kamanabroo
5th June 2013, 02:30 PM
وصيتها و صدقات امام موسى بن جعفر عليه السّلام
عيون اخبار الرضا: عبد اللَّه بن محمّد حجال نقل از ابراهيم بن عبد اللَّه جعفرى كه او از عدهاى از خويشاوندان خود نقل كرد كه حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام بر وصيت خود اسحاق بن جعفر بن محمّد و ابراهيم بن محمّد جعفرى و جعفر بن صالح جعفرى و معاويه جعفرى و يحيى بن حسين بن زيد و سعد بن عمران انصارى و
محمّد بن حارث انصارى و يزيد بن سليط انصارى و محمّد بن جعفر اسلمى را شاهد گرفت.
بعد از اينكه ايشان را گواه گرفت بر شهادت بوحدانيت خداى يكتا و رسالت محمّد مصطفى و آمدن روز جزا و برانگيخته شدن مردم از قبرها و اينكه زنده شدن پس از مرگ حق است همچنين حساب و كيفر و قصاص و ايستادن در مقابل خداى بزرگ و آنچه حضرت محمّد صلّى اللَّه عليه و آله آورده حق است و واقعيت دارد و هر چه روح الامين آورده بر همين عقيده زندگى ميكنم و ميميرم و برانگيخته خواهم شد.
اينها را گواه ميگيرم بر اينكه وصيت خود را بخط خويش نوشتهام و وصيت جدم امير المؤمنين و وصيت امام حسن و امام حسين و على بن الحسين و محمّد بن على و وصيت جعفر بن محمّد را قبل از اين نسخهبردارى كردهام بدون حذف يك حرف، وصيت كردم بفرزندم على و ساير فرزندانم پس از او اگر فرزندم على خواست و رشد و صلاح در آنها ديد و مايل بود كه باشند، در صورتى كه نخواست آنها در وصيت باشند و ميل داشت خارج شوند اختيار با او است آنها را اختيارى نيست صدقات و اموال و فرزندانى كه واگذاردهام بفرزندم على وصيت ميكنم و ابراهيم و عباس و اسماعيل و احمد و ام احمد ولى اختيار زنانم فقط در دست على است و يك ثلث از صدقه پدر و خويشاوندانم در اختيار اوست كه هر طور مايل است بمصرف برساند و اختيار هر نوع تصرفى را او دارد اگر مايل بود بانجام ميرساند آنچه در باره خانوادهام ذكر كردهام و اگر نخواست انجام نميدهد اين اختيار را دارد ميتواند در صورتى كه ميل داشت اموال مرا بفروشد، ببخشد يا بكسى بدهد او صدقه كند بر خلاف وصيتى كه من كردهام اين كار در اختيار اوست ميتواند انجام دهد.
كار او در وصيت و ثروت و خانواده و فرزندانم با من هيچ فرقى ندارد.
اگر مايل بود برادرانش را كه در اول وصيتنامه نام بردهام بر شركت در وصيت نگهدارد ميتواند، در صورتى كه مايل نبود ميتواند خارج كند بدون اينكه بر او ايرادى باشد در صورتى بخواهد يكى از برادران خواهر خود را بازدواج كسى در آورد نميتواند مگر باجازه و امر او هر قدرتمندى كه جلو او را بگيرد يا مانع شود از انجام وصيتى كه باو كردهام بيزار از خدا و پيامبر خواهد بود و خدا و پيامبر از او بيزارند و بر او باد لعنت لعنتكنندگان و ملائكه مقرب و پيامبران مرسل و تمام مردم مؤمن و هيچ يك از سلاطين نميتوانند سرمايهاى كه من در نزد او دارم بگيرند و نه هيچ كدام از فرزندانم مالى كه نزد او دارم هر چه او بگويد در كم و زياد، حق با اوست و راست ميگويد. از اينكه بعضى از فرزندان خود را با او شريك در وصيت كردم منظورم نام بردن آنها بود.
فرزندانم كوچك و مادران آنها هر كدام در منزل خود ماندند و مراقب حجاب خويش بودند آنچه در زمان حيات خودم ميگرفتند پس از فوت نيز ميگيرند، در صورت تمايل او و كسى شوهر اختيار كرد نميتواند فرزند مرا بزرگ كند مگر على صلاح بداند، دختران مرا هيچ كدام از برادرانشان و مادرانشان هيچ اختيارى در باره آنها ندارند. مگر باجازه و ميل و مشورت او.
اگر چنين كارى را بر خلاف وصيت من بكنند مخالفت با خدا و پيامبر نموده و او را از اختيارى كه دارد باز داشتهاند او بهتر ميداند كه فاميلش با چه كس ميتوانند ازدواج كنند در صورتى صلاح بداند عروس ميكند و گر نه مانع ازدواج مىشود، همسرانم را وصيت كردهام مانند آنچه در ابتداى وصيتنامه ذكر نمودهام و خداوند را بر آنها گواه ميگيرم.
هيچ كس نميتواند وصيت مرا بگشايد و باز كند، اين وصيت بهمان وضعى كه توضيح داده و تعيين كردهام هر كه مخالفت با وصيتم كرد وزر وبالش بگردن اوست و هر كه مطابق آن عمل نمود از ثوابش بهرهمند مىشود خدا بهيچ كس ستم روا نميدارد و هيچ كس چه سلطان و چه ديگرى نميتواند وصيتنامه مرا كه مهر زدهام پاره كند هر كس چنين كند گرفتار لعنت و غضب خدا و ملائكه و تمام مسلمانان و مؤمنين شود حضرت موسى بن جعفر و شاهدان مهر زدند.
عبد اللَّه بن محمّد جعفرى گفت: عباس بن موسى بن جعفر به پسر عمران، قاضى طلحى گفت: درون اين نامه گنج و جواهرى است براى ما ولى او ميخواهد صاحب آن شود و بما ندهد هر چه پدرمان واگذاشته در اختيار اوست ما را دست تنگ و بينوا كرده. ابراهيم بن محمّد جعفرى باو حمله كرد و دشنامش داد همچنين اسحاق بن جعفر.
عباس بقاضى گفت: مهر از وصيتنامه بردار ببين چه نوشته گفت: من چنين كارى نميكنم كه مورد لعنت پدرت قرار گيرم. عباس گفت: خودم مهر را پاره ميكنم گفت: اختيار با تو است. عباس مهر از نامه برگرفت ديد آنها را از وصيت خارج كرده فقط على را وصى قرار داده و ايشان را باطاعت از على بن موسى الرضا ملزم نموده چه بخواهند و چه نخواهند يا مانند يتيمان در تحت كفالت او باشند و از حد صدقه نيز خارج كرده و يادآورى نموده.
در اين موقع حضرت رضا رو بجانب عباس كرده فرمود: برادر! من ميدانم قرض ترا وادار باين كار كرده فرمود: سعد! برو تعيين كن چقدر قرض دارند قرض آنها را بپرداز و سند مقروض بودنش را بگير و قبض رسيد از طلبكاران بستان بخدا قسم برابرى و برادرى و نيكى بشما را رها نميكنم تا زنده باشم شما هر چه مايليد بگوئيد.
عباس گفت: هر چه بما بدهى مقدارى از اموال ما است كه در اختيار تو است آنچه باقيمانده بيشتر است فرمود: شما هر چه مايليد بگوئيد و هر ادعائى كه مايليد بكنيد خدايا برادران مرا اصلاح كن و آنها را وسيله راهنمائى ديگران قرار ده
شيطان را از ما و آنها دور گردان و ايشان را يارى كن بر اطاعت خود. خدا را بر آنچه ميگويم دليل ميگيرم كه واقعيتى را ميگويم.
عباس گفت: چقدر زباندار هستى مرا قدرت مقابله با تو نيست، بعد از اين سخن از هم جدا شدند.
