aty.a
7th May 2013, 01:54 PM
پایان دوره آموزشی ابراهیم مصادف است با روزهای انقلاب، با روزهای خروش یک ملت، برای تامین امنیت آسمان تهران در روزهای حضور مرشد و مرادش حضرت امام(ره) یکسال به پادگان قلعهمرغی تهران مامور میشود. بعد غائله کردستان است که او را عازم غرب کشور میکند. شدت گرفتن آتش جنگ او را به جبهههای جنوب میکشاند. همان سال 1359 مورد اصابت گلوله دشمن قرار میگیرد و در کارون سقوط میکند؛ چالاکی و جوانی را مدد میگیرد و خود را به کمک بومیان منطقه از مهلکه میرهاند تا باشد و روزهای دیگری را هم بر دشمن حرام کند. خودش تعریف میکرده «زمانی که هلیکوپتر را زدند من احساس کردم در دامن بیبی فاطمه الزهرا(س) هستم و ایشان چادرش را جلوی گلولهها گرفته بود.»
سرهنگ خلبان شهید ابراهیم فخرایی، افسری رشید از خطه خراسان بود که متاسفانه آنگونه که باید مورد تجلیل و تکریم قرار نگرفته است. برادر وی جواد فخرایی نیز در لباس پاسداری از انقلاب اسلامی شربت شهادت نوشید.
شهید ابراهیم فخرایی به تاریخ 15 اسفند 1365 در عملیات کربلای 5 ، بال در بال ملائک گشود. خاطره رشادت ایشان برای رهاندن یگانهایی از محاصره دشمن زبانزد سرداران پیشکسوت دفاع مقدس است. وی در سالهای نخستین جنگ، افتخار همرکابی با شهید علیاکبر شیرودی را داشت.
سرهنگ خلبان شهید ابراهیم فخرایی، افسری رشید از خطه خراسان بود که متاسفانه آنگونه که باید مورد تجلیل و تکریم قرار نگرفته است. برادر وی جواد فخرایی نیز در لباس پاسداری از انقلاب اسلامی شربت شهادت نوشید.
شهید ابراهیم فخرایی به تاریخ 15 اسفند 1365 در عملیات کربلای 5 ، بال در بال ملائک گشود. خاطره رشادت ایشان برای رهاندن یگانهایی از محاصره دشمن زبانزد سرداران پیشکسوت دفاع مقدس است. وی در سالهای نخستین جنگ، افتخار همرکابی با شهید علیاکبر شیرودی را داشت.