توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : داستان های کوتاه و پند آموز و زیبا(حتما بخوانید)
shabhayebarare
9th April 2013, 02:39 AM
روزی کسی به خیام ، که دوران کهنسالی را پشت سر می گذاشت گفت : شما به یاد دارید دقیقا پدر بزرگ من ، چه زمانی درگذشت ؟!
خیام پرسید : این پرسش برای چیست ؟
آن جوان گفت : من تاریخ درگذشت همه خویشانم را بدست آورده ام و می خواهم روز وفات آنها بروم گورستان و برایشان دعا کنم و خیرات دهم و...
خیام خندید و گفت : آدم بدبختی هستی ! خداوند تو را فرستاده تا شادی بیافرینی و دست زندگان و مستمندان را بگیری تا نمیرند ، تو به دنبال مردگانت هستی ؟!
بعد پشتش را به او کرد و گفت مرا با مرده پرستان کاری نیست و از او دور شد
اندیشمند کشورمان ارد بزرگ می گوید : کاویدن در غم ها ما را به خوشبختی نمی رساند
و هم او در جایی دیگر می گوید : آنکه ترانه زاری کشت می کند ، تباهیدن زندگی اش را برداشت می کند...
امیدوارم همه ما ارزش زندگی را بدانیم و برای شادی هم بکوشیم
shabhayebarare
9th April 2013, 02:57 AM
حکایت میکنند که روزی مردی ثروتمند سبدی بزرگ را پر از نان کرد، آن را پشت اسب گذاشت و وارد بازار دهکده شد، سپس سبد را روی زمین گذاشت و به مردم گفت : این سبد نان را هدیه میدهم به مردم این دهکده، فقط در صف بایستید و هر کدام یک عدد بردارید، به اندازه تعداد اهالی، نان در این سبد است و به همه میرسد...
مرد ثروتمند این را گفت و رفت. مردم دهکده پشت سر هم صف ایستادند و یکییکی از داخل سبد نان برداشتند.
پسربچه باهوشی هم در صف ایستاد. اما وقتی نوبتش رسید در کنار سبد ایستاد و نوبتش را به نفر بعدی داد.
به این ترتیب هر کسی یک نان برمیداشت و پی کار خود میرفت.
مردی که خیلی احساس زرنگی میکرد با خود گفت: نوبت من که رسید دو تا نان برمیدارم و فرار میکنم ، در نتیجه به این پسر باهوش چیزی نمیرسد !!!
او چنین کرد و دو نان برداشت و در لابهلای جمعیت گم شد.
سرانجام وقتی همه سهمشان را گرفتند و رفتند، پسرک با لبخند سبد را از روی زمین برداشت و بر دوش خود گذاشت و گفت:
من از همان اول نان نمیخواستم این سبد ارزشی بسیار بیشتر از همه نان ها دارد.
این را گفت و با خوشحالی راهی منزل خود شد...
خیلیها دلشان به نان خوش است و از این غافلند که آنچه گرانبهاست و ارزش بسیار بیشتری دارد سبدی است که این نان ها در آن جمع شدهاند.
خیلیها قدر خانواده و همسر و فرزند خود را نمیدانند و دایم با آنها کلنجار میروند و از این نکته طلایی غافلند که این سبدی که این افراد را گرد هم و به اسم خانواده جمع کرده ارزشی به مراتب بیشتراز لجاجتها و جدلهای افراد خانواده دارد.
خیلیها وقتی در شرکت یا موسسهای کار میکنند سعی دارند تک خوری کنند و در حق بقیه نفرات مجموعه ظلم روا دارند و فقط سهم بیشتری به دست آورند. آنها از این نکته ظریف غافلند که تیمی که در قالب شرکت، آنها را گرد هم جمع کرده مانند سبدی است که نان ها را در خود نگه میدارد و حفظ این سبد و تیم به مراتب بیشتر از چند نان اضافه است...
استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است
استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.