Sa.n
9th June 2013, 09:45 PM
شعر" آسان است برای من "شمس لنگرودی (http://www.beytoote.com/art/song/poetry-langroodi1-shams.html)
http://www.beytoote.com/images/stories/economic/en1238.jpg (http://www.beytoote.com/art/song/poetry-langroodi1-shams.html)
آسان است برای من
که خیابان ها را تا کنم
و در چمدانی بگذارم که صدای باران را به جز تو کسی نشنود
آسان است به درخت انار بگویم انارش را خود به خانه ی من آورد
آسان است آفتاب را سه شبانه روز بی آب و دانه رها کنم
و روز ضعیف شده را ببینم که عصا زنان از آسمان خزر بالا می رود
آسان است یک چهچه گنجشک را ببافم
و پیراهن خوابت کنم
آسان است برای من که به شهاب نومید فرمان دهم که به نقطه ی اولش برگردد
برای من آسان است به نرمی آبها سخن بگویم
و دل صخره را بشکافم
آسان است ناممکن ها را ممکن شوم
و زمین در گوشم بگوید: "بس کن رفیق"
اما
آسان نیست که معنی مرگ را بدانم
وقتی تو به زندگی آری گفته ای ...
http://www.beytoote.com/images/stories/economic/en1124.jpg
آرام باش عزیز من
آرام باش
حکایت دریاست زندگی
گاهی درخشش آفتاب ،
برق و بوی نمک ،
ترشح شادمانی
گاهی هم فرو می رویم ،
چشم های مان را می بندیم ،
همه جا تاریکی است ،
آرام باش عزیز من
آرام باش
دوباره سر از آب بیرون می آوریم
و تلالو آفتاب را می بینیم
زیر بوته ای از برف
که این دفعه
درست از جایی که تو دوست داری طالع می شود."شمس لنگرودی "
منبع:n-poems.blogsky.com
http://www.beytoote.com/images/stories/economic/en1238.jpg (http://www.beytoote.com/art/song/poetry-langroodi1-shams.html)
آسان است برای من
که خیابان ها را تا کنم
و در چمدانی بگذارم که صدای باران را به جز تو کسی نشنود
آسان است به درخت انار بگویم انارش را خود به خانه ی من آورد
آسان است آفتاب را سه شبانه روز بی آب و دانه رها کنم
و روز ضعیف شده را ببینم که عصا زنان از آسمان خزر بالا می رود
آسان است یک چهچه گنجشک را ببافم
و پیراهن خوابت کنم
آسان است برای من که به شهاب نومید فرمان دهم که به نقطه ی اولش برگردد
برای من آسان است به نرمی آبها سخن بگویم
و دل صخره را بشکافم
آسان است ناممکن ها را ممکن شوم
و زمین در گوشم بگوید: "بس کن رفیق"
اما
آسان نیست که معنی مرگ را بدانم
وقتی تو به زندگی آری گفته ای ...
http://www.beytoote.com/images/stories/economic/en1124.jpg
آرام باش عزیز من
آرام باش
حکایت دریاست زندگی
گاهی درخشش آفتاب ،
برق و بوی نمک ،
ترشح شادمانی
گاهی هم فرو می رویم ،
چشم های مان را می بندیم ،
همه جا تاریکی است ،
آرام باش عزیز من
آرام باش
دوباره سر از آب بیرون می آوریم
و تلالو آفتاب را می بینیم
زیر بوته ای از برف
که این دفعه
درست از جایی که تو دوست داری طالع می شود."شمس لنگرودی "
منبع:n-poems.blogsky.com