نو آور
28th July 2013, 01:22 AM
معضل ماندگار و باستانی شکاف عمیق بین دانشگاه و صنعت، سال هاست که در کشور مورد توجه قرار گرفته و همواره آرزوی نخبگان کشور، نزدیک کردن این دو قطب مهم بوده است. عدم موفقیت در این امر، بخشی به پیچیدگی این مسئله و بخش دیگر، به نبود اراده ی جدی در تغییر ساختار آموزش، در دانشگاه ها و صنایع مربوط می شود. در این میان، نتایج اصلی این عدم موفقیت، متوجه مهندسان فارغ التحصیل، به عنوان خروجی دانشگاه ها می شود. مهندسی که در فرهنگ آموزش خود، نحوه ی مواجهه با مسایل واقعی و شیوه ی حل آن ها را نیاموخته باشد، چگونه می تواند با ورود به جامعه، به یکباره جهش کند و از عهده امور برآید؟
اول اینکه خانواده های ایرانی، در هنگام انتخاب رشته دانشگاهی، پیش از هر چیز، به چشم انداز استخدامی و درآمدی آن رشته در آینده ایران نظر دارند در حالیکه علاقه، باید مهمترین معیار باشد. پس از آن، پرستیژ اجتماعی آن رشته در افواه عوام اهمیت دارد! همین شده که مطابق آمار، بیشتر دارندگان ایرانی مدالهای طلای المپیادهای علمی جهان مثلا در رشته شیمی، در رشته های پولسازی مثل دندانپزشکی تحصیل کرده اند! در حالیکه در حالت مطلوب، باید تبدیل می شدند به نوبلیستهای شیمی برای ایران.
دوم اینکه دانشگاهها و اساتید آن، به شدت تئوری محور عمل می کنند. درسهائی که ارائه می دهند جنبه نظری داشته و جنبه پژوهشی، آزمایشگاهی و میدانی آن ضعیف تر است. این مورد گریبانگیر سیستم آموزش و پرورش ما نیز هست. در المپیادهای بین المللی، دانش آموزان نخبه ما، از لحاظ دروس نظری هیچ مشکلی ندارند و اکثرا، در سوالات عملی و کارگاهی دچار کمبود نمره می شوند.
همچنین خیلی رخ می دهد که مثلا مسئولین دانشکده مهندسی برق و الکترونیک، با یک مغازه برق صنعتی کنار دانشگاه تماس می گیرد تا بیاید و مشکل تابلو برق آنها را تشخیص دهد ! ! !
یا همان دانشکده با یک شرکت پیمانکاری تماس می گیرد تا یک سیستم ارت استاندارد برایشان طراحی و اجرا کند! !
یا یک دانشکده ارائه دهنده مدرک مهندسی تاسیسات، با شرکتی تماس می گیرد تا بیایند و کولرها را تعمیر کنند! و قس علی هذا...
حالا از چنین دانشگاهی، چطور انتظار دارید مشکلات صنعت کشور را رفع کند؟
علت این مشکل بیشتر به مکانیسمهای ارزیابی ، رتبه دهی و رنکینگ اساتید و دانشگاههای ما بر می گردد. اخیرا اساتید ما برای ارتقای شغلی، بیشتر به چاپ و نشر مقاله در ISI توجه دارند. چون سیستم، این را معیار ارزیابی خود قرار داده است. گاهی حتی در دانشگاههای ما، به خاطر این قضیه، دزدی علمی رخ می دهد!
مثلا تصور کنید اگر درآمد دانشگاههای ما، وابسته به میزان حل مشکلات صنعتی توسط اساتید آن دانشگاه می شد، اوضاع چقدر فرق می کرد.
سوم اینکه نمره جوئی و مدرک پرستی نیز از مشکلات فرهنگی جامعه تحصیلی ایران است. البته دانشجویان دانشگاه ها، در صورتی که آینده ی شغلی خود را در گرو دستیابی به توانمندی های مورد نیاز صنایع ببینند، شیوه ی برخورد آن ها با کلاس و آموزش، بسیار متفاوت خواهد بود. ولی در شرایط فعلی، که بیشتر افراد به دنبال اخذ مدرک و یافتن روزنه ای جهت استخدام در یک شرکت دولتی هستند، امید به قرار گرفتن دانشگاه در جایگاه واقعی خود، منطقی به نظر نمی رسد.
چنانچه گفته شد، به نظر می رسد در سال های اخیر، مسئله ی چاپ مقالات، آن هم در مجلات معتبر بین المللی، به وظیفه ی اصلی همه ی پژوهش گران دانشگاهی و غیردانشگاهی تبدیل شده است! این امر، مشکل ارتباط صنعت و دانشگاه را، بسیار پیچیده تر از قبل کرده است. از قضا مشکلات فعلی اکثر صنایع کشور از نظر علمی، موضوعاتی نوآورانه و بدیع نیستند که با حل آن ها بتوان، تولید علم کرد و مقالات حاصل از آنها، قابل چاپ در مجلات معتبر باشد. اگر چه حل آن ها موجب ارتقا بهره وری و در کل، سعادت جامعه می شود. برون رفت از این تناقض آشکار، باعث قرارگیری صنعت و دانشگاه در جایگاه اصلی خود خواهد شد.
مشکل دیگر این است که دانشجویان ما (و همچنین دانش آموزان ما) برای کارآفرینی، خود اشتغالی و ایستادن روی پای خود به لحاظ مالی تربیت نمی شوند. اکثر آنها پس از فراغت از تحصیل، منتظرند تا دولت نفتی، کاری پشت میز برایشان فراهم کند. کاری که ترجیحا، چندان هم نیاز به درگیر شدن با مسائل پیچیده ی علمی و فنی نداشته باشد. آقای مهندس مهرداد آگاه که مدیر یک شرکت استعداد یابی و نخبه یابی برای سطوح مختلف شغلی و مدیریتی هستند، تعریف می کردند که یکی از مهندسین فارغ التحصیل و یک نخبه تحصیلی ممتاز دانشگاه صنعتی شریف را برای کار در یک شرکت بزرگ بین المللی نفتی فنلاند معرفی کردند. پس از چند ماه، شرکت مربوطه وی را به ایران بر می گرداند. پس از پی گیری چرائی این مشکل، شرکت مربوطه اعلام می کند که ایشان توقع اعزام شدن برای کار بر روی یک سکوی نفتی در دریای شمال را نداشته و در شان و منزلت خود نمی دیده از پشت میز برخواسته و کاری میدانی انجام دهد!
مشکل دیگر، نظام استخدام سنتی در سیستم دولتی ایران است. در شرکتهای خصوصی برتر دنیا، اولا حقوق و مزایای شخص بستگی به کارآئی عملی وی در شرکت دارد. به جز این، اگر مشخص شود کارمندی کارآئی لازم را ندارد یا مشکلاتش را اصلاح نمی کند، سریعا عذرش خواسته می شود و از فرد بهتری به جای او استفاده می شود.
در ایران، اگر کسی موفق شود که از هزار توی فرآیند استخدام رسمی دستگاههای دولتی عبور کند، دیگر تقریبا برایش محرز است که بدون توجه به سطح خروجی و کارآئی برای سازمان، جایش محکم است و اگر مشکل سیاسی یا امنیتی حادی پیدا نکند، امکان ندارد از آن محل اخراج شود.
به عبارت دیگر، نوعی رودربایستی عجیب بین کارمند رسمی و سیستم مدیریت سازمانی دولتی آن ایجاد می شود. به جز این، اگر کارمند خیلی بدی هم باشد، در بدترین حالت، توبیخ کتبی شده و یا دست بالا، بین بخشهای مختلف سازمان جابجا می شود. همچنین پایه حقوق و ارتقای رتبه کارمند، سنتا بر اساس سنوات خدمتی بنا شده و ربطی به کارکرد عملی وی پیدا نمی کند بنابراین خود بخود، آن کارمند، انگیزه ای برای کار بهتر و یا ارائه نوآوریهای سازمانی پیدا نمی کند.
http://www.uc-njavan.ir/images/2drpllbt9xodj6jp5gx.jpg
اول اینکه خانواده های ایرانی، در هنگام انتخاب رشته دانشگاهی، پیش از هر چیز، به چشم انداز استخدامی و درآمدی آن رشته در آینده ایران نظر دارند در حالیکه علاقه، باید مهمترین معیار باشد. پس از آن، پرستیژ اجتماعی آن رشته در افواه عوام اهمیت دارد! همین شده که مطابق آمار، بیشتر دارندگان ایرانی مدالهای طلای المپیادهای علمی جهان مثلا در رشته شیمی، در رشته های پولسازی مثل دندانپزشکی تحصیل کرده اند! در حالیکه در حالت مطلوب، باید تبدیل می شدند به نوبلیستهای شیمی برای ایران.
دوم اینکه دانشگاهها و اساتید آن، به شدت تئوری محور عمل می کنند. درسهائی که ارائه می دهند جنبه نظری داشته و جنبه پژوهشی، آزمایشگاهی و میدانی آن ضعیف تر است. این مورد گریبانگیر سیستم آموزش و پرورش ما نیز هست. در المپیادهای بین المللی، دانش آموزان نخبه ما، از لحاظ دروس نظری هیچ مشکلی ندارند و اکثرا، در سوالات عملی و کارگاهی دچار کمبود نمره می شوند.
همچنین خیلی رخ می دهد که مثلا مسئولین دانشکده مهندسی برق و الکترونیک، با یک مغازه برق صنعتی کنار دانشگاه تماس می گیرد تا بیاید و مشکل تابلو برق آنها را تشخیص دهد ! ! !
یا همان دانشکده با یک شرکت پیمانکاری تماس می گیرد تا یک سیستم ارت استاندارد برایشان طراحی و اجرا کند! !
یا یک دانشکده ارائه دهنده مدرک مهندسی تاسیسات، با شرکتی تماس می گیرد تا بیایند و کولرها را تعمیر کنند! و قس علی هذا...
حالا از چنین دانشگاهی، چطور انتظار دارید مشکلات صنعت کشور را رفع کند؟
علت این مشکل بیشتر به مکانیسمهای ارزیابی ، رتبه دهی و رنکینگ اساتید و دانشگاههای ما بر می گردد. اخیرا اساتید ما برای ارتقای شغلی، بیشتر به چاپ و نشر مقاله در ISI توجه دارند. چون سیستم، این را معیار ارزیابی خود قرار داده است. گاهی حتی در دانشگاههای ما، به خاطر این قضیه، دزدی علمی رخ می دهد!
مثلا تصور کنید اگر درآمد دانشگاههای ما، وابسته به میزان حل مشکلات صنعتی توسط اساتید آن دانشگاه می شد، اوضاع چقدر فرق می کرد.
سوم اینکه نمره جوئی و مدرک پرستی نیز از مشکلات فرهنگی جامعه تحصیلی ایران است. البته دانشجویان دانشگاه ها، در صورتی که آینده ی شغلی خود را در گرو دستیابی به توانمندی های مورد نیاز صنایع ببینند، شیوه ی برخورد آن ها با کلاس و آموزش، بسیار متفاوت خواهد بود. ولی در شرایط فعلی، که بیشتر افراد به دنبال اخذ مدرک و یافتن روزنه ای جهت استخدام در یک شرکت دولتی هستند، امید به قرار گرفتن دانشگاه در جایگاه واقعی خود، منطقی به نظر نمی رسد.
