poune
11th March 2013, 09:28 PM
حتی در سیاهترین دورههای تمدن انسانی هم میشود نشانههایی از آدمها و روندهای متفاوت را پیدا کرد. برای مثال قرون وسطی یا سدههای میانه را در اروپا در نظر بگیرید، قرون وسطی در تاریخ اروپای غربی یکی از مهمترین مراحل تاریخی است که از ۴۰۰ میلادی تا ۱۴۰۰ میلادی را در بر میگیرد. در بعضی از موارد از قرون تیره یا Dark age یاد میشود که از ویژگیهای آن تاریک اندیشی، اختناق و حاکمیّت کلیسا بر همه امور از جمله امور خصوصی و دانش است.
حالا روی پزشکی به صورت کلی و روی جراحی به صورت خاص در این دوران در اروپا متمرکز شویم، نخست نمایی کلی از پزشکی در این دوره ارائه میدهم و آن را با پزشکی مشرقزمین مقایسه میکنم:
«با سقوط امپراتورى روم مدارس پزشکى تأسیس شده در عصر رومىها هم از بین رفتند. در این دوران اروپا دستخوش تاخت و تاز بیمارىها و همهگیرىهائى مانند طاعون، آبله، سل و جذام بود. کارهاى پزشکى به سوى پزشکى ابتدائى سیر قهقرائى کرد و تحتالشعاع خرافات و تعصبات قرار گرفت. الگوى رفتارى مورد پسند طرد جسم و اعتلاى روح بود. توجه به جسم یک کار غیرمعنوى بهشمار مىرفت و بهدنبال این اندیشه مردم کمتر به شستوشوى بدن مىپرداختند. کالبدشکافى ممنوع شد و در نتیجه پزشکى پیشرفت نکرد. این دورهٔ سدههاى میانى را از آنرو دوران سیاه پزشکی مىنامند، که دوران ستیزهاى بزرگ دگرگونى آجتماعى سیاسی، پیشرفت و رجعت بود.
در حالىکه اروپایىها در دوران سیاه بهسر مىبردند، اعراب در بقیهٔ نقاط متمدن جهان به پیش مىرفتند. عربها کتابهاى پزشکى یونانى – رومى را به عربى ترجمه و در حفظ دانش باستانى کمک کردند و با عاریت گرفتن بخش عمدهاى از پزشکى رومى و یونانى نظام پزشکى خاص خود را که اکنون به اسم نظام پزشکى یونانى (Unani) نامیده مىشود بهوجود آوردند. آنها در بغداد، دمشق، قاهره و دیگر پایتختهاى مسلمانان مدارس پزشکى و بیمارستان بر پا کردند. عربها مشعل فروزانى از چراغ یونانى به نام (Osler) برافروختند. پیشگامان پزشکى شرق، ایرانیان بودند.
ابوعلی سینا و ابوالقاسم الزهراوی و رازی سه نفر از پژوهشگران قرون وسطایی هستند که زمینه ساز پیشرفت هایی در حیطه پزشکی این دوران بودند.
پزشکان نامبرده در بین قرون دهم و دوازدهم پرآوازه بودهاند، بوعلی سینا که از مشهورترین و برجستهترین متفکران عصر خویش بود و در حوزههای فلسفی، ستارهشناسی، ریاضیات و پزشکی تاثیرگذار بود، کتاب مشهور قانون را نوشت. گلچین ادبی و نظاممند پزشکی وی بر اساس آثار جالینوس و همچنین مشاهدات بالینی شخصی خود از فیزیولوژی، پاتولوژی و آناتومی بنا شده بود.
ابن سینا با ارایه سطح آناتومی ستون مهره ها و تفسیرهای بالینی خود به جراحی مغز و اعصاب یاری رساند. وی در یکی از تفاسیر خود برش دادن جمجه را چنین شرح داده است که «هر زمان شخصی تصمیم می گیرد که برش یا فتحی را انجام دهد، باید به لایههای مختلف کوچک و بزرگ پوست توجه داشته باشد. ولی در مورد پیشانی باید به صورت دیگری عمل کند زیرا یک برش در امتداد چینها در این قسمت ماهیچه را جدا کرده و باعث افتادن پلکها میشود.» ابن سینا فصل های متعددی از کتاب قانون خود را به تشریح نخاع و شریانها اختصاص داده بود.
