م.محسن
25th March 2013, 12:23 PM
استاد حسن کسایی که امسال نوروز را بی حضور او می گذرانیم، در نوروز هر سال منزلش پذیرای کثیری از عاشقان هنر و فرهنگ ایران بود،فرزند بزرگشان ، سید جواد کسایی روایتی از سفره پررونق و خانه پررفت آمد پدر بزرگوارشان داده اند که خواندش خالی از لطف نیست. به گزارش سایت انجمن موسیقی ایران، محمدجواد کسایی در این یادداشت نوشته است است:
در خانه پدری همیشه به روی مردم باز بود . مدام علاقه مندان از نقاط دور و نزدیک به دیدن ایشان می آمدند و پدر با گشاده رویی پذیرای این افراد بودند. البته در نوروزها مراجعان بیشتری نسبت به روزهای عادی به دیدن پدر می آمدند تا سال تحویل را در کنار ایشان باشند.
ازدحام جمعیت در زمان سال تحویل در منزل پدری به بیش از 100 نفر می رسید که این افراد را در چند اتاق خانه جا می دادیم. علاوه بر مردم عادی، هنرمندان نیز به دیدن پدر می آمدند و یکی از برنامه هایی که در این محفل وجود داشت اجرای ساز و آواز بود . گاهی خود پدر یک قطعه را با ساز نی یا سه تار می نواختند و معمولا با ساز ایشان آوازی اجرا می شد؛ گاهی نیز به من یا برادرم محمد خلیل می گفتند که با نی یا سه تار دوستان خواننده را همراهی کنیم .
از جمله خوانندگانی که در این مجالس حضور داشتند و به اجرا می پرداختند می توانم به افرادی چون : علی جهاندار، حسام الدین سراج، تقی سعیدی، علی اصغر شاهزیدی، ذبیح الله احمدی ، محمد بطلانی و . . . اشاره کنم.
حجم تلفن هایی که برای تبریک سال نو و عید به پدر می شد نیز بسیار زیاد بود و مدت ها وقت ایشان را می گرفت؛ اما با این وصف ایشان مقید بودند به تمام تلفن ها پاسخ بگویند . البته پدربه محض نو شدن سال خود را موظف می دانستند که به استادان احمد عبادی، علی تجویدی و جلیل شهناز تلفنی تبریک بگویند و برایشان آرزوی سلامت و طول عمر کنند .
تا زمان حیات استاد احمد عبادی و علی تجویدی همیشه این تلفن زدن و تبریک عید گفتن پدر به آن ها ادامه داشت . پدر علاقه ی خاصی به استاد عبادی داشتند ، به طوری که هر وقت می گفتند : «استاد چنین ،استاد چنان »، اعضای خانواده متوجه می شدند که منظور ایشان استاد عبادی ست. متقابلا استاد عبادی نیز در زمان شادی و غم با ایشان تماس می گرفتند و درد و دل ها می کردند ! پدر همیشه مقید بودند که جشن نوروز را در اصفهان و در کنار خانواده باشند.
من در آستانه 46 سالگی هستم و در تمام این سال ها تنها یک سال را به خاطر می آورم که پدر نوروز را نزد خانواده نبودند؛ و آن هم به نوروز سال 1376 باز می گردد که ایشان برای معالجات پزشکی به همراه آقای منوچهر غیوری(وفادارترین شاگرد کسائی) در آمریکا به سر می بردند.
پدر همیشه به جشن های ملی خصوصا نوروز و سیزده بدر نظر خاصی داشتند و برای مثال روز سیزده بدر معتقد بودند که حتما باید به همراه خانواده و فامیل به باغ یا صحرایی رفت و در دل طبیعت بود. پوشیدن لباس های آراسته و مرتب از دیگر مواردی بود که پدر در زمان نوروز بر آن تاکید بسیار داشتند؛ سفره نوروز را نیز دوست داشتند و از دیدن آن لذت می بردند؛ تنها چیزی که در سفره هفت سین دوست نداشتند دیدن ماهی های قرمز و اسیر شده در تنگ آب بود ، که اصلا برایشان جالب نبود .
پدر همیشه در زمان سال تحویل و البته شب یلدا، فال حافظ می گرفتند و بنا بر اعتقادی که داشتند به هر یک از دوستان داخل مجلس نیز یکی دو بیت را اختصاص می دادند. این در حالی بود که از گل هایی که خود در حیاط خانه پرورش داده بودند به عنوان هدیه سال نو به دوستان می دادند. البته پدر چند سال آخر به دلیل بیماری توان گل کاری و گل آرایی نداشتند. افرادی هم که به دیدن پدر می آمدند ، معمولا برای ایشان گل می آوردند ؛
ایشان روزی به طنز می گفتند : اگر افرادی که برایم گل می آورند - در این سال ها - به جای گل ، قوری و استکان می آوردند ، الآن بزرگ ترین چینی فروشی ایران را داشتم ! پدر به غیر از گل ، اسکناس نو هم عیدی می دادند ؛ و البته بیشتر دوست داشتند که عیدی بگیرند( ! ) ؛ و این هم به آن دلیل بود که اعتقاد داشتند" از دست بزرگ ترها عیدی گرفتن " ، به زندگی آدم برکت می دهد.
