PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : عاشق شده‌ بود



محمد نظری گندشمین
23rd July 2013, 05:21 PM
عاشق شده‌ بود




http://vista.ir/include/lifestyle/images/13d26fb7fe7df2ec9974788ec6921ee9.jpgعاشق شده ‌بود و می‌ترسید از رسوایی. غرورش اجازه نمی‌داد عشقش را بروز دهد. اگر جوانک او را نمی‌خواست چه؟! خانواده‌اش چه می‌گفتند؟! تمام فکرش را مشغول کرده‌بود, احساس گناه می‌کرد که تا این حد به یک پسر علاقه‌مند است بدون آنکه این علاقه را به طرز معقولی عنوان کند. احساس نوعی خیانت. تصمیم گرفت معشوقی برای خود بسازد. یک معشوق ایده‌آل که روزی خواهد آمد و تنها به او فکر کند تا از آن احساس گناه و یا ترس از نبودن علاقه متقابل رها شود, که در واقع می‌خواست جوانک را فراموش کند. گرچه هنوز هم در اعماق وجودش او را می‌خواست, فقط او را. و بالاخره ساخت آن معشوق ایده‌آل را و تمام علاقه‌اش را وقف معشوق ساختگی‌اش کرد. هر روز به او فکر می‌کرد تا جوانک را فراموش کند. هر روز هرروز و ...
و از آن روز تمام خواستگارانش را رد می‌کرد, تا معشوقش, معشوق ایده‌آلش بیاید!
آخرین خواستگار, جوانک بود, اما دخترک او را نپذیرفت!
او منتظر معشوقش بود...
خورشید تیره شد
و ماه سیاه شد،
چون من عاشق او شدم
و او عاشق من نشد
(دوروتی پارکر، شاعر آمریکایی)

لیلا غلامزاده





نشریه الکترونیک موازی

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد