PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بحث چرا من اینقدر با والدینم دعوا می‌کنم؟



Almas Parsi
24th March 2013, 10:35 AM
چرا من اینقدر با والدینم دعوا می‌کنم؟
لباس‌هایی که می‌پوشید، غذاهایی که می‌خورید، رنگ دیوار اتاق‌خوابتان، اینکه کجا می‌روید و چطور می‌روید، آدم‌هایی که با آنها نشست‌و‌برخاست می‌کنید، اینکه کی می‌خوابید...


می‌پرسید همه اینها چه وجه اشتراکی با هم دارند؟ اینها فقط نمونه‌هایی از صدها چیزی است که وقتی بچه بودید تحت اختیار و کنترل والدینتان بود. وقتی بچه بودید، خیلی در اتفاقاتی که برایتان می‌افتاد صاحب‌نظر نبودید، این پدرومادرتان بودند که درمورد همه چیز برایتان تصمیم می‌گرفتند، از اینکه صبحانه چه می‌خورید تا لباسی که شب موقع خواب باید تنتان کنید. البته چیز خوبی هم هست—بچه‌ها به یک چنین حمایت و کمکی نیاز دارند چون آنقدر بالغ نیستند که بتوانند از خودشان مراقبت کنند و تصمیمات درستی برای خودشان بگیرند.


اما بالاخره همه بچه‌ها بزرگ می‌شوند و به نوجوانی می‌رسند: یعنی سنی که شما درست در آن قرار دارید. و بخشی از نوجوان بودن ساختن هویتتان است—هویتی که جدا از والدینتان باشد. برای نوجوانان خیلی طبیعی است که نظرات، افکار و ارزش‌های خودشان را برای زندگی داشته باشند. همین چیزها است که آنها را برای بزرگسالی آماده می‌کند.


اما وقتی تغییر می‌کنید و یک فرد جدید تبدیل می‌شوید که دیگر خودش برای خودش تصمیم می‌گیرد، ممکن است درک این مسئله برای والدینتان دشوار باشد. آنها به این شخصیت جدید شما عادت ندارند—آنها شما را همان کودکی می‌دانند که خودشان برایتان تصمیم می‌گرفتند.


در اکثر خانواده‌ها، همین تطبیق یافتن خانواده است که موجب دعواهای زیاد بین نوجوانان و والدین می‌شود. شما دوست دارید دیوار اتاقتان را پر از پوسترهای مختلف کنید؛ آنها نمی‌فهمند که چرا دیگر کاغذ دیواری قدیمی اتاقتان را دوست ندارید. شما فکر می‌کنید اشکالی ندارد که اگر هر روز بعد از مدرسه با دوستانتان به پاساژ نزدیک خانه بروید و بگردید؛ آنها ترجیح می‌دهند که به‌جای اینکار به یک ورزش بپردازید.


تضادهایی مثل این بین والدین و نوجوانان بسیار شایع است—نوجوانان عصبانی می‌شوند چون فکر می کنند والدینشان به آنها احترام نمی‌گذارند و به آنها فضای کافی برای انجام کارهایی که دوست دارند را نمی‌دهند و والدین هم به این دلیل عصبانی می‌شوند که عادت ندارند که نتوانند فرزندشان را کنترل کنند یا فرزندشان با نظرات آنها مخالفت کند.


وقتی کشمکش‌هایی از این قبیل اتفاق می‌افتد، مطمئناً ناراحتی‌هایی هم پیش می‌آید. و درمورد مسائل خیلی مهم‌تر مثل دوستانی که انتخاب می‌کنید و نگرش شما نسبت به رابطه‌جنسی یا مهمانی رفتن حتی می‌تواند مجادلات وسیع‌تری هم ایجاد کند چون والدینتان دوست دارند همیشه از شما حمایت و مراقبت کنند و برایشان مهم نیست که شما چند سال داشته باشید.


نکته خوب درمورد این دعواها این است که در بسیاری از خانواده‌ها با تطبیق یافتن بیشتر والدین با شرایط سنی شما درک اینکه فرزندشان دیگر حق تصمیم‌گیری و اعمال نظرات خود را دارد، این مشاجرات کمتر می‌شود. البته ممکن است سال‌ها طول بکشد که والدین و نوجوانان، با نقش‌های جدید خود تطبیق یابند. درحال‌حاضر، باید سعی کنید تا جایی‌که می‌توانید رابطه خود با والدینتان را بهتر کنید.


گاهی‌اوقات ممکن است این‌کار برایتان غیرممکن برسد اما حرف زدن و ابراز نظراتتان کمکتان می‌کند احترام بیشتری از جانب والدینتان برای خود کسب کنید و با هم به مصالحه برسید. مثلاً اگر دوست دارید یک ساعت بیشتر بیرون بمانید، اتاقتان را تمیز کنید، با اینکار هم خودتان و هم والدینتان را راضی نگه خواهید داشت.


همیشه به‌خاطر داشته باشید که والدینتان هم روزی نوجوان بوده‌اند و در اکثر موارد می‌توانند احساساتتان را درک کنند.

مردمان

sare*
25th March 2013, 11:48 PM
ما که نوجونیمون تموم شد ولی مجادلاتمون نه!

نمیدونم پایان جونیمون چی میشه؟!
البته قضیه ما که واقعا فرق میکنه سر ساعت خوابم با هم کنار نمیایم سر اینکه چرا کلاس دانشگات تا 7 ونیم شبه

می سازیم دیگه راه دیگه ای نداریم،داریم؟!

Almas Parsi
26th March 2013, 12:28 AM
ما که نوجونیمون تموم شد ولی مجادلاتمون نه!

نمیدونم پایان جونیمون چی میشه؟!
البته قضیه ما که واقعا فرق میکنه سر ساعت خوابم با هم کنار نمیایم سر اینکه چرا کلاس دانشگات تا 7 ونیم شبه

می سازیم دیگه راه دیگه ای نداریم،داریم؟!

به عقيده من انسان هر نگرشي نسبت به مسايل پيرامونش داشته باشه دنيا نسبت به اون نگرش براش شكل ميگيره

اگر همه نوجوونا به اين مساله توجه كنند كه نبايستى زياد زندگى رو سخت بگيرند و كمى هم رو صبرشون كار كنند خيلى كيفيت زندگيشون تغيير ميكنه و هر موقع در خصوص اختلاف نظر با والدين احساس بن بست كردند براي مدت كوتاهى روى اين قضيه تمركز كنند كه من چند صباحى بيشتر ميهمان اين خونه نيستم چرا نظرشونو تا حد معقول تامين نكنم ؟؟؟؟ كه هم خودم آرام بگيرم و هم بقيه رو بصورت غير مستقيم دعوت به آرامش كنم!
مطمئنا با اين كار هم شما رو صبرت كار كردى كه هم براى آرامش درونى بهش نياز دارى هم وارد چالشى شدى تا راهكار مناسب براى برخورد با فرزندانت در آينده دوران نوجوونيشون ياد گرفتى چون مطمئنا شما در آينده نميخواهى فرزندت در بن بست اين ماجرا ها قرار بگيره و با فرزندت اختلاف نظر پيدا كنى پس يك پيش نياز مهم كسب تجربه از بزرگتر هاست دوست من ٠
و يقين دارم با اين رويه و كمى صبورى و گذشت زمان شما متوجه تغييرات محسوسى از جانب خانواده تون خواهيد شد

sare*
26th March 2013, 01:24 PM
به عقيده من انسان هر نگرشي نسبت به مسايل پيرامونش داشته باشه دنيا نسبت به اون نگرش براش شكل ميگيره

اگر همه نوجوونا به اين مساله توجه كنند كه نبايستى زياد زندگى رو سخت بگيرند و كمى هم رو صبرشون كار كنند خيلى كيفيت زندگيشون تغيير ميكنه و هر موقع در خصوص اختلاف نظر با والدين احساس بن بست كردند براي مدت كوتاهى روى اين قضيه تمركز كنند كه من چند صباحى بيشتر ميهمان اين خونه نيستم چرا نظرشونو تا حد معقول تامين نكنم ؟؟؟؟ كه هم خودم آرام بگيرم و هم بقيه رو بصورت غير مستقيم دعوت به آرامش كنم!
مطمئنا با اين كار هم شما رو صبرت كار كردى كه هم براى آرامش درونى بهش نياز دارى هم وارد چالشى شدى تا راهكار مناسب براى برخورد با فرزندانت در آينده دوران نوجوونيشون ياد گرفتى چون مطمئنا شما در آينده نميخواهى فرزندت در بن بست اين ماجرا ها قرار بگيره و با فرزندت اختلاف نظر پيدا كنى پس يك پيش نياز مهم كسب تجربه از بزرگتر هاست دوست من ٠
و يقين دارم با اين رويه و كمى صبورى و گذشت زمان شما متوجه تغييرات محسوسى از جانب خانواده تون خواهيد شد

خوب اینی که شما میگی خانم من ظاهرا خیلی خوبه ولی اصل قضیه رو اگه درک کنی اینجوری جواب نمیدی من اگه بخوام صبور باشم و تن به نظرای اونا بدم باید تمام امال جونیمو زیر خاک کنم تا الانشم خیلی از اون چیزایی که 2س داشتمو انجام ندادم
من 2س دارم 3تار یاد بگیرم ولی اجازه ندارم
2س دارم یه بار برم بیرون مدام زنگ نزنن برگرد و کجایی اینا گیر خوباشونه بعضی از خواسته هاشون واقعا بی محتواس
من الان 19 سالمه و هیچ استقلالی از خودم ندارم
شما میگی صبور باشم
چرا من به بهای استقلال داشتنم باید زود ازدواج کنم خیلیا این مشکلو دارن ولی من دیگه به نهایتم رسیده
این قضایا حل شدنی نیست هر نظری هر راهی وا3 من لا اقل شعاری بیش نیس فقط باید ساخت

Almas Parsi
26th March 2013, 01:55 PM
پيشنهاد من به شما اينه كه با دوستان بخش روانشناسي كه اساتيد اهل فن اطلاعات بسيار مفيد و راه كار هاي اصولي براي شما خواهند داشت مشورت كنيد چرا كه اين مجموعه و تمام عزيزاني كه در ان فعاليت دارند به خوبي مي توانند سوالات و مشكلات من و شما را پاسخ گو باشند
باز هماگر كمكي از دستمن بر مياد خوشحال ميشم كمكت كنم

"مهدی"
26th March 2013, 02:41 PM
اختلاف بین فرزندان و والدین به خصوص در سنین نوجوانی و جوانی به نظرم پدیده عادی هست و دلیلش هم اختلاف بین دو نسل هست. کاریش هم نمیشه کرد.

- - - به روز رسانی شده - - -

اختلاف بین فرزندان و والدین به خصوص در سنین نوجوانی و جوانی به نظرم پدیده عادی هست و دلیلش هم اختلاف بین دو نسل هست. کاریش هم نمیشه کرد.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد