ماری مریم
6th May 2013, 05:02 PM
گقتگوی شفقنا با حجت الاسلام والمسلمین فصیحی ، استاد حوزه علمیه در افغانستان و کارشناس ادیان و مذاهب
http://afghanistan.shafaqna.com/media/k2/items/cache/993d223d41fc9d64f88f2a590c01864e_M.jpg (http://afghanistan.shafaqna.com/media/k2/items/cache/993d223d41fc9d64f88f2a590c01864e_XL.jpg)
پایگاه بین المللی همکاریهای خبری شیعه (شفقنا) ؛ حجت الاسلام والمسلمین محمد حسین فصیحی ، استاد حوزه علمیه امام هادی (ع) افغانستان و فارغ التحصیل رشته ادیان و مذاهب در گفتگو با شفقنا به بیان نکاتی پیرامون فرقه وهابیت ، تاسیس و پایه گذاری آن و اشاره به برخی عقاید وهابیت پرداخت.
پایه گذار وهابیت
وی در مورد نحوه تاسیس و پایه گذاری فرقه وهابیت گفت : موسس و پایه گذار فرقه وهابیت «محمد بن عبدالوهاب» است و نام این فرقه از نام پدر وی «عبدالوهاب» گرفته شده است. محمد بن عبدالوهاب سال 1111 هجری در شهر عینیه از شهرهای نجد به دنیا آمد و در سال 1206 در سن 96 سالگی درگذشت.
شیخ عبدالوهاب پدر محمد از علمای حنبلی زمان خود بود ، وی در شهر عینیه به کار قضاوت اشتغال داشته و مورد عنایت و نظر مردم بود. از این رو محمد نزد پدر فقه حنبلی را آموخت و نزد علمای مکه و مدینه به تحصیل سایر علوم اسلامی از جمله حدیث و تفسیر و عقاید پرداخت. وی همچنین به مطالعه تاریخ مدعیان پیامبری چون مسیلمه ، سجاح ، اسود عنسی ، طلیحه اسدی و امثال آن علاقه نشان می داد. از آوان جوانی نسبت به افکار عقاید و اعمال مذهبی مردم به دیده تردید و انکار می نگریست و موضع گیری بسیار منفی در برابر آنها در پیش می گرفت تا آنجا که بسیاری از اعمال مردم را شرک آلود می پنداشت.
وی ادامه می دهد : برخورد شیخ محمد با عقاید و اعمال مردم به گونه ای بود که حتی میان وی و پدرش نزاع و جدال درگرفت. پدرش او را طرد کرد و مردم را از وی برحذر می داشت . لذا تا پدر شیخ محمد زنده بود نتوانست آن گونه که مایل بود عقاید و افکار خود را مطرح کند اما پس از درگذشت پدر در سال 1153 هجری ، به اظهار عقاید و افکار خود و انکار قسمتی از اعمال مذهبی مردم پرداخت. جمعی از مردم حریمله که در آن زمان محل زندگی وی بود از وی پیروی کردند و به تدریج شهرتی پیدا کرد. آن گاه به شره زادگاه خود یعنی عینیه بازگشت و عثمان بن حمد ، امیر وقت عینیه او را با ا حترام پذیرفت و به او وعده حمایت داد اما در سال 1160 به دنبال مکاتبه ای که امیر شهر احسا در مورد وی با عثمان کرد از عینیه رانده شده و رهسپار درعیه شد. امیر وقت درعیه محمد بن سعود که جد خاندان سعود (سلاطین فعلی عربستان) به شمار می آید در آنجا او را به گرمی پذیرفت و برای وی برای تسلط بر تمام سرزمین نجد هم پیمان شد.
شیخ محمد سپس به همه مردم و قبایل سرزمین نجد نامه نوشت و آنان را به مذهب خود فراخواند و تهدید کرد که در صورت عدم تمکین با آنها جنگ خواهد کرد ، گروهی پذیرفتند و گروهی نسبت به او بی اعتنا شدند لذا مردم درعیه را که تا این زمان به مذهب او درآمده و روی آورده بودند به جنگ فراخواند و پس از جنگهای مکرر با مردم نجد و احساء تمام سرزمین نجد زیر سلطه خاندان سعود درآمد. پس از آن وهابی ها به رهبری امیران آل سعود که به ترتیب پس از محمد بن سعود ، پسرش عبدالعزیز و پس از او سعود بن عبدالعزیز به امارات رسیدند که تا اکنون حکومت به دست خاندان آل سعود می باشد .
آهنگ تسخیر شهرهای حجاز از جمله طائف ، مکه ، مدینه و جده را کرده و پس از جنگ های بسیار آخرالامر با تسلط کامل بر مکه در سال 1343 و بر جده در سال 1344 تمام سرزمین های حجاز به تصرف آل سعود درآمد و وهابیت به عنوان مذهب رسمی این کشور شناخته شد . وهابیان در همین فاصله و پس از آن حملات بسیاری به سرزمین های دیگر از جمله بصره ، نجف ، کربلا و سوریه داشتند.
پایه های فکری وهابیت
وی در مورد اساسی ترین بنیان های فکری و اعتقادی وهابیت گفت : مهمترین مبادی فکری وهابیت را عقاید و اندیشه های ابن تیمیه تشکیل می دهد. محمد بن عبدالوهاب به شدت تحت تاثیر عقاید و افکار وی و شاگردش ابن قیم جوزیه بوده است. نتایج و ثمرات دیدگاههای بظاهر گرایانه ابن تیمیه که برگرفته از اندیشه های اهل حدیث و حنابله بود از یک سو در بحث شناخت خدا و صفات الهی بروز کرده و به اندیشه حشویه و مشبه که برای خدا قائل به جسم بودند ، نزدیک گشت و از سویی بسیاری از اعمال و رفتارهای مسلمانان به عنوان مصداقهای شرک مورد رد و انکار قرار گرفت.
از جمله می توان به توسل به اولیای الهی ، طلب شفاعت از آنان ، زیارت پیامبر و اولیای خدا ، احداث ساختمان و تاسیس حرم بر قبور معصومان (ع) اشاره کرد.
همین دیدگاه به شدت و غلظت بیشتری مبانی فکری محمد بن عبدالوهاب و پیروانش را تشکیل می دهد. محمد بن عبدالوهاب در اتهام عموم مسلمانان به شرک و کفر تا جایی پیش رفت که تمام بلاد اسلامی حتی مکه و مدینه را که هنوز به دست وهابی ها نیفتاده بود دارالحرب و دارالکفر اعلام کرد و جنگ با مسلمانان و تصرف اماکن مقدسه را به عنوان جهاد واجب دانست.
مخالفان محمد بن عبدالوهاب
فصیحی در مورد مخالفان عقیده وهابیت و محمد بن عبدالوهاب گفت : از همان آغاز انتشار افکار و عقاید شیخ محمد و تاسیس فرقه وهابیت تا امروز موجی از مخالفت گسترده در میان علمای اسلامی علیه اندیشه های وی شکل گرفته است. اولین مخالفان محمد بن عبدالوهاب آنگونه که مفتی بزرگ شافعی احمد زینی (حلان) معاصر محمد بن عبدالوهاب نوشته است ، پدر و برادرش سلیمان و استادانش بوده اند.
علاوه بر افراد مذکور از علمای معاصر شیخ محمد که در مخالفت با وی کتاب و رساله نوشته اند می توان افراد ذیل را نام برد : عبدالله بن عبداللطیف شافعی که از اساتید شیخ محمد بوده و کتاب « تجرید سیف الجهاد المدعی الاجتهاد» را در عقاید وی نوشته است.
همچنین عفیف الدین عبدالله بن داوود حنبلی که کتابی تحت عنوان «الصواعق و الرعود » را در این مورد نوشته است . شیخ عبدالله بن ابراهیم طائفی نویسنده کتاب «تحریض الاغبیاء علی الاستغاثه بالانبیاء والاولیاء» و چندین و چند تن از علمای دیگر ( در حدود چهل نفر می باشند ) که در مخالفت با عقاید محمد بن عبدالوهاب کتاب ها و تالیفاتی داشته اند.
ذکر برخی از عقاید وهابیت
وی به ذکر یک نمونه از عقاید وهابیت پرداخته و آن را نقد و بررسی می نماید و می گوید : در ادامه بد نیست به نمونه ای از مبانی عقیدتی وهابیت در مورد موضوعی اشاره داشته باشم .
سوگند خوردن :
یکی از چیزهایی که مورد اختلاف میان وهابیت و سایر فرقه های اسلامی است این است که وهابیان فقط قسم یاد کردن به نام خدا و صفات الهی را جایز دانسته و سوگند خوردن به غیر خدا را شرک و حرام می دانند . ابن تیمیه می گوید : « شرک دو گونه است ؛ شرک اکبر مانند درخواست شفاعت از مخلوق ، توسل و امثال آنها و شرک اصغر مانند ریاء ، سمعه و سوگند به غیر خدا »
صنعانی می گوید : زائران قبور مانند مشرکان هستند و اعمال و کردارشان یکی است و به نام های آنان قسم می خورند بلکه هر گاه صاحب حقی به نام خدا قسم بخورد از او نمی پذیرند اما وقتی به نام ولی و بزرگی از بزرگان شان قسم بخورند ، می پذیرند چنانکه بت پرستان چنین بودند.
وی می گوید : وهابیون در تصدیق این ادعایشان به این حدیث اکتفا می کنند که در حدیث آمده هر که میخواهد قسم بخورد ، به نام خدا بخورد وگرنه ساکت باشد. آنها این داستان را از پیامبر نقل می کنند که رسول خدا (ص) شنید مردی به لات قسم میخورد به او دستور داد که کلمه توحید را مجددا جاری کند برزبان پس این دلیل بر آن است که سوگند خوردن به بت کفر است.
وی به نقد این اعتقاد و دیدگاه وهابیون پرداخته و گفت : در بررسی این دیدگاه وهابیون باید از چند جهت اعتقاد آنان را مورد بررسی قرار داد :
اولا از نظر جواز یا عدم جواز سوگند دادن خدا بحق دیگران که در این زمینه وهابیان سوگند دادن خدا را بحق دیگران جایز ندانسته و ان را حرام و شرک تلقی می نمایند و در این خصوص دو دلیل اقامه می کنند ؛ دلیل اولشان همان است که در بحث توسل مطرح می کنند که در اینجا مجال بازگویی مفصل آن نیست و انشالله عزیزان رجوع کنند به مطالبی که در مورد این اعتقاد وهابیان وجود دارد ، اما دلیل دوم اینکه وهابیان میگویند هیچ یک از مخلوقات خدا بر خداوند حقی ندارند که بخواهیم به حق آنان خدا را سوگند دهیم ؛ اما با مراجعه به آیات و روایات ملاحظه می شود که هم خداوند حقوقی را نسبت به بندگان برعهده گرفته و هم پیامبر برخی از حقوقی را که بندگان نزد خداوند دارند ، ذکر می کند .
خداوند در سوره روم ، آیه 47 می فرماید : یاری کردن مومنین حق آنها برماست.
همچنین در سوره توبه ، آیه 11 می فرماید: عده حق الهی است که در تورات و انجیل آمده است.
یا در سوره یونس ، آیه 103 می فرماید : بدین ترتیب رهایی مومنان حق آنها بر ماست.
در روایات نیز آمده است که پیامبر گرامی اسلام (ص) می فرماید : بر خداست آن کسی را که به خاطر حفظ عفت خود از محرمات الهی ازدواج می کند ، یاری کند. ( سیوطی ، الجامع الصغیر ، ج 2)
و نیز فرمودند : یاری سه کس بر عهده خداست ؛ مجاهد راه خدا ، مکاتب ( بنده ای که با مولای خود قرار می بندد تا در ازای پرداخت مبلغی پول آزادی خود را بخرد ) و ازدواج کننده که قصد حفظ عفاف خود را دارد.
بنابر این وقتی که خدا و پیامبرش برای مردم حقوقی قرار داده و آن را به رسمیت شناخته اند چگونه می توان گفت که هیچ حقی مخلوق بر خدا ندارد البته بدیهی است که این حقوق از روی لطف و مرحمت الهی در مورد بندگان شایسته وعده داده شده چرا که از نظر تکوینی هیچ کس نمی تواند بر خدا صاحب حق باشد.
ثانیا از محور سوگند خوردن به غیر نام خدا نیز می توان این اعتقاد وهابیان را به چالش کشانید و آن را باطل دانست . گفتیم که وهابیان سوگند خوردن به غیر نام خدا را شرک و حرام می دانند اما باید گفت هم در کتاب خدا و هم در سنت رسول خدا (ص) موارد فراوانی از سوگند به غیر خدا دیده می شود. خداوند متعال در بسیاری از آیات قرآن به موجودات دیگر قسم یاد کرده است از جمله والعصر ، والتین ، والزیتون ، وطور سینین و هذاالبلد الامین ، والشمس و ضحاها ، والقمر اذا تلاها و .... نمونه های بسیاری دیگر.
فصیحی افزود : ممکن است گفته شود سوگند خوردن خدا به غیر خدا مستلزم جواز آن برای دیگران نمی شود به عبارت دیگر خداوند به عنوان خالق همه موجودات حق دارد به هر چه بخواهد سوگند یاد کند اما انسان مجاز نیست ؛ در پاسخ باید گفت صدور این فعل از خدا دلالت بر عدم قبح و زشتی دارد در حالی که ما این عمل را شرک بدانیم چگونه ممکن است خداوند به خودش شرک بورزد؟
در روایات از پیامبر اکرم (ص) نیز سوگندهایی به غیر نام خدا دیده می شود ، از جمله قسم های وابیک ( به پدرت قسم ) ، ولعمری ( به جان خودم قسم ) در سخنان آن حضرت بسیار به کار رفته است. در این صورت آیا می توان گفت که العیاذ بالله ، رسول خدا گرفتار شرک اصغر شده است؟
علاوه بر این در کلمات اصحاب نیز مواردی از قسم به غیر خدا مشاهده می شود در صورتی که پیامبر اکرم (ص) آنها را نهی نکرده است مگر در دو مورد که در محور سوم پاسخ دهی عرض خواهم کرد.
اما محور سوم رد ادعای وهابیان در مورد قسم خوردن این است که وهابیان در دفاع از دیدگاه خود به دو حدیث از رسول اکرم (ص) که روایت شده است ، استناد می کنند ؛ روایت اول از این قرار است که شنیدند که عمر به جان پدر خود سوگند یاد می کند ، فرمودند : خداوند شما را از سوگند خوردن به پدرانتان نهی کرده است و هر کس می خواهد سوگند یاد کند به خدا سوگند بخورد وگرنه ساکت باشد.
روایت دوم این طور است که مردی نزد پسر عمر آمد و گفت : به کعبه سوگند یاد می کنم ، پسر عمر گفت نه من به خدای کعبه سوگند یاد می کنم زیرا پدرم عمر به پدرش سوگند خورد رسول خدا (ص) به او فرمود به پدرت قسم نخور زیرا کسی که به غیر خدا قسم می خورد مشرک است.
درباره روایت اول باید به دو نکته اشاره کرد ؛ یکی اینکه نهی از سوگند خوردن به جان پدران به خاطر این بوده که پدران مسلمانان صدر اسلام غالبا مشرک بوده اند لذا قداست و حرمتی نداشته اند تا ارزش سوگند یاد کردن را داشته باشند حال آنکه سوگند یاد کردن به چیزی نشانه تعظیم و تکریم آن است. شاهد بر این مدعا روایاتی است که در انها پیامبر (ص) سوگند یاد کردن به پدران و مادران را در کنار بت ها نهی کرده است ؛ از جمله می فرمایند : به پدران تان و مادرانتان و بت ها سوگند یاد نکنید.
نکته دوم اینکه نهی از سوگند خوردن به پدر یا هر چیز دیگر غیر از خدا در مقام داوری و فیصله دادن به خصومت است زیرا در این مورد به اتفاق علمای اسلام جز سوگند یاد کردن به خدا و صفات ذات او هیچ سوگند دیگری منعقد نمی شود.
اما درباره روایت دوم علاوه بر دو نکته ای که درباره روایت اول مطرح شد ، نکته دیگری نیز باید اضافه کنیم . پسر عمر به نظر و اجتهاد خود کلام پیامبر (ص) را که خطاب به پدر وی فرمود ، تعمیم داده و سوگند خوردن به مقدساتی مثل کعبه را نیز در ان داخل کرده است ؛ بنابر این با توجه به آن دسته از روایات که پیامبر (ص) و بسیاری از اصحاب ان حضرت به غیر خدا سوگند یاد کرده اند و همچنین آیات فراوانی که خداوند سوگند به نامی غیر خود کرده است ، می توان به این جمع بندی رسید که سوگند خوردن به مشرک یا مظاهر شرک مثل بت که به معنای تصدیق و اعتقاد به آن است ، جایز نیست اما سوگند خوردن به مقدساتی که به واسطه انتساب به خدا تقدس یافته اند ، خالی از اشکال است .
وی در پایان گفت : به هر صورت بحث در مورد عقاید این فرقه یعنی وهابیت بسیار مفصل و فراوان است ، بنده سعی کردم در حد مجال و دانشم به برخی نکات اشاره داشته باشم و امیدوارم که این بحث از سوی شما و رسانه تان با استفاده از علما و کارشناسان دیگر نیز دنبال شود چون به عقیده من با این حجم وسیع از اعمال ، رفتارها و جنایاتی که این فرقه خطرناک در بسیاری از نقاط به خصوص جهان اسلام به بهانه مبارزه با کفر و حتی جهاد در راه خدا ، مرتکب می شوند ، هر چه در مورد عقاید باطل آنان روشنگری صورت گیرد و افکار عمومی مسلمین از عقاید باطل آنان ، آگاه شوند این خود مبارزه ای علیه اعتقادات نادرست و باطل آنان و به امید خداوند طرد و ریشه کن کردن آنان در نهایت خواهد بود انشالله.
