چکامه91
17th June 2013, 12:34 PM
کاووس بالازاده در یک نشست مدعی شد که شعار ایرانی بودن «هزارویکشب» اشتباه است و داستانهای این کتاب افسانههای جهانگرد هستند.
او همچنین گفت، درست است که «هزارویکشب» از «هزار افسان» گرفته شده است، اما صددرصد ایرانی نیست و عناصری از هند، مصر و کشورهای دیگر در آن دیده میشود.
به گزارش خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، کاووس بالازاده، مدرس دانشگاه، در نشست نقد و بررسی «طنز در هزارویکشب» که روز یکشنبه، 26 خردادماه، در سرای داستان بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان برگزار شد، گفت: اگر به برگردان انگلیسی واژهی «طنز» نگاه کنید، متوجه میشوید که طنز معنای چندگانهای دارد. هدف طنز از یکسو خنداندن و از سوی دیگر به فکر واداشتن مردم است.
او افزود: «هزارویکشب» کتابی است که نمیتوانیم بگوییم صددرصد ایرانی، هندی، مصری یا عربی است و ترجمهی آن به عنوان «شبهای عربی» در غرب درست نیست. این اثر در دوران اسلامی از زبان پهلوی به عربی ترجمه شده و از هر فرهنگ چیزی به آن افزوده شده است. من با بورخس موافقام که این کتاب را کاملا شرقی میدانست. برعکس عدهای که بهدرستی میگویند «هزارویکشب» از «هزارافسان» گرفته شده، خیلی بر ایرانی بودن «هزارویکشب» تأکید نمیکنم. اضافه شدن ماجرای کسانی چون هارونالرشید و جعفر برمکی هم نشان میدهد که چیزهایی به نسخهی اولیه اضافه شده است. البتهشخصیتهای ایرانیای مثل اردشیر هم در آن هستند.
بالازاده همچنین عنوان کرد: «هزارویکشب» از افسانههای جهانگرد محسوب میشود. افسانههای جهانگرد از جایی به جای دیگر حرکت میکنند، به کشورهای مختلف میروند و از هرجا عبور میکنند، رنگ آنمکان را به خود میگیرند. درست است که «هزارویکشب» از «هزار افسان» گرفته شده است، اما صددرصد ایرانی نیست و عناصری از هند، مصر و کشورهای دیگر در آن دیده میشود. شعار ایرانی بودن«هزارویکشب» اشتباه است. داستانهای این کتاب افسانههای جهانگرد هستند.
او اضافه کرد: «هزارویکشب» کتابی است سرشار از تخیلات بکر که هرکس میتواند آن را هرطور که میخواهد، بخواند و در آن نکات جذابی دربارهی اساطیر و موضوعات دیگر بخواند. طنز «هزارویکشب» بیش از آنکه انسان را بخنداند، به تفکر وامیدارد. طنز یعنی آنچه ما را متأثر کند. جایی که نیشخند ما به زهرخند تبدیل شود، به مفهوم طنز نزدیک میشویم، وگرنه با فکاهی روبهرو هستیم.
بالازاده در ادامه گفت: در «هزارویکشب» شما چیزهایی میبینید که اگر با فرهنگ عامه آشنا نباشید، بعضی از آنها را درک نمیکنید؛ مثلا حضور مجانین عقلا مثل بهلول، یکی از این عناصر است. این کتاب از فرهنگ عامه سرشار است.
او افزود: یکی از دوستان میگفت «هزارویکشب» ماهوارهی شرق بر فراز غرب است؛ یعنی این کتاب مدام به بسیاری از خلاقان ادبیات جهان ایده داده و ادبیاتی است که شکل آن با سایر آثار متفاوت است.
تلویزیون برای پایین آوردن درک ما از طنز، کوتاهی نکرد
همچنین در این نشست محمدعلی علومی، نویسنده، دربارهی یکی از داستانهای «هزارویکشب»، گفت: حکایت «خلیفهی صیاد» در «هزارویکشب» نمونهی زودهنگامی از «شاهزاده و گدا»ست که در آن طنز موقعیت شکل میگیرد و خلیفه هارونالرشید با صیاد فرودستی به نام «خلیفه» جابهجا میشوند.
او افزود: در این داستان با وجوه قدرتمند و رئال نیز روبهرو میشویم. مثل هر داستان قدرتمند دیگر و به مصداق سخن آلتوسر، جامعهشناس فرانسوی، که میگفت هر اثر هنری یک ایدئولوژی را ابلاغ میکند، یدئولوژی پشت این حکایت هم ایدئولوژی اشعریه است، مبنی بر اینکه «هرچه آن خسرو کند، شیرین بود». در داستان «خلیفهی صیاد» هماهنگی دقیقی میان ساختار و محتوا وجود دارد.
علومی در ادامه به سخنی از منوچهر احترامی که گفته است تا قبل از عمران صلاحی، ما خود را فکاهینویس میدانستیم، اشاره و عنوان کرد: طنزپردازان قدیم هرچه را ناپسند میدانستند، در قالب طنز، هجو یا هزل بیان میکردند. آنها بینش و جهاننگری داشتند، اما با تعریفهای جدید، طنز در آثار قدیم نادر است.
او همچنین گفت: تعریفهای قدیم و جدید از طنز، هجو و هزل متفاوت است. در گذشته وقتی میخواستند عبید زاکانی را طرد کنند، میگفتند که عبید هجاگوست، درحالیکه او نکات اخلاقی را مطرح میکرد.
طنزنویسی امروز ما از نظر گذشتگان هجانویسی بوده است. تعیین اینکه متنی هجو است، طبق تعریف و کارکردی است که انجام میدهد؛ مثلا خواجوی کرمانی از حاکمی بدش میآید، پس دربارهاش هجو میگوید.
ادامهی این هجونویسی به طنز تبدیل میشود. طنز با اهمیت یافتن فردیت در ذهن اهمیت پیدا میکند؛ فردیت به معنای جدید مطرح میشود و هجو به طنز تبدیل میشود.
علومی افزود: هجو و فکاهی هم بعدا به شوخی تبدیل میشوند. کارکرد خنده برای فکاهی بیشتر است. طنز پنهان و فلسفی هم داریم. عبید زاکانی و حافظ هردو در یک دوره زیستهاند و بحرانهای یکسانی را از سر گذراندهاند. اما حافظ به طنز پنهان رو آورده است. در طنز پنهان مشارکت مخاطب که پستمدرنها از آن سخن میگویند، بیشتر دیده میشود.
او سپس عنوان کرد: همهی دنیا تمدن ما را اگرچه با نگاه سیاسی، تحسین میکنند. در اوستا و گاتها هم رگههای طنز موقعیت دیده میشود. متأسفانه تلویزیون در اینکه درک ما را از طنز پایین بیاورد، کوتاهی نکرد. همهی دنیا ما را به داشتن طنز میشناسند. ما شاعری چون عطار داریم که از قول دیوانهها از دستگاه خلقت انتقاد میکند. در آثار مولانا، حافظ و خیام هم طنز دیده میشود.
علومی همچنین اظهار کرد: جلال آل احمد نوعی از ادبیات را رواج داد مبنی بر اینکه ادبیات باید اسلحه باشد و بعد ما فکر کردیم که طنز هم باید اسلحهی مبارزه با زورمندان باشد، درحالیکه کار ادبیات مبارزه نیست؛ به فکر واداشتن است. ادبیات باید تفکر در هستی باشد.
«هزارویکشب»؛ کتابی که ما در حق آن ظلم کردهایم
در بخش دیگری از این نشست احمد عربلو، نویسنده، گفت: ما باید به تعریف درستی از طنز برسیم تا بعد از آن همه چیز روشن شود. اگر ما تعریف خود را از طنز کامل کنیم، راحتتر میتوانیم حکایتهای «هزارویکشب» را بررسی کنیم و بفهمیم که طنز هستند یا نه. ما باید مرز باریکبین طنز، هجو و هزل را مشخص کنیم. این کتاب، اثری است که واقعا در حق آن ظلم کردهایم. چرا به سراغ آن نرفتهایم و آن را نشکافتهایم؟
او افزود: بسیاری از داستانهای «هزارویکشب» مناسب کودکان و نوجوانان هستند، تعدادی از داستانهایش اجتماعی و مشابه احوالات جامعهی کنونی ما هستند. «هزارویکشب» مجموعهای است که با استادی تمام جمع شده است. دست کم 40 - 50 داستان کاملا طنز در آن وجود دارد.
عربلو در ادامه عنوان کرد: بسیاری از داستانهای «هزارویکشب» طنز هستند و میخواهند مشکلات اجتماعی زمان خود را بیان کنند. در بسیاری از این داستانها طنز موقعیت دیده میشود. در «هزارویکشب» تیپهای مختلفی مثل خسروپرویز، هارونالرشید و... دیده میشود.
او تأکید کرد: طنز مشخصههای مختلفی دارد. به نظر من، لبخند زدن باید در طنز باشد. من معتقدم طنز باید لبخند به لب مخاطب بیاورد و مفهومی را با داستانی طنزآمیز بیان کند.
منبع (http://isna.ir/fa/news/92032716198/شعار-ایرانی-بودن-هزارویکشب-اشتباه-است)
او همچنین گفت، درست است که «هزارویکشب» از «هزار افسان» گرفته شده است، اما صددرصد ایرانی نیست و عناصری از هند، مصر و کشورهای دیگر در آن دیده میشود.
به گزارش خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، کاووس بالازاده، مدرس دانشگاه، در نشست نقد و بررسی «طنز در هزارویکشب» که روز یکشنبه، 26 خردادماه، در سرای داستان بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان برگزار شد، گفت: اگر به برگردان انگلیسی واژهی «طنز» نگاه کنید، متوجه میشوید که طنز معنای چندگانهای دارد. هدف طنز از یکسو خنداندن و از سوی دیگر به فکر واداشتن مردم است.
او افزود: «هزارویکشب» کتابی است که نمیتوانیم بگوییم صددرصد ایرانی، هندی، مصری یا عربی است و ترجمهی آن به عنوان «شبهای عربی» در غرب درست نیست. این اثر در دوران اسلامی از زبان پهلوی به عربی ترجمه شده و از هر فرهنگ چیزی به آن افزوده شده است. من با بورخس موافقام که این کتاب را کاملا شرقی میدانست. برعکس عدهای که بهدرستی میگویند «هزارویکشب» از «هزارافسان» گرفته شده، خیلی بر ایرانی بودن «هزارویکشب» تأکید نمیکنم. اضافه شدن ماجرای کسانی چون هارونالرشید و جعفر برمکی هم نشان میدهد که چیزهایی به نسخهی اولیه اضافه شده است. البتهشخصیتهای ایرانیای مثل اردشیر هم در آن هستند.
بالازاده همچنین عنوان کرد: «هزارویکشب» از افسانههای جهانگرد محسوب میشود. افسانههای جهانگرد از جایی به جای دیگر حرکت میکنند، به کشورهای مختلف میروند و از هرجا عبور میکنند، رنگ آنمکان را به خود میگیرند. درست است که «هزارویکشب» از «هزار افسان» گرفته شده است، اما صددرصد ایرانی نیست و عناصری از هند، مصر و کشورهای دیگر در آن دیده میشود. شعار ایرانی بودن«هزارویکشب» اشتباه است. داستانهای این کتاب افسانههای جهانگرد هستند.
او اضافه کرد: «هزارویکشب» کتابی است سرشار از تخیلات بکر که هرکس میتواند آن را هرطور که میخواهد، بخواند و در آن نکات جذابی دربارهی اساطیر و موضوعات دیگر بخواند. طنز «هزارویکشب» بیش از آنکه انسان را بخنداند، به تفکر وامیدارد. طنز یعنی آنچه ما را متأثر کند. جایی که نیشخند ما به زهرخند تبدیل شود، به مفهوم طنز نزدیک میشویم، وگرنه با فکاهی روبهرو هستیم.
بالازاده در ادامه گفت: در «هزارویکشب» شما چیزهایی میبینید که اگر با فرهنگ عامه آشنا نباشید، بعضی از آنها را درک نمیکنید؛ مثلا حضور مجانین عقلا مثل بهلول، یکی از این عناصر است. این کتاب از فرهنگ عامه سرشار است.
او افزود: یکی از دوستان میگفت «هزارویکشب» ماهوارهی شرق بر فراز غرب است؛ یعنی این کتاب مدام به بسیاری از خلاقان ادبیات جهان ایده داده و ادبیاتی است که شکل آن با سایر آثار متفاوت است.
تلویزیون برای پایین آوردن درک ما از طنز، کوتاهی نکرد
همچنین در این نشست محمدعلی علومی، نویسنده، دربارهی یکی از داستانهای «هزارویکشب»، گفت: حکایت «خلیفهی صیاد» در «هزارویکشب» نمونهی زودهنگامی از «شاهزاده و گدا»ست که در آن طنز موقعیت شکل میگیرد و خلیفه هارونالرشید با صیاد فرودستی به نام «خلیفه» جابهجا میشوند.
او افزود: در این داستان با وجوه قدرتمند و رئال نیز روبهرو میشویم. مثل هر داستان قدرتمند دیگر و به مصداق سخن آلتوسر، جامعهشناس فرانسوی، که میگفت هر اثر هنری یک ایدئولوژی را ابلاغ میکند، یدئولوژی پشت این حکایت هم ایدئولوژی اشعریه است، مبنی بر اینکه «هرچه آن خسرو کند، شیرین بود». در داستان «خلیفهی صیاد» هماهنگی دقیقی میان ساختار و محتوا وجود دارد.
علومی در ادامه به سخنی از منوچهر احترامی که گفته است تا قبل از عمران صلاحی، ما خود را فکاهینویس میدانستیم، اشاره و عنوان کرد: طنزپردازان قدیم هرچه را ناپسند میدانستند، در قالب طنز، هجو یا هزل بیان میکردند. آنها بینش و جهاننگری داشتند، اما با تعریفهای جدید، طنز در آثار قدیم نادر است.
او همچنین گفت: تعریفهای قدیم و جدید از طنز، هجو و هزل متفاوت است. در گذشته وقتی میخواستند عبید زاکانی را طرد کنند، میگفتند که عبید هجاگوست، درحالیکه او نکات اخلاقی را مطرح میکرد.
طنزنویسی امروز ما از نظر گذشتگان هجانویسی بوده است. تعیین اینکه متنی هجو است، طبق تعریف و کارکردی است که انجام میدهد؛ مثلا خواجوی کرمانی از حاکمی بدش میآید، پس دربارهاش هجو میگوید.
ادامهی این هجونویسی به طنز تبدیل میشود. طنز با اهمیت یافتن فردیت در ذهن اهمیت پیدا میکند؛ فردیت به معنای جدید مطرح میشود و هجو به طنز تبدیل میشود.
علومی افزود: هجو و فکاهی هم بعدا به شوخی تبدیل میشوند. کارکرد خنده برای فکاهی بیشتر است. طنز پنهان و فلسفی هم داریم. عبید زاکانی و حافظ هردو در یک دوره زیستهاند و بحرانهای یکسانی را از سر گذراندهاند. اما حافظ به طنز پنهان رو آورده است. در طنز پنهان مشارکت مخاطب که پستمدرنها از آن سخن میگویند، بیشتر دیده میشود.
او سپس عنوان کرد: همهی دنیا تمدن ما را اگرچه با نگاه سیاسی، تحسین میکنند. در اوستا و گاتها هم رگههای طنز موقعیت دیده میشود. متأسفانه تلویزیون در اینکه درک ما را از طنز پایین بیاورد، کوتاهی نکرد. همهی دنیا ما را به داشتن طنز میشناسند. ما شاعری چون عطار داریم که از قول دیوانهها از دستگاه خلقت انتقاد میکند. در آثار مولانا، حافظ و خیام هم طنز دیده میشود.
علومی همچنین اظهار کرد: جلال آل احمد نوعی از ادبیات را رواج داد مبنی بر اینکه ادبیات باید اسلحه باشد و بعد ما فکر کردیم که طنز هم باید اسلحهی مبارزه با زورمندان باشد، درحالیکه کار ادبیات مبارزه نیست؛ به فکر واداشتن است. ادبیات باید تفکر در هستی باشد.
«هزارویکشب»؛ کتابی که ما در حق آن ظلم کردهایم
در بخش دیگری از این نشست احمد عربلو، نویسنده، گفت: ما باید به تعریف درستی از طنز برسیم تا بعد از آن همه چیز روشن شود. اگر ما تعریف خود را از طنز کامل کنیم، راحتتر میتوانیم حکایتهای «هزارویکشب» را بررسی کنیم و بفهمیم که طنز هستند یا نه. ما باید مرز باریکبین طنز، هجو و هزل را مشخص کنیم. این کتاب، اثری است که واقعا در حق آن ظلم کردهایم. چرا به سراغ آن نرفتهایم و آن را نشکافتهایم؟
او افزود: بسیاری از داستانهای «هزارویکشب» مناسب کودکان و نوجوانان هستند، تعدادی از داستانهایش اجتماعی و مشابه احوالات جامعهی کنونی ما هستند. «هزارویکشب» مجموعهای است که با استادی تمام جمع شده است. دست کم 40 - 50 داستان کاملا طنز در آن وجود دارد.
عربلو در ادامه عنوان کرد: بسیاری از داستانهای «هزارویکشب» طنز هستند و میخواهند مشکلات اجتماعی زمان خود را بیان کنند. در بسیاری از این داستانها طنز موقعیت دیده میشود. در «هزارویکشب» تیپهای مختلفی مثل خسروپرویز، هارونالرشید و... دیده میشود.
او تأکید کرد: طنز مشخصههای مختلفی دارد. به نظر من، لبخند زدن باید در طنز باشد. من معتقدم طنز باید لبخند به لب مخاطب بیاورد و مفهومی را با داستانی طنزآمیز بیان کند.
منبع (http://isna.ir/fa/news/92032716198/شعار-ایرانی-بودن-هزارویکشب-اشتباه-است)