چنانچه گفته شد، به نظر می رسد در سال های اخیر، مسئله ی چاپ مقالات، آن هم در مجلات معتبر بین المللی، به وظیفه ی اصلی همه ی پژوهش گران دانشگاهی و غیردانشگاهی تبدیل شده است! این امر، مشکل ارتباط صنعت و دانشگاه را، بسیار پیچیده تر از قبل کرده است. از قضا مشکلات فعلی اکثر صنایع کشور از نظر علمی، موضوعاتی نوآورانه و بدیع نیستند که با حل آن ها بتوان، تولید علم کرد و مقالات حاصل از آنها، قابل چاپ در مجلات معتبر باشد. اگر چه حل آن ها موجب ارتقا بهره وری و در کل، سعادت جامعه می شود. برون رفت از این تناقض آشکار، باعث قرارگیری صنعت و دانشگاه در جایگاه اصلی خود خواهد شد.
مشکل دیگر این است که دانشجویان ما (و همچنین دانش آموزان ما) برای کارآفرینی، خود اشتغالی و ایستادن روی پای خود به لحاظ مالی تربیت نمی شوند. اکثر آنها پس از فراغت از تحصیل، منتظرند تا دولت نفتی، کاری پشت میز برایشان فراهم کند. کاری که ترجیحا، چندان هم نیاز به درگیر شدن با مسائل پیچیده ی علمی و فنی نداشته باشد. آقای مهندس مهرداد آگاه که مدیر یک شرکت استعداد یابی و نخبه یابی برای سطوح مختلف شغلی و مدیریتی هستند، تعریف می کردند که یکی از مهندسین فارغ التحصیل و یک نخبه تحصیلی ممتاز دانشگاه صنعتی شریف را برای کار در یک شرکت بزرگ بین المللی نفتی فنلاند معرفی کردند. پس از چند ماه، شرکت مربوطه وی را به ایران بر می گرداند. پس از پی گیری چرائی این مشکل، شرکت مربوطه اعلام می کند که ایشان توقع اعزام شدن برای کار بر روی یک سکوی نفتی در دریای شمال را نداشته و در شان و منزلت خود نمی دیده از پشت میز برخواسته و کاری میدانی انجام دهد!
مشکل دیگر، نظام استخدام سنتی در سیستم دولتی ایران است. در شرکتهای خصوصی برتر دنیا، اولا حقوق و مزایای شخص بستگی به کارآئی عملی وی در شرکت دارد. به جز این، اگر مشخص شود کارمندی کارآئی لازم را ندارد یا مشکلاتش را اصلاح نمی کند، سریعا عذرش خواسته می شود و از فرد بهتری به جای او استفاده می شود.
در ایران، اگر کسی موفق شود که از هزار توی فرآیند استخدام رسمی دستگاههای دولتی عبور کند، دیگر تقریبا برایش محرز است که بدون توجه به سطح خروجی و کارآئی برای سازمان، جایش محکم است و اگر مشکل سیاسی یا امنیتی حادی پیدا نکند، امکان ندارد از آن محل اخراج شود.
به عبارت دیگر، نوعی رودربایستی عجیب بین کارمند رسمی و سیستم مدیریت سازمانی دولتی آن ایجاد می شود. به جز این، اگر کارمند خیلی بدی هم باشد، در بدترین حالت، توبیخ کتبی شده و یا دست بالا، بین بخشهای مختلف سازمان جابجا می شود. همچنین پایه حقوق و ارتقای رتبه کارمند، سنتا بر اساس سنوات خدمتی بنا شده و ربطی به کارکرد عملی وی پیدا نمی کند بنابراین خود بخود، آن کارمند، انگیزه ای برای کار بهتر و یا ارائه نوآوریهای سازمانی پیدا نمی کند.
http://www.uc-njavan.ir/images/2drpllbt9xodj6jp5gx.jpg