Sa.n
8th June 2013, 02:02 PM
آیاخانهداری خسته کننده است؟ (http://www.beytoote.com/psychology/khanevde-m/housekeeping3-boring.html)
به باور نگارنده یکی از ریشه های بیان خسته کننده بودن خانه داری از منظری خاص که منجر به نتایجی خاص مبنی بر ضرورت حضور زنان در موقعیت های شغلی می شود ایجاد دوقطبی «اشتغال-خانه داری» است.
http://www.beytoote.com/images/stories/psychology/ra4-1888.jpg (http://www.beytoote.com/psychology/khanevde-m/housekeeping3-boring.html)الف: خانه داری خسته کننده است!جسارت این جمله تحت لوای طرح بیش از حد آن در مجامع مختلف و عادی سازی آن به نحوی خاص، تا حدی پنهان شده و کمتر مورد توجه قرار می گیرد؛ اما طرح مسئله خسته کننده بودن خانه داری در گرو غفلت از ریشه و اساس این مسئله است. یعنی طرح سوال «آیا به واقع خانه داری خسته کننده است؟» که در صورت مثبت بودن پاسخ، ضرورت روشن کردن ابعاد ساحتی که به خسته کننده بودن خانه داری منجر می شود، رخ می نماید. به باور نگارنده یکی از ریشه های بیان خسته کننده بودن خانه داری از منظری خاص که منجر به نتایجی خاص مبنی بر ضرورت حضور زنان در موقعیت های شغلی می شود ایجاد دوقطبی «اشتغال-خانه داری» است. دوقطبی سازی که در بسیاری موارد به نتایجی نامناسب و غیرمنطقی منجر می شود و در هیاهوهای رسانه ای بر تقابل جدی این دو مسئله افزوده می شود. در واقع با پذیرش اصلی مبنی بر وجود خستگی روحی و جسمی در هر کار و فعلی و تلاش برای شناخت ابعاد آزار دهنده و کاهش آن عوامل و نتایج، می توان گفت طرح مسئله خسته کننده بودن خانه داری در بسیاری مواقع لزوما به معنای تلاش جهت شناخت موارد آسیب زای این پدیده نیست، و تلاش برای ابطال ادعای تقویت دوقطبی «اشتغال-خانه داری» و دمیدن در کوره این آتش از سوی بسیاری مصلح نمایان، بی نتیجه و بیهوده است. ورود کارشناسان مصلح و لزوم دقت موشکافانه جهت حل مسائل و مشکلات مختلف این عرصه است که می تواند خانه داری را چون پدیده ای عادی و نه در مقابل اشتغال بررسی کرده و آسیب ها و فرصت های آن را بیان کند.
http://www.beytoote.com/images/stories/psychology/ra4-1887.jpgب: خانه داری خسته کننده نیست!قرار دادن این جمله به عنوان تیتر بند دوم از نوشتار حاضر گویای میزان اهمیت جمله فوق در میان این سطور است. اما معنای جمله فوق تنها در گرو یک اصل مهم و تاثیر گزار است که در صورت غیبت آن هر فعلی می تواند با میزانی از خستگی و حتی انزجار همراه شود. به دیگر سخن خانه داری تنها زمانی خسته کننده نیست که همراه با برنامه ریزی و هوشیاری مداوم باشد. این برنامه ریزی را می توان بر مبنای کارهای کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت قرار داده تا با حجم قابل قبولی از کارهای منزل مواجه بود. نکته اینکه مغز انسان همواره در مقابل برنامه ریزی های کیفی و کلی موضع گیری کرده و دچار سردرگمی ویژه ای می شود، حال آنکه با طبقه بندی زمانی به جا و به اندازه می توان این سردرگمی را از مغز دور کرد. مدعای این سطور بروز خستگی روحی در قبال پدیده ای به نام خانه داری است که بدون مشخص کردن اجزای این پدیده آن را به وزنه ای سنگین و غیرقابل هضم برای روح تبدیل می کند.
پس در قدم اول باید به مشخص کردن اجزای کلی خانه داری و طبقه بندی آن با توجه به اهمیت و حجم کارها پرداخت. یعنی مشخص کردن کارهای کوتاه مدت و فوری مانند آشپزی روز، کارهای میان مدت مانند گردگیری های دوروز در میان و جارو کشیدن و کارهای بلند مدت مانند شستن فرش ها و خانه تکانی و دیگر کارها و اعمال مربوط به امور خانه است! با این برنامه ریزی است که مغز با اعمالی مشخص مواجه شده و از موضع گیری در مقابل آن می پرهیزد. از سوی دیگر مشخص کردن نوع تفریحاتی که می تواند در میانه روز فرد را از کلافگی رهانیده و او را در لذتی مناسب از اعمال خود قرار دهد از اهمیتی به سزا برخوردار است. با توجه به سطور فوق می توان این تفریحات را از دل فرهنگ ها و نسل های مختلف استخراج کرد. طبیعی است که یک زن جوان تحصیل کرده از طبقه متوسط شهری (که می توان مدعی شد مخاطب این سطور نیز هست!) با استفاده به جا از اینترنت، خواندن کتاب، تماشای فیلم و صحبت با دوستان به پربار سازی اوقات خود مشغول شده و راه فرار از کلافگی را برای خود ایجاد کند. اما درمیان زنان نسل قبل می توان به جمع شدن ایشان در خانه یکی از همسایه ها و مشغول شدن به تمیز کردن سبزی های خود و انجام کارهای عمده مانند پاک کردن حجم زیادی از برنج برای بازه زمانی طولانی، خورد کردن کله قندهای خانه و صحبت کردن با یکدیگر از تفریحاتی است که به کم کردن فشار کار خانه منجر می شود، اشاره کرد. اما فارغ از تمام این مسائل می توان سوال موجود در این سطور را مورد تاکید قرار داد که کدام الگو برای زنان امروز جامعه ما و تسهیل و جذاب نمودن امر خانه داری مناسب و جالب توجه است؟منبع : سر سرا/تبیان
به باور نگارنده یکی از ریشه های بیان خسته کننده بودن خانه داری از منظری خاص که منجر به نتایجی خاص مبنی بر ضرورت حضور زنان در موقعیت های شغلی می شود ایجاد دوقطبی «اشتغال-خانه داری» است.
http://www.beytoote.com/images/stories/psychology/ra4-1888.jpg (http://www.beytoote.com/psychology/khanevde-m/housekeeping3-boring.html)الف: خانه داری خسته کننده است!جسارت این جمله تحت لوای طرح بیش از حد آن در مجامع مختلف و عادی سازی آن به نحوی خاص، تا حدی پنهان شده و کمتر مورد توجه قرار می گیرد؛ اما طرح مسئله خسته کننده بودن خانه داری در گرو غفلت از ریشه و اساس این مسئله است. یعنی طرح سوال «آیا به واقع خانه داری خسته کننده است؟» که در صورت مثبت بودن پاسخ، ضرورت روشن کردن ابعاد ساحتی که به خسته کننده بودن خانه داری منجر می شود، رخ می نماید. به باور نگارنده یکی از ریشه های بیان خسته کننده بودن خانه داری از منظری خاص که منجر به نتایجی خاص مبنی بر ضرورت حضور زنان در موقعیت های شغلی می شود ایجاد دوقطبی «اشتغال-خانه داری» است. دوقطبی سازی که در بسیاری موارد به نتایجی نامناسب و غیرمنطقی منجر می شود و در هیاهوهای رسانه ای بر تقابل جدی این دو مسئله افزوده می شود. در واقع با پذیرش اصلی مبنی بر وجود خستگی روحی و جسمی در هر کار و فعلی و تلاش برای شناخت ابعاد آزار دهنده و کاهش آن عوامل و نتایج، می توان گفت طرح مسئله خسته کننده بودن خانه داری در بسیاری مواقع لزوما به معنای تلاش جهت شناخت موارد آسیب زای این پدیده نیست، و تلاش برای ابطال ادعای تقویت دوقطبی «اشتغال-خانه داری» و دمیدن در کوره این آتش از سوی بسیاری مصلح نمایان، بی نتیجه و بیهوده است. ورود کارشناسان مصلح و لزوم دقت موشکافانه جهت حل مسائل و مشکلات مختلف این عرصه است که می تواند خانه داری را چون پدیده ای عادی و نه در مقابل اشتغال بررسی کرده و آسیب ها و فرصت های آن را بیان کند.
http://www.beytoote.com/images/stories/psychology/ra4-1887.jpgب: خانه داری خسته کننده نیست!قرار دادن این جمله به عنوان تیتر بند دوم از نوشتار حاضر گویای میزان اهمیت جمله فوق در میان این سطور است. اما معنای جمله فوق تنها در گرو یک اصل مهم و تاثیر گزار است که در صورت غیبت آن هر فعلی می تواند با میزانی از خستگی و حتی انزجار همراه شود. به دیگر سخن خانه داری تنها زمانی خسته کننده نیست که همراه با برنامه ریزی و هوشیاری مداوم باشد. این برنامه ریزی را می توان بر مبنای کارهای کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت قرار داده تا با حجم قابل قبولی از کارهای منزل مواجه بود. نکته اینکه مغز انسان همواره در مقابل برنامه ریزی های کیفی و کلی موضع گیری کرده و دچار سردرگمی ویژه ای می شود، حال آنکه با طبقه بندی زمانی به جا و به اندازه می توان این سردرگمی را از مغز دور کرد. مدعای این سطور بروز خستگی روحی در قبال پدیده ای به نام خانه داری است که بدون مشخص کردن اجزای این پدیده آن را به وزنه ای سنگین و غیرقابل هضم برای روح تبدیل می کند.
پس در قدم اول باید به مشخص کردن اجزای کلی خانه داری و طبقه بندی آن با توجه به اهمیت و حجم کارها پرداخت. یعنی مشخص کردن کارهای کوتاه مدت و فوری مانند آشپزی روز، کارهای میان مدت مانند گردگیری های دوروز در میان و جارو کشیدن و کارهای بلند مدت مانند شستن فرش ها و خانه تکانی و دیگر کارها و اعمال مربوط به امور خانه است! با این برنامه ریزی است که مغز با اعمالی مشخص مواجه شده و از موضع گیری در مقابل آن می پرهیزد. از سوی دیگر مشخص کردن نوع تفریحاتی که می تواند در میانه روز فرد را از کلافگی رهانیده و او را در لذتی مناسب از اعمال خود قرار دهد از اهمیتی به سزا برخوردار است. با توجه به سطور فوق می توان این تفریحات را از دل فرهنگ ها و نسل های مختلف استخراج کرد. طبیعی است که یک زن جوان تحصیل کرده از طبقه متوسط شهری (که می توان مدعی شد مخاطب این سطور نیز هست!) با استفاده به جا از اینترنت، خواندن کتاب، تماشای فیلم و صحبت با دوستان به پربار سازی اوقات خود مشغول شده و راه فرار از کلافگی را برای خود ایجاد کند. اما درمیان زنان نسل قبل می توان به جمع شدن ایشان در خانه یکی از همسایه ها و مشغول شدن به تمیز کردن سبزی های خود و انجام کارهای عمده مانند پاک کردن حجم زیادی از برنج برای بازه زمانی طولانی، خورد کردن کله قندهای خانه و صحبت کردن با یکدیگر از تفریحاتی است که به کم کردن فشار کار خانه منجر می شود، اشاره کرد. اما فارغ از تمام این مسائل می توان سوال موجود در این سطور را مورد تاکید قرار داد که کدام الگو برای زنان امروز جامعه ما و تسهیل و جذاب نمودن امر خانه داری مناسب و جالب توجه است؟منبع : سر سرا/تبیان