sadaf jon
14th March 2013, 12:16 AM
با توجه به آنکه معمولا در زندان ها بزه کاران متعدد و با جرایم مختلفی دور هم جمع می شوند ، در حقیقت زندان به یک آموزشگاه عالی فساد تبدیل می شود . به نحوی که زندانیان نقشه های تخریبی و تجربیات خود را مبادله کرده و در اختیار هم دیگر می گذارند و در واقع هر تبهکاری درس اختصاصی خود را به دیگران می آموزد .به همین جهت پس از آزادی از زندان بهتر و ماهرتر از گذشته به جنایات خود ادامه می دهند که متاسفانه گاهی با حفظ وحدت و تشکلی جدید همراه می باشد .با توجه به عدم امکان طبقه بندب کامل زندانیان به لحاظ تراکم شدید جمعیت کیفری ، عملا زندان به مکانی برای بد آموزی علی الخصوص برای مجرمین اتفاقی تبدبل گردیده است .از طرف دیگر شاید بتوان گفت ، زندان شبیه بیمارستان است یعنی همانطوری بیماران از بیمارستان خود می نالند و انتظار بهبودی و خروج از بیمارستان را دارند و چه بسا با پزشک و پرستار به ستیزه بر می خیزند، زندانیان نیز با مقایسه جرم خود با جرم دیگران و مدت زندان تعیین شده برای خود و اشخاصی که نظیر جرم او را مرتکب شده اند و با بحث در عادلانه بودن یا عادلانه نبودن احکام صادره ، به نوعی بیماری و عدم آرامش مبتلا می شوند که حتی به مراقبین زندان اعتراض و بعضا با آنان به خشونت رفتار می نمایند. به هر حال زندان از نظر روانی تاثیرات بسیار سوئی نسبت به زندانی بر جای خواهد گذاشت .به نحوی که زندان هویت محکوم را از بین می برد و به ویژه در زندان های بلند مدت ، آن چنان اختلالی در شخصیت وی به وجود می آورد که نتیجه ی درگیری با سایر زندانیان و همانند آن آشکار می شود .
بی کار شدن افراد فعال جامعه و اسقبال افراد ولگرد و بی کار
یکی از تبعات کیفر زندان ، محبوس شدن افراد فعال جامعه است .مجازات حبس ضمن آن که در حین اجرا باعث بی کار شدن بعضی از اعضای فعال اجتماع می گردد ، پس از اجرا نیز موجب می شود ، فرد موقعیت کاری پیشین خود را نیز از دست داده است و عضوی که در گذشته دارای شغل و کار مشخصی بوده ، حالا به عنوان یک عضو بی کار و سربار جامعه می بایستی به حیات فردی و اجتماعی خود ادامه دهد که همین مسئله زمینه ارتکاب مجدد جرم و تکرار آن را فراهم می کند . در نقطه مقابل نیز بسیارند اشخاصی که ولگرد و بیکاره بوده و درآمد مطلوبی نداشته و مورد نفرت کسان و بستگان خود قرار گرفته اند و یا در جامعه جایی را برای خود نیافته و کسب وجهه و احترامی هم نکرده اند و ب ارتکاب جرم ، از رفتن به زندان استقبال می کنند. آن ها با این عمل خود علاوه بر ایراد زیان معنوی بر جامعه(به واسطه کثرت وقوع جرم و انحطاط اخلاقی )موجب ورود زیان ماذژدی به مجنی علیه و بودجه مملکت به خاطر هزینه های مربوط به نگهداری در زندان می گردند.
زوال حس مسئولیت و سوق دادن زندانی به تن پروری
یکی دیگر از معایب حبس این است که زندانی احساس می کند ، در طول مدت حبس از امکانات رایگان و مجانی بهره مند و به لحاظ بهداشت فردی ، تهیه خوراک، پوشاک و مسکن هیچ نیازی به فعالیت نداشته و دولت اجبارا حداقل نیازهای وی را برآورده می سازد و این امر ضمن سوق دادن زندانی به تن پروری و بی کاری موجب از بین بردن حس مسئولیت پذیری در وی خواهد شد.و همین نقیصه بعضا موجب می گردد تا زندانی پس از آزادی از زندان نیز تمایلی به انجام کار نداشته و همان روحیات تنبلی و تن پروری در وی بقی بماند .
افتخار آمیز بودن زندان برای مجرمین حرفه ای
بسیاری از مجرمین حرفه ای ، محکومیت های متعدد و تحمل حبس های مکرر را برای خود افتخار آمیز دانسته و به واسطه ی آن نسبت به سایر زندانیان فخر فروشی می کنند و لذا زندان برای این قبیل افراد نمی تواند به عنوان مجازاتی مناسب تلقی شود . زیرا این قبیل مجرمین اساسا محکومیت های مکرر را جزیی از آلبوم افتخارات خود تلقی کرده و هنگام اتمام دوره زندان به دیگر زندانیان هشدار می دهند که جای آنها را تا بازگشت مجدد محفوظ نگه دارند .از دید این قبیل افراد برگشت سریع تر به زندان موجب کسب شان و منزلت در بین سایر خلاف کاران حرفه ای تلقی می گردد و به محض آزادی مترصد یافتن بهانه ای برای ارتکاب جرم و بازگشت مجدد به زندان هستند .
منافات با اصل شخصی بودن مجازات ها
اگرچه در نگاه اول چنین به نظر می رسد که کیفر حبس به عنوان مجازاتی شخصی برای بزه کار محسوب می شود ، لیکن با بررسی بیش تر در می یابیم که مجازات زندان بیش ترین تبعات را برای خانواده زندانی دارد که ذیلا به گوشه ای از این موارد اشاره می شود :
1- مشکلات عاطفی اعضای خانواده
سایه پر مهر پدر به عنوان مرکز ثقل و کانون جاذبه خانواده بسیاری از نیازهای عاطفی همسر و فرزندان را با حضور خود برطرف می سازد و فقدان حضور پدر در خانواده مشکلات روحی و روانی فراوانی را بر اعضای خانواده تحمیل می کند که تشویش و نگرانی ، احساس ناامنی ، احساس کمبود محبت پدری ، احساس سر شکستگی در میان دوستان و آشنایان از آن جمله می باشند .
2- مشکلات مالی اعضای خانواده
در اکثر قریب به اتفاق خانواده ها تامین هزینه های زندگی به عهده پدر خانواده بوده و چشم اعضای خانواده برای تامین مایحتاج روزانه به دست پدر می باشد . بدیهی است با زندانی شدن پدر ، افراد خانواده به لحاظ مادی به شدت در مضیقه و تنگنا قرار می گیرند و این امر خود زمینه ساز بروز بسیاری از ناهنجاریهای اجتماعی خواهد بود.
3- مشکلات اخلاقی و کمین گاه های موجود
با توجه به زندانی بودن پدر خانواده و مراجعات مکرر اعضای خانواده برای ملاقات با زندانی و تماس های نا خودآگاه آنان با افراد مختلف در این مسیر و با عنایت به آگاهی افراد فرصت طلب و سود جو ازمشکلات و تنگناهای خانواده ، زمینه های سوء استفاده از جهات مختلف برای شیادان فراهم می گردد و اعضای خانواده در معرض اکثر تهدیدات و انحرافات اخلاقی و مالی قرار گرفته ودر دام کمین گاه هایی که توسط خناسان و شیطان صفتان گسترانیده شده گرفتار خواهند آمد و لذا ملاحظه می شود که زندان آثار سوئی بر اعضای خانواده و تا حتی نزدیکان شخصی زندانی خواهد داشت و به قول سعدی :
گنه بود مرد ستم کاره را چه تاوان زن و طفل بیچاره را
عدم موفقیت در پیش گیری یا ارعاب خاص
تحقیقی که میان سالهای 90-1987 در اسپانیا صورت گرفت نشان می دهد که 45 درصد زندانیان ظرف 3 سال به زندان برگشته اند. این میزان در آمریکا 60 درصد است. بنابراین عده ای معتقدند نه تنها زندان موجب پیش گیری فردی نمی گردد ، بلکه با توجه به نوع زندگی تحمیلی به محکومان ، به اجبار مجرم تولید می کند .
مکان ابتلا به بیماریهای خطرناک
خطر ابتلا به اقسام بیماریها ، خصوصا امراضی مانند ایدز و هپاتیت در زندان ها به مراتب بیش از سایر اماکن است . چرا که انبوه زندانیان موجود و عدم تناسب تعداد زندانیان با امکانات بهداشتی و درمانی و استفاده از سرنگ های مشترک در زندان و بسیاری از عوامل دیگر زمینه گرفتاری زندانیان به بیماریهای مسری و خطرناک را بیش از پیش فراهم می سازد.
تعلق اغلب محکومان به زندان به طبقه های فقیر جامعه
تحقیقات به عمل آمده نشان می دهد که از هر ده مجرم نه نفر از همان جایی بیرون می آیند که ما آن را قاعده ی هرم اجتماعی نامیده ایم و در واقع جرم ، فرد را با جامعه بیگانه نمی کند بلکه خود ارتکاب جرم حکایت از آن دارد که فرد در جامعه واقعا یک بیگانه است ، یعنی از طبقه ای می باشد که فقر او را خوار و ذلیل کرده است . چنین است که در بسیاری از موارد همان عواملی که پیش از ورود به زندان عامل بزه کاری محکوم بوده اند ، همان عوامل پس از خروج وی با شدت و حدت بیش تری خودنمایی و عمل خواهند کرد.
بی کار شدن افراد فعال جامعه و اسقبال افراد ولگرد و بی کار
یکی از تبعات کیفر زندان ، محبوس شدن افراد فعال جامعه است .مجازات حبس ضمن آن که در حین اجرا باعث بی کار شدن بعضی از اعضای فعال اجتماع می گردد ، پس از اجرا نیز موجب می شود ، فرد موقعیت کاری پیشین خود را نیز از دست داده است و عضوی که در گذشته دارای شغل و کار مشخصی بوده ، حالا به عنوان یک عضو بی کار و سربار جامعه می بایستی به حیات فردی و اجتماعی خود ادامه دهد که همین مسئله زمینه ارتکاب مجدد جرم و تکرار آن را فراهم می کند . در نقطه مقابل نیز بسیارند اشخاصی که ولگرد و بیکاره بوده و درآمد مطلوبی نداشته و مورد نفرت کسان و بستگان خود قرار گرفته اند و یا در جامعه جایی را برای خود نیافته و کسب وجهه و احترامی هم نکرده اند و ب ارتکاب جرم ، از رفتن به زندان استقبال می کنند. آن ها با این عمل خود علاوه بر ایراد زیان معنوی بر جامعه(به واسطه کثرت وقوع جرم و انحطاط اخلاقی )موجب ورود زیان ماذژدی به مجنی علیه و بودجه مملکت به خاطر هزینه های مربوط به نگهداری در زندان می گردند.
زوال حس مسئولیت و سوق دادن زندانی به تن پروری
یکی دیگر از معایب حبس این است که زندانی احساس می کند ، در طول مدت حبس از امکانات رایگان و مجانی بهره مند و به لحاظ بهداشت فردی ، تهیه خوراک، پوشاک و مسکن هیچ نیازی به فعالیت نداشته و دولت اجبارا حداقل نیازهای وی را برآورده می سازد و این امر ضمن سوق دادن زندانی به تن پروری و بی کاری موجب از بین بردن حس مسئولیت پذیری در وی خواهد شد.و همین نقیصه بعضا موجب می گردد تا زندانی پس از آزادی از زندان نیز تمایلی به انجام کار نداشته و همان روحیات تنبلی و تن پروری در وی بقی بماند .
افتخار آمیز بودن زندان برای مجرمین حرفه ای
بسیاری از مجرمین حرفه ای ، محکومیت های متعدد و تحمل حبس های مکرر را برای خود افتخار آمیز دانسته و به واسطه ی آن نسبت به سایر زندانیان فخر فروشی می کنند و لذا زندان برای این قبیل افراد نمی تواند به عنوان مجازاتی مناسب تلقی شود . زیرا این قبیل مجرمین اساسا محکومیت های مکرر را جزیی از آلبوم افتخارات خود تلقی کرده و هنگام اتمام دوره زندان به دیگر زندانیان هشدار می دهند که جای آنها را تا بازگشت مجدد محفوظ نگه دارند .از دید این قبیل افراد برگشت سریع تر به زندان موجب کسب شان و منزلت در بین سایر خلاف کاران حرفه ای تلقی می گردد و به محض آزادی مترصد یافتن بهانه ای برای ارتکاب جرم و بازگشت مجدد به زندان هستند .
منافات با اصل شخصی بودن مجازات ها
اگرچه در نگاه اول چنین به نظر می رسد که کیفر حبس به عنوان مجازاتی شخصی برای بزه کار محسوب می شود ، لیکن با بررسی بیش تر در می یابیم که مجازات زندان بیش ترین تبعات را برای خانواده زندانی دارد که ذیلا به گوشه ای از این موارد اشاره می شود :
1- مشکلات عاطفی اعضای خانواده
سایه پر مهر پدر به عنوان مرکز ثقل و کانون جاذبه خانواده بسیاری از نیازهای عاطفی همسر و فرزندان را با حضور خود برطرف می سازد و فقدان حضور پدر در خانواده مشکلات روحی و روانی فراوانی را بر اعضای خانواده تحمیل می کند که تشویش و نگرانی ، احساس ناامنی ، احساس کمبود محبت پدری ، احساس سر شکستگی در میان دوستان و آشنایان از آن جمله می باشند .
2- مشکلات مالی اعضای خانواده
در اکثر قریب به اتفاق خانواده ها تامین هزینه های زندگی به عهده پدر خانواده بوده و چشم اعضای خانواده برای تامین مایحتاج روزانه به دست پدر می باشد . بدیهی است با زندانی شدن پدر ، افراد خانواده به لحاظ مادی به شدت در مضیقه و تنگنا قرار می گیرند و این امر خود زمینه ساز بروز بسیاری از ناهنجاریهای اجتماعی خواهد بود.
3- مشکلات اخلاقی و کمین گاه های موجود
با توجه به زندانی بودن پدر خانواده و مراجعات مکرر اعضای خانواده برای ملاقات با زندانی و تماس های نا خودآگاه آنان با افراد مختلف در این مسیر و با عنایت به آگاهی افراد فرصت طلب و سود جو ازمشکلات و تنگناهای خانواده ، زمینه های سوء استفاده از جهات مختلف برای شیادان فراهم می گردد و اعضای خانواده در معرض اکثر تهدیدات و انحرافات اخلاقی و مالی قرار گرفته ودر دام کمین گاه هایی که توسط خناسان و شیطان صفتان گسترانیده شده گرفتار خواهند آمد و لذا ملاحظه می شود که زندان آثار سوئی بر اعضای خانواده و تا حتی نزدیکان شخصی زندانی خواهد داشت و به قول سعدی :
گنه بود مرد ستم کاره را چه تاوان زن و طفل بیچاره را
عدم موفقیت در پیش گیری یا ارعاب خاص
تحقیقی که میان سالهای 90-1987 در اسپانیا صورت گرفت نشان می دهد که 45 درصد زندانیان ظرف 3 سال به زندان برگشته اند. این میزان در آمریکا 60 درصد است. بنابراین عده ای معتقدند نه تنها زندان موجب پیش گیری فردی نمی گردد ، بلکه با توجه به نوع زندگی تحمیلی به محکومان ، به اجبار مجرم تولید می کند .
مکان ابتلا به بیماریهای خطرناک
خطر ابتلا به اقسام بیماریها ، خصوصا امراضی مانند ایدز و هپاتیت در زندان ها به مراتب بیش از سایر اماکن است . چرا که انبوه زندانیان موجود و عدم تناسب تعداد زندانیان با امکانات بهداشتی و درمانی و استفاده از سرنگ های مشترک در زندان و بسیاری از عوامل دیگر زمینه گرفتاری زندانیان به بیماریهای مسری و خطرناک را بیش از پیش فراهم می سازد.
تعلق اغلب محکومان به زندان به طبقه های فقیر جامعه
تحقیقات به عمل آمده نشان می دهد که از هر ده مجرم نه نفر از همان جایی بیرون می آیند که ما آن را قاعده ی هرم اجتماعی نامیده ایم و در واقع جرم ، فرد را با جامعه بیگانه نمی کند بلکه خود ارتکاب جرم حکایت از آن دارد که فرد در جامعه واقعا یک بیگانه است ، یعنی از طبقه ای می باشد که فقر او را خوار و ذلیل کرده است . چنین است که در بسیاری از موارد همان عواملی که پیش از ورود به زندان عامل بزه کاری محکوم بوده اند ، همان عوامل پس از خروج وی با شدت و حدت بیش تری خودنمایی و عمل خواهند کرد.