http://afghanistan.shafaqna.com/media/k2/items/cache/993d223d41fc9d64f88f2a590c01864e_M.jpg (http://afghanistan.shafaqna.com/media/k2/items/cache/993d223d41fc9d64f88f2a590c01864e_XL.jpg)
پایگاه بین المللی همکاریهای خبری شیعه (شفقنا) ؛ حجت الاسلام والمسلمین محمد حسین فصیحی ، استاد حوزه علمیه امام هادی (ع) افغانستان و فارغ التحصیل رشته ادیان و مذاهب در گفتگو با شفقنا به بیان نکاتی پیرامون فرقه وهابیت ، تاسیس و پایه گذاری آن و اشاره به برخی عقاید وهابیت پرداخت.
پایه گذار وهابیت
وی در مورد نحوه تاسیس و پایه گذاری فرقه وهابیت گفت : موسس و پایه گذار فرقه وهابیت «محمد بن عبدالوهاب» است و نام این فرقه از نام پدر وی «عبدالوهاب» گرفته شده است. محمد بن عبدالوهاب سال 1111 هجری در شهر عینیه از شهرهای نجد به دنیا آمد و در سال 1206 در سن 96 سالگی درگذشت.
شیخ عبدالوهاب پدر محمد از علمای حنبلی زمان خود بود ، وی در شهر عینیه به کار قضاوت اشتغال داشته و مورد عنایت و نظر مردم بود. از این رو محمد نزد پدر فقه حنبلی را آموخت و نزد علمای مکه و مدینه به تحصیل سایر علوم اسلامی از جمله حدیث و تفسیر و عقاید پرداخت. وی همچنین به مطالعه تاریخ مدعیان پیامبری چون مسیلمه ، سجاح ، اسود عنسی ، طلیحه اسدی و امثال آن علاقه نشان می داد. از آوان جوانی نسبت به افکار عقاید و اعمال مذهبی مردم به دیده تردید و انکار می نگریست و موضع گیری بسیار منفی در برابر آنها در پیش می گرفت تا آنجا که بسیاری از اعمال مردم را شرک آلود می پنداشت.
وی ادامه می دهد : برخورد شیخ محمد با عقاید و اعمال مردم به گونه ای بود که حتی میان وی و پدرش نزاع و جدال درگرفت. پدرش او را طرد کرد و مردم را از وی برحذر می داشت . لذا تا پدر شیخ محمد زنده بود نتوانست آن گونه که مایل بود عقاید و افکار خود را مطرح کند اما پس از درگذشت پدر در سال 1153 هجری ، به اظهار عقاید و افکار خود و انکار قسمتی از اعمال مذهبی مردم پرداخت. جمعی از مردم حریمله که در آن زمان محل زندگی وی بود از وی پیروی کردند و به تدریج شهرتی پیدا کرد. آن گاه به شره زادگاه خود یعنی عینیه بازگشت و عثمان بن حمد ، امیر وقت عینیه او را با ا حترام پذیرفت و به او وعده حمایت داد اما در سال 1160 به دنبال مکاتبه ای که امیر شهر احسا در مورد وی با عثمان کرد از عینیه رانده شده و رهسپار درعیه شد. امیر وقت درعیه محمد بن سعود که جد خاندان سعود (سلاطین فعلی عربستان) به شمار می آید در آنجا او را به گرمی پذیرفت و برای وی برای تسلط بر تمام سرزمین نجد هم پیمان شد.
شیخ محمد سپس به همه مردم و قبایل سرزمین نجد نامه نوشت و آنان را به مذهب خود فراخواند و تهدید کرد که در صورت عدم تمکین با آنها جنگ خواهد کرد ، گروهی پذیرفتند و گروهی نسبت به او بی اعتنا شدند لذا مردم درعیه را که تا این زمان به مذهب او درآمده و روی آورده بودند به جنگ فراخواند و پس از جنگهای مکرر با مردم نجد و احساء تمام سرزمین نجد زیر سلطه خاندان سعود درآمد. پس از آن وهابی ها به رهبری امیران آل سعود که به ترتیب پس از محمد بن سعود ، پسرش عبدالعزیز و پس از او سعود بن عبدالعزیز به امارات رسیدند که تا اکنون حکومت به دست خاندان آل سعود می باشد .
آهنگ تسخیر شهرهای حجاز از جمله طائف ، مکه ، مدینه و جده را کرده و پس از جنگ های بسیار آخرالامر با تسلط کامل بر مکه در سال 1343 و بر جده در سال 1344 تمام سرزمین های حجاز به تصرف آل سعود درآمد و وهابیت به عنوان مذهب رسمی این کشور شناخته شد . وهابیان در همین فاصله و پس از آن حملات بسیاری به سرزمین های دیگر از جمله بصره ، نجف ، کربلا و سوریه داشتند.
پایه های فکری وهابیت
وی در مورد اساسی ترین بنیان های فکری و اعتقادی وهابیت گفت : مهمترین مبادی فکری وهابیت را عقاید و اندیشه های ابن تیمیه تشکیل می دهد. محمد بن عبدالوهاب به شدت تحت تاثیر عقاید و افکار وی و شاگردش ابن قیم جوزیه بوده است. نتایج و ثمرات دیدگاههای بظاهر گرایانه ابن تیمیه که برگرفته از اندیشه های اهل حدیث و حنابله بود از یک سو در بحث شناخت خدا و صفات الهی بروز کرده و به اندیشه حشویه و مشبه که برای خدا قائل به جسم بودند ، نزدیک گشت و از سویی بسیاری از اعمال و رفتارهای مسلمانان به عنوان مصداقهای شرک مورد رد و انکار قرار گرفت.
از جمله می توان به توسل به اولیای الهی ، طلب شفاعت از آنان ، زیارت پیامبر و اولیای خدا ، احداث ساختمان و تاسیس حرم بر قبور معصومان (ع) اشاره کرد.
همین دیدگاه به شدت و غلظت بیشتری مبانی فکری محمد بن عبدالوهاب و پیروانش را تشکیل می دهد. محمد بن عبدالوهاب در اتهام عموم مسلمانان به شرک و کفر تا جایی پیش رفت که تمام بلاد اسلامی حتی مکه و مدینه را که هنوز به دست وهابی ها نیفتاده بود دارالحرب و دارالکفر اعلام کرد و جنگ با مسلمانان و تصرف اماکن مقدسه را به عنوان جهاد واجب دانست.
مخالفان محمد بن عبدالوهاب
فصیحی در مورد مخالفان عقیده وهابیت و محمد بن عبدالوهاب گفت : از همان آغاز انتشار افکار و عقاید شیخ محمد و تاسیس فرقه وهابیت تا امروز موجی از مخالفت گسترده در میان علمای اسلامی علیه اندیشه های وی شکل گرفته است. اولین مخالفان محمد بن عبدالوهاب آنگونه که مفتی بزرگ شافعی احمد زینی (حلان) معاصر محمد بن عبدالوهاب نوشته است ، پدر و برادرش سلیمان و استادانش بوده اند.
علاوه بر افراد مذکور از علمای معاصر شیخ محمد که در مخالفت با وی کتاب و رساله نوشته اند می توان افراد ذیل را نام برد : عبدالله بن عبداللطیف شافعی که از اساتید شیخ محمد بوده و کتاب « تجرید سیف الجهاد المدعی الاجتهاد» را در عقاید وی نوشته است.
همچنین عفیف الدین عبدالله بن داوود حنبلی که کتابی تحت عنوان «الصواعق و الرعود » را در این مورد نوشته است . شیخ عبدالله بن ابراهیم طائفی نویسنده کتاب «تحریض الاغبیاء علی الاستغاثه بالانبیاء والاولیاء» و چندین و چند تن از علمای دیگر ( در حدود چهل نفر می باشند ) که در مخالفت با عقاید محمد بن عبدالوهاب کتاب ها و تالیفاتی داشته اند.
ذکر برخی از عقاید وهابیت
وی به ذکر یک نمونه از عقاید وهابیت پرداخته و آن را نقد و بررسی می نماید و می گوید : در ادامه بد نیست به نمونه ای از مبانی عقیدتی وهابیت در مورد موضوعی اشاره داشته باشم .
سوگند خوردن :
یکی از چیزهایی که مورد اختلاف میان وهابیت و سایر فرقه های اسلامی است این است که وهابیان فقط قسم یاد کردن به نام خدا و صفات الهی را جایز دانسته و سوگند خوردن به غیر خدا را شرک و حرام می دانند . ابن تیمیه می گوید : « شرک دو گونه است ؛ شرک اکبر مانند درخواست شفاعت از مخلوق ، توسل و امثال آنها و شرک اصغر مانند ریاء ، سمعه و سوگند به غیر خدا »
صنعانی می گوید : زائران قبور مانند مشرکان هستند و اعمال و کردارشان یکی است و به نام های آنان قسم می خورند بلکه هر گاه صاحب حقی به نام خدا قسم بخورد از او نمی پذیرند اما وقتی به نام ولی و بزرگی از بزرگان شان قسم بخورند ، می پذیرند چنانکه بت پرستان چنین بودند.
وی می گوید : وهابیون در تصدیق این ادعایشان به این حدیث اکتفا می کنند که در حدیث آمده هر که میخواهد قسم بخورد ، به نام خدا بخورد وگرنه ساکت باشد. آنها این داستان را از پیامبر نقل می کنند که رسول خدا (ص) شنید مردی به لات قسم میخورد به او دستور داد که کلمه توحید را مجددا جاری کند برزبان پس این دلیل بر آن است که سوگند خوردن به بت کفر است.
وی به نقد این اعتقاد و دیدگاه وهابیون پرداخته و گفت : در بررسی این دیدگاه وهابیون باید از چند جهت اعتقاد آنان را مورد بررسی قرار داد :
اولا از نظر جواز یا عدم جواز سوگند دادن خدا بحق دیگران که در این زمینه وهابیان سوگند دادن خدا را بحق دیگران جایز ندانسته و ان را حرام و شرک تلقی می نمایند و در این خصوص دو دلیل اقامه می کنند ؛ دلیل اولشان همان است که در بحث توسل مطرح می کنند که در اینجا مجال بازگویی مفصل آن نیست و انشالله عزیزان رجوع کنند به مطالبی که در مورد این اعتقاد وهابیان وجود دارد ، اما دلیل دوم اینکه وهابیان میگویند هیچ یک از مخلوقات خدا بر خداوند حقی ندارند که بخواهیم به حق آنان خدا را سوگند دهیم ؛ اما با مراجعه به آیات و روایات ملاحظه می شود که هم خداوند حقوقی را نسبت به بندگان برعهده گرفته و هم پیامبر برخی از حقوقی را که بندگان نزد خداوند دارند ، ذکر می کند .
خداوند در سوره روم ، آیه 47 می فرماید : یاری کردن مومنین حق آنها برماست.
همچنین در سوره توبه ، آیه 11 می فرماید: عده حق الهی است که در تورات و انجیل آمده است.
یا در سوره یونس ، آیه 103 می فرماید : بدین ترتیب رهایی مومنان حق آنها بر ماست.
در روایات نیز آمده است که پیامبر گرامی اسلام (ص) می فرماید : بر خداست آن کسی را که به خاطر حفظ عفت خود از محرمات الهی ازدواج می کند ، یاری کند. ( سیوطی ، الجامع الصغیر ، ج 2)
و نیز فرمودند : یاری سه کس بر عهده خداست ؛ مجاهد راه خدا ، مکاتب ( بنده ای که با مولای خود قرار می بندد تا در ازای پرداخت مبلغی پول آزادی خود را بخرد ) و ازدواج کننده که قصد حفظ عفاف خود را دارد.
بنابر این وقتی که خدا و پیامبرش برای مردم حقوقی قرار داده و آن را به رسمیت شناخته اند چگونه می توان گفت که هیچ حقی مخلوق بر خدا ندارد البته بدیهی است که این حقوق از روی لطف و مرحمت الهی در مورد بندگان شایسته وعده داده شده چرا که از نظر تکوینی هیچ کس نمی تواند بر خدا صاحب حق باشد.
ثانیا از محور سوگند خوردن به غیر نام خدا نیز می توان این اعتقاد وهابیان را به چالش کشانید و آن را باطل دانست . گفتیم که وهابیان سوگند خوردن به غیر نام خدا را شرک و حرام می دانند اما باید گفت هم در کتاب خدا و هم در سنت رسول خدا (ص) موارد فراوانی از سوگند به غیر خدا دیده می شود. خداوند متعال در بسیاری از آیات قرآن به موجودات دیگر قسم یاد کرده است از جمله والعصر ، والتین ، والزیتون ، وطور سینین و هذاالبلد الامین ، والشمس و ضحاها ، والقمر اذا تلاها و .... نمونه های بسیاری دیگر.
فصیحی افزود : ممکن است گفته شود سوگند خوردن خدا به غیر خدا مستلزم جواز آن برای دیگران نمی شود به عبارت دیگر خداوند به عنوان خالق همه موجودات حق دارد به هر چه بخواهد سوگند یاد کند اما انسان مجاز نیست ؛ در پاسخ باید گفت صدور این فعل از خدا دلالت بر عدم قبح و زشتی دارد در حالی که ما این عمل را شرک بدانیم چگونه ممکن است خداوند به خودش شرک بورزد؟
در روایات از پیامبر اکرم (ص) نیز سوگندهایی به غیر نام خدا دیده می شود ، از جمله قسم های وابیک ( به پدرت قسم ) ، ولعمری ( به جان خودم قسم ) در سخنان آن حضرت بسیار به کار رفته است. در این صورت آیا می توان گفت که العیاذ بالله ، رسول خدا گرفتار شرک اصغر شده است؟
علاوه بر این در کلمات اصحاب نیز مواردی از قسم به غیر خدا مشاهده می شود در صورتی که پیامبر اکرم (ص) آنها را نهی نکرده است مگر در دو مورد که در محور سوم پاسخ دهی عرض خواهم کرد.
اما محور سوم رد ادعای وهابیان در مورد قسم خوردن این است که وهابیان در دفاع از دیدگاه خود به دو حدیث از رسول اکرم (ص) که روایت شده است ، استناد می کنند ؛ روایت اول از این قرار است که شنیدند که عمر به جان پدر خود سوگند یاد می کند ، فرمودند : خداوند شما را از سوگند خوردن به پدرانتان نهی کرده است و هر کس می خواهد سوگند یاد کند به خدا سوگند بخورد وگرنه ساکت باشد.
روایت دوم این طور است که مردی نزد پسر عمر آمد و گفت : به کعبه سوگند یاد می کنم ، پسر عمر گفت نه من به خدای کعبه سوگند یاد می کنم زیرا پدرم عمر به پدرش سوگند خورد رسول خدا (ص) به او فرمود به پدرت قسم نخور زیرا کسی که به غیر خدا قسم می خورد مشرک است.
درباره روایت اول باید به دو نکته اشاره کرد ؛ یکی اینکه نهی از سوگند خوردن به جان پدران به خاطر این بوده که پدران مسلمانان صدر اسلام غالبا مشرک بوده اند لذا قداست و حرمتی نداشته اند تا ارزش سوگند یاد کردن را داشته باشند حال آنکه سوگند یاد کردن به چیزی نشانه تعظیم و تکریم آن است. شاهد بر این مدعا روایاتی است که در انها پیامبر (ص) سوگند یاد کردن به پدران و مادران را در کنار بت ها نهی کرده است ؛ از جمله می فرمایند : به پدران تان و مادرانتان و بت ها سوگند یاد نکنید.
نکته دوم اینکه نهی از سوگند خوردن به پدر یا هر چیز دیگر غیر از خدا در مقام داوری و فیصله دادن به خصومت است زیرا در این مورد به اتفاق علمای اسلام جز سوگند یاد کردن به خدا و صفات ذات او هیچ سوگند دیگری منعقد نمی شود.
اما درباره روایت دوم علاوه بر دو نکته ای که درباره روایت اول مطرح شد ، نکته دیگری نیز باید اضافه کنیم . پسر عمر به نظر و اجتهاد خود کلام پیامبر (ص) را که خطاب به پدر وی فرمود ، تعمیم داده و سوگند خوردن به مقدساتی مثل کعبه را نیز در ان داخل کرده است ؛ بنابر این با توجه به آن دسته از روایات که پیامبر (ص) و بسیاری از اصحاب ان حضرت به غیر خدا سوگند یاد کرده اند و همچنین آیات فراوانی که خداوند سوگند به نامی غیر خود کرده است ، می توان به این جمع بندی رسید که سوگند خوردن به مشرک یا مظاهر شرک مثل بت که به معنای تصدیق و اعتقاد به آن است ، جایز نیست اما سوگند خوردن به مقدساتی که به واسطه انتساب به خدا تقدس یافته اند ، خالی از اشکال است .
وی در پایان گفت : به هر صورت بحث در مورد عقاید این فرقه یعنی وهابیت بسیار مفصل و فراوان است ، بنده سعی کردم در حد مجال و دانشم به برخی نکات اشاره داشته باشم و امیدوارم که این بحث از سوی شما و رسانه تان با استفاده از علما و کارشناسان دیگر نیز دنبال شود چون به عقیده من با این حجم وسیع از اعمال ، رفتارها و جنایاتی که این فرقه خطرناک در بسیاری از نقاط به خصوص جهان اسلام به بهانه مبارزه با کفر و حتی جهاد در راه خدا ، مرتکب می شوند ، هر چه در مورد عقاید باطل آنان روشنگری صورت گیرد و افکار عمومی مسلمین از عقاید باطل آنان ، آگاه شوند این خود مبارزه ای علیه اعتقادات نادرست و باطل آنان و به امید خداوند طرد و ریشه کن کردن آنان در نهایت خواهد بود انشالله.