفانه نوعي تنگ نظري در علوم و تحقيقات به چشم مي‌خورد و آن اين است که نتيجه تحقيقات نبايد به درد ساير کشورها بخورد بلکه بايد تنها به کشور خود ما کاربرد داشته باشد. ولي بايد توجه کرد که امکان ندارد ما عملي انجام دهيم که به درد ايران بخورد و به در بقيه‌ي کشورها نخورد. ما نيز بايد مانند بزرگان پيشينمان که ثمره تلاش‌هاي آنها همه دنيا را بهره‌مند مي‌ساخت عمل کنيم. البته متأسفانه تحقيقات داخل کشور سطح نازلي دارد.
اين طرز تفکر که دنيا تکنولوژي عقب‌مانده را به جهان سوم مي‌فروشد زياد هم درست نيست چون معمولاً مقرون به صرفه است که از تکنولوژي جديد استفاده شود.

دلايل تأکيدتان روي تفکر با ابعاد جهانی
براي پاسخ به اين سوال لازم است نگاهي مجدد به سيستم آموزشي دانشگاه‌هاي کشور بيندازيم مثبت آن را بررسي کنيم. دانشگاه‌هاي ما از جهت سيستم آموزشي بسيار قوي هستند. تقريباٌ در تمامي دانشگاه‌هاي معتبر دنيا در بين اعضاي هيئيت‌هاي علمي آنها چند استاد ايراني به چشم مي‌خورد. در کشوري مانند ايران که دانشجويانش توانايي اين را دارند که در دانشگاه‌هاي سطح بالاي جهان ادامه تحصيل دهند لازم است جهاني فکر شود. خود دانشجويان هم بايد خود را به معيارهاي جهاني نزديک کنند تا قابليت تحصيل در دانشگاه‌هاي تراز اول را داشته باشند: نکته ديگر در مورد جذب شدن در مراکز پيشرفته آموزش عالي دنياست که به طريق اولي بايد جهاني فکر کرد. نکته ديگر در مورد تحقيقات است که ما بايد تحقق‌هاي بزرگي در داخل کشور تربيت کنيم که قابليت رقابت در سطح جهاني را داشته باشند.
نویسنده کارو لوکس
منبع: سايت طيف

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد