PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : معرفی مجسمه فردوسی و معمای کودک همراهش



ثمین20
30th March 2013, 03:08 PM
موضوع این گزارش مجسمه ای است در میدان فردوسی تهران که به نوعی نماد فردوسی در چند دهه اخیر شکل گرفته است و از روی این مجسمه در ابعاد مختلف و با جنس‌های گوناگون مجسمه‌های بسیاری ساخته و فروخته می‌شود.توضیح مختصری که از این مجسمه باید نوشت : مجسمه‌ای که ثمره تلاش مرحوم استاد ابوالحسن‌خان صدیقی ـ پدر مجسمه‌سازی نوین ایران ـ است و انصافا پیش خودمان بماند برای شما سنگ تمام هم گذاشته است. داستان این مجسمه از سال ۱۳۳۷ آغاز می‌شود یعنی زمانی که انجمن حفظ آثار و میراث ملی ساخت آن را به استاد ابوالحسن‌خان صدیقی پیشنهاد می‌کند (این روز‌ها به آن می‌گویند سفارش و هنر سفارشی) که البته در آن زمان روانشاد صدیقی در ایتالیا به سر می‌برده است، اما بلافاصله کار را آغاز می‌کند و ظرف مدت زمان یک سال مجسمه شما را از جنس سنگ مرمر می‌سازد.



اما اینکه آن کودک در کنار فردوسیچه کسی است و منظور مجسمه‌ساز دقیقا چه چیزی بوده است پرسش شاید دشواری باشد، اما آنچه فریدون صدیقی، فرزند استاد صدیقی درباره مجسمه می‌گوید از این قرار است: در قسمت پایین مجسمه ، پیکر کودکی زال ـ از شخصیت‌های شاهنامه ـ تصویر شده است و چون زال روی کوه قاف بزرگ شده، بنابراین پایه مجسمه به صورت یک تخته‌سنگ طبیعی طراحی شده که حکایت از داستان زندگی زال دارد.



روایت فرزند مجسمه‌ساز تا حدود زیادی به نظر دکتر جعفر یاحقی، شاهنامه‌پژوه و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی نزدیک است. یاحقی هم معتقد است تصور ابتدایی از این کودک که در کنار مجسمه قرار گرفته‌‌ همان «زال» است؛ او درباره دلایلش هم این‌گونه توضیح می‌دهد: از نظر ظاهری موهای سفید آن کودک به زال شباهت دارد و از طرفی زال با کیفیت خاصی متولد و در دامان سیمرغ بزرگ شده است که همین نوعی مفهوم متافیزیکی را همراه دارد.



این شاهنامه‌پژوه ادامه می‌دهد: خانواده زال را فردوسی بزرگ کرده است؛ رستم، سهراب و... همه ریشه در زال دارند و به نوعی می‌توان گفت که زال نماد پهلوانی در شاهنامه است. او تاکید می‌کند: این کودک در واقع این مفهوم را می‌خواهد القا کند که حماسه‌ها و اسطوره‌ها پیش از فردوسی هم در منابع کهن وجود داشته ‌است، اما این فردوسی بود که مانند طفلی دست آن‌ها را گرفت و به اوج رساند؛ همان‌طور که خودش می‌گوید:

که رستم یلی بود در سیستان

منم کردمش رستم داستان



اما دکتر میر جلال‌الدین کزازی، استاد پیشکسوت و یکی از شاهنامه‌پژوهان شناخته ‌شده کشورمان نظر دیگری دارد؛ او که شاید سخن، کلام و گویشش بیشترین نزدیکی را به شما و روزگارتان در قرن چهار هجری دارد، این‌گونه پاسخ می‌دهد: بر آن نیستم که آن کودک خُرد، زال باشد، زیرا ​ پذیرفتنی نیست از میان چهره‌های پُرشمار شاهنامه، آن پیکرتراش یا تندیس‌ساز زال را برگزیده باشد. او ادامه می‌دهد: من می‌انگارم که شاید خواست او آن بوده است که به شیوه‌ای نمادین و بر پایه ساختار شاهنامه، زبان پارسی را در آن کودک به نمود بیاورد.



کزازی می‌افزاید: فردوسی این کودک را آنچنان پرورده و بالانده است که بُرنایی گردیده است جاودانه، برومند و شاداب! و به سخن دیگر فردوسی کاری را که پیشینیان او تا آن زمان انجام داده بودند به پایان برده است و از همین روی است که شاید آن کودک در دامان فردوسی دیده می‌شود. این استاد دانشگاه تاکید می‌کند: این گزارشی است که من از دید خود از این تندیس زیبا دارم و پاسخ بی‌چند و چون را اگر می‌خواهید، ​‌باید از آن پیکرتراش بپرسید که چهره در خاک پوشیده است!

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد