bankdarebozorg
6th June 2013, 01:11 AM
شاید شما هم به این بحث برخورد کرده اید که اصول علم اقتصاد در ایران صدق نمی کند برخی برای دور زدن اصول علم اقتصاد و در واقع کنار زدن دانشمندان اقتصادی از مناصبی که حقشان است و سزاوارشان است چنین مطالبی را عنوان می نمایند.
در این جا باید با طریقه ای از جنس فلسفه علم وارد موضوع شویم. بدیهیات- اصول بدیهی شاید واژه ای است که در برخی علوم نظیر ریاضیات ئاژه های مناسبی به نظر می رسند اما به علت مباحث چالشی که در علم اقتصاد وجود دارد <ازه های فرض و فروض بیشتر از اصول بدیهی کاربرد پیدا کرده اند.
در علم اقتصاد چند فرض بسیار اساسی وجود دارد که تقریبا در تمامی تئوری های اقتصادی بر آن اساس عمل می شود که البته برخی از آنها مصرح در نظریات است و برخی غیر مصرح است اما بدون چنین فرصی ارائه تئوری بی اساس است.
1- اصل کمیابی: اگر منابع کمیاب نباشند اصولا بحث در تخصیص بهینه آنها بی فایده است بنابراین آنچه که باعث وجود و ایجاد دانش اقتصاد شده است اصل کمیابی یا LOw Of SCARCITY است.
2- اصل رفتار عقلایی: رفتار عقلایی هرچند یک فرض و شاید یک اصل بدیهی در اقتصاد است اما باید گفت نسبت به اصل کمیابی فرضی است که مباحث پیچیده تری در باره آن وجود دارد در یک کلام خلاصه می گویند که طبق رفتار عقلایی فرد عمدا به خود زیان نمی رساند مگر این که زیان اجباری را حداقل کند همچنین برخی از تصریح های تابعی غیر عقلایی نظیر تابع لکسیکوگراف در این باره ارائه می شود این فرض مهمترین فرضی است که اقتصاد دانان را در مقابل دیکتاتورهای مختلف از جمله دیکتاتورهای روحانی مآب قرار می دهد
3- اصل اختیار و انتخاب: یعنی این که بشر مختار است و آزادی انتخاب دارد این فرض در واقع یکی از پیچیده ترین موضوعات فلسفی بشر را به عنوان فرض خود می گیرد بنابراین از نظر جبرگرایان دانش اقتصاد دانشی بی فایده می باشد.
4- اصل درستکاری و حسن نیت: این اصل اگر چه در هیچ متنی مصرح نیست اما یکی از پایه های فرضی اقتصاد است بدون حسن نیست و درستکاری بسیاری از مدلهای اقتصادی حدذاقل دچار خدشه اساسی می شوند در مواردی که اقتصاد دانان به طرح مدلهای فکر تبهکاران پرداخته اند در واقع این اصل را به کنار نهاده اند بنابراین مدلهای عادی نیز ناکارآمد شده و به کنار نهاده شده اند.
در این جا باید با طریقه ای از جنس فلسفه علم وارد موضوع شویم. بدیهیات- اصول بدیهی شاید واژه ای است که در برخی علوم نظیر ریاضیات ئاژه های مناسبی به نظر می رسند اما به علت مباحث چالشی که در علم اقتصاد وجود دارد <ازه های فرض و فروض بیشتر از اصول بدیهی کاربرد پیدا کرده اند.
در علم اقتصاد چند فرض بسیار اساسی وجود دارد که تقریبا در تمامی تئوری های اقتصادی بر آن اساس عمل می شود که البته برخی از آنها مصرح در نظریات است و برخی غیر مصرح است اما بدون چنین فرصی ارائه تئوری بی اساس است.
1- اصل کمیابی: اگر منابع کمیاب نباشند اصولا بحث در تخصیص بهینه آنها بی فایده است بنابراین آنچه که باعث وجود و ایجاد دانش اقتصاد شده است اصل کمیابی یا LOw Of SCARCITY است.
2- اصل رفتار عقلایی: رفتار عقلایی هرچند یک فرض و شاید یک اصل بدیهی در اقتصاد است اما باید گفت نسبت به اصل کمیابی فرضی است که مباحث پیچیده تری در باره آن وجود دارد در یک کلام خلاصه می گویند که طبق رفتار عقلایی فرد عمدا به خود زیان نمی رساند مگر این که زیان اجباری را حداقل کند همچنین برخی از تصریح های تابعی غیر عقلایی نظیر تابع لکسیکوگراف در این باره ارائه می شود این فرض مهمترین فرضی است که اقتصاد دانان را در مقابل دیکتاتورهای مختلف از جمله دیکتاتورهای روحانی مآب قرار می دهد
3- اصل اختیار و انتخاب: یعنی این که بشر مختار است و آزادی انتخاب دارد این فرض در واقع یکی از پیچیده ترین موضوعات فلسفی بشر را به عنوان فرض خود می گیرد بنابراین از نظر جبرگرایان دانش اقتصاد دانشی بی فایده می باشد.
4- اصل درستکاری و حسن نیت: این اصل اگر چه در هیچ متنی مصرح نیست اما یکی از پایه های فرضی اقتصاد است بدون حسن نیست و درستکاری بسیاری از مدلهای اقتصادی حدذاقل دچار خدشه اساسی می شوند در مواردی که اقتصاد دانان به طرح مدلهای فکر تبهکاران پرداخته اند در واقع این اصل را به کنار نهاده اند بنابراین مدلهای عادی نیز ناکارآمد شده و به کنار نهاده شده اند.