عيون اخبار الرضا- ج 1 ص 37- عبد الرحمن بن حجاج گفت: حضرت ابو الحسن على بن موسى برايم وصيت امير المؤمنين عليه السّلام را با صدقه پدرش بوسيله ابو اسماعيل مصادف فرستاد و ذكر كرده بود موقوفه حضرت صادق و موقوفه خودش را.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* اين صدقه و وقفنامه موسى بن جعفر است كه فلان زمين را كه در فلان محل است و حدود آن زمين چنين است، تمامى آن از نخلستان و زمين و آب و حدود متصرفات و حقوق و آبيارى از قنات و هر نوع حقى كه دارد از قبيل خرمنكوبى تصرف در ارتفاعات يا درختكارى و حقابه با زمين زراعتى و مسيل و قسمتهاى آباد و باير تمام حقوقى كه در اين زمين دارد وقف كرد بفرزندان صلبى خودش مرد و زن كه بين آنها تقسيم شود تمام غله و محصول پس از وضع مخارج كه در تعميرات ملك و آبادى آن بايد بشود و بعد از برداشت محصول سى درخت خرما كه آن را بين مستمندان قريه تقسيم كنند بقيه را بين فرزندان موسى بن جعفر به پسر دو برابر دختر تقسيم ميكنند.
اگر زنى از فرزندان موسى بن جعفر ازدواج كرد ديگر حقى در اين موقوفه ندارد مگر اينكه باز بدون شوهر شود در صورتى كه بدون شوهر شد باز معادل حقى كه دختران بدون شوهر مىبرند خواهد برد، هر يك از فرزندان موسى بن جعفر از دنيا رفت كه فرزند داشت سهم پدرش بين آنها به نسبت پسر دو برابر دختر تقسيم مىشود با همان شرطى كه در مورد فرزندان خود موسى بن جعفر عليه السّلام بود و كسى كه از دنيا رفت و فرزند نداشت حق او بساير اهل صدقه و موقوفه ميرسد.
فرزند دختر در اين موقوفه حقى ندارد مگر اينكه پدرشان از فرزندان
موسى بن جعفر عليه السّلام باشد، هيچ كس حقى در اين موقوفه ندارد تا فرزند يا فرزند فرزند و يا از نسل موسى بن جعفر يك نفر باقى بماند، اگر بكلى منقرض شدند و كسى باقى نماند اين موقوفه برميگردد بفرزندان پدرم از طرف مادر خودم تا يك نفر باقى بماند با همان شرطى كه نسبت بفرزندان و اعقاب خود كردم در صورتى كه فرزندان پدرم از طرف مادر و اولادشان منقرض شدند اين موقوفه بين فرزندان پدرم و اعقاب آنها تقسيم مىشود تا يك نفر باقى بماند اگر كسى باقى نماند، اين موقوفه بين كسانى كه هر چه شايستهتر باشند تقسيم مىشود تا وقتى خداوند وارث زمين گردد كه او بهترين وارث است.
موسى بن جعفر اين موقوفه را در حال صحت و سلامتى، قرار داد براى هميشه بطور كلى بدون استثناء و نه قابل برگشت باميد پاداش خدا در آخرت براى هيچ مؤمنى كه ايمان بخدا دارد جايز نيست فروش يا بخشش يا واگذارى يا تغييرى در آنچه من شرط نمودهام بدهد تا خداوند وارث زمين و ساكنان آن شود.
اين موقوفه در اختيار على بن موسى الرضا و ابراهيم است اگر يكى از اين دو فوت شد قاسم بجاى او مىآيد باز اگر يكى از آنها فوت شد اسماعيل جانشين اوست اگر يكى از اين دو نفر فوت كرد عباس بجاى اوست، اگر يكى از آن دو فوت شد فرزند بزرگترم جانشين او خواهد بود، گفت حضرت: كه پدرش اسماعيل را بر عباس در اين موقوفه مقدم داشت با اينكه عباس بزرگتر از اسماعيل بود.
عيون اخبار الرضا: بكر بن صالح گفت: به ابراهيم پسر موسى بن جعفر عليه السّلام گفتم: عقيده تو در باره پدرت چيست؟ گفت: او زنده است گفتم: در باره برادرت حضرت رضا چه ميگوئى؟ گفت او مورد اعتماد و راستگو است، گفتم او ميگويد:
كه پدرت از دنيا رفته گفت: او بهتر ميداند چه ميگويد. چند مرتبه همين سؤال را تكرار كردم، همان جواب را داد.
گفتم پدرت وصيت كرد؟ گفت: آرى، گفتم بچه كس وصيت كرد گفت:
به پنج نفر از ما ولى برادرم على را بر همه ما مقدم داشت.
زندگانى حضرت امام موسى كاظم عليه السلام ( ترجمه جلد 48 بحار الأنوار)، ص: 256
njavan
عيون اخبار الرضا: عبد اللَّه بن محمّد حجال نقل از ابراهيم بن عبد اللَّه جعفرى كه او از عدهاى از خويشاوندان خود نقل كرد كه حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام بر وصيت خود اسحاق بن جعفر بن محمّد و ابراهيم بن محمّد جعفرى و جعفر بن صالح جعفرى و معاويه جعفرى و يحيى بن حسين بن زيد و سعد بن عمران انصارى و
محمّد بن حارث انصارى و يزيد بن سليط انصارى و محمّد بن جعفر اسلمى را شاهد گرفت.
بعد از اينكه ايشان را گواه گرفت بر شهادت بوحدانيت خداى يكتا و رسالت محمّد مصطفى و آمدن روز جزا و برانگيخته شدن مردم از قبرها و اينكه زنده شدن پس از مرگ حق است همچنين حساب و كيفر و قصاص و ايستادن در مقابل خداى بزرگ و آنچه حضرت محمّد صلّى اللَّه عليه و آله آورده حق است و واقعيت دارد و هر چه روح الامين آورده بر همين عقيده زندگى ميكنم و ميميرم و برانگيخته خواهم شد.
اينها را گواه ميگيرم بر اينكه وصيت خود را بخط خويش نوشتهام و وصيت جدم امير المؤمنين و وصيت امام حسن و امام حسين و على بن الحسين و محمّد بن على و وصيت جعفر بن محمّد را قبل از اين نسخهبردارى كردهام بدون حذف يك حرف، وصيت كردم بفرزندم على و ساير فرزندانم پس از او اگر فرزندم على خواست و رشد و صلاح در آنها ديد و مايل بود كه باشند، در صورتى كه نخواست آنها در وصيت باشند و ميل داشت خارج شوند اختيار با او است آنها را اختيارى نيست صدقات و اموال و فرزندانى كه واگذاردهام بفرزندم على وصيت ميكنم و ابراهيم و عباس و اسماعيل و احمد و ام احمد ولى اختيار زنانم فقط در دست على است و يك ثلث از صدقه پدر و خويشاوندانم در اختيار اوست كه هر طور مايل است بمصرف برساند و اختيار هر نوع تصرفى را او دارد اگر مايل بود بانجام ميرساند آنچه در باره خانوادهام ذكر كردهام و اگر نخواست انجام نميدهد اين اختيار را دارد ميتواند در صورتى كه ميل داشت اموال مرا بفروشد، ببخشد يا بكسى بدهد او صدقه كند بر خلاف وصيتى كه من كردهام اين كار در اختيار اوست ميتواند انجام دهد.
كار او در وصيت و ثروت و خانواده و فرزندانم با من هيچ فرقى ندارد.
اگر مايل بود برادرانش را كه در اول وصيتنامه نام بردهام بر شركت در وصيت نگهدارد ميتواند، در صورتى كه مايل نبود ميتواند خارج كند بدون اينكه بر او ايرادى باشد در صورتى بخواهد يكى از برادران خواهر خود را بازدواج كسى در آورد نميتواند مگر باجازه و امر او هر قدرتمندى كه جلو او را بگيرد يا مانع شود از انجام وصيتى كه باو كردهام بيزار از خدا و پيامبر خواهد بود و خدا و پيامبر از او بيزارند و بر او باد لعنت لعنتكنندگان و ملائكه مقرب و پيامبران مرسل و تمام مردم مؤمن و هيچ يك از سلاطين نميتوانند سرمايهاى كه من در نزد او دارم بگيرند و نه هيچ كدام از فرزندانم مالى كه نزد او دارم هر چه او بگويد در كم و زياد، حق با اوست و راست ميگويد. از اينكه بعضى از فرزندان خود را با او شريك در وصيت كردم منظورم نام بردن آنها بود.
فرزندانم كوچك و مادران آنها هر كدام در منزل خود ماندند و مراقب حجاب خويش بودند آنچه در زمان حيات خودم ميگرفتند پس از فوت نيز ميگيرند، در صورت تمايل او و كسى شوهر اختيار كرد نميتواند فرزند مرا بزرگ كند مگر على صلاح بداند، دختران مرا هيچ كدام از برادرانشان و مادرانشان هيچ اختيارى در باره آنها ندارند. مگر باجازه و ميل و مشورت او.
اگر چنين كارى را بر خلاف وصيت من بكنند مخالفت با خدا و پيامبر نموده و او را از اختيارى كه دارد باز داشتهاند او بهتر ميداند كه فاميلش با چه كس ميتوانند ازدواج كنند در صورتى صلاح بداند عروس ميكند و گر نه مانع ازدواج مىشود، همسرانم را وصيت كردهام مانند آنچه در ابتداى وصيتنامه ذكر نمودهام و خداوند را بر آنها گواه ميگيرم.
هيچ كس نميتواند وصيت مرا بگشايد و باز كند، اين وصيت بهمان وضعى كه توضيح داده و تعيين كردهام هر كه مخالفت با وصيتم كرد وزر وبالش بگردن اوست و هر كه مطابق آن عمل نمود از ثوابش بهرهمند مىشود خدا بهيچ كس ستم روا نميدارد و هيچ كس چه سلطان و چه ديگرى نميتواند وصيتنامه مرا كه مهر زدهام پاره كند هر كس چنين كند گرفتار لعنت و غضب خدا و ملائكه و تمام مسلمانان و مؤمنين شود حضرت موسى بن جعفر و شاهدان مهر زدند.
عبد اللَّه بن محمّد جعفرى گفت: عباس بن موسى بن جعفر به پسر عمران، قاضى طلحى گفت: درون اين نامه گنج و جواهرى است براى ما ولى او ميخواهد صاحب آن شود و بما ندهد هر چه پدرمان واگذاشته در اختيار اوست ما را دست تنگ و بينوا كرده. ابراهيم بن محمّد جعفرى باو حمله كرد و دشنامش داد همچنين اسحاق بن جعفر.
عباس بقاضى گفت: مهر از وصيتنامه بردار ببين چه نوشته گفت: من چنين كارى نميكنم كه مورد لعنت پدرت قرار گيرم. عباس گفت: خودم مهر را پاره ميكنم گفت: اختيار با تو است. عباس مهر از نامه برگرفت ديد آنها را از وصيت خارج كرده فقط على را وصى قرار داده و ايشان را باطاعت از على بن موسى الرضا ملزم نموده چه بخواهند و چه نخواهند يا مانند يتيمان در تحت كفالت او باشند و از حد صدقه نيز خارج كرده و يادآورى نموده.
در اين موقع حضرت رضا رو بجانب عباس كرده فرمود: برادر! من ميدانم قرض ترا وادار باين كار كرده فرمود: سعد! برو تعيين كن چقدر قرض دارند قرض آنها را بپرداز و سند مقروض بودنش را بگير و قبض رسيد از طلبكاران بستان بخدا قسم برابرى و برادرى و نيكى بشما را رها نميكنم تا زنده باشم شما هر چه مايليد بگوئيد.
عباس گفت: هر چه بما بدهى مقدارى از اموال ما است كه در اختيار تو است آنچه باقيمانده بيشتر است فرمود: شما هر چه مايليد بگوئيد و هر ادعائى كه مايليد بكنيد خدايا برادران مرا اصلاح كن و آنها را وسيله راهنمائى ديگران قرار ده
شيطان را از ما و آنها دور گردان و ايشان را يارى كن بر اطاعت خود. خدا را بر آنچه ميگويم دليل ميگيرم كه واقعيتى را ميگويم.
عباس گفت: چقدر زباندار هستى مرا قدرت مقابله با تو نيست، بعد از اين سخن از هم جدا شدند.
عيون اخبار الرضا- ج 1 ص 37- عبد الرحمن بن حجاج گفت: حضرت ابو الحسن على بن موسى برايم وصيت امير المؤمنين عليه السّلام را با صدقه پدرش بوسيله ابو اسماعيل مصادف فرستاد و ذكر كرده بود موقوفه حضرت صادق و موقوفه خودش را.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* اين صدقه و وقفنامه موسى بن جعفر است كه فلان زمين را كه در فلان محل است و حدود آن زمين چنين است، تمامى آن از نخلستان و زمين و آب و حدود متصرفات و حقوق و آبيارى از قنات و هر نوع حقى كه دارد از قبيل خرمنكوبى تصرف در ارتفاعات يا درختكارى و حقابه با زمين زراعتى و مسيل و قسمتهاى آباد و باير تمام حقوقى كه در اين زمين دارد وقف كرد بفرزندان صلبى خودش مرد و زن كه بين آنها تقسيم شود تمام غله و محصول پس از وضع مخارج كه در تعميرات ملك و آبادى آن بايد بشود و بعد از برداشت محصول سى درخت خرما كه آن را بين مستمندان قريه تقسيم كنند بقيه را بين فرزندان موسى بن جعفر به پسر دو برابر دختر تقسيم ميكنند.
اگر زنى از فرزندان موسى بن جعفر ازدواج كرد ديگر حقى در اين موقوفه ندارد مگر اينكه باز بدون شوهر شود در صورتى كه بدون شوهر شد باز معادل حقى كه دختران بدون شوهر مىبرند خواهد برد، هر يك از فرزندان موسى بن جعفر از دنيا رفت كه فرزند داشت سهم پدرش بين آنها به نسبت پسر دو برابر دختر تقسيم مىشود با همان شرطى كه در مورد فرزندان خود موسى بن جعفر عليه السّلام بود و كسى كه از دنيا رفت و فرزند نداشت حق او بساير اهل صدقه و موقوفه ميرسد.
فرزند دختر در اين موقوفه حقى ندارد مگر اينكه پدرشان از فرزندان
موسى بن جعفر عليه السّلام باشد، هيچ كس حقى در اين موقوفه ندارد تا فرزند يا فرزند فرزند و يا از نسل موسى بن جعفر يك نفر باقى بماند، اگر بكلى منقرض شدند و كسى باقى نماند اين موقوفه برميگردد بفرزندان پدرم از طرف مادر خودم تا يك نفر باقى بماند با همان شرطى كه نسبت بفرزندان و اعقاب خود كردم در صورتى كه فرزندان پدرم از طرف مادر و اولادشان منقرض شدند اين موقوفه بين فرزندان پدرم و اعقاب آنها تقسيم مىشود تا يك نفر باقى بماند اگر كسى باقى نماند، اين موقوفه بين كسانى كه هر چه شايستهتر باشند تقسيم مىشود تا وقتى خداوند وارث زمين گردد كه او بهترين وارث است.
موسى بن جعفر اين موقوفه را در حال صحت و سلامتى، قرار داد براى هميشه بطور كلى بدون استثناء و نه قابل برگشت باميد پاداش خدا در آخرت براى هيچ مؤمنى كه ايمان بخدا دارد جايز نيست فروش يا بخشش يا واگذارى يا تغييرى در آنچه من شرط نمودهام بدهد تا خداوند وارث زمين و ساكنان آن شود.
اين موقوفه در اختيار على بن موسى الرضا و ابراهيم است اگر يكى از اين دو فوت شد قاسم بجاى او مىآيد باز اگر يكى از آنها فوت شد اسماعيل جانشين اوست اگر يكى از اين دو نفر فوت كرد عباس بجاى اوست، اگر يكى از آن دو فوت شد فرزند بزرگترم جانشين او خواهد بود، گفت حضرت: كه پدرش اسماعيل را بر عباس در اين موقوفه مقدم داشت با اينكه عباس بزرگتر از اسماعيل بود.
عيون اخبار الرضا: بكر بن صالح گفت: به ابراهيم پسر موسى بن جعفر عليه السّلام گفتم: عقيده تو در باره پدرت چيست؟ گفت: او زنده است گفتم: در باره برادرت حضرت رضا چه ميگوئى؟ گفت او مورد اعتماد و راستگو است، گفتم او ميگويد:
كه پدرت از دنيا رفته گفت: او بهتر ميداند چه ميگويد. چند مرتبه همين سؤال را تكرار كردم، همان جواب را داد.
گفتم پدرت وصيت كرد؟ گفت: آرى، گفتم بچه كس وصيت كرد گفت:
به پنج نفر از ما ولى برادرم على را بر همه ما مقدم داشت.
زندگانى حضرت امام موسى كاظم عليه السلام ( ترجمه جلد 48 بحار الأنوار)، ص: 256
njavan