سونای
5th July 2013, 06:24 PM
http://gilan20.com/wp-content/themes/modernblog/timthumb.php?src=http://gilan20.com/wp-content/uploads/2012/12/lala-8.jpg&h=200&w=600&zc=1
گارهسری یا گهواره سرخوانی،اشعار و سرودههایی بوده که مادران به عنوان لالایی بر سر گهوارهء کودکان میخواندند تا به خواب بروند.گارهسری همچنین ترانههایی در مایهء دشتی بوده که مادران بر سر گهواره کودکان میخواندند.۱
زمینهء پیدایش این لالایی با زندگی اجتماعی و مناسبات تولیدی پیوند تنگاتنگ داشته است،شرایط سخت معیشت و مناسبات ظالمانه اجتماعی،این آواها و زمزمهها را اندوهگین ساخته است و سبب گردیده،درد و اندوه از آن بتراود و حس دلتنگیها و ناکامیها به صورت آواز و ترنم زمزمه گردند.
برنج پایهء تولید گیلان است و منابع عمدهء مادی یک روستایی از تولید برنج به دست میآید.چون شالیزاران در حاشیهء جنگلهای انبوه به وجود آمده بود،و خوک مهمان ناخوانده و آفت بزرگی برای شالیکاران بود.
خوکها به محصول رسیده هجوم برده و شالیزاران را از بین میبردند.به همین علت مرد خانواده در هنگام داشت برنج،شبها در شالیزار نگهبانی میداد و زن خانواده در خانه تنها سر بر بالین نهاده و دلتنگی مینموده و هنگامی که کودک در داخل گهواره بیتابی میکرد،یا بر اثر نیش پشه میگریست،مادر دلتنگیها و اندوه و نامردایهای خود را با اشعار و ابیاتی زمزمه مینمود،این آواها و لحنها سبب پیدایش گوشههایی در موسیقی گیلان به نام گارهسری(گهواره سرخوانی)و یا هلونهگردانی halona gardani (نانوگردانی)شده است.
به مرد کشاورزی که شب از مزرعه برنج حفاظت مینمود،شوپا ShowPa (شب پا)میگفتند.
«شب پا»شبها بر کومهای به نام«بیجار کتام bijar.kutam »نگهبانی میداد.بیجار کتام آلونکی استوار بر چهار پایهء چوبی بود که به فاصلهء دو متری زمین کفبندی شده بود،این کف با چوبهای نرم ولی مستحکم درختان بسته شده بود و پوششی از کولوش- Kulush (1)- Gahresari
(کاه برنج)یا لی- Li (نوعی گیاه مردابی)دارد و سطح آن با چوب صاف تسطیح شده و روی آن حصیر برای نشستن یا خفتن انداخته میشود.
کتام از چهار سو باز و در معرض هواست و سادهترین جا برای نگهبانی از باغ و شالیزار بوده است،بیجار کتام را در داخل یا حاشیه شالیزار میساختند.
نیما یوشیج پدر شعر نو ایران که خود از اهالی شمال ایران بوده،در شعر«کار شب پا» رنج و اندوه زن و مرد شالیزار را خیلی خوب به تصویر کشیده است:۲
«ماه میتابد رود است آرام
بر سر شاخه اوجا۳،تیرنگ۴
دم بیاویخته در خواب
فروریخته،ولی در آیش
کار شب پا نه هنوز است تمام.»
در زمانی که پرندگان به خواب فرورفتهاند،شب پا هنوز بیدار است و برای فرار خوکها، گاهی بر طبل میکوبد و گاهی بر شاخ میدمد؛
«میدمد گاه به شاخ،
گاه میکوبد بر طبل به چوب،
وندر آن تیرگی وحشتزا.»
نیما گویی با«شب پا»۵همدرد و همراز بوده است:
چه شب موذیای و طولانی
نیست از هیچکس آوائی
مرده و افسرده همه چیز که هست
نیست دیگر خبر از دنیائی
ده از او دور و کسی گر آنجاست
همچو او زندگیش میگذرد
خود او در آیش
و زن او به نپاری۶تنهاست.
بین تولید و کار کشاورزی،شب پا،تنهایی زن شالیکار و لالاییها ارتباط ناگسستنی وجود دارد،لالاییهای گیلان را میتوان به دو بخش تقسیم نمود:
الف:گارهسری(گهواره سرخوانی).
ب:هلونهگردانی(نانوگردانی)
الف:گارهسری
گارهسری(گهواره سرخوانی)لالاییهایی هستند که آهنگ و ملودی آرامی دارد،مادر
کارهای روزانه خود را انجام داده و با خیال راحت از کارهای روزمره فارغ شده و بر سر گهواره کودک به ترنم نشسته است،تا او را بخواباند.برای نمونه به چند نوع از اشعار و سرودههای گهواره جنبانی که در سرتاسر گیلان رایج است،اشاره میشود،سروده زیر در گیلان به عنوان لالایی زمزمه میگردد و نگارنده این را در منطقه لشت نشا ثبت نموده است:
شالی شالی ترا دردی بگیرای / می جان شیرینا خوابی بگیرای / شالی شالی ترا مرگای بگیرای / می عزیز جان کوچیکا خوابی بگیرای / شالی شالی تو شالان امیری / دور خانه موجی مرغانا گیری / شالی شالی بوشو آواره بوبو / می عزیز جان کوچیکا آرام بگیرای
برگردان:
شغال،ای شغال!درد به جانت بیفتد،تا آرام جان من،بخوابد.
شغال،ای شغال!الهی تو بمیری،عزیز کوچک من خوابش بگیرد
شغال،ای شغال!تو امیر شغالان هستی،دور خانه میگردی تا مرغها را شکار کنی
شغال،ای شغال!برو آواره شو،تا عزیز کوچک من آرام بگیرد.
در گیلان به دلیل وجود جنگل و بیشهزار،شغال فراوان است،گاهی این شغالها به آبادیها هجوم برده و در اطراف خانهء مردم پرسه میزدند و ماکیان را میدزدیدند،مادران برای اینکه کودکان را زودتر بخوابانند،آنها را از شغال میترساندند،مخصوصا هنگامی که شب از نیمه گذشته باشد و سگهای آبادی به عوعو افتاده باشند و کودک بیدار باشد،مادر دوبیتیهای مختلف به مناسبت حال و روزگار خود میخواند و در لابهلای آن بیت زیر را تکرار میکند:
بوخوس کی وخته خوابه ناز بداشته / سگانا وخته لابه ناز بداشته
برگردان:
(بخواب که وقت خواب توست نازنین من!هنگام عوعو سگان است نازنین من!)
«گاره سری»زیر در گوشهء گهواره جنبانی دیلمی با سرودهای به لهجهء گیلکی صومعه سرایی بوسیله استاد فریدون پوررضا خوانندهء خوشصدا اجراء شده است:
گول پسر!گول پسر / گوله نازم / واشکافسته انار شابارم / ناز خنده بزن می دیلَ تنگه / من او خندهیه خریدارم / گوله مار،آلوچهدار / باورده بار / خیلی زماته-نقل و نباته / پیله بو،بوگو نامه / بوبور تی سهمه
برگردان:
(پسر گلم-گل ناز من-انار شاه بهار باز شدهام-برای دل تنگم نازنین بخند من خریدار خنده توام-گل مادر،میوه درخت آلوچه،خیلی هنگام است،نقل و نبات است،بزرگ شده، بگو نام را-تا سهمت را ببری).
ب-هلونهگردانی halonagardani (نانوگردانی)
هلونهگردانی اشعار و سرودهایی هستند که مادر بر سر ننوی کودک میخواند و آهنگ و ملودی هلونهگردانی نسبت به گارهسری ریتم تندتری دارد،به دلیل اینکه مادر کار روزانه را به انجام نرسانده و کارهای نیمهتمام زیادی دارد و میخواهد،هرچه زودتر کودک را بخواباند و به کارهای خود برسد،لالایی زیر در منطقهء دیلمان ثبت شده است:
هالا لالای مام تقی جون / تی بلنده قته قربون / بوخوس مامان بوخوس مامان(۲ بار) / تی سره گاهواره بومام / مار تره گوتای شیره هادام / بوخوس مامان بوخوس مامان(۲ بار) / تو چره گوتی نوخوسهنی / می دیله غصه دوکونی / هالا لالای مام تقی جون / بوخوس مامان،بوخوس مامان(۲ بار)
برگردان:
(هالا لالای لا محمد تقی جان-قربان قد بلند تو-بخواب مادر!بخواب مادر!-بر سر گهوارهء تو آمدم-مادر میگوید شیرت دادم-بخواب مادر!بخواب مادر!تو چرا میگویی نمیخوابم-دلم را غمگین کردی-هالا لالای لا محمد تقی جان-بخواب مادر!بخواب مادر!)
لالایی زیر در منطقه صوفیان سر دیلمان ثبت شده است:
الا لای لای می مه پاره /تی گهواره طلاکار / لا لای لای می مه پاره / ترا بستم به گهواره / تی گهواره قلمکاره / تی ور بنده طلاکاره / الا لای لای گل لاله / تی گاهواره زرین کاره
برگردان:
(الا لای لای،مهپارهء من،گهواره تو طلاکاری است.
الا لای لای،مهپارهء من،ترا به گهواره بستم
گهواره تو قلمکار است،وربند قنداق تو طلاکاری است
الا لای لای گل لاله،گهواره تو زرینکاری شده است.)
لالایی زیر در منطقه شرق گیلان زمزمه میگردد:
الا لای لای مو تی قربون / تی عسبه دیل سر تی خال قربون / تی عسبه دیل سر می سنگ مرمر /تو می حیدر بیبی مو تی صنوبر
برگردان:
(الا لای لای من فدایت شوم،به قربان خال روی سینهات بروم.
سینهء سفید تو سنگ مرمر است،تو حیدر من باشی من صنوبر تو هستم.)
با تغییر و تحولاتی که در عرصه تولید و معیشت،کار و زندگی روستائیان بوقوع پیوسته،بسیاری از باورها و آئینها و فرهنگ فولکلور به بوتهء فراموشی سپرده میشود و از یادها زدوده میگردد.ضبط و ثبت این آواها و لالائیها میتواند،دریچهای کوچک از شناخت جامعهء ما باشد.
منابع و یادداشتها
۱-پایندهء لنگرودی،محمود-فرهنگ گیل و دیلم-امیر کبیر،تهران ۶۶۳۱،ص ۸۸۱٫
۲-نک به:نیما یوشیج-مجموعهء اشعار نیما یوشیج به کوشش دکتر ابو القاسم جنتی-تهران صفی علی شاه،چاپ ۳۶۳۱ ص ۸۸۱٫
۳-اوجا-یک نوع نارون
۴-تیرنگ-قرقاول
۵-شب پا-نگهبان شالیزار
۶-نپاری-چوببستی که اهالی کنار دریا بالای آن میخوابند.
۷-با استفاده از پژوهش میدانی نگارنده.
نویسنده: هوشنگ عباسی
نشریه: فرهنگ و هنر » فرهنگ مردم » تابستان و پاییز ۱۳۸۴ – شماره ۱۴ و۱۵
رونوشت (http://gilan20.com/?p=229)
گارهسری یا گهواره سرخوانی،اشعار و سرودههایی بوده که مادران به عنوان لالایی بر سر گهوارهء کودکان میخواندند تا به خواب بروند.گارهسری همچنین ترانههایی در مایهء دشتی بوده که مادران بر سر گهواره کودکان میخواندند.۱
زمینهء پیدایش این لالایی با زندگی اجتماعی و مناسبات تولیدی پیوند تنگاتنگ داشته است،شرایط سخت معیشت و مناسبات ظالمانه اجتماعی،این آواها و زمزمهها را اندوهگین ساخته است و سبب گردیده،درد و اندوه از آن بتراود و حس دلتنگیها و ناکامیها به صورت آواز و ترنم زمزمه گردند.
برنج پایهء تولید گیلان است و منابع عمدهء مادی یک روستایی از تولید برنج به دست میآید.چون شالیزاران در حاشیهء جنگلهای انبوه به وجود آمده بود،و خوک مهمان ناخوانده و آفت بزرگی برای شالیکاران بود.
خوکها به محصول رسیده هجوم برده و شالیزاران را از بین میبردند.به همین علت مرد خانواده در هنگام داشت برنج،شبها در شالیزار نگهبانی میداد و زن خانواده در خانه تنها سر بر بالین نهاده و دلتنگی مینموده و هنگامی که کودک در داخل گهواره بیتابی میکرد،یا بر اثر نیش پشه میگریست،مادر دلتنگیها و اندوه و نامردایهای خود را با اشعار و ابیاتی زمزمه مینمود،این آواها و لحنها سبب پیدایش گوشههایی در موسیقی گیلان به نام گارهسری(گهواره سرخوانی)و یا هلونهگردانی halona gardani (نانوگردانی)شده است.
به مرد کشاورزی که شب از مزرعه برنج حفاظت مینمود،شوپا ShowPa (شب پا)میگفتند.
«شب پا»شبها بر کومهای به نام«بیجار کتام bijar.kutam »نگهبانی میداد.بیجار کتام آلونکی استوار بر چهار پایهء چوبی بود که به فاصلهء دو متری زمین کفبندی شده بود،این کف با چوبهای نرم ولی مستحکم درختان بسته شده بود و پوششی از کولوش- Kulush (1)- Gahresari
(کاه برنج)یا لی- Li (نوعی گیاه مردابی)دارد و سطح آن با چوب صاف تسطیح شده و روی آن حصیر برای نشستن یا خفتن انداخته میشود.
کتام از چهار سو باز و در معرض هواست و سادهترین جا برای نگهبانی از باغ و شالیزار بوده است،بیجار کتام را در داخل یا حاشیه شالیزار میساختند.
نیما یوشیج پدر شعر نو ایران که خود از اهالی شمال ایران بوده،در شعر«کار شب پا» رنج و اندوه زن و مرد شالیزار را خیلی خوب به تصویر کشیده است:۲
«ماه میتابد رود است آرام
بر سر شاخه اوجا۳،تیرنگ۴
دم بیاویخته در خواب
فروریخته،ولی در آیش
کار شب پا نه هنوز است تمام.»
در زمانی که پرندگان به خواب فرورفتهاند،شب پا هنوز بیدار است و برای فرار خوکها، گاهی بر طبل میکوبد و گاهی بر شاخ میدمد؛
«میدمد گاه به شاخ،
گاه میکوبد بر طبل به چوب،
وندر آن تیرگی وحشتزا.»
نیما گویی با«شب پا»۵همدرد و همراز بوده است:
چه شب موذیای و طولانی
نیست از هیچکس آوائی
مرده و افسرده همه چیز که هست
نیست دیگر خبر از دنیائی
ده از او دور و کسی گر آنجاست
همچو او زندگیش میگذرد
خود او در آیش
و زن او به نپاری۶تنهاست.
بین تولید و کار کشاورزی،شب پا،تنهایی زن شالیکار و لالاییها ارتباط ناگسستنی وجود دارد،لالاییهای گیلان را میتوان به دو بخش تقسیم نمود:
الف:گارهسری(گهواره سرخوانی).
ب:هلونهگردانی(نانوگردانی)
الف:گارهسری
گارهسری(گهواره سرخوانی)لالاییهایی هستند که آهنگ و ملودی آرامی دارد،مادر
کارهای روزانه خود را انجام داده و با خیال راحت از کارهای روزمره فارغ شده و بر سر گهواره کودک به ترنم نشسته است،تا او را بخواباند.برای نمونه به چند نوع از اشعار و سرودههای گهواره جنبانی که در سرتاسر گیلان رایج است،اشاره میشود،سروده زیر در گیلان به عنوان لالایی زمزمه میگردد و نگارنده این را در منطقه لشت نشا ثبت نموده است:
شالی شالی ترا دردی بگیرای / می جان شیرینا خوابی بگیرای / شالی شالی ترا مرگای بگیرای / می عزیز جان کوچیکا خوابی بگیرای / شالی شالی تو شالان امیری / دور خانه موجی مرغانا گیری / شالی شالی بوشو آواره بوبو / می عزیز جان کوچیکا آرام بگیرای
برگردان:
شغال،ای شغال!درد به جانت بیفتد،تا آرام جان من،بخوابد.
شغال،ای شغال!الهی تو بمیری،عزیز کوچک من خوابش بگیرد
شغال،ای شغال!تو امیر شغالان هستی،دور خانه میگردی تا مرغها را شکار کنی
شغال،ای شغال!برو آواره شو،تا عزیز کوچک من آرام بگیرد.
در گیلان به دلیل وجود جنگل و بیشهزار،شغال فراوان است،گاهی این شغالها به آبادیها هجوم برده و در اطراف خانهء مردم پرسه میزدند و ماکیان را میدزدیدند،مادران برای اینکه کودکان را زودتر بخوابانند،آنها را از شغال میترساندند،مخصوصا هنگامی که شب از نیمه گذشته باشد و سگهای آبادی به عوعو افتاده باشند و کودک بیدار باشد،مادر دوبیتیهای مختلف به مناسبت حال و روزگار خود میخواند و در لابهلای آن بیت زیر را تکرار میکند:
بوخوس کی وخته خوابه ناز بداشته / سگانا وخته لابه ناز بداشته
برگردان:
(بخواب که وقت خواب توست نازنین من!هنگام عوعو سگان است نازنین من!)
«گاره سری»زیر در گوشهء گهواره جنبانی دیلمی با سرودهای به لهجهء گیلکی صومعه سرایی بوسیله استاد فریدون پوررضا خوانندهء خوشصدا اجراء شده است:
گول پسر!گول پسر / گوله نازم / واشکافسته انار شابارم / ناز خنده بزن می دیلَ تنگه / من او خندهیه خریدارم / گوله مار،آلوچهدار / باورده بار / خیلی زماته-نقل و نباته / پیله بو،بوگو نامه / بوبور تی سهمه
برگردان:
(پسر گلم-گل ناز من-انار شاه بهار باز شدهام-برای دل تنگم نازنین بخند من خریدار خنده توام-گل مادر،میوه درخت آلوچه،خیلی هنگام است،نقل و نبات است،بزرگ شده، بگو نام را-تا سهمت را ببری).
ب-هلونهگردانی halonagardani (نانوگردانی)
هلونهگردانی اشعار و سرودهایی هستند که مادر بر سر ننوی کودک میخواند و آهنگ و ملودی هلونهگردانی نسبت به گارهسری ریتم تندتری دارد،به دلیل اینکه مادر کار روزانه را به انجام نرسانده و کارهای نیمهتمام زیادی دارد و میخواهد،هرچه زودتر کودک را بخواباند و به کارهای خود برسد،لالایی زیر در منطقهء دیلمان ثبت شده است:
هالا لالای مام تقی جون / تی بلنده قته قربون / بوخوس مامان بوخوس مامان(۲ بار) / تی سره گاهواره بومام / مار تره گوتای شیره هادام / بوخوس مامان بوخوس مامان(۲ بار) / تو چره گوتی نوخوسهنی / می دیله غصه دوکونی / هالا لالای مام تقی جون / بوخوس مامان،بوخوس مامان(۲ بار)
برگردان:
(هالا لالای لا محمد تقی جان-قربان قد بلند تو-بخواب مادر!بخواب مادر!-بر سر گهوارهء تو آمدم-مادر میگوید شیرت دادم-بخواب مادر!بخواب مادر!تو چرا میگویی نمیخوابم-دلم را غمگین کردی-هالا لالای لا محمد تقی جان-بخواب مادر!بخواب مادر!)
لالایی زیر در منطقه صوفیان سر دیلمان ثبت شده است:
الا لای لای می مه پاره /تی گهواره طلاکار / لا لای لای می مه پاره / ترا بستم به گهواره / تی گهواره قلمکاره / تی ور بنده طلاکاره / الا لای لای گل لاله / تی گاهواره زرین کاره
برگردان:
(الا لای لای،مهپارهء من،گهواره تو طلاکاری است.
الا لای لای،مهپارهء من،ترا به گهواره بستم
گهواره تو قلمکار است،وربند قنداق تو طلاکاری است
الا لای لای گل لاله،گهواره تو زرینکاری شده است.)
لالایی زیر در منطقه شرق گیلان زمزمه میگردد:
الا لای لای مو تی قربون / تی عسبه دیل سر تی خال قربون / تی عسبه دیل سر می سنگ مرمر /تو می حیدر بیبی مو تی صنوبر
برگردان:
(الا لای لای من فدایت شوم،به قربان خال روی سینهات بروم.
سینهء سفید تو سنگ مرمر است،تو حیدر من باشی من صنوبر تو هستم.)
با تغییر و تحولاتی که در عرصه تولید و معیشت،کار و زندگی روستائیان بوقوع پیوسته،بسیاری از باورها و آئینها و فرهنگ فولکلور به بوتهء فراموشی سپرده میشود و از یادها زدوده میگردد.ضبط و ثبت این آواها و لالائیها میتواند،دریچهای کوچک از شناخت جامعهء ما باشد.
منابع و یادداشتها
۱-پایندهء لنگرودی،محمود-فرهنگ گیل و دیلم-امیر کبیر،تهران ۶۶۳۱،ص ۸۸۱٫
۲-نک به:نیما یوشیج-مجموعهء اشعار نیما یوشیج به کوشش دکتر ابو القاسم جنتی-تهران صفی علی شاه،چاپ ۳۶۳۱ ص ۸۸۱٫
۳-اوجا-یک نوع نارون
۴-تیرنگ-قرقاول
۵-شب پا-نگهبان شالیزار
۶-نپاری-چوببستی که اهالی کنار دریا بالای آن میخوابند.
۷-با استفاده از پژوهش میدانی نگارنده.
نویسنده: هوشنگ عباسی
نشریه: فرهنگ و هنر » فرهنگ مردم » تابستان و پاییز ۱۳۸۴ – شماره ۱۴ و۱۵
رونوشت (http://gilan20.com/?p=229)