ثمین20
10th July 2013, 11:28 AM
یكسان بودن فرو فرّه در متون كهن و آمیختگی این دو در شاهنامه موجب شده است كه برخی پژوهشگران فر را در همه موارد با فرّه یكی بدانند .
فر در شاهنامه به معنی زور ، هوش ، شكوه و ... آمده است در حالی كه فرّه از لوازم پادشاهی است (( فروغی است )) ایزدی كه به دل هر كه بتابد از همگنان برتری یابد از پرتو این فروغ است كه شخص به پادشاهی می رسد برازنده ی تاج و تخت گردد آسایش گستر و دادگرشود و هماره كامیاب و پیروز مند باشد ونیز از نیروی این نوراست كه كسی در كمالات نفسانی و روحانی كامل گردد و ازسوی خداوند از برای راهنمایی مردمان برانگیخته شود و به مقام پیغمبری رسد و شایسته الهام ایزدی گردد . كلمه فر دراوستا به دو صورت به كار رفته است فركیانی كه مخصوص ایرانیان است و نوبه نو از آن شاهان و پارسایان و ناموران گردیده است و تا ظهور سوشیانت از ایران روی نخواهد تافت و فر ایرانی كه از چهارپایان و گله و رمه و ثروت و شكوه برخودار و بخشنده خرد و دانش و درهم شكننده ی غیر ایرانی است.
غالباً در ارتباط با فرّه از كوه یا هرائیتی یاد شده كه در پهلوی هربز و درفارسی البرز است البته ممكن است این كوه نه البرز بل رشته كوه های شرقی ایران باشد (با توجه به آن خاستگاه داستان های كهن و حماسی معمولاً شرق ایران است ) فرّهی جز در موارد نادر همه جا شادابی زیبائی و شكوه معنی می دهد اما فرّه در معنای اصطلاحی با روح داستانهای حماسی سازگار است شخصیت های حماسه ملی ابر مردانی هستند كه با نیروی یزدانی ارتباط دارند فرّه در معنای نور یزدانی از آن شاهان پهلوانان و پارسا مردان خردمند نیك اندیش و دادگراست مادام كه دراندیشه و كارهایشان از حق و حقیقت منحرف نشده باشند اما اگر چون جمشید بد اندیش شدند یا مانند كاووس دست به بدآلودند فرّه از آنان گسسته می شود و از حمایت پرودگار بی بهره می مانند . اعتقاد به فرّه تابع شیفتگی انسانها به قدرت و علاقه آنها به حفظ امنیت و اجرای عدالت است در متون كهن هوشنگ اولین كسی است كه ازبین فر نیرو می گیرد و آن را دیر زمانی در اختیار دارد و جمشید گزیده تر كسی است كه بر هفت كشور فرمانروایی دارد و به نیروی فر كیانی جانوران و مردمان در زمان او فنا ناپذیرند اما آن گاه كه گردن كشی می كند و خودرا شایسته پرستش می داند فر از او گسسته می شود فرّه گاهی در صورت حیوانی متجلی می شود از جمله فرّه ی جمشید كه به پیكر مرغ ازاو جدا می شود .
حاصل آن كه با توجه به شاهنامه شاهان علاوه بر نژاد و هنر باید و از فرّه ایزدی برخوردار باشند و گرنه قادر نخواهند بود مردم را در جدال نیك و بد راهنمایی كنند و به پیروزی برسانند .
● منبع
فرو فرّه در شاهنامه دكتر محمد رضا راشد مجله دانشكده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی به شماره سوم و چهارم سال و بیست و دوم پاییز و زمستان
فر در شاهنامه به معنی زور ، هوش ، شكوه و ... آمده است در حالی كه فرّه از لوازم پادشاهی است (( فروغی است )) ایزدی كه به دل هر كه بتابد از همگنان برتری یابد از پرتو این فروغ است كه شخص به پادشاهی می رسد برازنده ی تاج و تخت گردد آسایش گستر و دادگرشود و هماره كامیاب و پیروز مند باشد ونیز از نیروی این نوراست كه كسی در كمالات نفسانی و روحانی كامل گردد و ازسوی خداوند از برای راهنمایی مردمان برانگیخته شود و به مقام پیغمبری رسد و شایسته الهام ایزدی گردد . كلمه فر دراوستا به دو صورت به كار رفته است فركیانی كه مخصوص ایرانیان است و نوبه نو از آن شاهان و پارسایان و ناموران گردیده است و تا ظهور سوشیانت از ایران روی نخواهد تافت و فر ایرانی كه از چهارپایان و گله و رمه و ثروت و شكوه برخودار و بخشنده خرد و دانش و درهم شكننده ی غیر ایرانی است.
غالباً در ارتباط با فرّه از كوه یا هرائیتی یاد شده كه در پهلوی هربز و درفارسی البرز است البته ممكن است این كوه نه البرز بل رشته كوه های شرقی ایران باشد (با توجه به آن خاستگاه داستان های كهن و حماسی معمولاً شرق ایران است ) فرّهی جز در موارد نادر همه جا شادابی زیبائی و شكوه معنی می دهد اما فرّه در معنای اصطلاحی با روح داستانهای حماسی سازگار است شخصیت های حماسه ملی ابر مردانی هستند كه با نیروی یزدانی ارتباط دارند فرّه در معنای نور یزدانی از آن شاهان پهلوانان و پارسا مردان خردمند نیك اندیش و دادگراست مادام كه دراندیشه و كارهایشان از حق و حقیقت منحرف نشده باشند اما اگر چون جمشید بد اندیش شدند یا مانند كاووس دست به بدآلودند فرّه از آنان گسسته می شود و از حمایت پرودگار بی بهره می مانند . اعتقاد به فرّه تابع شیفتگی انسانها به قدرت و علاقه آنها به حفظ امنیت و اجرای عدالت است در متون كهن هوشنگ اولین كسی است كه ازبین فر نیرو می گیرد و آن را دیر زمانی در اختیار دارد و جمشید گزیده تر كسی است كه بر هفت كشور فرمانروایی دارد و به نیروی فر كیانی جانوران و مردمان در زمان او فنا ناپذیرند اما آن گاه كه گردن كشی می كند و خودرا شایسته پرستش می داند فر از او گسسته می شود فرّه گاهی در صورت حیوانی متجلی می شود از جمله فرّه ی جمشید كه به پیكر مرغ ازاو جدا می شود .
حاصل آن كه با توجه به شاهنامه شاهان علاوه بر نژاد و هنر باید و از فرّه ایزدی برخوردار باشند و گرنه قادر نخواهند بود مردم را در جدال نیك و بد راهنمایی كنند و به پیروزی برسانند .
● منبع
فرو فرّه در شاهنامه دكتر محمد رضا راشد مجله دانشكده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی به شماره سوم و چهارم سال و بیست و دوم پاییز و زمستان