پدرمثل همه ی هنرمندان بزرگ ، روح لطیفی داشتند و یکی از دل نگرانی هایشان - در ایام نوروز- وضعیت معیشتی فقرا و محرومان بود . به خصوص از این که می دیدند بسیاری نمی توانند مانند دیگران ، از مواهبی که برای همه هست بهره مند باشند بسیارآزرده و ناراحت می شدند ! . . . نوروز امسال (1392) ، نخستین نوروزی ست ، که " کسائی بزرگ " در کنار ما نیست ! آهوان گم شدند در شب دشت آه از آن رفتگان بی برگشت
منبع (http://hamshahrionline.ir/details/205970)
در خانه پدری همیشه به روی مردم باز بود . مدام علاقه مندان از نقاط دور و نزدیک به دیدن ایشان می آمدند و پدر با گشاده رویی پذیرای این افراد بودند. البته در نوروزها مراجعان بیشتری نسبت به روزهای عادی به دیدن پدر می آمدند تا سال تحویل را در کنار ایشان باشند.
ازدحام جمعیت در زمان سال تحویل در منزل پدری به بیش از 100 نفر می رسید که این افراد را در چند اتاق خانه جا می دادیم. علاوه بر مردم عادی، هنرمندان نیز به دیدن پدر می آمدند و یکی از برنامه هایی که در این محفل وجود داشت اجرای ساز و آواز بود . گاهی خود پدر یک قطعه را با ساز نی یا سه تار می نواختند و معمولا با ساز ایشان آوازی اجرا می شد؛ گاهی نیز به من یا برادرم محمد خلیل می گفتند که با نی یا سه تار دوستان خواننده را همراهی کنیم .
از جمله خوانندگانی که در این مجالس حضور داشتند و به اجرا می پرداختند می توانم به افرادی چون : علی جهاندار، حسام الدین سراج، تقی سعیدی، علی اصغر شاهزیدی، ذبیح الله احمدی ، محمد بطلانی و . . . اشاره کنم.
حجم تلفن هایی که برای تبریک سال نو و عید به پدر می شد نیز بسیار زیاد بود و مدت ها وقت ایشان را می گرفت؛ اما با این وصف ایشان مقید بودند به تمام تلفن ها پاسخ بگویند . البته پدربه محض نو شدن سال خود را موظف می دانستند که به استادان احمد عبادی، علی تجویدی و جلیل شهناز تلفنی تبریک بگویند و برایشان آرزوی سلامت و طول عمر کنند .
تا زمان حیات استاد احمد عبادی و علی تجویدی همیشه این تلفن زدن و تبریک عید گفتن پدر به آن ها ادامه داشت . پدر علاقه ی خاصی به استاد عبادی داشتند ، به طوری که هر وقت می گفتند : «استاد چنین ،استاد چنان »، اعضای خانواده متوجه می شدند که منظور ایشان استاد عبادی ست. متقابلا استاد عبادی نیز در زمان شادی و غم با ایشان تماس می گرفتند و درد و دل ها می کردند ! پدر همیشه مقید بودند که جشن نوروز را در اصفهان و در کنار خانواده باشند.
من در آستانه 46 سالگی هستم و در تمام این سال ها تنها یک سال را به خاطر می آورم که پدر نوروز را نزد خانواده نبودند؛ و آن هم به نوروز سال 1376 باز می گردد که ایشان برای معالجات پزشکی به همراه آقای منوچهر غیوری(وفادارترین شاگرد کسائی) در آمریکا به سر می بردند.
پدر همیشه به جشن های ملی خصوصا نوروز و سیزده بدر نظر خاصی داشتند و برای مثال روز سیزده بدر معتقد بودند که حتما باید به همراه خانواده و فامیل به باغ یا صحرایی رفت و در دل طبیعت بود. پوشیدن لباس های آراسته و مرتب از دیگر مواردی بود که پدر در زمان نوروز بر آن تاکید بسیار داشتند؛ سفره نوروز را نیز دوست داشتند و از دیدن آن لذت می بردند؛ تنها چیزی که در سفره هفت سین دوست نداشتند دیدن ماهی های قرمز و اسیر شده در تنگ آب بود ، که اصلا برایشان جالب نبود .
پدر همیشه در زمان سال تحویل و البته شب یلدا، فال حافظ می گرفتند و بنا بر اعتقادی که داشتند به هر یک از دوستان داخل مجلس نیز یکی دو بیت را اختصاص می دادند. این در حالی بود که از گل هایی که خود در حیاط خانه پرورش داده بودند به عنوان هدیه سال نو به دوستان می دادند. البته پدر چند سال آخر به دلیل بیماری توان گل کاری و گل آرایی نداشتند. افرادی هم که به دیدن پدر می آمدند ، معمولا برای ایشان گل می آوردند ؛
ایشان روزی به طنز می گفتند : اگر افرادی که برایم گل می آورند - در این سال ها - به جای گل ، قوری و استکان می آوردند ، الآن بزرگ ترین چینی فروشی ایران را داشتم ! پدر به غیر از گل ، اسکناس نو هم عیدی می دادند ؛ و البته بیشتر دوست داشتند که عیدی بگیرند( ! ) ؛ و این هم به آن دلیل بود که اعتقاد داشتند" از دست بزرگ ترها عیدی گرفتن " ، به زندگی آدم برکت می دهد.
پدرمثل همه ی هنرمندان بزرگ ، روح لطیفی داشتند و یکی از دل نگرانی هایشان - در ایام نوروز- وضعیت معیشتی فقرا و محرومان بود . به خصوص از این که می دیدند بسیاری نمی توانند مانند دیگران ، از مواهبی که برای همه هست بهره مند باشند بسیارآزرده و ناراحت می شدند ! . . . نوروز امسال (1392) ، نخستین نوروزی ست ، که " کسائی بزرگ " در کنار ما نیست ! آهوان گم شدند در شب دشت آه از آن رفتگان بی برگشت
منبع (http://hamshahrionline.ir/details/205970)