الزهراوی، بیش از ۳۰ جلد کتاب در تمامی موارد مربوط به پزشکی به نگارش درآورد. آخرین کتاب وی یک رساله در جراحی شامل چندین فصل است که به عمل جراحی مغز و اعصاب اختصاص داده شده بود. الزهراوی در مورد مسایل مختلف جراحی اعصاب که شامل صدمات سر یا شکستگی جمجمه صدمات مهره ها، هیدروسفالیس و سوزاندن رگها می شود، صحبت به میان آورده است.
زکریای رازی نیز از دیگر دانشمندان و پزشکان تاثیرگذار در جراحی های مغز و اعصاب به شمار می آید. کارهای وی دربرگیرنده بیش از ۲۰۰ مقاله علمی است که در آن آثار بقراط و جالینوس فهرست بندی و شرح داده شده است. سهم رازی در جراحی مغز و اعصاب به وضوح در کتاب های الحاوی فی طب و ˈالمنصوری فی الطبˈ ثبت شده است.»
اینها کلیاتی هستند که ما را با وضعیت پزشکی در سدههای میانه در اروپا آشنا میکنند، اما آیا به صورت خاصتر در این دوران سیاه اروپا، نشانههایی از شوق پزشکان برای گسترش دانش به چشم نمیخورد؟
در قرن دوم میلادی جالینوس (http://fa.wikipedia.org/wiki/جالینوس) -پزشک یونانی- حین درمان زخمهای گلادیاتورها و همچنین با تشریح پیکر حیوانات، مقدمه دانش و علم تشریح را پایه گذاشت که بعدها پایه پزشکی دانشمندان مسلمان شد.
اما در دوران وسطی در اروپا، دانش آناتومی یا تشریح در چه وضعیتی بود؟
به تازگی یک مومیایی خیلی جالب در یک مجموعه خصوصی به دست آمده است که درک ما را از دانش در این دوره تا حدی دگرگون میکند. در این مومیایی که شامل شانهها و سر و گردن یک جسد است، میبینیم که قسمت بالایی جمجمه و مغز برداشته شدهاند. شریانها برای تثبیت جسد و جلوگیری از فاسد شدنش با ترکیبی از جیوه پر شده بودند. این کار باعث شده بود شریانها با رنگ قرمز متمایز شوند.
http://1pezeshk.com/wp-content/pics/2013/03/03-07-2013-11-29-47-AM.jpgشیوه حفظ جسد، جالب و پیشرفته است. بررسی رادیوکربن جسد نشان میدهد که قدمتش به سالهای بین ۱۲۰۰ تا ۱۲۸۰ برمیگردد.
فیلیپ کارلیه که پزشک و دانشمند فرانسوی با بررسی جسد متوجه تخصص آناتومیک کسانی شده است که جسد را تشریح کردهاند.
این جسد هماکنون در موزه تاریخ پزشکی پاریس نگهداری میشود.
http://1pezeshk.com/wp-content/pics/2013/03/03-07-2013-11-28-59-AM.jpgتلقی ما درباره راکد بودن علم در قرون وسطی، تلقی درستی نیست. مثلا ما تصور میکنیم که مقامات کلیسا به کلی تشریح را و نمونهبرداری از اجساد را ممنوع کرده بودند. ولی این مطلب به صورت مطلق درست نیست و جالب است بدانید که در مواردی خود کلیسا دستور تشریح اجساد را میداد، البته این دستور به خاطر پیشرفت علم صادر نمیشد، بلکه برای کشف نشانههای تقدیس در پیکرهای آدمهایی بود که کلیسا قصد مقدس نمایاندن آنها را داشت! اما به هر حال همین بهانهها، فرصت خوبی به دانشمندان میدانند.
یکی از نخستین مثالهای این «تشریحهای مقدس» در سال ۱۳۰۸ رخ داد، در این سال پیکر یک رئیس صومعه تشریح شد، و ادعا شد که یک صلیب کوچک در قلب او و سه سنگ در کیسه صفرای او پیدا شده است، به درستی مشخص نیست که صلیب چگونه در قلب او پیدا شده بود! اما به هر حال، هم صلیب و هم سنگها را نشانه مقدس بودن او دانستند.
بنابراین برمیگردیم به سخن اول پست، کشف نشانههایی از مهارتهای آناتومیک در سدههای میانه نشان میدهد که در پزشکی هم استعدادهایی در این دوران نهفته بودند که مجالی برای رشد پیدا نکردند. درست است که تفتیش عقاید بود، کوپرنیک تبعید شد، گالیله خاموش شد و جوردانو برونو (http://fa.wikipedia.org/wiki/جوردانو_برونو) -نخستین شهید علم- سوزانده شد، اما در همین دوران هم نشانههایی از «رندی» و نگاههای متفاوت دیده میشوند.
منبع: سایت یک پزشک
حالا روی پزشکی به صورت کلی و روی جراحی به صورت خاص در این دوران در اروپا متمرکز شویم، نخست نمایی کلی از پزشکی در این دوره ارائه میدهم و آن را با پزشکی مشرقزمین مقایسه میکنم:
«با سقوط امپراتورى روم مدارس پزشکى تأسیس شده در عصر رومىها هم از بین رفتند. در این دوران اروپا دستخوش تاخت و تاز بیمارىها و همهگیرىهائى مانند طاعون، آبله، سل و جذام بود. کارهاى پزشکى به سوى پزشکى ابتدائى سیر قهقرائى کرد و تحتالشعاع خرافات و تعصبات قرار گرفت. الگوى رفتارى مورد پسند طرد جسم و اعتلاى روح بود. توجه به جسم یک کار غیرمعنوى بهشمار مىرفت و بهدنبال این اندیشه مردم کمتر به شستوشوى بدن مىپرداختند. کالبدشکافى ممنوع شد و در نتیجه پزشکى پیشرفت نکرد. این دورهٔ سدههاى میانى را از آنرو دوران سیاه پزشکی مىنامند، که دوران ستیزهاى بزرگ دگرگونى آجتماعى سیاسی، پیشرفت و رجعت بود.
در حالىکه اروپایىها در دوران سیاه بهسر مىبردند، اعراب در بقیهٔ نقاط متمدن جهان به پیش مىرفتند. عربها کتابهاى پزشکى یونانى – رومى را به عربى ترجمه و در حفظ دانش باستانى کمک کردند و با عاریت گرفتن بخش عمدهاى از پزشکى رومى و یونانى نظام پزشکى خاص خود را که اکنون به اسم نظام پزشکى یونانى (Unani) نامیده مىشود بهوجود آوردند. آنها در بغداد، دمشق، قاهره و دیگر پایتختهاى مسلمانان مدارس پزشکى و بیمارستان بر پا کردند. عربها مشعل فروزانى از چراغ یونانى به نام (Osler) برافروختند. پیشگامان پزشکى شرق، ایرانیان بودند.
ابوعلی سینا و ابوالقاسم الزهراوی و رازی سه نفر از پژوهشگران قرون وسطایی هستند که زمینه ساز پیشرفت هایی در حیطه پزشکی این دوران بودند.
پزشکان نامبرده در بین قرون دهم و دوازدهم پرآوازه بودهاند، بوعلی سینا که از مشهورترین و برجستهترین متفکران عصر خویش بود و در حوزههای فلسفی، ستارهشناسی، ریاضیات و پزشکی تاثیرگذار بود، کتاب مشهور قانون را نوشت. گلچین ادبی و نظاممند پزشکی وی بر اساس آثار جالینوس و همچنین مشاهدات بالینی شخصی خود از فیزیولوژی، پاتولوژی و آناتومی بنا شده بود.
ابن سینا با ارایه سطح آناتومی ستون مهره ها و تفسیرهای بالینی خود به جراحی مغز و اعصاب یاری رساند. وی در یکی از تفاسیر خود برش دادن جمجه را چنین شرح داده است که «هر زمان شخصی تصمیم می گیرد که برش یا فتحی را انجام دهد، باید به لایههای مختلف کوچک و بزرگ پوست توجه داشته باشد. ولی در مورد پیشانی باید به صورت دیگری عمل کند زیرا یک برش در امتداد چینها در این قسمت ماهیچه را جدا کرده و باعث افتادن پلکها میشود.» ابن سینا فصل های متعددی از کتاب قانون خود را به تشریح نخاع و شریانها اختصاص داده بود.
الزهراوی، بیش از ۳۰ جلد کتاب در تمامی موارد مربوط به پزشکی به نگارش درآورد. آخرین کتاب وی یک رساله در جراحی شامل چندین فصل است که به عمل جراحی مغز و اعصاب اختصاص داده شده بود. الزهراوی در مورد مسایل مختلف جراحی اعصاب که شامل صدمات سر یا شکستگی جمجمه صدمات مهره ها، هیدروسفالیس و سوزاندن رگها می شود، صحبت به میان آورده است.
زکریای رازی نیز از دیگر دانشمندان و پزشکان تاثیرگذار در جراحی های مغز و اعصاب به شمار می آید. کارهای وی دربرگیرنده بیش از ۲۰۰ مقاله علمی است که در آن آثار بقراط و جالینوس فهرست بندی و شرح داده شده است. سهم رازی در جراحی مغز و اعصاب به وضوح در کتاب های الحاوی فی طب و ˈالمنصوری فی الطبˈ ثبت شده است.»
اینها کلیاتی هستند که ما را با وضعیت پزشکی در سدههای میانه در اروپا آشنا میکنند، اما آیا به صورت خاصتر در این دوران سیاه اروپا، نشانههایی از شوق پزشکان برای گسترش دانش به چشم نمیخورد؟
در قرن دوم میلادی جالینوس (http://fa.wikipedia.org/wiki/جالینوس) -پزشک یونانی- حین درمان زخمهای گلادیاتورها و همچنین با تشریح پیکر حیوانات، مقدمه دانش و علم تشریح را پایه گذاشت که بعدها پایه پزشکی دانشمندان مسلمان شد.
اما در دوران وسطی در اروپا، دانش آناتومی یا تشریح در چه وضعیتی بود؟
به تازگی یک مومیایی خیلی جالب در یک مجموعه خصوصی به دست آمده است که درک ما را از دانش در این دوره تا حدی دگرگون میکند. در این مومیایی که شامل شانهها و سر و گردن یک جسد است، میبینیم که قسمت بالایی جمجمه و مغز برداشته شدهاند. شریانها برای تثبیت جسد و جلوگیری از فاسد شدنش با ترکیبی از جیوه پر شده بودند. این کار باعث شده بود شریانها با رنگ قرمز متمایز شوند.
http://1pezeshk.com/wp-content/pics/2013/03/03-07-2013-11-29-47-AM.jpgشیوه حفظ جسد، جالب و پیشرفته است. بررسی رادیوکربن جسد نشان میدهد که قدمتش به سالهای بین ۱۲۰۰ تا ۱۲۸۰ برمیگردد.
فیلیپ کارلیه که پزشک و دانشمند فرانسوی با بررسی جسد متوجه تخصص آناتومیک کسانی شده است که جسد را تشریح کردهاند.
این جسد هماکنون در موزه تاریخ پزشکی پاریس نگهداری میشود.
http://1pezeshk.com/wp-content/pics/2013/03/03-07-2013-11-28-59-AM.jpgتلقی ما درباره راکد بودن علم در قرون وسطی، تلقی درستی نیست. مثلا ما تصور میکنیم که مقامات کلیسا به کلی تشریح را و نمونهبرداری از اجساد را ممنوع کرده بودند. ولی این مطلب به صورت مطلق درست نیست و جالب است بدانید که در مواردی خود کلیسا دستور تشریح اجساد را میداد، البته این دستور به خاطر پیشرفت علم صادر نمیشد، بلکه برای کشف نشانههای تقدیس در پیکرهای آدمهایی بود که کلیسا قصد مقدس نمایاندن آنها را داشت! اما به هر حال همین بهانهها، فرصت خوبی به دانشمندان میدانند.
یکی از نخستین مثالهای این «تشریحهای مقدس» در سال ۱۳۰۸ رخ داد، در این سال پیکر یک رئیس صومعه تشریح شد، و ادعا شد که یک صلیب کوچک در قلب او و سه سنگ در کیسه صفرای او پیدا شده است، به درستی مشخص نیست که صلیب چگونه در قلب او پیدا شده بود! اما به هر حال، هم صلیب و هم سنگها را نشانه مقدس بودن او دانستند.
بنابراین برمیگردیم به سخن اول پست، کشف نشانههایی از مهارتهای آناتومیک در سدههای میانه نشان میدهد که در پزشکی هم استعدادهایی در این دوران نهفته بودند که مجالی برای رشد پیدا نکردند. درست است که تفتیش عقاید بود، کوپرنیک تبعید شد، گالیله خاموش شد و جوردانو برونو (http://fa.wikipedia.org/wiki/جوردانو_برونو) -نخستین شهید علم- سوزانده شد، اما در همین دوران هم نشانههایی از «رندی» و نگاههای متفاوت دیده میشوند.
منبع: سایت یک پزشک