PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شعر می رفت نزد همسر پهلو شکسته



م.محسن
29th July 2013, 11:35 PM
آیا سحری به رنگ خون دیدی تو / محراب و تو منبری چنین دیدی تو


خون بر در و دیوار و جماعت سر و رو / فرقی که به سجده لاله گون دیدی تو


آن زاده کعبه و امین حرمین / افتاده میان خاک و خون دیدی تو


آن کس که ستیز خیبر و بدر و احد / چون شیر بغرید چنین دیدی تو


آیا تو درون ظلمت شام سیاه / نان آور کودک یتیم دیدی تو


آیا دل پرز خون و گریان چشمی / از جور زمانه و زمان دیدی تو


او زخم تن و زبان که در طول زمان / با جان به خرید و دم نزد دیدی تو


آیا زمیان مردم کوفه و شام / مظلوم تر از علی کسی دیدی تو

****

دیشب سحر را باب محنت باز گردید / سوز و گداز مرغ شب آغاز گردید


دیشب درون سفره ی شب زنده داران / غم بود و ماتم بودو رنج و درد و حرمان



دیشب به منبر راز دل محراب می گفت / از صبح خونین گل مهتاب می گفت


دیشب درو دیوار کوفه داد میزد / فریاد از بی رحمی بیداد میزد


دیشب علی در عرش اعلی سیر می کرد / آهنگ رفتن از دیار غیر می کرد


دیشب فضا را غرق سوز و ساز می کرد / گه دیده را می بست و گاهی باز می کرد


دیشب قرارش همعنان درد می شد / رخساره ی با خون خزابش زرد می شد


دیشب حسن بر هم کف افسوس می زد / بر صورت خونین بابا بوس می زد


دیشب حسینش همچو باران اشک می ریخت / کز اشک او از چشم گردون رشگ می ریخت


دیشب به فکر میزبانی بود کلثوم / ادآور آن میهمانی بود کلثوم


دیشب به پشت پرده زینب زار می زد / از فرط غم سر بر در و دیوار می زد


دیشب فضا بوی گل مهتاب می داد / گویی که سقایی به ساقی آب می داد


دیشب اجل آهنگ ساز و برگ می زد / پرونده ای را مُهر سرخ مرگ می زد


دیشب علی عزم دیار یار می کرد / عزم جدایی از در و دیوار می کرد


دیشب علی با فرق تا ابرو شکسته / می رفت نزد همسر پهلو شکسته


****

ژولیده نیشابوری

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد