soham 313
11th June 2013, 08:49 AM
رفتار هر کس بیانگر شخصیت اوست...؟!
مردي نابينا زير درختي نشسته بود!پادشاهي نزد او آمد، اداي احترام كرد و گفت:قربان، از چه راهي ميتوان به پايتخت رفت؟»پس از او نخست وزير همين پادشاه نزد مرد نابينا آمد و بدون اداي احترام گفت:آقا، راهي كه به پايتخت مي رود كدام است؟سپس مردي عادي نزد نابينا آمد، ضربه اي به سر او زد و پرسيد: احمق،راهي كه به پايتخت مي رود كدامست؟هنگامي كه همه آنها مرد نابينا را ترك كردند، او شروع به خنديدن كرد.مرد ديگري كه كنار نابينا نشسته بود، از او پرسيد:براي چه مي خندي؟نابينا پاسخ داد:اولين مردي كه از من سووال كرد، پادشاه بود.مرد دوم نخست وزير او بود و مرد سوم فقط يك نگهبان ساده بود.مرد با تعجب از نابينا پرسيد:چگونه متوجه شدي؟ مگر تو نابينا نيستي؟نابينا پاسخ داد: «رفتار آنها ... پادشاه از بزرگي خود اطمينان داشت و به همين دليل اداي احترام كرد... ولي نگهبان به قدري از حقارت خود رنج مي برد كه حتي مرا كتك زد. او بايد با سختي و مشكلات فراوان زندگي كرده باشد.»
منبع :http://joke123.blogfa.com/
مردي نابينا زير درختي نشسته بود!پادشاهي نزد او آمد، اداي احترام كرد و گفت:قربان، از چه راهي ميتوان به پايتخت رفت؟»پس از او نخست وزير همين پادشاه نزد مرد نابينا آمد و بدون اداي احترام گفت:آقا، راهي كه به پايتخت مي رود كدام است؟سپس مردي عادي نزد نابينا آمد، ضربه اي به سر او زد و پرسيد: احمق،راهي كه به پايتخت مي رود كدامست؟هنگامي كه همه آنها مرد نابينا را ترك كردند، او شروع به خنديدن كرد.مرد ديگري كه كنار نابينا نشسته بود، از او پرسيد:براي چه مي خندي؟نابينا پاسخ داد:اولين مردي كه از من سووال كرد، پادشاه بود.مرد دوم نخست وزير او بود و مرد سوم فقط يك نگهبان ساده بود.مرد با تعجب از نابينا پرسيد:چگونه متوجه شدي؟ مگر تو نابينا نيستي؟نابينا پاسخ داد: «رفتار آنها ... پادشاه از بزرگي خود اطمينان داشت و به همين دليل اداي احترام كرد... ولي نگهبان به قدري از حقارت خود رنج مي برد كه حتي مرا كتك زد. او بايد با سختي و مشكلات فراوان زندگي كرده باشد.»
منبع :http://joke123.blogfa.com/