م.محسن
6th May 2013, 08:16 PM
همه ما در طول زندگی برای یکبار هم که شده امتحانی را از سر گذراندهایم؛ اگر چند کلاس درس خوانده باشیم هم که دیگر تجربه تلخ یا شیرینی از امتحانات مدرسه، آزمون کنکور و امتحانات میانترم و پایانترم دانشگاه داریم، اگر هم از امتحانات تحصیلی فاکتور بگیریم قطعا آزمونهای مختلفی برای اخذ مدرک هر نوع مهارتی را پشت سر گذاشتهایم. این امتحانات در هر رده و برای هر مدرکی که باشد به غول وحشتناکی تبدیل شده است که افراد را دچار ترس و وادار به دستوپنجه نرم کردن با آن میکند. اینکه «این ترس پایانناپذیر از کجا ریشه میگیرد و علت ترس در گروههای سنی مختلف از آن چیست؟» سؤالی است که دکتر حامد محمدیکنگرانی، روانپزشک و عضو کمیته روان درمانی انجمن روانپزشکان ایران در این گزارش به آن پاسخ داده است.
کافی است معلم یکی از روزهای هفته را به یک امتحان کلاسی اختصاص دهد؛ فضای شیرینی که تا روز قبل بر کلاس حاکم بوده از صبح روز امتحان رنگ میبازد. اکثر دانشآموزان از زمان خروج از خانه، کتابی به دست میگیرند و بدون وقفه درس مربوطه را مرور میکنند. وقتی معلم ورقههای امتحان را به دانشآموزان میدهد، از آنها میخواهد «بدون آنکه» به دست یکدیگر نگاه کنند، «بدون آنکه» حرف بزنند، «بدون آنکه» سر خود را برگردانند و «بدون آنکه» از کسی چیزی بگیرند یا چیزی بپرسند برای گرفتن نمره خوب به سؤالات پاسخ بدهند. سایهای از ترس و وهم جای آن شیرینی و خندههای کودکانه را میگیرد و معلم بدون آنکه کوچکترین لبخندی بر لب داشته باشد بر کار بچهها نظارت میکند. این تصویر بارها و بارها در بسیاری از کلاسها نقش بسته و چه بسا دانش آموزان زیادی را دچار تنش روحی کرده است. شاید بعد از همان امتحانات تحصیلی بود که آن بچهها در سالهای آتی زندگی خود بدون اعتنا به سن و سالشان با هربار شنیدن نام امتحان، ترس در وجودشان ظاهر میشد.
دکتر محمدیکنگرانی ترس را احساس خطر نسبت به یک عامل واضح بیرونی میداند و در تعریف کاملتر آن میگوید: «همه انسانها در طول زندگی با ترسها و اضطرابهایی مواجه هستند. تعاریف مختلفی برای اضطراب و ترس وجود دارد. عدهای از روانشناسان دلیل ترس را احساس خطر نسبت به یک عامل واضح بیرونی میدانند و برخی معتقدند اضطراب احساس مبهم درونی نسبت به اتفاقی است که نمیدانیم چیست. در بسیاری از موارد این احساسهای درونی و بیرونی به قدری در هم آمیخته میشوند که نمیتوان بهطور واضح آنها را از یکدیگر جدا کرد».
ترس از شکست
ترس از حیوانات، تنهایی، بیپولی، بیکاری، تاریکی، ارتفاع و... ترسهایی هستند که از منابع مختلفی ریشه میگیرند. هر یک از افراد به فراخور شخصیت روحی و روانی خود واکنشهای مختلفی در مقابل آن نشان داده و به نوعی با آن دست و پنجه نرم میکنند.
دکتر محمدی ریشه ترس افراد را به دوره نوزادی ارتباط میدهد و میگوید: «در جریان رشد شخصیتی و روانی افراد اضطرابهایی وجود دارد که به صورت طبیعی در آنها به وجود میآید. نخستین اضطراب، «غریبه» نام دارد و مربوط به گروه سنی 6 تا 8 ماهگی است. در این بازه زمانی، نوزاد تنها آغوش مادر خود را میشناسد و به آن وابستگی دارد. به محض نزدیک شدن یک نفر و تلاش وی برای در آغوش گرفتن او، نوزاد دچار ترس نسبت به فرد غریبه میشود. حدود 10 تا 12 ماهگی اضطراب از نوع «جدایی» است. اضطراب این دوره در قالب جدایی از مادر قرار میگیرد. این دو اضطراب شایع و طبیعی در همه کودکان وجود دارد و بسیاری از ترسها و اضطرابهای انسان نیز در این دو اضطراب ریشه دارد و با عنوان اضطراب اولیه شناخته میشود. بهطور کلی ترس و اضطراب به معنی ترس از شکست، جدا شدن، تنها ماندن و... است که خودش را به صورت ترس از موضوعات دیگر نشان میدهد». کارشناسان اتفاق نظر دارند که ترسها و افکار مخرب بخشی از انرژی انسان برای انجام فعالیتهای مفید روزانه را از بین میبرد، علاوه بر اینکه اثرات مخرب بیشماری بر سلامتی جسم و روح به جای میگذارد. عضو انجمن روانشناسان ایران درباره مکانیزم دفاعیای که اغلب افراد در مقابله با ترس از خود بروز میدهند، اینطور میگوید: «مکانیزم اصلی در ایجاد ترس و اضطراب در انسان جابهجایی است. جابهجایی به این شکل است که فرد از موضوعاتی چون تنهایی، شکست، جداشدن و... میترسد و این ترس را با موضوع دیگر مثل ترس از امتحان، سیل، زلزله و... جابهجا میکند یا به نوعی به آن انتقال میدهد. در حقیقت روان انسان این عمل را به صورت ناخودآگاه انجام میدهد تا ترس و اضطرابهای اصلی را کاهش دهد؛ بنابراین وقتی ما ترس از امتحان داریم در واقع ترس از شکست خوردن داریم».
سازنده و گاهی آزار دهنده
دکتر محمدی معتقد است برخی ترس و اضطرابها باعث میشود تلاش فرد برای غلبه بر موضوع نگرانکننده خود، افزایش پیدا کند؛ این ترسها، سازنده و مفید هستند. وی میگوید: «زمانی که فرد دچار ترس و اضطراب میشود ارگانیسم بدن او تغییر میکند؛ به این شکل که با افزایش ضربان قلب، گردش خون و فشار خون در این فرد مواجه میشویم. بهدنبال این موضوعات کارکرد مغز نیز افزایش پیدا کرده و بدن آماده مقابله با آن خطر میشود. این نوع اضطراب که به آن «سازنده» میگویند تا حدی برای موفقیت و زندگی رو به جلو ضروری است و باعث میشود افراد از آمادگی بیشتری برای مقابله با خطرات برخوردار باشند».
پدیده ترس، غریزهای طبیعی است که از همان بدو تولد در انسان وجود دارد. اکثر مواقع بسته به موضوع ترسآور، تغییراتی در شدت و نوع این پدیده به وجود میآید و شرایط فرد از حالت عادی خارج میشود تا جایی که گاهی اوقات فعالیتهای روزمره انسان را مختل میکند.
دکتر حامد محمدیکنگرانی با اشاره به اینکه اضطراب برای زندگی لازم است، ادامه داد: «درصورتی که اضطراب کمتر از حد معمول باشد فرد بیخیال محسوب میشود و در مقابل خطرهای احتمالی نیز واکنش مناسب را نشان نخواهد داد. در چنین شرایطی اگر فرد بهعنوان مثال امتحان داشته باشد دیگر تلاشی برای گذراندن آن واحد درسی نمیکند و در نتیجه موفق به عبور از آن امتحان نمیشود. در مقابل، اضطرابی قرار دارد که بیش از حد معمول است بهطوری که کارایی فرد را به حداقل مقدار ممکن کاهش میدهد و عنوان «مخرب» را از آن خود میکند. بنابر آنچه گفته شد نتیجه میگیریم تنها اضطراب «سازنده» مثمرثمر واقع میشود چرا که فرد را آماده مقابله با مسائل و مشکلات میکند».
بهانههایی برای فرار از ترس
روانشناسان مجموعهای از عوامل زیستی و وراثتی را در کنار عوامل محیطی و روان شناختی در شکلگیری ترسها مؤثر میدانند. بعضی اوقات ما خودمان به خوبی میدانیم که ترسمان از چه چیزی نشأت میگیرد و در پارهای موارد هم دلیل بروز آن را فراموش میکنیم اما از وجودش رنج میبریم و افزایش یا کاهش آن باعث آزارمان میشود. دکتر محمدی دو عامل درونی و بیرونی را از جمله دلایل افزایش ترس و اضطراب در جامعه عنوان میکند و میگوید: «عوامل بیرونی شامل مسائل فرهنگی، اقتصادی، اجتماعیو... میشود و عوامل درونی ریشه در نابلدی افراد برای مقابله با اضطراب دارد. معمولا افراد برای استفاده از راهکارهای مقابله دو دلیل عمده میتراشند؛ نبود زمان لازم و نبود پول کافی؛ بهعنوان مثال اغلب افراد دلیل ورزش نکردن خود را نبود وقت یا نبود پول عنوان میکنند. این موضوع در مورد تفریح و سرگرمی و هزاران موضوع دیگر نیز صدق میکند».
مبارزه سخت اما ممکن
مطمئنا هر یک از ما اگر تنها بخشی از تواناییهایمان را به کار بگیریم قادر به انجام کارهایی هستیم که ممکن است تصور آن برای ما سخت باشد. غلبه بر ترسهای مزمن، جزو کارهای به ظاهر دشوار اما امکانپذیر است. برای مقابله با اضطراب روشهای مختلفی وجود دارد که همسان با روشهای مقابله با استرس به شمار میآید. این شیوهها که به آن شیوههای حل مسئله گفته میشود از جمله راهحلهای مهارت زندگی محسوب میشود. دکتر محمدی کنگرانی راهکارهای لازم برای مقابله با ترس را اینطور برمیشمارد: «ما دو نوع برخورد با یک مشکل میتوانیم داشته باشیم. یک رویکرد هیجانمدار و دیگری رویکرد مسئلهمدار. به این معنی که وقتی افراد با مشکلی روبهرو میشوند علاوه بر آنکه باید هیجان ناشی از آن مسئله را کنترل و مهار کنند باید بتوانند آن مسئله و مشکل را نیز حل کنند». وی اضافه میکند: «رویکرد هیجانمدار رویکردی است که باعث میشود هیجانات ناشی از یک مشکل کاهش پیدا کند و به دو دسته سازگارانه و ناسازگارانه تقسیم میشود. از جمله عواملی که رویکرد سازگارانه را شامل میشوند: دعا و نیایش، ورزش، مطالعه، تفریح، درد دل و صحبت با دیگران هستند. این موارد از راهکارهای سازگارانه یا به عبارتی عاقلانه برای کنترل هیجان و اضطراب به شمار میآیند. در مقابل سازگارانه، رویکردهای ناسازگارانه قراردارد که شامل سیگار، موادمخدر، زد و خورد و پرخاشگری است. متأسفانه اغلب افراد در مواجهه با ترسها و اضطرابهای خود بهدنبال راهحلهای ناسازگارانه میروند؛ چراکه این راهکارها علاوه بر آنکه در دسترس آنها قرار دارد که اثربخشی سریعتری دارد غافل از آنکه در درازمدت اثرات مخرب بسیاری برای آنها به بار میآورد».
عضو انجمن روانشناسان ایران عواملی که در گروه رویکرد مسئلهمدار قرار میگیرد را اینطور برمیشمارد: رویکرد مسئله مدار یعنی حل مسئله از طریق 1- بررسی آن مسئله 2- در نظر گرفتن راهحلهای ممکن 3- بررسی سود و ضرر هر کدام از این راهها با استفاده از نظرات دیگران و مشورت با آنها 4- انتخاب یکی از این راهها و انجام آن.
دکتر محمدی کنگرانی در پایان میگوید: «نیاز اولیه برای حل هر نوع مشکلی، کسب آرامش و رفع اضطراب ناشی از مشکل است. اینجاست که اهمیت کاهش ترس و اضطراب خود را نشان میدهد. درصورتی که راهکارهای عنوان شده مؤثر واقع نشود آن وقت است که نیاز به رواندرمانی و دارودرمانی ایجاد میشود. در برخی موارد افراد مجبور به دارودرمانی هستند اما در موارد جزئی که حالت بیمارگونه نداشته و به شکل موانع محدود درون افراد وجود دارند مبارزه به راحتی میسر خواهد بود».
منبع (http://hamshahrionline.ir/details/212539)
کافی است معلم یکی از روزهای هفته را به یک امتحان کلاسی اختصاص دهد؛ فضای شیرینی که تا روز قبل بر کلاس حاکم بوده از صبح روز امتحان رنگ میبازد. اکثر دانشآموزان از زمان خروج از خانه، کتابی به دست میگیرند و بدون وقفه درس مربوطه را مرور میکنند. وقتی معلم ورقههای امتحان را به دانشآموزان میدهد، از آنها میخواهد «بدون آنکه» به دست یکدیگر نگاه کنند، «بدون آنکه» حرف بزنند، «بدون آنکه» سر خود را برگردانند و «بدون آنکه» از کسی چیزی بگیرند یا چیزی بپرسند برای گرفتن نمره خوب به سؤالات پاسخ بدهند. سایهای از ترس و وهم جای آن شیرینی و خندههای کودکانه را میگیرد و معلم بدون آنکه کوچکترین لبخندی بر لب داشته باشد بر کار بچهها نظارت میکند. این تصویر بارها و بارها در بسیاری از کلاسها نقش بسته و چه بسا دانش آموزان زیادی را دچار تنش روحی کرده است. شاید بعد از همان امتحانات تحصیلی بود که آن بچهها در سالهای آتی زندگی خود بدون اعتنا به سن و سالشان با هربار شنیدن نام امتحان، ترس در وجودشان ظاهر میشد.
دکتر محمدیکنگرانی ترس را احساس خطر نسبت به یک عامل واضح بیرونی میداند و در تعریف کاملتر آن میگوید: «همه انسانها در طول زندگی با ترسها و اضطرابهایی مواجه هستند. تعاریف مختلفی برای اضطراب و ترس وجود دارد. عدهای از روانشناسان دلیل ترس را احساس خطر نسبت به یک عامل واضح بیرونی میدانند و برخی معتقدند اضطراب احساس مبهم درونی نسبت به اتفاقی است که نمیدانیم چیست. در بسیاری از موارد این احساسهای درونی و بیرونی به قدری در هم آمیخته میشوند که نمیتوان بهطور واضح آنها را از یکدیگر جدا کرد».
ترس از شکست
ترس از حیوانات، تنهایی، بیپولی، بیکاری، تاریکی، ارتفاع و... ترسهایی هستند که از منابع مختلفی ریشه میگیرند. هر یک از افراد به فراخور شخصیت روحی و روانی خود واکنشهای مختلفی در مقابل آن نشان داده و به نوعی با آن دست و پنجه نرم میکنند.
دکتر محمدی ریشه ترس افراد را به دوره نوزادی ارتباط میدهد و میگوید: «در جریان رشد شخصیتی و روانی افراد اضطرابهایی وجود دارد که به صورت طبیعی در آنها به وجود میآید. نخستین اضطراب، «غریبه» نام دارد و مربوط به گروه سنی 6 تا 8 ماهگی است. در این بازه زمانی، نوزاد تنها آغوش مادر خود را میشناسد و به آن وابستگی دارد. به محض نزدیک شدن یک نفر و تلاش وی برای در آغوش گرفتن او، نوزاد دچار ترس نسبت به فرد غریبه میشود. حدود 10 تا 12 ماهگی اضطراب از نوع «جدایی» است. اضطراب این دوره در قالب جدایی از مادر قرار میگیرد. این دو اضطراب شایع و طبیعی در همه کودکان وجود دارد و بسیاری از ترسها و اضطرابهای انسان نیز در این دو اضطراب ریشه دارد و با عنوان اضطراب اولیه شناخته میشود. بهطور کلی ترس و اضطراب به معنی ترس از شکست، جدا شدن، تنها ماندن و... است که خودش را به صورت ترس از موضوعات دیگر نشان میدهد». کارشناسان اتفاق نظر دارند که ترسها و افکار مخرب بخشی از انرژی انسان برای انجام فعالیتهای مفید روزانه را از بین میبرد، علاوه بر اینکه اثرات مخرب بیشماری بر سلامتی جسم و روح به جای میگذارد. عضو انجمن روانشناسان ایران درباره مکانیزم دفاعیای که اغلب افراد در مقابله با ترس از خود بروز میدهند، اینطور میگوید: «مکانیزم اصلی در ایجاد ترس و اضطراب در انسان جابهجایی است. جابهجایی به این شکل است که فرد از موضوعاتی چون تنهایی، شکست، جداشدن و... میترسد و این ترس را با موضوع دیگر مثل ترس از امتحان، سیل، زلزله و... جابهجا میکند یا به نوعی به آن انتقال میدهد. در حقیقت روان انسان این عمل را به صورت ناخودآگاه انجام میدهد تا ترس و اضطرابهای اصلی را کاهش دهد؛ بنابراین وقتی ما ترس از امتحان داریم در واقع ترس از شکست خوردن داریم».
سازنده و گاهی آزار دهنده
دکتر محمدی معتقد است برخی ترس و اضطرابها باعث میشود تلاش فرد برای غلبه بر موضوع نگرانکننده خود، افزایش پیدا کند؛ این ترسها، سازنده و مفید هستند. وی میگوید: «زمانی که فرد دچار ترس و اضطراب میشود ارگانیسم بدن او تغییر میکند؛ به این شکل که با افزایش ضربان قلب، گردش خون و فشار خون در این فرد مواجه میشویم. بهدنبال این موضوعات کارکرد مغز نیز افزایش پیدا کرده و بدن آماده مقابله با آن خطر میشود. این نوع اضطراب که به آن «سازنده» میگویند تا حدی برای موفقیت و زندگی رو به جلو ضروری است و باعث میشود افراد از آمادگی بیشتری برای مقابله با خطرات برخوردار باشند».
پدیده ترس، غریزهای طبیعی است که از همان بدو تولد در انسان وجود دارد. اکثر مواقع بسته به موضوع ترسآور، تغییراتی در شدت و نوع این پدیده به وجود میآید و شرایط فرد از حالت عادی خارج میشود تا جایی که گاهی اوقات فعالیتهای روزمره انسان را مختل میکند.
دکتر حامد محمدیکنگرانی با اشاره به اینکه اضطراب برای زندگی لازم است، ادامه داد: «درصورتی که اضطراب کمتر از حد معمول باشد فرد بیخیال محسوب میشود و در مقابل خطرهای احتمالی نیز واکنش مناسب را نشان نخواهد داد. در چنین شرایطی اگر فرد بهعنوان مثال امتحان داشته باشد دیگر تلاشی برای گذراندن آن واحد درسی نمیکند و در نتیجه موفق به عبور از آن امتحان نمیشود. در مقابل، اضطرابی قرار دارد که بیش از حد معمول است بهطوری که کارایی فرد را به حداقل مقدار ممکن کاهش میدهد و عنوان «مخرب» را از آن خود میکند. بنابر آنچه گفته شد نتیجه میگیریم تنها اضطراب «سازنده» مثمرثمر واقع میشود چرا که فرد را آماده مقابله با مسائل و مشکلات میکند».
بهانههایی برای فرار از ترس
روانشناسان مجموعهای از عوامل زیستی و وراثتی را در کنار عوامل محیطی و روان شناختی در شکلگیری ترسها مؤثر میدانند. بعضی اوقات ما خودمان به خوبی میدانیم که ترسمان از چه چیزی نشأت میگیرد و در پارهای موارد هم دلیل بروز آن را فراموش میکنیم اما از وجودش رنج میبریم و افزایش یا کاهش آن باعث آزارمان میشود. دکتر محمدی دو عامل درونی و بیرونی را از جمله دلایل افزایش ترس و اضطراب در جامعه عنوان میکند و میگوید: «عوامل بیرونی شامل مسائل فرهنگی، اقتصادی، اجتماعیو... میشود و عوامل درونی ریشه در نابلدی افراد برای مقابله با اضطراب دارد. معمولا افراد برای استفاده از راهکارهای مقابله دو دلیل عمده میتراشند؛ نبود زمان لازم و نبود پول کافی؛ بهعنوان مثال اغلب افراد دلیل ورزش نکردن خود را نبود وقت یا نبود پول عنوان میکنند. این موضوع در مورد تفریح و سرگرمی و هزاران موضوع دیگر نیز صدق میکند».
مبارزه سخت اما ممکن
مطمئنا هر یک از ما اگر تنها بخشی از تواناییهایمان را به کار بگیریم قادر به انجام کارهایی هستیم که ممکن است تصور آن برای ما سخت باشد. غلبه بر ترسهای مزمن، جزو کارهای به ظاهر دشوار اما امکانپذیر است. برای مقابله با اضطراب روشهای مختلفی وجود دارد که همسان با روشهای مقابله با استرس به شمار میآید. این شیوهها که به آن شیوههای حل مسئله گفته میشود از جمله راهحلهای مهارت زندگی محسوب میشود. دکتر محمدی کنگرانی راهکارهای لازم برای مقابله با ترس را اینطور برمیشمارد: «ما دو نوع برخورد با یک مشکل میتوانیم داشته باشیم. یک رویکرد هیجانمدار و دیگری رویکرد مسئلهمدار. به این معنی که وقتی افراد با مشکلی روبهرو میشوند علاوه بر آنکه باید هیجان ناشی از آن مسئله را کنترل و مهار کنند باید بتوانند آن مسئله و مشکل را نیز حل کنند». وی اضافه میکند: «رویکرد هیجانمدار رویکردی است که باعث میشود هیجانات ناشی از یک مشکل کاهش پیدا کند و به دو دسته سازگارانه و ناسازگارانه تقسیم میشود. از جمله عواملی که رویکرد سازگارانه را شامل میشوند: دعا و نیایش، ورزش، مطالعه، تفریح، درد دل و صحبت با دیگران هستند. این موارد از راهکارهای سازگارانه یا به عبارتی عاقلانه برای کنترل هیجان و اضطراب به شمار میآیند. در مقابل سازگارانه، رویکردهای ناسازگارانه قراردارد که شامل سیگار، موادمخدر، زد و خورد و پرخاشگری است. متأسفانه اغلب افراد در مواجهه با ترسها و اضطرابهای خود بهدنبال راهحلهای ناسازگارانه میروند؛ چراکه این راهکارها علاوه بر آنکه در دسترس آنها قرار دارد که اثربخشی سریعتری دارد غافل از آنکه در درازمدت اثرات مخرب بسیاری برای آنها به بار میآورد».
عضو انجمن روانشناسان ایران عواملی که در گروه رویکرد مسئلهمدار قرار میگیرد را اینطور برمیشمارد: رویکرد مسئله مدار یعنی حل مسئله از طریق 1- بررسی آن مسئله 2- در نظر گرفتن راهحلهای ممکن 3- بررسی سود و ضرر هر کدام از این راهها با استفاده از نظرات دیگران و مشورت با آنها 4- انتخاب یکی از این راهها و انجام آن.
دکتر محمدی کنگرانی در پایان میگوید: «نیاز اولیه برای حل هر نوع مشکلی، کسب آرامش و رفع اضطراب ناشی از مشکل است. اینجاست که اهمیت کاهش ترس و اضطراب خود را نشان میدهد. درصورتی که راهکارهای عنوان شده مؤثر واقع نشود آن وقت است که نیاز به رواندرمانی و دارودرمانی ایجاد میشود. در برخی موارد افراد مجبور به دارودرمانی هستند اما در موارد جزئی که حالت بیمارگونه نداشته و به شکل موانع محدود درون افراد وجود دارند مبارزه به راحتی میسر خواهد بود».
منبع (http://hamshahrionline.ir/details/212539)