PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : داستان تک و تنها: داستانک از فرانتس هولر



ثمین20
23rd March 2013, 09:40 AM
پادشاه بعد از آنکه تا خره خره غذا و نوشیدنی پر و پیمانی خورد و نای راه رفتن نداشت، به دنج ترین گوشه اتاقش رفت. درها را بروی خود قفل و بند کرد، لته های بزرگ پنجره را بست و همین که مطمئن شد واقعا تک و تنهاست، دهانش را باز کرد و آروغ بزرگی زد.ولی باید بگویم بدبیاری آورد چون من پشت پنجره ی کوچک اتاقش ایستاده بودم و شاهد همه چیز بودم و حالا دارم برایتان تعریفش می کنم.(:



ترجمه: علی عبداللهی

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد