Vahid Ghorbnai
29th April 2013, 03:41 PM
ایران را سرزمین چهارفصل خواندهاند؛ سرزمینی که کوههای بلند و جنگلهای انبوه و دشتهای پهناور و بیابانهای خشک را در کنار یکدیگر دارد. از این رو بود که جغرافیدانان قدیم، ایران را مرکز هفت کشور و اقلیمِ معتدل در میان اقلیمهای هفتگانه جهان میدانستند.و بهار فصلی است که در آن، زیباترین جلوههای این طبیعت گوناگون و گاه ناهمگون تجلی مییابد؛ نه فقط در ژرفای جنگلها و ستیغ کوهها و فراخ دشتها، بلکه در دل و جان مردمانِ این کهن دیار.http://www.memaran.ir/images/users/sara_zehtaban/100921364681.jpg
چنین است که بهار برای ایرانیان فصل تماشاست؛ تماشایی که آدمی را از سیر و سیاحت در دامن طبیعت به تفکر در معنای آفرینش رهنمون میشود:
بامدادان که تفاوت نکند لیل و نهار/ خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
صوفی از صومعه گو خیمه بزن بر گلزار/ که نه وقت است که در خانه بخفتی بیکار
بلبلان وقت گل آمد که بنالند از شوق/ نه کم از بلبل مستی تو بنال ای هشیار
آفرینش همه تسبیح خداوند دل است/ دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود/ هرکه فکرت نکند نقش بود بر دیوار(سعدی)http://www.memaran.ir/images/users/sara_zehtaban/57_big.jpg
هم از این روست که بهار طنینی بلند در فرهنگ ایران دارد و تأثیری ژرف بر نظم و نثر پارسی و هنر و معماری این سرزمین نهاده است. چنان که سید حسین نصر گفته است: "در سرزمینی که آب چنان کمیاب است که محل زندگی مردمان را "آبادی" مینامند و جایی را که قابل زیستن نیست "بیابان"، ایرانی همواره مانند یک نقشآفرین چیرهدست در میان گنبدها و فرشها و نقش و نگارها و تزئینات پیرامون خود، محیط طبیعی خود را نه با عنف و تعرض به محیط، بلکه با ظرافت طبع و ملاطفت و محبت و حتا همدمی تحت سلطه خود درآورده است."*http://www.memaran.ir/images/users/sara_zehtaban/_.jpgدر واقع، هنر و معماری ایران در هماهنگی و همنوایی با طبیعت به خود بالیده است و هنرمندان ایرانی کوشیدهاند تا بهار زیبا و دلربا - اما کوتاه - این سرزمین نیمه خشک را در آثار خویش جاودانه سازند. بسیاری از شاهکارهای معماری ایران درون باغها و بوستانها، بر کنار چشمهساران و در سایهسار درختان ساخته شدهاند و از آن فراتر، به سان آینه، تصویر بهار را بازمیتابانند.ایرانیانی که این روزها خود را آماده گشت و گذار در گوشه و کنار این سرزمین پهناور میکنند، نه فقط دامن طبیعت، بلکه آثار بازمانده از پیشینان را جلوهگاه بهار مییابند.
چنین است که بهار برای ایرانیان فصل تماشاست؛ تماشایی که آدمی را از سیر و سیاحت در دامن طبیعت به تفکر در معنای آفرینش رهنمون میشود:
بامدادان که تفاوت نکند لیل و نهار/ خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
صوفی از صومعه گو خیمه بزن بر گلزار/ که نه وقت است که در خانه بخفتی بیکار
بلبلان وقت گل آمد که بنالند از شوق/ نه کم از بلبل مستی تو بنال ای هشیار
آفرینش همه تسبیح خداوند دل است/ دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود/ هرکه فکرت نکند نقش بود بر دیوار(سعدی)http://www.memaran.ir/images/users/sara_zehtaban/57_big.jpg
هم از این روست که بهار طنینی بلند در فرهنگ ایران دارد و تأثیری ژرف بر نظم و نثر پارسی و هنر و معماری این سرزمین نهاده است. چنان که سید حسین نصر گفته است: "در سرزمینی که آب چنان کمیاب است که محل زندگی مردمان را "آبادی" مینامند و جایی را که قابل زیستن نیست "بیابان"، ایرانی همواره مانند یک نقشآفرین چیرهدست در میان گنبدها و فرشها و نقش و نگارها و تزئینات پیرامون خود، محیط طبیعی خود را نه با عنف و تعرض به محیط، بلکه با ظرافت طبع و ملاطفت و محبت و حتا همدمی تحت سلطه خود درآورده است."*http://www.memaran.ir/images/users/sara_zehtaban/_.jpgدر واقع، هنر و معماری ایران در هماهنگی و همنوایی با طبیعت به خود بالیده است و هنرمندان ایرانی کوشیدهاند تا بهار زیبا و دلربا - اما کوتاه - این سرزمین نیمه خشک را در آثار خویش جاودانه سازند. بسیاری از شاهکارهای معماری ایران درون باغها و بوستانها، بر کنار چشمهساران و در سایهسار درختان ساخته شدهاند و از آن فراتر، به سان آینه، تصویر بهار را بازمیتابانند.ایرانیانی که این روزها خود را آماده گشت و گذار در گوشه و کنار این سرزمین پهناور میکنند، نه فقط دامن طبیعت، بلکه آثار بازمانده از پیشینان را جلوهگاه بهار مییابند.