PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مقاله رویارویی با فقدان‌ها و «از دست‌دادن»‌ها



چکامه91
16th March 2013, 02:30 PM
فقدان و از دست‌دادن جزو مسائل اجتناب‌ناپذیر زندگی است. زندگی سراسر فقدان است؛ فقدان‌های كوچك و بزرگ و گاه بسیار تحمل‌ناپذیر. فقدان امری است كه به همه انسان‌ها مربوط می‌شود و منحصر به‌فرد زمان یا مكان خاصی نمی‌شود.

نویسنده بزرگ، شكسپیر درباره این موضوع چنین می‌گوید: در زندگی، فقدان و جدایی همواره وجود دارد؛ گاه كوچك و گاه بزرگ، زمانی غلبه‌پذیر و گاه غلبه‌ناپذیر و دارای تاثیر بی‌نهایت. همه ما از ابتدای كودكی تا هنگام مرگ تحت تاثیر فقدان‌های مختلف قرار می‌گیریم. فقدان‌هایی كه برای خود ما اتفاق می‌افتد یا برای كسانی كه دوستشان داریم. تاثیر این احساس فقدان ممكن است نهفته و در تفكرات و اعمال روزمره ما پنهان باشد. هنگام فقدان، غم و ترس هردو می‌تواند كوبنده و ویرانگر باشد و هر دو نیز واكنش طبیعی در برابر از دست دادن فرد یا چیزی است كه به آن علاقه داریم و به آن وابسته‌ایم. به هر حال حتی در شرایط فقدان، ما مجبور به ادامه راه هستیم و فقط نه به گذشته كه باید به آینده بیندیشیم.

عوامل ایجاد تعادل هنگام فقدان
بعضی بر این باورند كه یك مشكل خاص به تنهایی شخص را درگیر بحران نمی‌سازد مگر این كه در مجموعه عوامل ایجادكننده تعادل در زندگی شخص نقصی وجود داشته باشد. یكی از عوامل تعادل، درك صحیح و بسنده است؛ یعنی روشی كه براساس آن به یك مشكل نگریسته شود و‌ آن مشكل معنی پیدا كند.
برای مثال، والدینی كه دخترشان از شوهرش طلاق گرفته ممكن است احساس كنند بدترین اتفاق ممكن به وقوع پیوسته است و در مورد توانایی خود برای نگهداری از دخترشان ارزیابی منفی داشته باشند. با وجود این، والدین دیگری ممكن است به هیچ‌وجه چنین احساسی نداشته باشند.
دومین عامل ایجاد تعادل برخوردار بودن از شبكه‌ای از روابط حمایت‌كننده و مفید است. این شبكه شامل برخورداری از گروهی از دوستان، خویشاوندان و آشنایانی است كه در طول یك مشكل می‌توانند از شخص حمایت كنند.
سومین عامل ایجاد تعادل شامل فرآیندهایی است كه برای رویارویی با مسائل به كار گرفته می‌شود و ما از بسیاری از آنها استفاده می‌كنیم. اگر این فرآیندها بخوبی عمل نكند یا از كار بیفتد، شخص بحرانی را تجربه می‌كند. این فرآیندها می‌تواند شامل توجیه، دلیل‌تراشی، انكار مسائل، دستیابی به اطلاعات جدید در یك كتاب، دعا، مطالعه كتاب‌های مذهبی و چیزهای دیگر باشد. هر چقدر تعداد و تنوع روش‌های رویارویی با مسائل افزون‌تر باشد، احتمال این كه شخص دچار یك بحران بعد از فقدان شود، كمتر خواهد بود.

عامل نهایی، مدت بحران است. اشخاص نمی‌توانند یك دوره زمانی طولانی را در حالت بحران به سر ببرند. در برابر بحران باید دست به اقدامی زد و باید راه‌حلی وجود داشته باشد.
تجربه و تحقیق بیانگر این موضوع است كه یك بحران حداكثر شش هفته طول بكشد و پس از این مدت، شخص به حالت تعادل و هماهنگی دست می‌یابد. ممكن است حالت تعادل و توازن شخص با حالت قبل از شروع بحران‌فقدان متفاوت باشد به هر حال نوعی از تعادل لازم است كه به وجود آید.

نیاز مبرم به مشاوره
معمولا اشخاصی كه هنگام فقدان یا روبه‌رو شدن با یك حالت بحرانی نیاز به كمك یك مشاور پیدا می‌كنند شامل گروه‌های زیر هستند:

ـ مراجعانی كه به شخص توانمند و پرقدرت احتیاج دارند تا از آنان حفاظت كند و آنان را تحت كنترل داشته باشد.

ـ اشخاصی كه احتیاج دارند كسی به آنان كمك كند تا ارتباطشان را با واقعیت حفظ كند.

ـ اشخاصی كه احساس تهی بودن می‌كنند و نیاز به محبت دارند.

ـ اشخاصی كه برای داشتن احساس امنیت نیاز به این دارند كه به مشاوری دسترسی داشته باشند.

ـ افرادی كه احساس گناه مدام آزارشان می‌دهد و در پی این هستند نزد كسی اعتراف كنند.

ـ افرادی كه نیاز مبرم به سخن گفتن در مورد مسائل خود دارند.

ـ اشخاصی كه برای حل و فصل مسائل مشتاق اندرز و راهنمایی دیگرانند.

ـ آن دسته از افرادی كه در پی این هستند كه به افكار درهم و آشفته خود نظم ببخشند.

ـ اشخاصی كه مشتاق درك خویشتن و دست یافتن به یك بینش در مورد مسائل خود هستند.

اطمینان‌بخشی به فرد‌ آسیب‌دیده
معمولا فرد دچار فقدان و افسرده بشدت نیازمند این است كه سخنانی اطمینان‌بخش بشنود؛ نیازی كه گویی هرگز ارضاء نمی‌شود. گرچه گاه متاسفانه چنین شخصی نمی‌تواند از این اطمینان‌بخشی تسلی حاصل كند یا از آن راضی شود.

با وجود این، نیاز فرد افسرده نیازی واقعی و اصیل بوده و شما به عنوان یك كمك‌كننده باید بارها و بارها با صمیمیت و آرامش به شخص اطمینان ببخشید.
آگاهی فرد در مورد این كه شما از مشكل وی در زمینه آرامش‌یافتن از اطمینان‌بخشی اطلاع دارید، می‌تواند برای وی مفید باشد. در برخی موارد حتی ممكن است نیاز باشد به شخص افسرده بارها گفته شود كه وی به حالت عادی باز خواهد گشت.
این امر باعث می‌شود وی از داشتن این چشم‌انداز كه در نهایت وضعش بهتر خواهد شد و از نظر عاطفی واقعا احساس آرامش كند. نكته مهم این است كه اطمینان‌بخشی در نخستین برخوردهای شما با فرد دچار فقدان و افسرده باید به كار گرفته شود.
اطمینان‌بخشی، گفتن عباراتی چون «خودت را جمع‌وجور كن» یا «به خودت بیا» نیست. یا به معنای این نیست كه فرد قول‌های جادویی چون این قول را بدهد «كه همه چیز درست خواهد شد» چرا كه شما دقیقا نمی‌دانید چگونه و چه وقت همه چیز درست خواهد شد.

مراقب پیامدهای خشم ناسالم خود باشید
خشم را به سرطان تشبیه كرده‌اند كه اگرچه چند علامت ظاهری آن را می‌توان دید، ولی آسیب‌های اصلی آن از نظر پنهان است.
خشم نیز آهسته‌آهسته قربانی خود را فرسوده می‌كند، لذت خوشبختی را از او می‌گیرد و او را در گذشته حبس می‌كند. اگر خشم پیوسته با افكار منفی تغذیه شود، به شكلی آهسته و دردناك افزایش می‌یابد تا این كه به آزردگی و نفرت درازمدت تبدیل می‌شود.
نفرت هم به اندازه خشم و درواقع بیش از آن می‌تواند تخریب‌كننده باشد. خشم ناسالم می‌تواند با صدای بلند و پرخاشگری همراه باشد و به دوستان، اقوام، ناظران و بیگانگان بی‌گناه آسیب رساند. همچنین می‌تواند با نشانه‌های جسمی همچون افزایش فشار خون و مشكلات قلبی همراه باشد.
اگر تصمیم بگیرید خشم ناشی از فقدان را از خود دور كنید، گام موثری برای آرامش خود برداشته‌اید. این كار سبب می‌شود انرژی خود را بیشتر صرف فعالیت‌های مثبت كنید، آن وقت بیشتر لبخند خواهید زد، دوستان بیشتری به شما می‌پیوندند، برای نزدیكان خود خوشایند خواهید بود و در نتیجه سالم خواهید ماند.

فقدان را به‌عنوان یكی از تجربه‌های زندگی‌تان بپذیرید
هنگامی كه فقدان را تجربه می‌كنید یكی از اولین سوالاتی كه از خود می‌كنید این است كه «چرا این اتفاق برای من افتاد؟» در این حالت موفقیت شما در رویارویی با فقدان ارتباط زیادی با یافتن دلیلی موجه دارد. البته همیشه این كار آسان نیست، زیرا بسیاری از فقدان‌ها و از دست‌دادن‌ها ناگهانی و غیرمنتظره است. در این مواقع باورهای مذهبی بعضی از افراد به آنان كمك می‌كند توضیحاتی را برای فقدان مربوط بیابند.

در حالت از دست دادن فردی یا چیزی اغلب افراد هنگامی بیشتر رنج می‌برند كه در تلاش برای «باطل كردن» فقدان مورد نظر هستند و این عمل را به این طریق انجام می‌دهند كه درباره تمام كارهایی می‌اندیشند كه می‌توانستند انجام دهند یا این‌كه باید به صورتی متفاوت انجام می‌دادند.
در بعضی از موارد اگر فرد ماتم‌زده به طریقی متفاوت عمل می‌كرد، می‌توانست جلوی فقدان مورد نظر را بگیرد، اما در بیشتر موارد، فرد ماتم‌زده نمی‌تواند هیچ‌ كاری برای جلوگیری از فقدان مورد نظر انجام دهد.
با وجود این، دیگر مهم نیست فرد چه كاری می‌توانسته یا این‌كه نمی‌توانسته برای جلوگیری از فقدان انجام دهد.
چراكه به هر حال فقدان مربوط به وقوع پیوسته و نمی‌توان آن را تغییر داد. شما باید بپذیرید فقدان مورد نظر واقعیت داشته و نمی‌توانید به گذشته بازگردید؛ البته این كاری دردناك و بسیار دشوار است و به زمان نیاز دارد.
شما می‌توانید با چشم انتظار بودن برای رسیدن به رهایی از این وضع كار را آسان‌تر جلوه دهید و سعی كنید با كوچك شمردن یا انكار اهمیت فقدان مورد نظر بخواهید از خود محافظت كنید.
این حقیقت را پذیرا باشید زندگی رویدادی است كه نیاز دارد شما مهارت‌های جدید مربوط به آن را یاد گرفته و خود را با تجارب جدید وفق دهید، پس وقت آن است كه با زندگی جدیدتان كنار بیایید.
البته این به آن معنا نیست كه فقدان مورد نظر فراموش شده باشد، بلكه فقط به این معناست كه شما آماده‌اید فصل جدیدی از زندگی را شروع كنید.

برخی پیشنهاد‌های مشاوران در كاهش یا پایان بخشیدن به روند اندوه ناشی از فقدان:

ـ از لحاظ جسمی مراقب خودتان باشید. منظم و سالم غذا بخورید و مرتب ورزش كنید.

ـ حرف بزنید. با یك دوست مورد اعتماد یا یكی از اعضای خانواده یا همسایه‌ها یا كسی كه بتواند شما را درك كند. حرف زدن شما را از انزوا می‌رهاند. می‌توانید با افرادی كه در زمانی خاص در شرایط مشابه شما بوده‌اند در تماس باشید.

ـ خاطرات مطلوب را زنده نگه دارید، چنانچه اتفاقی شما را ناراحت می‌كند ـ مثل شنیدن یك آهنگ یا دیدن یك عكس ـ از آن پرهیز و سعی كنید به جای ناراحت كردن خود به خاطرات خوش فكر كنید.

ـ راحت گریه كنید. زمان‌هایی وجود دارد كه دلتان می‌خواهد بنشینید و گریه كنید و این خوب است؛ چراكه شما نیاز دارید احساسات واقعی خود را بروز دهید. در این زمان خشم خود را نیز ابراز كنید، چراكه اگر احساسات تندتان را در خود بریزید اوضاع را بدتر می‌كنید و مانع پیش‌رفتن خود می‌شوید.

ـ به آینده فكر كنید. خودتان را وادار كنید به چیزهایی فكر كنید كه دوست دارید انجام دهید. به زمانی فكر كنید كه از این مشكل فارغ شده‌اید. این كار آغاز پدید آمدن افكار خوشبینانه است.

ـ استراحت كنید، استراحت به بدن شما كمك می‌كند تا خود را از تنش و اضطراب برهانید؛ می‌توانید كتاب بخوانید، فیلم ببینید، پیاده‌روی كنید، بدوید یا به یك سالن ورزش بروید.

ـ به خودتان برسید. از هر فرصتی برای رسیدن به خودتان استفاده كنید. این كار می‌تواند پذیرایی با چیزی ساده مثل یك فنجان چای باشد یا گوش كردن به یك آهنگ یا حتی گذاشتن پای خود در آب و رفتن به خارج از شهر برای تعطیلات.

احساساتی كه در فقدان تجربه می‌شود
غم: شما ممكن است احساس خلأ عاطفی، دلشكستگی و افسردگی كرده و احتمالا به صورت غیرمنتظره‌ای دوست داشته باشید گریه كنید.

خشم: ممكن است از بی‌عدالتی درباره فقدان و این حقیقت كه نتوانسته‌اید آن را كنترل كنید، احساس خشم و ناكامی‌ كنید.

احساس گناه: ممكن است از این‌كه نتوانستید جلوی فقدان را بگیرید احساس گناه كنید. بدانید همه انسان‌هایی جایزالخطا هستیم كه در دنیای غیرقابل پیش‌بینی زندگی می‌كنیم.

اضطراب: ممكن است ترس این را داشته باشید كه «آیا می‌توانیم از این فقدان جان سالم به در ببرم؟»

تنهایی: كه معمولا همراه احساس تهی‌بودن و تركیبی از غمگینی و اضطراب است.

انزوا: به این معناست كه احساس كنیم از بقیه مردم با وجود حضورشان دور هستیم. وقتی احساس انزوا می‌كنیم كه هر قدر هم كه دور‌و‌برمان شلوغ باشد، باز هم احساس تنهایی‌مان از بین نمی‌رود و آرامش پیدا نمی‌‌كنیم.

خستگی: ممكن است احساس خستگی و فرسودگی كنید. این عكس‌العملی طبیعی در برابر فشارهای روانی است و نباید به عنوان كاستی یا علامت ضعف نگریسته شود.

شوك: اگر فقدان ناگهانی یا غیرمنتظره باشد، ممكن است دچار شوك شوید. شوك، ناباوری و كرختی اولین مرحله ماتم‌زدگی را دربرمی‌گیرد.

تجربه فقدان همچنین می‌تواند بر بسیاری از افكار روزانه ما تاثیرگذار باشد
ناباوری: ناباوری اولین مرحله‌ای است كه در ماتم‌زدگی اتفاق می‌افتد. در این مرحله ابتدا مشكل است كه حقیقت فقدان مربوط را پذیرا باشیم.

گیجی: ممكن است احساس گیجی كنید و برایتان دشوار باشد روی یك موضوع ذهن‌تان را متمركز كنید.

مشغولیت ذهنی: تفكر شما ممكن است تقریبا به طور كامل بر فقدان و آرزوها و تمایل شما برای بازگشت به گذشته معطوف شود.

تخیل: ممكن است تصور كنید قبل از فقدان، چیزها در نظرتان چگونه بوده است و تظاهر كنید به گذشته بازگشته‌اید یا این كه شخص یا چیزی را كه از دست داده‌اید هنوز وجود دارد.

از دست دادن و افسردگی ناشی از آن
بررسی معنا و مفهوم از دست‌دادن و تغییر در هنگام فقدان به منظور درك عمیق افسردگی ناشی از این فقدان اهمیت زیادی دارد.

هنگامی كه از دست‌دادن كسی یا چیزی از سوی فرد برای ادامه زندگی‌اش بسیار ضروری قلمداد شود و وی چنین تصور كند كه نمی‌تواند چیزی یا كسی را جایگزین آن كند، افسردگی فرد عمیق‌تر می‌شود.

در این حالت از دست‌دادن، یكی از مهم‌ترین علل زیربنایی افسردگی محسوب می‌شود، اما این موضوع اغلب از سوی كسانی كه به نوعی تلاش می‌كنند تا به فرد دچار فقدان كمك كنند نادیده گرفته می‌شود، چرا كه اغلب آنان فراموش می‌كنند كه باید فقدان را از دیدگاه فرد آسیب‌دیده ببینند. زیرا ممكن است از دیدگاه فرد كمك‌كننده آنچه اتفاق افتاده است یك فقدان و ضایعه به حساب نیاید یا ممكن است آن را فقدانی جدی تلقی نكنند. معنی فقدان و از دست‌دادن را باید از دیدگاه شخص بحران‌زده مورد بررسی قرار داد.

به طور كلی هر چقدر از دست‌دادن شكلی ‌ناگهانی‌تر داشته باشد، به همان میزان هم ما بیشتر احساس درماندگی و آشفتگی می‌كنیم. یك مرگ ناگهانی و غیرمنتظره ممكن است توانایی ما را در به كارگیری تكیه‌گاه‌های عاطفی مورد نیاز برای رویارویی با مشكلات را از بین ببرد. در حالی كه از دست‌دادن تدریجی، گرچه رنج‌آور است، اما دست‌كم می‌تواند ما را تا اندازه‌ای آماده سازد.

اغلب از دست ‌دادن ممكن است به صورت‌های مختلفی انجام گیرد مثلا از دست‌دادن چیزهای انتزاعی و غیرقابل لمس مانند عشق، امید یا آرزو یا از دست‌دادن چیزهای مشخص كه شامل از دست‌دادن اشیای قابل لمس همچون خانه و اتومبیل می‌شود كه می‌توانیم آنها را احساس كرده و ببینیم. حالت دیگر از دست‌ دادن، از دست‌دادن چیزهای تصوری است.

این مورد ناشی از فعالیت‌ تخیل فعال ماست. مثلا ما فكر می‌كنیم شخص خاصی مانند همسر یا یك دوست، دیگر دوست‌مان ندارد.


منبع (http://www.jamejamonline.ir/NewsPreview/970662814566082301)

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد